eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.5هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
343 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* دختران را چگونه تربیت کنیم؟ @abbasivaladi
بعضیا گفتن یادداشت‌های شبانه طولانیه. به نظرم راست می‌گن. سعی می‌کنم از امشب کوتاه‌تر بنویسم. داشتیم دربارۀ جلد دوازدهم حرف می‌زدیم که موضوعش دختران، همسری و مادری بود. یکی از اصلی‌ترین عواملی که روش تربیت رو مشخص می‌کنه، هدف تربیته. چند تا سؤال رو نه به صورت شعاری که به صورت واقعی باید جواب بدیم. این سؤال رو فارغ از همۀ تبلیغاتی که امروز تو دنیا مثلا به نفع زن انجام می‌گیره جواب بدید. وقتی خواستید جواب بدید، اصلاً به این فکر نکنید که جوابتون بین کسایی که اعتقادی به دین ندارن، چه عکس العملی رو به دنبال داره. حالا خیالم راحت باشه؟ سؤالام رو بدون دغدغه بپرسم؟ @abbasivaladi
_ جایگاه اصلی زن توی خانواده کجاست؟ آیا دخترا رو برای مادری باید تربیت کرد؟ _ مادری کردن، بین همۀ کارایی که یه خانم می‌تونه انجام بده، چه جایگاهی داره؟ _ امروز اهمّیت پیدا کردن کارای دیگه، چه قدر به مادری لطمه زده؟ _ اگه مادری لطمه ببینه، چه بلایی سر خانواده می‌آد؟ _ امروز مادری، سر جای خودش هست؟ _ اگه مادری سر جای خودش نباشه، چه قدر از مشکلات فرهنگی و تربیتی قابل حل هستن؟ _ امروز دخترا برای مادری تربیت می‌شن یا ... ؟ _تربیت برای مادری،‌ از کی باید شروع بشه؟ @abbasivaladi
متن اربعینی امشب از وقتی که عزم سفر می‌کنم، عجیب احساس می‌کنم شئونی که برای خودم تراشیده بودم، یکی یکی خرد می‌شوند و می‌ریزند روی زمین. گویی اربعینِ تو بنا دارد شخصیت دیگری بتراشد از من. در زمین‌های خاکی آن سوی مرز، می‌دوم دنبال مرکب‌هایی که در سرزمین خودم حتّی خیال سوار شدن بر آنها از سرم نمی‌گذشت. گویی فراموش کرده‌ام که کیستم و شاید هم بهتر باشد که بگویم تازه یادم آمده من کیستم. در خانۀ خودم، یا سوار بر مرکب خویش به هر جا که می‌خواستم می‌رفتم یا مرکبی را خبر می‌کردم تا مرا به این سو و آن سو ببرد یا می‌ایستادم کنار خیابان، دستی تکان می‌دادم تا مرکبی در مقابل پایم بایستد و من هم سوار شوم. این کیست که دارد به سوی تو می‌آید، همان است که در سرزمین خودش شأنی داشت برای خودش؟ یا کسی دیگر است که مثل رعیت‌های پابرهنه، می‌دود به دنبال مرکب تا به تو برسد؟ چرا وقتی حرف تو به میان می‌آید، عزّت در ذلیل شدن برای تو معنا می‌شود؟ تو کیستی حسین که هر کسی به تو می‌رسد، قاعده‌های زندگی‌اش به هم می‌ریزد. به یاد ندارم لحظه‌ای را که برای دویدن به سوی تو احساس خواری کرده باشم در مقابل مردم. در قانون کربلا هر کسی که برای تو کوچک‌تر می‌شود، در نگاه خلق خدا بزرگ‌تر می‌شود. دیوانۀ قاعده‌ به هم ریختن‌های تو هستم حسین! @abbasivaladi
