eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.6هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دردمندترین معشوق ای عشق! چرا این قدر دوری از دست من؟! شده‌ای خرمای بر نخیلی که دست من از تو کوتاه است. ولی می‌رسد روزی که خرمای تو کام مرا هم شیرین کند. تا امروز هر چه قدر بد شده‌ام آن قدر در بدی پیش نرفته‌ام که نامم را در زمرۀ ناامیدان بنویسند. این روزها که قصّه‌ات را در آینۀ خاطره‌های عاشقان زمینی می‌خوانم دل و جانم بوی تو را گرفته است. آماده باش! شاید چند روز دیگر مأمور شوی برای آمدن به دل من. به قدری از عاشق‌ها می‌گویم تا برسد روزی که خودم هم بشوم از عاشق‌هایی که قصّه‌ام نُقل مجلس این و آن می‌شود. من در میان عاشق‌ها که بودم فهمیدم در دنیای عشق یک درد بیشتر نیست و آن هم درد فراق است. عاشق‌ها وقتی به درد فراق مبتلا می‌شوند دیگر هیچ دردی را حس نمی‌کنند. اصلاً مفهوم درد، چیزی جز درد فراق نیست. وقتی هم به شوق وصال می‌رسند باز هم دردی را حس نمی‌کنند. مگر می‌شود عاشق بود و به وصال رسید و ذره‌ای به چیزی یا کسی غیر از معشوق فکر کرد؟! پس عاشق چه در فراق و چه در وصال دردهای مردم دنیا را نمی‌فهمد. مردم‌ دنیا به عاشق‌ها می‌گویند: «بی‌درد». راست هم می‌گویند درد اگر آن است که مردم دنیا می‌گویند خدا بی‌دردتر از عاشق‌ها نیافریده. آقا! من از دردهای دنیایی خسته‌ام! می‌خواهم بروم در زمرۀ بی‌دردها! من از اتّهام بی‌دردی خوشم می‌‌آید. روزی که مردم دنیا مرا هم بی‌درد بخوانند روز تولّد من است. یعنی می‌رسد روزی که من هر چه در وجودم بگردم اثری از دردهای دنیا پیدا نکنم؟! عشق‌های زمینی که این طور آدم‌ها را بی‌درد می‌کنند عشق تو اگر به جان کسی بیفتد، چه غوغایی می‌کند؟! برای رسیدن به مقام بی‌دردی باید به درد عشق تو مبتلا شد آقا! چه کار کنم که فراق تو مرا هنوز به درد نیاورده؟! مگر می‌شود درد فراق تو را نچشید و از نگاه مردم دنیا بی‌درد شد؟ هر چه دارم را بگیر درد فراقت را بینداز به جانم. شبت بخیر دردمندترین معشوق! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 پرسش‌های گام سوم⬇️ ⁉️نفرین پدر و مادر به جهت ازدواج 🔰ازدواجی صورت گرفته که پدر و مادر مخالف بودند. حاصل ازدواجشان هم یک فرزند شش ساله است. با این که پسر، پشیمان شده که چرا دل والدینش را شکسته؛ امّا آنها به هیچ عنوان فرزندشان را نمی‌بخشند. البته در حال حاضر، زندگی خوبی دارد. ❓چه کند که این ناله و نفرین مادرش گریبانش را نگیرد؟ @abbasivaladi
