eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.6هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
n052 تاساحل2،گام اول،بخش سوم.mp3
6.75M
چرا ما نمی‌توانیم از مسائلی که خلاف میلمان است، به راحتی بگذریم؟ چرا با کوچک‌ترین اتّفاقی که انتظارش را نداریم، از جا کَنْده می‌شویم و زمین و زمان را به هم می‌دوزیم؟ ❓چگونه با عصبانیّت، مبارزه کنیم؟ 4️⃣ تفکّر در بارۀ زشتی خشم 5️⃣ استفاده از حسّ قدرت‌طلبی 6️⃣ در هنگام عصبانیّت، صبر کنیم و تصمیم نگیریم 7️⃣ همّت بلند دار 8️⃣ یاد خدا ♦️ادامه دارد... برای تسلّط یافتن بر اعصاب خویش، به نکات اساسی فایل هفتۀ گذشته و این فایل و فایلی که در هفتۀ آینده بارگذاری می شود توجّه کنید🌹 🎧 گام اوّل (بخش سوم) @abbasivaladi
4⃣ زمان تحقیق 🔆بهتر است مقداری از تحقیق، قبل از خواستگاری انجام بگیرد تا اگر مشکل خاصّی وجود دارد که می‌تواند اصل ازدواج را منتفی کند، قدمِ خواستگاری بر داشته نشود. 🔰اگر در مرحلۀ اوّل تحقیق، احساس کردید در کلیّات با طرف مقابل تناسب دارید، می‌توانید باقی تحقیق را پس از خواستگاری انجام دهید؛ اگر چه انجام دادن کلّ تحقیق پیش یا پس از خواستگاری، اشکال اساسی ندارد. ⚠️به این نکته هم توجّه داشته باشید که در فرهنگ برخی از خانواده‌ها، تحقیق پیش از خواستگاری جایی ندارد؛ به همین دلیل هم اگر متوجّه شوند که شما پیش از خواستگاری اقدام به تحقیق کرده‌اید، ناراحت می‌شوند. ✅پس بهتر است اگر پیش از خواستگاری می‌خواهید اقدام به تحقیق کنید، تا حدّ امکان به گونه‌ای باشد که خانوادۀ طرف مقابل متوجّه نشوند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۰۰ - ۹۹ ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ @abbasivaladi
🍃عاشق ترین معشوق من پاییز را دوست دارم. پاییز فصل عاشقی است. روزهای پاییز را باید ترجمان لحظه‌های عاشقی نامید. اصلاً خدا پاییز را آفرید تا عشق را معنا کند. من عاشق‌تر از پاییز پیدا نکرده‌ام. پاییز اگر فصل مردن هم باشد فصل مرگی است که ریشه در عشق دارد. این مرگ، عین زندگی است. زرد شدن برگ‌های درختان یکی از قشنگ‌ترین نقش‌های زندگی برای من است. زرد، رنگ زیبایی است و نشان عاشقی است. آقا! من زردی را که می‌بینم یاد عاشقان تو می‌افتم عاشقانی که از عشق فقط حرفش را بلد نیستند رسم عاشقی را از برند و وقتی نام عشق را می‌برند بوی عشق از دهانشان بیرون می‌تراود و هوا را عطرآگین می‌کند. عاشق اگر از دوری تو، رنگش زرد نشده باشد چگونه می‌تواند تو را ببیند بی آن که صورتش از خجالت سرخ شود؟ مگر می‌شود فراق را چشید ولی صورت، رنگ مرگ را به خود نبیند؟ اصلاً مگر فراق و مرگ برادر هم نیستند؟ چه خوشبخت‌اند آنهایی که وقتی تو را می‌بینند چنان از شوق خون در رگشان می‌دود که گونه‌هایش گل می‌اندازد و از زردی به سوی سرخی می‌رود. نکند زرد نبودن صورت عاشق در فراق تو نشانۀ سیاه بودن دلش باشد؟ آخر خاصیت دل سفید این است که به قدری در فراق تو غصه می‌خورد که توان رساندن خون به صورت عاشق را ندارد. این دل‌های سیاه‌اند که در فراق تو بی‌خیال‌اند و مستانه می‌تپند و خون را در رگ‌ها جاری می‌کنند. وای که اگر این گونه باشد چنین مدعی عشقی، دل معشوق را خون می‌کند از غصّه و اگر معشوق، دلش از کسی خون باشد آیا می‌تواند ادعای عاشق بودن کند؟ من پاییز را دوست دارم زیرا پاییز فصل عاشقی است. شبت بخیر عاشق‌ترین معشوق! @abbasivaladi
