eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.5هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 بشنوید | صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت 💻 Farsi.Khamenei.ir
نسخه_قابل_چاپ_-_دیدار_پیشکسوتان_و_فعالان_دفاع_مقدس_و_مقاومت_با_رهبر_انقلاب.pdf
52.6K
📝نسخه چاپی متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت. ۱۴۰۲/۶/۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما اگه فرهنگ سازی نکنیم قصه فرزندآوری در جامعه حل نخواهد شد‼️ هیئتیا!📣 حرف حضرت آقا زمین مونده‌ها😔 کجایید؟🧐 ✅ ما باید جریان سازی کنیم✌️ حجة الاسلام 😊دوستاتون رو هم به ایران جوان بمان دعوت کنید. ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯
‼️‼️ ‼️معایب تک فرزندی‼️ ‼️‼️ 6️⃣ یکی از مشکلاتی که سراغ تک فرزندها میاد خلأ عاطفی هست. ✔️ رابطۀ عاطفی با برادر و خواهر، یه نیازه. تک‌فرزندا به خاطر نداشتن این رابطۀ عاطفی، مستعدّ مشکلات روحی هستن، مثل وابستگی‌های افراطی به دیگران.⛔️ 📚 🌐 ktft.ir/iran 😊 عضو ایران جوان بمان بشید و دوستاتون رو هم دعوت کنید👈[ ایتا | روبیکا ] ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯
🍃قوّت عاشق‌ها! وقتی برای تو کار می‌کنم و خسته می‌شوم، به خودم نهیب می‌زنم که تا کی می‌خواهی عاشق نبودن را تاب بیاوری؟! و جوابی برای این سؤال پیدا نمی‌کنم. عاشق، خستگی نمی‌شناسد و من که سهمم از عاشقی هیچ است، همیشه با خستگی دست و پنجه نرم می‌کنم. کی بناست عاشق شوم؟ معلوم است؟ آقا! مرا ببخش برای خستگی‌ها و مرا ببخش برای عاشق نبودن‌هایم. شبت بخیر قوّت عاشق‌ها! @abbasivaladi
🍃موعود جمعه تقوا، تقوا نمی‌شود تا وقتی که گرهی که به کار عشق تو افتاده وا شود. عاشق نیستم و اول و آخر مشکلات من بیچاره، جز عاشق نبودن چیز دیگری نیست. تا وقتی که جمعه، برای من فقط یک روز تعطیل است، معلوم است که بهره‌ای از عشق تو ندارم و تا وقتی که در غروب جمعه فقط به این فکر می‌کنم که تعطیلی رو به اتمام است و فردا روز کار، چگونه می‌توانم حرفی از عشق تو بزنم؟! آقا! این جمعه هم مثل جمعه‌های دیگر گذشت. کاش تا زنده‌ام یک بار جمعۀ عاشقی را تجربه کنم! شبت بخیر موعود جمعه! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ‼️همه‌ی فتنه‌ها در مقابل ملّت ایران ناکام ماند؛ چون ملّت ایران فرهنگ مقاومت را در خود نهادینه کرده. ✅ نهادینه شدن فرهنگ مقاومت ناشی از مقاومت هشت‌ساله‌ی دفاع مقدّس است. 💯دفاع مقدّس به گردن کشور ما حقّ حیات دارد. @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️شما از قوانین گفتگو توی خونواده چیزی می‌دونید؟🤔 🟤 قسمت دوم: ✅ گفتیم که گفتگو وقتی فایده داره که با قوانین گفتگو آشنا باشیم.👇 2⃣ تعیین زمان ثابتی برا گفتگو 🔶 خوبه که برا گفتگو با همسرمون زمان ثابتی رو مشخص کنیم. تجربه نشون داده اگه این زمان رو معین نکنیم، معمولاً گفتگو به بهونه‌های مختلف فراموش می‌شه یا به تأخیر می‌افته.🤌 🔷 تعیین زمان ثابت، فایده‌ی دیگه‌ای هم داره، اونم این که زن و شوهر با توجه به این که می‌دونن مثلاً دوشنبه‌ها ساعت نُه شب برنامه گفتگو دارن، خودشون رو برا گفتگوی مفید آماده می‌کنن.👌 🔰برا تعیین زمان گفتگو به این نکات توجه کنید: ۱. بهتره حداقل هفته‌ای یه بار برنامه گفتگو داشته باشید.💯 ۲. زمان گفتگو رو طوری مشخص کنید که احتمال تداخلش با برنامه‌های دیگه کم باشه.⌚️ ۳. ساعتی رو برا گفتگو انتخاب کنید که هر دو طرف نشاط کافی برا گفتگو داشته باشن.🕰 ۴. اگه به هر دلیلی نتونستین تو زمان مشخص شده، گفتگو کنید، حتماً تو زمان دیگه‌ای اون رو انجام بدید.💡 ۵. گفتگوهای روزمره، نیاز به برنامه‌ریزی آنچنانی نداره و همیشه هم باید برقرار باشه.☝️ 🟠 ادامه دارد... 🌐https://ketabefetrat.com @abbasivaladi