2⃣بی‌اعتمادی در بارۀ پای‌بندی به قرارهای خواستگاری ✳️در این باره هم باید گفت: پیش از قرار گذاشتن، باید یکدیگر را شناخت. شناخت هم در یک مرحله، با گفت و گوی خواستگاری حاصل می‌شود و در مرحلۀ دیگر با تحقیق و در مرحلۀ مطمئن‌تری با مشاوره. پس از شناخت، باید قرار گذاشت. وقتی قرارها بدون شناخت طرف مقابل گذاشته می‌شود، محک قابل اعتمادی برای سنجش ندارد. بگذارید در این جا مثالی بزنم. 🔶فرض کنید شما در جلسۀ خواستگاری، قرار می‌گذارید که مراسم عقد و عروسی در ساده‌ترین شکل ممکن برگزار شود. طرف مقابل شما هم این مسئله را قبول می‌کند؛ در حالی که اگر در بارۀ او تحقیق کنید، متوجّه خواهید شد که او بسیار تجمّلی و اهل زرق و برق است. با وجود این شناخت، برای شما این سؤال پیش می‌آید که چگونه چنین دختری پذیرفت مراسم عقد و عروسی در ساده‌ترین شکل ممکن برپا شود؟ ❌مشکل جلسات گفت و گوی خواستگاری امروز آن است که بیش از آن که جلسۀ شناخت باشد، جلسۀ خطّ و نشان کشیدن و قرار گذاشتن است. راه شناخت نیز همان سه مرحله‌ای است که پیش از این گفته شد (گفت و گو، تحقیق، مشاوره). ⚠️البتّه تذکّر این نکته را هم لازم می‌دانم که ما هر اندازه که نکات لازم در مسیر شناخت را رعایت کنیم، باز هم نمی‌توانیم به شناخت صد در صد برسیم؛ مگر آن که علم غیب داشته باشیم، که نداریم. ما خودمان را هم خوب نشناخته‌ایم؛ تا چه رسد به دیگران. در برخی از شرایط، رفتارهایی از ما سر می‌زند که برای خودمان هم قابل باور نیست. 🔰بی‌علاقگی ✅به نظر می‌رسد دلیل اصلی این‌که شما نمی‌توانید دختر مورد علاقه‌تان را بیابید، همین بی‌اعتمادیِ افراطیِ شما به دخترهاست. انسان نمی‌تواند به کسی که به او اعتماد ندارد؛ آن هم به عنوان شریک زندگی، علاقه‌مند شود. پس اگر بتوانید با راهکارهایی که بدان اشاره شد، به شناختی برسید که اعتماد شما را به دختر مورد نظرتان جلب کند، علاقه هم ایجاد خواهد شد. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۳۶ @abbasivaladi
🍃یار صبور کاش یاد می‌دادی چگونه می‌شود خدایی را شکر کرد که عشق را آفرید و مرا این گونه سر کلاس عاشقان قرار داد تا هر شب درسی از عشق بیاموزم و یقین کنم که عاشق نیستم. چگونه باید خدایی را شکر کنم که با این درس‌ها مرا از توهم عاشقی نجات داد. توهم عاشقی همان طنابی است که به گردن آدم بسته می‌شود و هر روزی که از عمر می‌گذرد تنگ‌تر از روز گذشته، راه نفس را می‌بندد. خدا را شکر که دیگر توهم عاشقی ندارم. آقا! هر گاه که توهم عاشقی به سراغم آمد هر طور که دوست داری مرا از خواب عمیق این توهم بیدار کن. من آدم روزهای پیشین نیستم که با توهم عاشقی آرام بگیرم از این توهم وحشت دارم صدای پایش که بیاید، زندگی برایم سیاه می‌شود. اگر به سراغم آمد با پتک هم اگر بر سرم بزنی تا از آن جدا شوم چون و چرایی از من نخواهی شنید. تا امروز عمرم را پای این توهم قربانی کرده‌ام دیگر بس است هم‌آغوش شدن با توهم. از درد گفتم و تفسیری که عاشقان از آن دارند فهمیدم که چیزی از درد تا امروز نفهمیده بودم. درد که برایم معنا شد تازه مفهوم صبر برایم پیدا شد و حالا می‌شود فهمید چرا عاشق‌ها صبرهای ما را صبر نمی‌دانند. در دنیای ما، درد بوی خاک می‌دهد