168 درس صد و شصت و هشتم چرا در بارۀ وسعت علم خدا فکر نمی‌کنیم؟.pdf
225.6K
#درس صد و شصت و هشتم: چرا در بارۀ وسعت علم خدا فکر نمی‌کنیم؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️چرا دانشمندترین آدما هم باز باید باور کنن چیزی نمی‌دونن؟ ⁉️تا حالا به عمق آیات «نماز غفیله» دقت کردید؟ ⁉️هیچ وقت لذّت اندیشیدن به وسعت علم خدا رو تجربه کردید؟ @abbasivaladi
🍃معنای زندگی پاییز معلّم عاشقی من است. من معلّم‌هایم را دوست دارم. پس پاییز را هم دوست دارم. عشق از سر و روی پاییز می‌بارد. باید نگاه عاشقانه داشت تا عشق را روی در و دیوار پاییز دید. کسی که نگاه عاشقانه ندارد از پاییز جز بوی مرگ به مشامش نمی‌رسد. هوای پاییز به ویژه وقتی تازه از راه رسیده تکلیفش با خودش معلوم نیست. گاهی گرم می‌شود جوری که خیال می‌کنی تابستان قصد برگشتن کرده. گاهی بوی فروردین می‌دهد انگار که بهار پاییز و زمستان را کنار زده و زودتر از همیشه آمده و گاهی حتّی بوی زمستان می‌دهد و شاید هم هوای بارش برف به سرش بزند. مثل این که پاییز خواب مانده و نیامده و زمستان از او پیشی گرفته و کسی چه می‌داند که پاییز مست عشق توست مست عشق در پوست خویش نمی‌گنجد وقتی که مستی پاییز به اوج خودش می‌رسد بوی بهار می‌‌آید. من بهاری را که در پاییز استشمام می‌کنم از بهار فروردین بیشتر دوست دارم. در همین اوج، وقتی که پاییز یاد تو می‌کند و نیامدنت داغ فراق چنان تبش را بالا می‌برد که گویی تابستان مردادی آمده. گاهی هم نشانه‌ای می‌بیند و می‌فهمد این روزها نمی‌آیی. آن وقت یخ می‌زند گویی که سال‌هاست مرده و ما خیال می‌کنیم زمستان بهمنی به ما روی آورده. مگر حال عاشقان تو جز این است؟ گاهی در اوج نشاط و مستی هستند و گاهی غرق تب فراق و گاهی هم در سرمای بُهتی که از نیامدنت آنها را فرا گرفته یخ می‌زنند. آقا! این حالی به حالی شدن‌ها نشانۀ عاشقی است ولی آنها که عشق را نمی‌فهمند عاشقانت را حزب باد می‌خوانند. باید عاشق بود تا تضادهای عاشقانه را فهمید. با این تضادهای عاشقانه زندگی معنا می‌یابد. در میان قهقهۀ مستی، اشک ریختن در میان سیلاب اشک، یخ زدن و در میان تکه یخ‌های صخره‌ای، آتش گرفتن این است معنای زندگی. شبت بخیر معنای زندگی! @abbasivaladi
گیره‌بازی 🔆برخی از وسایل خانه🔎🕰، از اسباب‏ بازی‏هایی که پول💵 بسیاری هم صرف آنها می‏شود، برای کودکان، جذّاب‏ تر 😃است. ✅گیرۀ لباس، یکی از همین وسایل است. 🔰این گیره‏ ها را وقتی در اختیار کودک👦👧 قرار می‏دهید، خودش بازی‏ های متنوّعی با آنها انجام می‏دهد. ✔️مثلاً این گیره ‏ها را به هم وصل می‏کند یا برخی از وسایل مثل لباس👗👕 یا کتاب‏ و دفترش 📙🗒را با گیره‏ ها به جاهای مختلف خانه، وصل می‏کند🔗. ✨خلّاقیت و سرگرمی💡، دو ویژگی این بازی ست. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۶۲ @abbasivaladi
0081 baghareh 203-206.mp3
8.09M
#لالایی_خدا ۸۱ #سوره_بقره آیه ۲۰۶ - ۲۰۳ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