صلوات خاصه امام حسن عسكري عليه السلام ▪️«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِيءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ» 🏴 سالروز شهادت جانسوز حضرت أبا محمد امام حسن عسکری علیه‌السلام را محضر فرزند گرامی‌شان حضرت خاتم الأوصیاء امام زمان (عجل‌الله فرجه الشریف) و همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت می‌گوییم. @abbasivaladi
♨️♨️ 🔴 به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس ✅ قسمت اول 🍃یه سال، روزِ اوّل فروردین به دوستام پیشنهاد دادم برا عید دیدنی به همراه خونواده‌هامون به آسایشگاه جانبازان بریم. دوستام از پیشنهادم استقبال کردن و با همدیگه راه افتادیم. به دم درِ اون جا که رسیدیم،‌ یکی از دوستام جلوتر از بقیّه رفت تا پرس و جو کنه به کدوم قسمت ساختمون و به کدوم بخش باید بریم. 🍃چند دقیقه بعد که بر گشت، از قول پرستارِ اون جا گفت: «چون عید بوده، خونواده‌ها جانبازاشون رو بردن خونه‌». تو فکرم اومد دیگه باید برگردیم که دوستم حرفش رو ادامه داد: «البتّه پرستار گفت: فقط یه جانباز هست که نرفته خونه‌شون». 🍃 منم گفتم: اصلاً فلسفۀ‌ اومدن ما مشخّص شد. اومدیم تا روز اوّل عید، این جانباز رو از غربت بیاریم بیرون! 🍃وارد ساختمون آسایشگاه شدیم. سکوت عجیبی حاکم بود. به اتاق اون جانباز راهنمایی شدیم. با مردی حدود سی و خورده‌ای ساله رو به رو شدیم که به شکم روی تخت خوابیده بود؛ یه جانباز قطع نخاعی که خیلی وقت بود روی تخت به همین حالت دراز کشیده بود. 🍃بعد از یه گپ و گفت دوستانه، خیلی زود با همدیگه صمیمی شدیم. احساس کردم که می‌تونم یه سؤال خاص ازش بپرسم. بهش گفتم: اگه یه سؤال بپرسم، ناراحت نمی‎شی؟ 🍃گفت: نه، بپرس. گفتم: تو که خیلی وقته به این حالت خوابیدی و این همه داری سختی می‎کشی،‌ از دست خدا ناراحت نیستی؟ ازش گلایه نداری؟ تا این رو گفتم، انگار که سؤال عجیب و غریبی پرسیده باشم،‌ با حالت خاصّی گفت: نه،‌ اصلاً گِله‌ای ندارم!‌ خدا رو شکر،‌ خدا رو شکر! 🍃واقعاً نمی‌دونستم به خاطر چی، این قدر خدا رو شکر می‌کنه. از لحنش کاملاً معلوم بود که حرفاش،‌ بازی با واژه‌ها نیست و از ته دلش داره خدا رو شکر می‌کنه. 🍃تو فکر حرفای اون بودم که با ادامۀ حرفاش، به سؤالم جواب محکم‌تری ‌داد: شرایط من که خوبه. اگه می‌خواید کسی رو ببینید که مشکل داره،‌ باید برید دیدن فلان جانباز که ... . 🍃حرفاش برام خیلی غافلگیر کننده و به نظرم عجیب می‌اومد. آخه ما یه شب تا صبح که می‎خوابیم، باید هِی غلت بزنیم و این ور و اون ور ‌بشیم، تو مریضی هم به خاطر محدود شدن، ‌خیلی زود خسته می‌شیم و حوصله‌مون سر می‌ره. گاهی به قدری خسته می‌شیم که به خدا گلایه هم می‌کنیم. واقعاً آدم چه قدر باید اهل شکر باشه که با این همه مشکل، بازم خدا رو فراموش نکنه و ازش ممنون باشه!؟ 🍃به کمک پرستار،‌ تلفن اون جانباز رو پیدا کردیم و به خونه‌شون زنگ زدیم. مادرش گوشی رو برداشت. نشونی خونه‌شون رو گرفتیم و راه افتادیم. ⬅️ادامه دارد.... 📚 ، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷ @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️می‌دونید فرق بچه‌های مستقل و مستبد چیه؟