عاشق‌ها با خاک غریبه‌اند. آنچه برای ما درد است، برای عاشق‌ها درد که نیست هیچ شاید دوا هم باشد. صبر در برابر دوا که معنا ندارد. ما خیال می‌کنیم که صبوریم زیرا معنای درد را نفهمیده‌ایم. دردهای توهمی،‌ صبرهای خیالی در پی دارند. چه قدر دلم خوش بود به ان الله مع الصابرین و چه راحت گرفته شد از من این دل‌خوشی. وقتی که درد، فقط درد فراق است صبر یعنی اگر معشوق اذن دیدار نمی‌دهد،‌ صبور باش نکند زبان به گلایه باز کنی و شِکوه کنی! اگر راه رسیدن به معشوق،‌ بلاست بلا چون دوایی شیرین نوش جان می‌شود تا عاشق به یار برسد. من دیگر از صبر سخن نخواهم گفت. منتظر می‌مانم تا عاشق شوم و درد را آن گونه که هست معنا کنم بعد در بارۀ صبر حرف بزنم. شبت بخیر یار صبور! @abbasivaladi
زینت پدر کسی که به پدر بودن تو فکر نمی‌کند معنای کلامتان را هم نمی‌فهمد که گفتید: زینت ما باشید نه مایۀ ننگمان. یکی در این میان چنان زینتت شد که زینب نام گرفت. زینب نام یک زن نیست نام هر کسی است که زینت تو باشد چه مرد باشد چه زن. پدر! من می‌خواهم باشم کمکم می‌کنی؟ 🏴 @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت شانزدهم، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸مفهوم کفویت 🔹مهارت‌های مدیریت غرائر در دوران پیش از ازدواج (بخش اول) 🔸نقدی بر شعارِ «زن، هر چه خرجش بیش، ارجش بیشتر» 🔹گذشت، تا کِی؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت شانزدهم، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸مفهوم کفویت 🔹مهارت‌های مدیریت غرائر در دوران پیش از ازدواج (بخش اول) 🔸نقدی بر شعارِ «زن، هر چه خرجش بیش، ارجش بیشتر» 🔹گذشت، تا کِی؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
190 درس صد و نودم چرا عظمت اهل بیت؟عهم؟ رو معرفی نکردیم؟.pdf
202.1K
#درس صد و نودم: چرا عظمت اهل بیت علیهم‌السلام رو معرفی نکردیم؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️پیامبر صل‌الله‌علیه‌وآله، علت اصلی سجده فرشتگان به آدم رو چی می‌دونند؟ ⁉️به فرموده امام صادق علیه‌السلام، نحوه خلقت پنج تن آل عبا، چگونه بوده؟ ⁉️گفتن حدیثای فضیلت اهل بیت علیهم‌السلام، چه فوایدی داره؟ @abbasivaladi
🍃دنیا و آخرت عاشق ها درست است که عاشق‌های زمینی عشقشان بوی زمین می‌دهد و شاید فکرشان مشغول آخرت نباشد امّا من درس‌هایی از آنها یاد گرفته‌ام که به آخرت مربوط است. وقتی که با عاشق‌ها نشستم و دیدم خوشی زندگی‌شان همه در نشستن کنار معشوق است و به هیچ شادی و نشاط دیگری دل خوش نمی‌کنند و نه پول و نه مقام دل آنها را به سوی خویش نمی‌کشاند و حتّی لحظه‌ای به عذاب و آتش فکر نمی‌کنند فهمیدم معنای دنیا و آخرت بودن معشوق یعنی چه؟ عاشق نه دنیا می‌فهمد و نه آخرت بهتر است که بگویم عاشق نه دنیای این مردم را می‌فهمد و نه آخرتشان را زیرا دنیا و آخرت عاشق‌ها خلاصه می‌شود در معشوق. هر چه را که مردم در دنیا به دنبالش می‌گردند عاشق در معشوق جستجو می‌کند و هر چه را که در آخرت به آن چشم می‌دوزند عاشق در وجود معشوق می‌بیند. اینها را اهل دنیا شعرهایی می‌دانند که برای شنیدن و لبخند زدن بد نیست ولی اگر شعله‌ای از آتش عشق به جانشان بیفتد می‌فهمند که حقیقت‌تر از این حرف ها، سخنی نیست. طعم دنیا را اگر کسی چشید، فقط عاشق چشید و اگر کسی به آخرت رسید،‌ فقط عاشق رسید. هر کسی جز عاشق از این جا مانده و از آن جا رانده است. وقتی که عاشق‌ها را می‌بینم می‌فهمم که برای لذّت بردن از دنیا باید عاشق بود. طعم غذاها را فقط در کنار معشوق می‌شود فهمید اهل دنیا خیال می‌کنند غذاها خوشمزه‌اند اما اگر عاشق شوند می‌فهمند که نان خشک کهنه شده در کنار معشوق خوش‌طعم‌تر از اعیانی‌ترین غذاهای عالم است و اگر عاشق شوند می‌فهمند که در جهنّم اگر باشند، ولی در حال تماشای رخ معشوق آرام‌ترند تا در بهشت و دور از معشوق. این، معنای حقیقی دنیا و آخرت شدن معشوق برای عاشق است. آقا! به من بگو کی بناست تو دنیا و آخرتم شوی؟ درست است که گرفتار دنیا شده‌ام ولی باور کن دوست دارم به جایی برسم که دنیای بی‌تو را دوست نداشته باشم. گاهی می‌نشینم و با خودم خیال می‌کنم روزهایی را که از دنیای بی‌تو فرار می‌کنم و حتّی از بهشتی که تو در آن نیستی بیرون می‌‌آیم. خیال این قدر عاشق بودن به طرب می‌اندازد مرا. به حقیقت پیوستن خیال‌ها با گوشه‌ای از نگاه تو کار سختی نیست. همین حالا گوشه‌ای از نگاهت را خرجم کن شاید عاشقی به عاشق‌هایت اضافه شد. شبت بخیر دنیا و آخرت عاشق‌ها! @abbasivaladi
❌عمل طبق دستور❌ 🔶یک نفر👱 اوستا میشود و به هر یک از شرکت کنندگان، یک دستور چند مرحله ای را ابلاغ میکند. 🔷این دستور برای کودکان در سنین پایین تر👦👧 میتواند تکرار شود؛ امّا برای سنین بالای شش سال، یک بار، کافی است. 🔶بهتر است ابتدا با دستورهای سه مرحله ای3⃣ شروع کنید. پس از این که بچّه ها از عهدۀ بازی سه مرحله ای بر آمدند، به مراحل بازی اضافه➕ کنید. 🔷اگرچه این بازی را با یک نفر1⃣ هم میتوان انجام داد؛ امّا وجود حدّاقل دو 2⃣بازیکن، جذّابیت 😃آن را بیشتر میکند. 🔶نمونه هایی از این بازی را در این جا میآوریم: - سه مرحله ای3⃣: دو قدم بیا جلو🚶، بشین، دستت رو بذار رو چشمت.🙈 -چهار مرحله ای4⃣: بشین، چشماتو ببند و واکن، بلند شو دو قدم برو عقب، سه بار بگو: «یا علی!». -پنج مرحله ای5⃣: ده قدم بدو🏃، سه قدم بیا عقب، دست و سرت رو بگیر بالا، یه دعا کن، بشین. در این بازی، کودک، تمرین دقیق گوش دادن👂 را انجام میدهد. قدرت حافظۀ کودک با این بازی افزایش می یابد. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۸۱ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱۸ آیه ۲۶۳ - ۲۶۲ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 🍂دوستان خوب لالایی خدا! برای شفای همه مریضا، به ویژه کسایی که به کرونا مبتلا شدن،‌ یه صلوات و یه حمد شفا بخونید. @lalaiekhoda