🍃استاد عشق عیبی دارد اگر بگویم من درختان بی‌برگ پاییز را بیشتر از درختان پربرگ بهار دوست دارم؟ این هم یک جور دوست داشتن است. عیبی که ندارد؟ دارد؟ اصلاً من دوست دارم دوست داشتن‌هایم فرق کند با همه. چه عیبی دارد؟! اگر همه منتظر جوانه زدن برگ‌ها روی شاخه‌ها هستند من منتظر ریختن برگ‌ها از روی شاخه‌ها هستم. این، نشانۀ‌ چیست؟ دیوانگی؟ خب باشد. دیوانه بودن مگر یک مقام نیست؟ بگذار مرا هم دیوانه بخوانند. آقا! پاییز برای من نماد رها شدن از همه چیز است، از همه چیز. درخت برای زیبایی ظاهری‌اش گویی نیاز دارد به برگ‌های تو در توی سبز. ولی وقتی عاشق می‌شود هر چه غیر از یار را رها می‌کند. او می‌داند که زیبایی به داشتن یار زیبایی چون توست. هر کسی تو را ندارد زیباترین برگ و بارها را هم اگر داشته باشد باز هم زشت است. عاشق اگر نیستم، عاشق، دیده‌ام. عاشق‌ها حس زیبایی‌شناختی‌شان زمین تا آسمان فرق دارد با انسان‌های دیگر. من از پاییز یاد گرفته‌ام جز تو به هیچ زیبایی دیگری فکر نکنم. هر کسی زیبایی را در کسی یا چیزی جز تو دنبال کند دچار توهم زیبایی می‌شود. امروز دنیا به مبتلاست به توهم زیبایی. عاشق هر آنچه را که زمینیان زیبا می‌نامند رها می‌کند و تنها و تنها به دنبال تو می‌دود. من می‌دانم عاشق‌ها اگر کمی هم به آراستگی فکر می‌کنند چون تو از آنها خواسته‌ای آراسته باشند و اگر این آراستگی را زیبا می‌بینند برای آن است که تو زیبا می‌بینی و یقین دارم اگر تو امر می‌کردی که عاشق‌ها ژنده پوش در میان مردم حاضر شوند ژنده پوشی زیباترین پوشش عاشق‌ها می‌شد. اگر از این عاشق‌ها بپرسی زیباترین لباسی را که می‌شناسید نام ببرید یقین دارم لباس وصله‌دار پدرت علی را نام خواهند برد و اگر باز بخواهی یکی دیگر از لباس‌های زیبا را نام ببرند بی‌تردید از چادر خاکی مادرت یاد خواهند کرد و می‌دانم زیباترین لباس در نگاه عاشقان تو لباسی پاره پاره و خونین است؛ لباس حسین. چه قدر شبیه آن درخت عاشق است پیکر عریانی که رضایش به رضای یار است. شبت بخیر استاد عشق! @abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل5️⃣ : این قاب است یا قبله خانه؟! (تلویزیونی شدن خانواده‌ها) 💣 در پست قبل گفتیم افسارگسیختگی در تماشای تلویزیون، زمینۀ اعتیاد🚬 به رسانه را ایجاد می‌کند و اعتیاد به رسانه، زمینه را برای انتخاب عاقلانۀ شبکه‌های موجود، بسیار تنگ می‌کند. کسی هم که اعتیاد پیدا کرد، تنها به تنوّع می‌اندیشد، همین! 🎞برای این که مسئلۀ اعتیاد به رسانه، خوب تبیین شود، باید برنامۀ یک «خانوادۀ تلویزیونی» را با هم مرور کنیم. این برنامه را از شب، شروع می‌کنیم: 📺بعد از نماز مغرب و عشا، تلویزیون روشن است. پدر با بچّه‌ها و بچّه‌ها هم با یکدیگر بر سرِ این که کدام شبکه را نگاه کنند، دعوا ⚔️دارند. سرانجام با هم کنار می‌آیند؛ امّا با هزار درد سر! همین دعواها، رابطۀ اهالی خانه را تنش‌آلود😠 کرده است. 👮🏻‍♂️ اگر سریال امشب، از سریال‌هایی باشد که حکم رگِ حیات را یافته، حکومت نظامی در خانه بر پا می‌شود؛ مثل این سریال‌های کُره‌ای که حکم مرگ و زندگی را برای بعضی‌ها پیدا کرده است. وقتی پخش می‌شود، مادر یا پدر در حالتِ خَلسه‌اند. اصلاً نمی‌دانند که دور و بَرِشان چه می‌گذرد؟ خدا نکند که بچّه در حین پخش سریال، سر و صدایی کند. چنان ساکتش🔫 می‌کنند که بچّه، حرف زدن را فراموش کند. بعد هم سریال بعدی، فیلم بعدی، مستند بعدی. شب از نیمه گذشته و هنوز چراغ‌ها روشن است. باور کنید فلسفۀ شب، این نبود که ما پای سریال و فیلم بنشینیم. 🌙خدایی که شب را آفرید، خودش گفته است، در قرآنش هم گفته تا کسی در سندش تردید نکند: 📖هوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسکُنوا فیهِ. اوست کسى که براى شما شب را قرار داد تا در آن بیارامید. ⁉️واقعاً این سریال‌ها و فیلم‌ها مایۀ آرامش هستند؟ این تنش‌ها مایۀ آرامش است؟ 🚫دیشب، همه دیر خوابیده‌اند. صبح، پدر در حالی که تمام وجودش را خواب گرفته، به سرِ کار می‌رود. بچّه‌ هم در حالی که دلش نمی‌آید چشمانش را کامل باز کند، با بی‌حوصلگی کیفش را روی دوشش می‌اندازد و به مدرسه می‌رود. پدر، در محل کار، حوصلۀ ارباب رجوع و بچّه هم در مدرسه، حال درس خواندن را ندارد. وقتی هم که بعد از ظهر، مدرسه و اداره تعطیل می‌شود، بچّه‌ها به همراه پدر و مادر (اگر مادر، شاغل باشد)، با جسم و اعصاب خسته به خانه می‌آیند، به گونه‌ای که تا تقّی به توقّی می‌خورَد، عصبانی می‌شوند. اوّلین کسی که وارد خانه می‌شود، اوّلین کاری که انجام می‌دهد، روشن کردن تلویزیون است. شب هم سفرۀ شام که پهن می‌شود، همه در حال تماشای تلویزیون هستند و فقط مراقب‌اند که لقمه را به جای دهان در چشمشان فرو نکنند! 🤝بیایید شجاعانه یک تصمیم بگیریم. تصمیم بگیریم مدیریت تماشای تلویزیون را خودمان به دست بگیریم. این همه فیلم و سریال دیدیم، چه شد؟ 🤔کمی فکر کنیم... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 190-191 @abbasivaladi
🍃گل همیشه بهارم این قدر که از پاییز حرف می‌زنم نکند بهار فکر کند که او را دوست ندارم. بهار هم دوست‌داشتنی است ولی من به بهار که می‌رسم از عشق می‌گذرم و به معشوق می‌رسم پاییز نماد عاشق‌هاست ولی بهار نماد معشوق است. بهار خود تویی آقا! حرف بهار را سر جایش با تو خواهم گفت. پاییز ترجمۀ حال عاشق‌هاست بهار، جلوۀ تو. پاییز که می‌شود آدم دوست دارد در بارۀ عاشق‌ها غزل بسراید بهار که می‌شود اصلاً باید نشست و تماشا کرد و شنید شعری را که طبیعت در وصف تو می‌سراید. من پاییز را دوست دارم. احساس نزدیکی‌ام به پاییز بیشتر از بهار است. هر وقت همان طوری شدم که تو می‌خواهی احساس نزدیکی‌ام به بهار بیشتر از پیش خواهد شد. پس بگذار هنوز هم از پاییز بگویم. درخت‌هایی که پاییز زردشان نمی‌کند برایم یک دنیا درس دارند. درخت‌هایی مثل سرو و مانند کاج. از همان بچگی دوستشان داشتم. درس عشق کاج و سرو با درختان دیگر فرق می‌کند. وقتی این طور نگاهشان می‌کنم دوست دارم سرو و کاج را در بغل بگیرم: درخت‌هایی که به وصال رسیده‌اند و دیگر پاییز و زمستان برایشان فرقی با بهار ندارد. همیشه سر سبزند. حالِ به وصال رسیده‌ها همین است. آنها که آغوش تو را چشیده‌اند همیشه سر حال‌اند. خاصیت وصال توست زندگی را جاوید می‌کند. فقر و غنا، بیماری و سلامت، غربت و شهرت فرقی ندارد برای کسی که به وصال تو رسیده او همیشه