🤔 ✅ تربیت باید طوری باشه که بچه‌ها روحیه‌ی مستقلی پیدا کنن ولی استبداد با استقلال فرق می‌کنه.🔰 🔶🔸بچه‌های مستقل برا انجام کاراشون منتظر بقیه نمی‌مونن. این بچه‌ها از همه استعداد و توانایی‌هاشون، در بالاترین اندازه و بهترین شکل استفاده می‌کنن.💪 در مقابل بچه‌های مستقل، بچه‌های لوس و وابسته هستن، که برا انجام بیشتر کاراشون، منتظر پدر و مادر یا دیگران هستن.🤦‍♂ 🔷🔹بریم سراغ بچه‌های مستبد و خود رأی! این بچه‌ها بدون مشورت و اجازه‌ی بزرگترا تصمیم می‌گیرن و از این که کسی تو کارشون دخالت کنه به شدت، ناراحت می‌شن و خودشون رو برتر از دیگران می‌بینن و نمی‌تونن با بقیه بچه‌ها رابطه‌ی رفاقتی داشته باشن.❌ 🌐http://ketabefetrat.com @abbasivaladi
🍃 امام زیبایی ها امشب سالگرد اولین شبی است که بار امامت را بر دوش گرفتی و سالگرد اولین شبی که ما شدیم مأموم تو. در این سال‌های طولانی تو امام خوبی بودی برای ما ولی شرمنده که ما مأموم خوبی نشدیم برای تو. تو مأمن ما شدی ولی ما مؤمنِ تو نشدیم. سفرۀ دردهای ما همیشه پیش تو باز بود ولی گوش شنوایی نداشتیم برای شنیدن دردهای تو. غصه که داشتیم تو به یادمان می‌آمدی غصه‌ها که می‌رفتند شاد که می‌شدیم تو هم از یاد می‌رفتی. ما تو را کنارِ نداشته‌هایمان می‌دیدیم. داشته‌هایمان را که نگاه می‌کردیم تو را فراموش می‌کردیم و چرا یادم نمی‌آید زمانی را که تو را بزرگ‌ترین داشتۀ خویش بدانیم؟ و بیشتر یادم نمی‌آید زمانی را که تو را تنها داشتۀ خویش بدانیم. شب‌هایی که این طور نگاهم به زشتی‌هایم خیره می‌شود شرم رخصت نمی‌دهد که التماس کنم شب بخیر بگویی به من. شبت بخیر امام زیبایی‌ها! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 💐فدای قاصدکایی که نشونیتو میدونن روونه کردمشون تا، به تو سلام برسونن 💐همیشه منتظرم تا تو برگردی توگره های منو وا کردی تو کجایی؟ 🎙حاج محمود کریمی @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞|عوامل مؤثر در انتخاب همسر خواستگاری رسمی و سنتی یعنی خواستگاری خانواده محور ، اما به معنی دخالت و تصمیم گرفتن به جای جوونا نیست. 😉 ❓در خواستگاری رسمی و سنتی چه کسایی حضور دارن؟🤔 🎙حجت الاسلام @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓❓❓❓❓سؤال شما❓❓❓❓❓ شما همه بار ازدواج رو به روی دوش خونواده‌ها و خود دختر و پسر می‌ندازید، مگه جامعه وظیفه‌ای در قبال ازدواج جوونا نداره؟ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 ♨️ وضعیت ازدواج تو جامعه‌ی ما به هیچ وجه مناسب نیست. گره ازدواج هم به دست یه قشر و دو قشر باز نمی‌شه. همه باید دست به کار شن، هرکس در حد توان خودش.✅ ❌ هیچ کس نباید معطل دیگری بمونه. مگه وقتی تو یه شهری زلزله میاد، مردم می‌شینن به همدیگه نگاه می‌کنن؟😳 🙏ما باید باور کنیم ازدواج یه نیاز طبیعیه که اگه سامون پیدا نکنه، خیلی از کارای دیگه سامون نمی‌گیره و دچار آسیب می‌شه.😔 📛 تأخیر تو مسئله‌ی ازدواج امنیت اخلاقی و فرهنگی جامعه رو تهدید می‌کنه. وقتی هم که امنیت اخلاقی و فرهنگی دچار اختلال شد، همه آسیب می‌بینن؛ چه کسی که فرزندی در شرف ازدواج داره، چه کسی که همه بچه‌هاش ازدواج کردن.☝️ ✔️ خلاصه اینکه تو مسئله ازدواج هر کس وظیفه‌ای داره و باید انجامش بده.💪 🔵 ادامه دارد... 🌐https://ketabefetrat.com @abbasivaladi