🍃بهارترین فصل زندگی درس‌های آخرتی عاشقان خیلی شیرین‌تر از درس‌های دیگر آنهاست. وقتی که این درس‌ها را می‌شنوم میلم به عشق بیشتر می‌شود و ترسم از عاشق‌نشدن هم بیشتر. تازه دارم می‌فهمم که مردن بدون عشق ترسناک‌ترین مرگ روی زمین است و هیچ زاد و توشه‌ای بالاتر از عشق برای سفر آخرت نیست. باید عاشق شد و مرد. چه قدر بد است که خیلی‌ها خیال می‌کنند وقتی که پیر می‌شوند باید نماز بیشتری بخوانند و قرآن‌های بیشتری ختم کنند و دائم زبانشان را به ذکر تکان دهند. آدم اگر بداند بدون عشق مردن، چه فاجعه‌ای است هر چه بیشتر صدای پای مرگ را می‌شنود بیشتر به فکر عاشق شدن می‌افتد. قیامت چه بد جا افتاده برایمان که فکر می‌کنیم با نماز و روزه‌های بیشتر آباد می‌شود چه کسی تردید دارد که خدا نماز و روزۀ بدون عشق را قبول نمی‌کند!؟ تابستان بود و گرمای آتشین مرداد ماه میانۀ روز بود و گویی خورشید برای تابیدن به میانۀ آسمان نیامده بود بنا داشت به هر چه می‌رسد بسوزاند. خیابان سوت و کور بود و یک نفر با لبخند، ولی بی‌سایبان با شور و نشاط قدم می‌زد. عاشق بود. این را حال و هوایش می‌گفت. از پشت پنجره نگاهش می‌کردم دیدم که چند قدم آن طرف‌تر به معشوق رسید. زیر آفتاب چشم در چشم هم می‌گفتند و می‌خندیدند تاب نیاوردم و پنجره را باز کردم و با صدایی بلند گفتم: چرا زیر آتش سوزان آفتاب ایستاده‌اید و به سایه‌ای پناه نمی‌برید؟ عاشق لبخندزنان گفت: مگر هوا گرم است؟ این را که گفت باد سوزانی به صورتم وزید که از شدّت حرارتش پنجره را بستم و دیگر چیزی نگفتم. داشتم فکر می‌کردم به آن چه از پدرت خوانده بودم که به خدایش گفته بود: من بر عذابت صبر می‌کنم؛ ولی چگونه دوری‌ات را تاب بیاورم؟ چه خوب فهمیدم که اینها عین حقیقت است ولی باورش نیازمند عاشق شدن یا لااقل دیدن یک عاشق است. آقا! من عشق را که می‌شنوم به وجد می‌آیم عاشق‌ها چگونه شوق عشق را تاب می‌‌آورند؟ می‌ترسم عاشق نشوم و تو بیایی و در سرما و گرما مرا به همراهی خویش امر کنی. اگر بهانه بیاورم تا از سرما و گرما فرار کنم چه خاکی باید به سر بریزم؟ چه سخت است بدون عشق همراه تو شدن! می‌شود تا مرا عاشق خویش نکرده‌ای، همراه خودت نکنی؟ شبت بخیر بهارترین فصل زندگی! @abbasivaladi
🍃زندگی من خیلی شنیده‌ام که دوستان تو با مرگ، رفاقتی دیرینه دارند به قدری مرگ را دوست دارند که گویی کار هر روزه‌شان مردن است. من هیچ گاه نفهمیدم نترسیدن از مرگ یعنی چه تا این که در میان عاشقان زمینی خوی و خصلتی همه‌گیر را دیدم. هر کسی واقعا عاشق است از هر کاری که برای معشوق باشد با همۀ وجودش استقبال می‌کند. کراهت در کاری که برای معشوق است نشانۀ نبودن صداقت در عشق است. مال و منال دادن برای