زنده است و پر از نشاط و شادابی همان قدری در فقر سر حال است و مستی می‌کند که در غنا سر از پا نمی‌شناسد. وقتی که بیمار است به اندازۀ سلامتی لبخند می‌زند و در اوج غربت همان اندازه خودش را غرق نعمت می‌بیند که در قلۀ شهرت نشسته. شنیده‌ام از سروهای بلند و کاج‌های قد کشیده چونان سدّی در برابر تندبادها استفاده می‌کنند مگر می‌شود به وصال تو رسید و در برابر حادثه‌ها خمی به ابرو آورد، چه رسد به این که انحنایی به قامت آدم برسد. وصال تو راز ایستادگی در برابر حادثه‌هاست. آقا! دلم وصال تو را کشیده بگو چه چاره کنم؟ شبت بخیر گل همیشه بهارم! @abbasivaladi
🍃یار دریا دلم من دوست دارم هر چه از تو می‌رسد را. لطف تو طعمی دارد و قهرت طعمی دیگر. تلخی قهر تو را اگر خوب بچشم کم از شیرینی لطفت ندارد. قهر تو هر چه قدر تلخ هم که باشد، داروست. بیمارهایی مثل من محتاج این داروی تلخ‌اند. با لبخند تو باید مستی کرد و با اخمت باید از غفلت رها شد. مگر می‌شود در غفلت غرق بود و از شراب لبخند تو مست شد؟ من سرزنش‌های تو را دوست دارم چونان نوازش‌هایت که مایۀ زندگی است. هر چه از دوست رسد نیکوست را در رفاقت با تو می‌شود چشید. اینها را گفتم که بگویم: آقا! گاهی دوست داری به من بفهمانی که دوستت ندارم. کارت را خوب بلدی. چنان دوست نداشتنم را به رخ می‌کشی که وقتی در خیالم با تو خلوت می‌کنم از شرم توان بلند کردن سرم را ندارم. امروز دلم تنگ شده بود برای کسی. تنگی‌اش که به نهایت رسید تو آمدی و به یادم آوردی که دلم برای تو به اندازۀ بعضی‌های دیگر تنگ نمی‌شود. کارت را کردی. همۀ وجودم شرم شد. آب شدم از خجالتت. حالا چه کار کنم با این هستی شرم‌زده؟! مگر می‌توانم انکار کنم که دلم برای تو کمتر از بعضی‌های دیگر تنگ می‌شود؟ گاهی خوب می‌فهمانی بیچارگی‌ام را. نه، همیشه بیچاره بودنم را به من فهماندی ولی من گاهی فهمیدم بیچارگی‌ام را. امروز از آن روزها بود. از تو گله‌ای ندارم. من نیاز دارم هر روز کسی بیچارگی‌ام را به رخم بکشد. از خودم گله‌مندم. چرا دلم برای تو کمتر تنگ می‌شود؟ التماس می‌کنم دلت برایم نسوزد. همیشه مرا خجلت‌زدۀ خویش کن. به گمانم باید از خجالت تو آب شوم تا شاید آدم شوم. من به این آب شدن‌ها نیاز دارم. مرا ببخش که کمتر دلم برای تو تنگ می‌شود و باز هم از تو می‌خواهم بیشتر از پیش صبر کنی. تلاش می‌کنم که آدم شوم. شبت بخیر یار دریا دلم! @abbasivaladi
❓اگر کسی بپرسد: «چگونه بدانیم خدا از چه چیزی راضی و نسبت به چه چیزی خشمگین می‌شود؟» ✅باید گفت: حدّاقل کاری که هر مسلمانی باید انجام دهد، آن است که مطالعات اسلام‌شناسی را از اصلی‌ترین کارهای زندگی خود قرار دهد. دین، مجموعۀ دستورهای خداوند برای ادارۀ لحظه به لحظۀ زندگی انسان است. 🔆وقتی دین را شناختیم، بهترین کار برای این که مبنایی ثابت و آرامش‌بخش در زندگی حاکم شود، تقویت معنویت است که در یکی از گام‌های‌ بعدی به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما همین اندازه باید گفت که وقتی انسان را دین را می‌شناسد و به آنچه از دین می‌فهمد عمل می‌کند، خداوند راهی را برای فهم مجهولات او باز می‌کند. 🔰رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کسی به آنچه می‌داند عمل کند، خدا علمِ آنچه را نمی‌داند به او می‌رساند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۱۹ - ۱۱۸ @abbasivaladi