🍃مرهم زخم هایم دارم زجر می‌کشم. دنیا به جانم افتاده. گویی دارد آخرین زهرهایش را می‌ریزد و تا می‌تواند، انتقامش را می‌گیرد. دارم زجر می‌کشم. تیرهای بلا پیاپی شده. روحم جای خالی ندارد. تیرها یکی یکی جای جای روحم را زخمی کرده‌اند. دارم زجر می‌کشم. صدای سوزش استخوان‌هایم دل خودم را سوزانده. به زور ایستاده‌ام روی پا. امیدی که به تو دارم توان ایستادنم داده. دارم زجر می‌کشم. هنوز سؤالم را جواب نداده‌ای: آیا با من دوست می‌شوی یا نه؟ ترس از این که شاید، ‌پاسخت «آری» نباشد زجرم را دو صد چندان کرده. دارم زجر می‌کشم. زجر کشیدن برایم عادی نمی‌شود. جای یک زخم خوب نشده دنیا رویش نمک می‌پاشد و کنار همان زخم نمک پاشیده باز هم زخم عمیق‌تری به جا می‌گذارد. سوزش زخم پیشین دست به دست عمق زخم جدید می‌دهد و زجرم را بیشتر و بیشتر می‌کند. دارم زجر می‌کشم. تو بایست و زجر کشیدنم را تماشا کن و من در میان تلّ زخم‌ها،‌ به التماسم ادامه می‌دهم. بیا و با من دوست شو آقا! شبت بخیر مرهم زخم‌هایم! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فرزندان بیشتر، وقت کمتر🔹 ❓یه عده می‌گن اگه تعداد بچّه‌ها بیشتر باشه، مادر فرصت کمتری برا رسیدگی به همۀ اونا پیدا می‌کنه. در حالی که اگه بچّه‌ها دو تا باشن، بهتر می‌تونه روی تربیت اونا کار کنه، در نتیجه کیفیت تربیت بالا می‌ره؛ بچّه‌ها در چنین خونواده‌ای سهم بیشتری از والدین رو دارن، بهتر کنترل می‌شن و از محبّت و توجّه لازم، برخوردار می‌شن.😕 ⁉️پس چرا شما اصرار به فرزند بیشتر دارید؟ 🔹شیوۀ زندگی و مدیریت زمان🔹 ✅ اگه شیوۀ زندگی تغییر نکنه، به این راحتی نمی‌تونیم به فکر بیشتر شدن بچه‌ها باشیم. 📛توی شیوۀ زندگی امروز، مهم‌ترین مسئله، مصرف‌گراییه. خیلی از چیزای غیرضرور‌‌ی، ضروری زندگی شده و نیازای کاذب به شدّت از نیازای واقعی جلو زده. برا همین هم دغدغه‌های اقتصادی خیلی رشد کرده.👌 ❌همین مسئله، باعث شده خیلی از مادرا برا به دست آوردن نیازای کاذب، همراه با پدرا مشغول کار بشن. 🔶🔸مثلاً داشتن یا نداشتن تلویزیون ال سی دی یا ال ای دی، الآن دغدغه خیلی از خونواده‌هاست یا داشتن یکی دو دست مبل، از بایدای هر خونه شده؛ در حالی که بدون اینا، هیچ اتفاق خاصی تو زندگی نمی‌افته.👀 @abbasivaladi
🍃خدایا! تو ما را امر فرموده‌ای که اگر گدایی در خانه‌مان را کوبید، دست رد بر سینه‌اش نکوبیم. حالا ما درِ خانه‌ات به گدایی آمده‌ایم، کاسه‌های گدایی خویش را با دستان امید به سوی تو دراز کرده‌ایم. 🍃تو به ما دستور داده‌ای به آنچه می‌گوییم، عمل کنیم. پس بیا و این گدایان را از در خانه‌ات رد نکن و کاسه‌هامان را پر کن تا برگردیم. 🍃خدایا! ما همگی حلقۀ بندگی تو را در گوش داریم، پس تو هم در حقّ ما نیکی کن و از آتش قهر و غضبت رهایی مان بخش. 📚قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* امشب ازتون می‌خوام که روی چند تا حرف به صورت عمیق فکر کنید. قبول می‌کنید؟ @abbasivaladi
می‌خوام همه رو به تفکّری عمیق دعوت کنم. همه آماده باشن. اگر احساس می‌کنید ذهنتان خسته است، لطفاً هر وقت که آمادۀ فکر کردن بودید،‌ این نکته‌ها رو مطالعه کنید: دختری رو با ویژگی‌هایی که می‌گم، تصوّر کنید و بعد از اون به سؤالی که می‌پرسم جواب بدید: _ به ازدواج فکر نمی‌کند ولی نیاز غریزه را احساس می‌کند؛ _ به مادر شدن فکر نمی‌کند ولی به فکر پاسخ گفتن به نیاز غریزی است؛ _ ازدواجِ به هنگام از نگاه او،‌ یعنی ازدواج کردن سال‌ها بعد از احساس نیاز غریزی؛ _ مادر شدنِ به هنگام از نگاه او، یعنی بچّه‌دار شدن سال‌ها بعد از ازدواج ؛ _ نه همسری برای او تقدّس دارد و نه مادری. @abbasivaladi