معشوق، آسان نیست عاشق نمی‌تواند مال و منالی را که باید خرج معشوق کند نگه دارد خرج کردن‌هایی این چنینی، رها شدن و سبک گردیدن است. این مال و منال اگر بماند هر درهمش مثل یک فولاد سنگین است که به پا بسته‌اند. آبرو دادن در راه معشوق، کاری ندارد آبرویی که باید برود، اگر بماند مثل آهن مذاب است که قطره قطره روی صورت عاشق می‌چکد. جان دادن برای معشوق هم مثل نفسی است که به عشق معشوق کشیده می‌شود جانی که باید در راه معشوق داده شود اگر بماند هر لحظه‌اش مثل نشستن روی شعله‌های آتش است مردن برای معشوق، آرزوی هر عاشق صادق است. آقا! معمّای شوق مرگ را هم عشق برایم حل کرد. دیگر به این یقین رسیده‌ام که بی‌عشق دنیا تراکم شک و تردیدها و سؤال‌های بی‌جواب است. چه زیباست فکر کردن به این حقیقت که عاشق هیچ چیز را برای خودش نمی‌داند و نمی‌خواهد مال باشد یا آبرو فرقی نمی‌کند او جانش را هم برای معشوق می‌خواهد. عاشق‌ها وقتی که جان می‌دهند بنا نیست ازچیزی دل بکَنند و بناست جانشان را به معشوق هدیه کنند چه مردن قشنگی! کیست که طالب این مرگ نباشد!؟ چه خوب است آدم عاشق تو شود و جانش را دو دستی تقدیمت کند! من هنوز از مرگ می‌ترسم یعنی هنوز عاشق تو نیستم و می‌ترسم پیش از آن که عاشقت شوم جانم را طلب کنی آقا! من جانم را دوست دارم و صادقانه می‌گویم که جانم را بیشتر از تو دوست دارم. التماس می‌کنم عاشقم کن تا درک کنم شوق مردن را. آدمی که این اندازه از مرگ می‌ترسد طعم زندگی را هیچ گاه نخواهد چشید. با عشق خودت ترس از مرگ را از من بگیر. شبت بخیر زندگی! @abbasivaladi
آقا! نان این مردم معرفت توست. اگر معرفتت عالم‌گیر شود جهان روی گرسنگی را نخواهد دید. در و دیوار دلم اگر آتش‌گرفتۀ تو باشد تنور خوبی است برای چسبیدن نان معرفت تو. امّا دلم سرد است تا این لرزۀ سرما به جانم افتاده خبری از نان معرفت تو نیست. نان آور دنیا! گرسنه‌ام تو بگو چه کار کنم؟ @abbasivaladi
🍃آخرت آبادم هر کجا آباد است، به عشق آباد است. هر کجا بیشتر آباد است یا عاشق‌های بیشتری دارد یا یک عاشق دارد، امّا همین یک عاشق به اندازۀ چند صد و یا چند هزار عاشق، عشق دارد. بدون عشق، آبادی را نمی‌شود حتی خیال کرد. هر کجا نام آبادی داشت و عشقی در آن نبود واژۀ آباد را از روی آن بردارید و به جایش «خراب» را بگذارید. آبادی خانه، به عشقی است که از در و دیوارش می‌بارد. اگر کسی در کاخی زندگی می‌کرد که بوی عشق در آن نپیچیده بود خانه‌خراب گفتن به او اهانت نیست، عین واقعیت است و اگر کسی در خرابه‌ای زندگی می‌کرد که سقفی روی سرش نبود ولی خشت‌های خرابه بوی عشق می‌دادند دعا برای آباد شدن خانه‌اش، لغو است زیرا خانه‌‌آبادتر از او کسی نیست. در دنیا هر چه در آرزوها وجود دارد اگر در زندگی کسی بود نمی‌شود در بارۀ او گفت دنیایش آباد است باید به عشقی که از این دنیا فوران می‌کند نگاه کرد