0082 baghareh 207.mp3
9.07M
#لالایی_خدا ۸۲ #سوره_بقره آیه ۲۰۷ #محسن_عباسی_ولدی #قصه #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «پیشوایان هدایت، جلد اول، صفحه ۱۵۵»؛ اثر سید منظر حکیم و «فروغ ابدیت، ص ۴۰۵»؛ اثر آیت الله جعفر سبحانی با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
🍃همۀ زندگی درست است که دلم برای تو کمتر از بعضی‌های دیگر تنگ می‌شود. قبول دارم که این، خلاف مروت است. مگر می‌شود در نزد تو به توجیه بی‌مروّتی دست زد. تو معنای مروّتی. مروّت با تو سنجیده می‌شود. اگر گرد مروّت هم روی دلم نشسته بود دلم برای هیچ کسی به اندازۀ تو تنگ نمی‌شد. باز هم اعتراف کنم؟ باشد اعتراف می‌کنم. می‌دانم وقتی که تو دلت برای من تنگ می‌شود ولی من دلم برای تو همیشه تنگ نیست آدمیتم مشکل‌دار می‌شود. من تردید ندارم وقتی از تو دور می‌شوم دلت برایم حسابی تنگ می‌شود. نمی‌خواهم این حرف را به کسی ثابت کنم پس راحت می‌گویم که گاهی حس می‌کنم داری از غصّۀ دوری من گریه می‌کنی. دیگر باید به چه چیزی اعتراف کنم؟ می‌خواهی بروم روی سینۀ آسمان بد بودنم را با خطّی درشت بنویسم تا همۀ خلایق بدانند که من می‌دانم چه قدر بدم؟ امّا آقا! خودت می‌دانی که اگر چه همیشه دلم برای تو تنگ نمی‌شود ولی گاه گاهی که دلم برایت تنگ می‌شود امانم را می‌برد بار سنگین دل‌تنگی. نمی‌خواهم توجیه کنم سؤال است، تو پاسخش را بده. اصلاً مگر می‌شود با این همه بار دل‌تنگی روزها را یکی یکی پشت سر گذاشت؟ یک روز دل تنگ شدن برای تو لحظه‌ها را به اندازۀ سال‌ها طولانی می‌کند. اگر بنا باشد همیشه دل تنگ تو باشم چگونه روزگار را طی کنم؟ تو از وسع و توان من آگاهی! آیا من توان کشیدن این همه بار دل‌تنگی را دارم؟ این را هم ناگفته نگذارم که من طعم زندگی را وقتی می‌چشم که دلم برای تو تنگ می‌شود. کاش ظرف دلم را بزرگ می‌کردی به اندازه‌ای بزرگ که توان کشیدن بار دل‌تنگی تو را داشته باشم و با هر نفسی که فرو می‌رود و بر می‌آید آسمان آسمان بار دل‌تنگی تو را روی دوش بکشم. روزهایی را که دل‌تنگ تو نبودم از یادت پاک کن من تلاش می‌کنم و تو هم کمک کن که همیشه دل تنگ تو باشم. شبت بخیر همۀ زندگی! @abbasivaladi
📌دلایل اثر نکردن محبّت 1️⃣ استفادۀ انحصاری از یک راه ابراز محبّت 📛 یکی از دلایل اصلی اثر نکردن محبّت، استفاده از یک نوع محبّت و غفلت از راههای دیگر ابراز محبّت است. وقتی شما در طول هفته، تنها از یک نوع غذا استفاده میکنید، هر اندازه هم که آن غذا خوشمزه باشد، دلِ شما را میزند و پس از مدّتی، از بوی آن غذا هم بدتان خواهد آمد. ✅ تنوّع در راههای ابراز محبّت، اصلی است که نباید آن را فراموش کرد. بدون توجّه به این نکته، ممکن است پس از مدّتی آن راهی که ما به صورت انحصاری برای ابراز محبّت انتخاب کردهایم، تأثیر خود را از دست بدهد و یا حتّی اثرِ عکس تولید کند. 🌸 دین، علاوه بر این که به محبّت کردن توصیه کرده، راههای فراوانی را برای ابراز محبّت به ما نشان داده است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص86 #من_دیگر_ما #کتاب_دوم #گزاره‌های_رفتاری #تربیت_فرزند #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