🍃معلم توحید خدایی که تو می‌پرستی بزرگ‌تر از آن است که به وصف بیاید و خدایی که من می‌پرستم، کوچک تر از آن است که بشود نام خدا بر آن نهاد. خدایی که تو می‌پرستی جای خالی همه چیز را برایت پر می‌کند و خدایی که من می‌پرستم فقط به تماشای جاهای خالی زندگی‌ام می‌نشیند. خدایی که تو می‌پرستی نقطۀ اتکای تو در همۀ زندگی است؛ چه در خوشی و چه در ناخوشی. خدایی که من می‌پرستم قابل اتکا نیست حتی در حادثه‌های کوچک زندگی. من با خدای کوچکم قهر کرده‌ام و مشتاق خدای بزرگ تو شده‌ام. مرا با خدای خودت آشنا کن. شبت بخیر معلم توحید! @abbasivaladi
♨️♨️ 🍃قسمت دوم 🍃رسیدیم درِ خونه. در زدیم. زن میان‌سالی در رو باز کرد. بعد از سلام و علیک وارد شدیم.سمت چپ، یه اتاق کوچیک بود. گوشۀ اتاق، یه تخت بود که یه جوون روش دراز کشیده بود. اون جوون از گردن به پایین قطع نخاع بود. جز سرش، هیچ جای بدنش حس نداشت. 🍃گفتگو شروع شد: کلاس دوم راهنمایی، خرّمشهر ... . معلّم در حال درس دادنه که بمبارون هوایی می‌شه. یکی از بمبا روی سقف کلاس می‌افته و سقف، رو سر دانش‌آموزا خراب می‌شه. دوستاش جلوی چشماش پر پر می‌شن. خودشم تیرآهن سقف می‌افته روی گردنش و قطع نخاع می‌شه. 🍃حالا بیشتر از بیست ساله که از اون روز گذشته. اون جوون تو همۀ این مدّت، جز سالی دو سه بار که با آمبولانس یه چرخی تو شهر می‌زنه،‌ کنج خونه افتاده و داره روزگار می‌گذرونه. 🍃ازش پرسیدم: تو که از گردن به پایین حس نداری،‌ وقتی مریض می‎شی،‌ از کجا می‌فهمی؟ گفت: نمی‌فهمم. گفتم: پس چه طور مداوات می‎کنن؟ گفت: به قدری بیماریم پیشرفت می‎کنه که به عفونت تبدیل می‌شه و از بدنم بیرون می‎زنه. اون وقته که دکترا می‎فهمن و درمونم رو شروع می‎کنن. 🍃خدایا! من تا حالا این طوری به «درد» نگاه نکرده بودم. درد چه نعمت بزرگیه و من چه بندۀ غافلی هستم! من رو ببخش که تا حالا هر وقت درد به سراغم می‌اومد، ازت آروم شدنش رو طلب می‎کردم،‌ بدون این که اون رو نعمت بدونم و شکرش رو به جا بیارم. 🍃بهش گفتم: به چی علاقه داری؟ گفت: به کتاب خوندن. گفتم: می‎خونی؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: برا خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمی‎تونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ امّا اون، همۀ وقتش رو برا من گذاشته.‌ مگه می‎تونم ازش توقّع این کار رو هم داشته باشم؟! 🍃خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتّی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چه قدر نعمت و از طرف من چه قدر غفلت! 🍃وقتی جایی از صورتش می‎خارید،‌ به مادرش می‎گفت: «صورتم می‎خاره» و بعدشم نشونی می‎داد که کجای صورتشه: سمت چپ،‌ پایین چشمم،‌ نه کمی بالاتر ... دیگه داشتم گیج می‌شدم از این همه نعمتایی که توشون غرق بودم و حتّی لحظه‎ای بهشون فکر نکرده بودم. هر چی فکر می‎کنم،‌ یادم نمی‎آد تا اون وقت برا خاروندن صورتم خدا رو شکر کرده باشم. 🍃بهش گفتم: یک سؤال. گفت: بپرس. گفتم: ناراحت نمی‎شی؟ گفت: نه. گفتم: بیشتر از بیست ساله، از وقتی نوجوون بودی تا حالا که سی و خورده‌ای سال از عمرت گذشته، کنج خونه‌ای. با این همه مشکل، از خدا گلایه نداری؟ ازش ناراحت نیستی؟ 🍃تا این رو شنید، حالش تغییر کرد و گفت: نه!‌ نه!‌ خدا خیلی خوبه،‌ خیلی خوب. شکر خدا، شکر خدا! این حرف رو که زد، دیگه با همۀ‌ وجودم پیشش احساس کوچیکی ‎کردم. مادرشم می‎گفت: «مناجاتای سحر پسرم با خدا دیدن داره». چه قدر دوست داشتم یه بار وقت سحر پیشش بودم و مناجاتای اون رو با خدا می‌دیدم! 📚 ، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷ @abbasivaladi