اگر بود، دنیایش آباد و اگر نبود دنیایش ویران است. دنیا را فقط عشق، آباد می‌کند. در دنیا هر چه بلا و مصیبت که در خیال بگنجد اگر در زندگی کسی بود نکند در باره‌ا‌ش بگوییم دنیایی خراب دارد شاید او عاشق باشد که اگر باشد آبادترین دنیا را دارد. من این باورها را در زندگی عاشقان زمینی دیده‌ام. آنها آبادی و ویرانی دنیا و زندگی را تنها با عشق تفسیر می‌کنند. آقا! وقتی که دنیا با عشق آباد می‌شود می‌شود بدون عشق آخرتی آباد داشت؟ آبادی آخرت، یک سنگ محک بیشتر ندارد و آن هم عشق است. هر کسی می‌خواهد بداند آخرتش آباد است یا نه یک لحظه به دل خویش نگاه کند اگر دلش به عشق تو آباد باشد آخرتش نیز آباد خواهد بود و گرنه، نه. می‌ترسم به دلم نگاه کنم؛ حتّی برای یک لحظه اگر نگاه کردم و خبری از عشق تو نبود با آخرت خرابی که در انتظارم نشسته است، چه کار کنم؟ راهی هست برای شکستن آن سنگ محک؟ دوباره ترسم از عاشق نبودن بیشتر و بیشتر شد. چگونه التماس کنم تا زودتر و زودتر عاشقم کنی؟ شبت بخیر آخرت آبادم! @abbasivaladi
📌سخن گفتن از وظایف زنان، پرتوقّع و زورگو شدن مردان ❓شما دائم در بارۀ وظایف زنان در خانه و میزان پاداشی که خداوند به زنان در قبال انجام این وظایف می‌دهد، سخن می‌گویید. من این گله را همیشه از شما روحانیون دارم که چرا فقط در بارۀ وظایف زنان حرف می‌زنید؟ چرا همین حرف‌‌ها را در بارۀ آقایان نمی‌زنید؟ فکر نمی‌کنید طرح کردن دائمی این مسائل در رسانه‌ها، مردهای ما را به این اشتباه انداخته که ما خانم‌ها برای این آفریده شده‌ایم که در خدمت آنان باشیم؟ گمان نمی‌کنید که همین حرف‌ها، مردهای ما را پرتوقّع، بار آورده است و اجازۀهر گونه زورگویی را در محیط خانه به خود می‌دهند؟ خواهش می‌کنم همان اندازه که در بارۀ شوهرداری و وظایف خانم‌ها در رسانه‌ها صحبت می‌کنید، چیزهایی را که پیامبر خوب ما و خداوند مهربان ما در بارۀ وظایف شوهرها در خانواده گفته‌اند هم بیان بکنید. همین کارهای شما موجب شده که ما به طرز فجیعی داریم زندگی می‌کنیم و به جهت همین حرف‌ها، آقایان، اجازۀ هر کاری را به خودشان می دهند . 1⃣ تشکّر از انتقاد صریح ❇️ما از این خواهر محترم، نهایت تشکّر را داریم که به راحتی و در کمال صراحت، انتقاد کردند. امیدواریم دیگران هم حرف دلِ خودشان را به دور از هر گونه تعارف و رو در بایستی بگویند. 2⃣ تلاش ما، پرهیز از جهت گیری خاص در پاسخ‌ها ✅فکر می‌کنم اگر مباحثی را که تا به حال طرح شده، به دقّت مرور کرده‌ باشید، دیده‌اید که ما به هیچ وجه، دنبال جهت گیری خاص، نه به نفع زنان و نه به نفع مردان، نبوده‌ایم؛ امّا شاید از نگاه شما کافی نبوده و باید بیش از این تذکّر می‌دادیم. 