🍃امید همه این روزها چه قدر خبر مرگ می‌رسانی به گوش من. کارهای تو هیچ کدامشان بی‌حکمت نیست. هر کاری که می‌کنی قبل و حین و بعدش دنیایی از حکمت نهفته است. می‌خواهی با این خبر مرگ‌ها مرا یاد خود مرگ بیندازی؟ من به یاد مرگ افتادم. خوب هم افتادم. می‌خواهی این خبرها را بشنوم تا خودم را آمادۀ رفتن کنم؟ به نتیجه رسیدی. دارم آمادۀ رفتن می‌شوم. وصیتم را نوشته‌ام. حلالیت‌ها را یکی یکی دارم می‌گیرم. حق‌ها را هم تا جایی که در توانم هست دارم ادا می‌کنم. می‌خواهی خبر مرگ را به گوشم برسانی تا دل به دنیا نبندم؟ باشد، همین اندکی که دل به دنیا بسته بودم همین حالا کندم. خودت دلم را نگاه کن! اگر جایی از آن به جایی از دنیا بسته است هر طور که دوست داری، آن را بکَن. دیگر دنبال چه بودی با این خبرها؟ بگو که اگر من از آن غافل بوده‌ام خیلی زود همۀ وجودم را وقف آن کنم. امّا آقا! پشت پردۀ این خبرها سری هم به دل من بزن. تو با این خبرها به من می‌گویی مرگ نزدیک است و من از دل این نزدیکی گاهی صدای پای یأس را می‌شنوم. یأس از دیدار. به خوب و بد این یأس، کاری ندارم فقط می‌دانم وقتی خبر از مرگ می‌‌آید می‌ترسم که بمیرم و تو را نبینم. برای این ترس و یأس چه چاره‌ای اندیشیده‌ای آقا؟! وعدۀ دیدار را نکند به قیامت حواله دهی من دلم دیدار تو را در این دنیا می‌خواهد. دیدارهای قیامتی هر چه قدر خوب و دلپذیر امّا بعید می‌دانم طعم دیدارهای این دنیایی را داشته باشد. من دوست دارم در همین دنیا تو را در آغوش بگیرم و تو مرا در آغوش بگیری و در همین دنیا تو را ببوسم و تو مرا ببوسی و در همین دنیا سرم را روی سینه‌ات بگذارم و ضربان قلبت را گوش کنم و تو هم سرت را روی سینه‌ام بگذاری و ضربان قلبم را بشنوی. من نه تو را در این دنیا دیده‌ام و نه هنوز قیامتی بر پا شده که تو را در آن جا ببینم امّا دلم می‌گوید کسی که تو را در این دنیا نبیند حتّی اگر دیدار تو در قیامت نصیبش شود تا ابد از لذّتی ماندگار محروم مانده. آقا! وقتی این ترس و یأس به سراغم می‌‌آید گاهی فراموش می‌کنم حکمت یادآوری مرگ را. وعده‌ای برای دیدارمان در همین دنیا معلوم کن تا بتوانم مشت محکمی بر سینۀ این ترس و یأس بزنم. شبت بخیر امید همه! @abbasivaladi
n053 تاساحل2،گام اول،بخش چهارم.mp3
7.19M
چرا ما نمی‌توانیم از مسائلی که خلاف میلمان است، به راحتی بگذریم؟ چرا با کوچک‌ترین اتّفاقی که انتظارش را نداریم، از جا کَنْده می‌شویم و زمین و زمان را به هم می‌دوزیم؟ ❓چگونه با عصبانیّت، مبارزه کنیم؟ 9. سکوت 10. تغییر حالت 11. لمس کردن 12. آب به صورت زدن 13. حِلم، بزرگ‌ترین یاور 14. حالت انتظار 15. محاکمۀ خویش 16. پوزش خواستن 17. عبرت گیری 18. تغذیۀ مناسب 19. تنظیم خواب 20. دانایی #تا_ساحل_آرامش #کتاب_دوم #کتاب_صوتی #قایق_مهربانی #بایدهای_زندگی_مشترک1 برای تسلّط یافتن بر اعصاب خویش، به نکات اساسی این فایل و دو فایلی که در هفته های گذشته بارگذاری شد توجّه کنید🌹 🎧 گام اوّل (بخش چهارم) @abbasivaladi