امّا سؤالی که می‌خواستم در بارۀ این دختر از شما بپرسم: این دختر با چه انگیزه‌ای باید از زمان آغاز نیاز غریزی تا زمان ازدواج و مادر شدن خویشتنداری کند؟ او یا باید ایمانی مریم‌وار داشته باشد یا به طریقی نیازش را سرکوب کند. فکر می‌کنید این دو راه از سوی چند نفر انتخاب می‌شود؟ @abbasivaladi
وقتی دخترای یه جامعه، همسری کردن و مادری کردن رو در اولویت زندگی خودشون قرار ندادن و مقدّس نشمردن، لازم نیست اونا رو به فساد دعوت کرد. سیر طبیعی جامعه‌ای که این تفکّر توش جریان داره، به طرف فساد خواهد رفت. کسایی که به فکر کار فرهنگی و پیشگیری از فساد هستن، یه فکری به حال تقدس مادری و همسری بکنن. @abbasivaladi
متن اربعینی امشب: رسیده‌ام به سرزمین عراق، حالا به کدام سو بروم؟ دلم برای نجف تنگ شده. به قدری که دوست دارم در چشم بر هم زدنی خودم را در ایوان طلای حرم پدرت ببینم. من در نجف، کودکی را می‌مانم که در آغوش پدر آرام گرفته. بروم کاظمین به فرزندت موسی بن جعفر پناه ببرم یا جواد الأئمه علیهما السلام؟ سفرۀ جود و سخا در آن جا چنان پهن است که گدا حس پادشاهی می‌کند. اصلاً اول بروم سامرا دستم را گره بزنم به رشتۀ ولایت علی بن محمد و حسن بن علی علیهما السلام ؟ در شلوغی آن جا که سهیم می‌شوم، حس جنگ با دشمنان شما را پیدا می‌کنم. اما از اینها گذشته، راستش را بخواهی دلم برای تو خیلی تنگ شده؛ به قدری که صبوری کردن تا رسیدن اربعین، ریاضت عظمایی است برای خودش. اجازه می‌دهی یک سر برای عرض ارادت خدمت برسم؟ من مهمان توام حسین! اصلاً تو بگو به کدام سو رو کنم؟ چه قدر آسمان پهن شده روی سر این سرزمین. اگر اهل باشم، یک بار زیارت این سرزمین، یک عمر توشه می‌شود برایم. چه قدر می‌ترسم، اربعین بیاید و برود، و من بیایم و برگردم؛ امّا جز خاطره، توشه‌ای برای سفر به آسمان برندارم. @abbasivaladi
🍃همه داشته ام آرام کردن مصیبت‌زده‌ها کار آسانی نیست؛ ولی وقتی مصیبت زده‌ای را می‌خواهند آرام کنند، داشته‌هایش را در نگاهش بزرگ می‌کنند. مادرش از دنیا رفته، به او می‌گویند شکر خدا که پدرت زنده است. فرزندی از دست داده، می‌گویند خدا را شکر کن که فرزندان دیگرت هستند. سرمایۀ زندگی‌اش بر باد رفته، به او می‌گویند به این فکر کن که تنت سالم است. بیمار شده، به او دلداری می‌دهند به کسانی دور و برش هستند و او را از صمیم جان دوست دارند. آقا! مرا که تو را از دست داده‌ام، چگونه باید آرام کرد؟ من جز تو، سرمایۀ دیگری دارم؟ در نبود تو می‌شود بگویی دلم را باید به چه خوش کنم؟ داشته‌ای جز تو دارم که در نگاهم بزرگ شوم و دلم را آرام کند؟ کاش یک روز بیاید که من به مصیبت بودنِ نداشتن تو ایمان بیاورم. آرامشی که اکنون دارم، پشیزی نمی‌ارزد. ذرّه‌ای از بی‌قراری کسی که در مصیبت نداشتن تو ضجّه می‌زند، به دنیایی از این آرامش می‌ارزد. مصیبت نبودنت را به من بفهمان و مرا بی‌قرار فراقت کن. شبت بخیر همۀ داشته‌ام! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* چگونه می‌شود دختران را برای مادری و همسری آماده کرد؟ @abbasivaladi