3⃣ هدف زندگی را فراموش نکنید ✳️هیچ گاه نباید گام اوّل این کتاب را فراموش کرد. در گام اوّل، از هدف زندگی سخن گفته شد. آن جا گفتیم اگر کسی هدفش در زندگی خدا باشد، در هر حالی احساس رضایت می‌کند؛ البتّه در صورتی که خود را در مسیر خداوند ببیند. وقتی که یک زن، وظایفی را که خدا در برابر همسر بر دوش او گذاشته، انجام می‌دهد، نباید احساس کند از شوهرش عقب مانده است. پیشرفت و عقب ماندن، تنها با توجّه به هدف، معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند. ⬅️ ادامه دارد ...... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص ١۷۳ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱۹ آیه ۲۶۴ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 🍂دوستان خوب لالایی خدا! برای شفای همه مریضا، به ویژه کسایی که به کرونا مبتلا شدن،‌ یه صلوات و یه حمد شفا بخونید. @lalaiekhoda
🍃جبران همه نداشته ها شنیده‌ام روز قیامت را روز حسرت نامیده‌اند و حتّی یکی از عذاب‌های زجرآور آتش حسرتی است که به جان انسان‌ها می‌افتد. گاهی با خودم می‌گفتم حسرت مگر می‌شود عذاب باشد؟ چرا باید از حسرت ترسید؟ ترسیدن از آتش جهنّم را می‌فهمیدم امّا ترس از حسرت را نه حتّی گاهی در دلم به خدا می‌گفتم: هر چه قدر می‌خواهی در قیامت به من حسرت بده امّا لحظه‌ای در آتشم نسوزان. یک روز عاشقی را دیدم که مثل ابر بهار اشک می‌ریخت و چنان ضجّه می‌زد که دلم ریش ریش می‌شد. دلیل گریه‌اش را نمی‌دانستم ولی هق هق گریه‌ها مدام بود و اجازۀ پرسش نمی‌داد. به دنبال کسی بودم تا برایم باز کند گره معمّای این گریه را یک نفر نگاه پر از پرسشم را دید و گفت: قراری داشت با معشوقش در همین جا. در میانۀ راه غفلتی او را گرفت. دیر رسید و همین که رسید، چند لحظه بعدش معشوق رفت. هر چه التماس کرد، معشوق نایستاد و هر چه ضجّه زد، معشوق اجازۀ همراهی نداد. او نشست و رفتن معشوق را تماشا کرد. گفتم: او که معشوق را دید؛ پس چرا این همه ضجّه و ناله؟ گفت: این گریه‌ها برای حسرتی است که از بیشتر ندیدن معشوق به جانش افتاده. راستش خوب نمی‌فهمیدم معنای این ضجّه‌ها را ولی هر چه بود فهمیدم که حسرت، خودش زجری دارد که آتش ندارد. عاشقی را هم دیدم که در کنار معشوق همیشه گرد غم روی صورتش نشسته در کنار معشوق بودن و غمگین بودن برایم قابل فهم نبود. فلسفۀ غمش را که پرسیدم گفت: هیچ گاه این حسرت از جانم بیرون نمی‌رود که چرا زودتر از اینها عاشق نشدم. آقا! من اگر از همین حالا عاشقت شوم باید یک عمر نه، تا قیامت حسرت عاشق نبودن‌هایم را بخورم من از ضجّه‌های آن عاشق و گرد غمی که روی صورت این عاشق نشسته بود فهمیدم که حسرت، عذاب دردناکی است می‌شود بی‌پرده به من بگویی که آیا می‌شود از عذاب حسرت رها شد چگونه می‌شود گذشته‌هایی را که از عشق محروم بودم، جبران کرد؟ راهی دارد؟ هر روزی که می‌گذرد و من عشق را تجربه نمی‌کنم ترسم از حسرت روز قیامت بیشتر می‌شود. کاری برایم کن آقا! حال و روزم خراب است. شبت بخیر جبران همۀ نداشته‌ها! @abbasivaladi