بعضیا وقتی بحث از این می‌شه که دخترا باید پیش از ازدواج و از همون دوران نوجوانی و حتی زودترش برای همسری و مادری تربیت بشن، خیلی زود می‌گن نمی‌شه. بعضیا هم می‌گن سخته و بعضیا هم می‌گن راهش رو بلد نیستیم. جلد سیزدهم از کتاب بنا داره دربارۀ راه‌کارهای آماده کردن دخترا برای همسری و مادری حرف بزنه. اسم این جلد هست:‌ «دختران آسمانی و سفیران مهربانی». این کتاب تو پنج بخش به این دغدغه جواب می‌ده. @abbasivaladi
موضوع کتاب دوازدهم و سیزدهم مجموعۀ که دربارۀ نسبت دخترا با مادی و همسریه، از مهمترین موضوعاتی بود که دوست داشتم بنویسم که به لطف خدا این اتفاق افتاد و امیدوارم که هر چه زودتر برسه به دستتون. امروز که بحث فرزندآوری از حیاتی‌ترین دغدغه‌های همه‌مون باید باشه، پرداختن به موضوع دختران، و همسری و مادری از اهمّیت خیلی بالایی برخورداره. @abbasivaladi
یکی از بخشای طولانی این کتاب به اهمّیت گفتگوهایی می‌پردازه که ما باید با دخترامون داشته باشیم تا نگاهشون رو به دنیا عوض کنیم. تو این بخش موضوعات مختلفی به عنوان موضوع گفتگو پیشنهاد می‌شه که یکیش تفسیر معنوی از دنیاست. اگه نگاه بچه‌ها به دنیا، معنوی نشه، نمی‌تونیم مادری و همسری رو تو جایگاه اصلی خودشون قرار بدیم. @abbasivaladi
پدرا! مادرا! نگید بچه‌ها چیزی از معنویت حالی‌شون نمی‌شه که ما بخوایم نگاهشون رو به مادری و همسری عوض کنیم تا از دریچۀ معنویت به این مقوله‌ها نگاه کنن. بچه‌ها با فطرت پاکی که دارن، خیلی قشنگ و حتی بهتر از ما می‌تونن نگاهشون رو به دنیا معنوی کنن. حیفه که با یه برداشت اشتباه از شخصیت بچه‌ها، مسیر تربیت اونا رو از دنیای معنوی منحرف کنیم. @abbasivaladi
متن اربعینی امشب: دوست دارم هر چه زودتر برسم به یکی از آسمان‌های روی زمین. به صدای دلم گوش می‌کنم. در هر تپش با صدای جلی، علی می‌گوید. نجف می‌شود مقصدم و لحظه‌ها بنای ناز کردن می‌گذارند. میان من و نجف حتی اگر یک قدم فاصله باشد، زمان برای عبور، ناز می‌کند برایم. همیشه می‌ترسم به سوی نجف گام بردارم؛ ولی قدم در حریم علی نگذارم. یعنی باز هم می‌رسم به نجف؟ علی می‌داند. @abbasivaladi
🍃اربابم آرام کردن مصیبت‌زده، کار آسانی نیست. به اندازه‌ای که مصیبت سنگین است، آرام کردن مصیبت زده سخت است. وقتی کسی عزیزش را از دست می‌دهد، می‌گویند هر چه را که او را به یاد عزیزش می‌اندازد، از مدار نگاهش خارج کنید. دیدن نشانه‌ها داغ عزیز را تازه می‌کند. از دست دادن فقط با مرگ نیست. به عاشق‌هایی که از معشوقشان دور افتاده‌اند یا معشوقشان آنها را دور انداخته است، همین سفارش را می‌کنند؛ ولی به گمانم نسخۀ اشتباهی است. وقتی که عزیز نیست، چرا باید نشانه‌اش را از مدار نگاهمان خارج کنیم. همین حالا اگر یک تار موی تو پیش من بود، می‌شد با آن یک روزگار داغ فراقت را خنک کرد. اگر عبایت را داشتم یا روی سجاده‌ات نماز می‌خواندم یا مهری به یادگار از تو پیشم بود، دوری‌ات این اندازه آزار دهنده نبود. اینها را از زبان کسی نوشتم که عاشق توست. یک روز هم می‌رسد که از زبان خودم می‌نویسم: رسم است بین عشّاق اهدای یادگاری، یک تار موی خود را کن هدیه بر غلامت. شبت بخیر اربابم! @abbasivaladi