eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
22.5هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 درمانهای عمومی کرونا 1️⃣ هر روز و شب نصف قاشق چای خوری از داروی امام کاظم (علیه السلام) (حتی الإمکان انتهای دهان نگه دارید و تا دو ساعت بعد از آن چیزی میل نکنید) . 2️⃣ یک قاشق مربا خوری عسل و 7 عدد سیاهدانه هر هشت ساعت یک مرتبه مصرف کنید . 3️⃣ هر شب یک عدد داروی جامع امام رضا (علیه السلام) + یک قاشق غذا خوری عسل میل کنید . 4️⃣ هر روز صبح ناشتا به اندازه یک گردو (به اندازه یک قاشق غذاخوری پر) از داروی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) با یک لیوان آب و عسل مصرف کنید . 5️⃣ جامع امام رضا (علیه السلام) با یک استکان جوشانده غلیظ آویشن 6️⃣ جامع امام رضا (علیه السلام) با یک استکان آب شغلم و عسل 7️⃣ سعوط (ترکیبی از کندش یک واحد + سیاهدانه دو واحد)، به اندازه نوک ناخن در بینی قرار دهید و نفس بکشید . 8️⃣ جوشانده غلیظ آویشن + عسل به طور مرتب مصرف کنید. 9️⃣ خوردن مداوم سیب و به تعداد زیاد 🔟 مصرف قند نیشکر و شکر نیشکر بصورت حل شده در آب 1️⃣1️⃣ روغن مالی بدن با روغن زیتون یا روغن بنفشه . 2️⃣1️⃣ شربت آب ولرم و عسل به طور مداوم مصرف کنید. 3️⃣1️⃣ سوپ (آش) شلغم مصرف کنید. 4️⃣1️⃣ استفاده از نوره اسلامی. 5️⃣1️⃣ کمی از تربت امام حسین (علیه السلام) به نیت حفظ از بیماری میل کنید . 6️⃣1️⃣ حجامت عام اسلامی با نظر طبیب ماهر . 7️⃣1️⃣ دستورات مربوط به کنترل و درمان تب (که در فایل مخصوص می آید). 8️⃣1️⃣ دستورات دعایی 🌹🌹 @abbass_kardani 🌹🌹
نظام تقديم 90.mp3
9.65M
🔈 🔇 جلسه هفدهم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. @abbass_kardani🌹
مانعی بوده اند در این مسیر. وای از آن روزی که آنان ولایت دارند ولی قدر آن را ندانسته و به بی راهه رفته اند زیرا مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و درراه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر (عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چراکه نقطه قوت ما ولایت است. عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند و من می دانستم حمید عاشق شهادت است اما من می نویسم تا هر آن کس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم تا درراه ولی عصر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم. اگر در حال حاضر تعدادی از برادران در جبهه های سخت در حال جهادند دل خوش هستند که جبهه فرهنگی تداوم جبهه سخت است که توسط شما جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند. @abbass_kardani
گفته در قرآڹ خــــدا،آرامشت با همسر است ڪے شود این آیــه اش مشموڸ حال ما شود...
تنها ذڪری ڪه برای منِ بنده تڪراری نشد... الهـــــی و ربی من لی غیرڪــــــــــ....؟ خـــ❥ــدایا میدانم بد ڪرده ام (انی ظلمت نفسی) امـــــا بار خدایا! ای رهنمای حق جویـــان مابقی راه را تـــــو فانوسم باش..... ‌ 🌺🌺🌺🌺
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۳ * کلاس استاد فتحی هم ک تموم شد رفتم پیش مامان . - مامان چیزی ک به استاد احمدیان نگفتی؟؟ - وااای ن هنوز یادم رفت ، خیلی سرم شلوغ بود ، الن ک دیدمش بهش میگم . سریع گفتم : - ن مامان نگی بهش ها باشه !!! - واسه چی ؟ - نگفته انقد خوب شیرفهمم کرد ک دیگ بگی معلوم نیست چه بلایی سرم بیاره . مامان با تعجب بهم نگاه میکرد و گفت : -یعنی چی ؟؟ مگه چیگفته بهت !! الن حوصله گفتن حرفای مفتشو ندارم بعدا میگم ،،، فقط مامان جون شما چیزی نگی بهش هااا !! - خیلو خب باشه ، تو خونه باهم صحبت میکنیم . بعد خدافظی از مامان سریع از ساختمون خارج شدم ، اما یادم اومد ک کتابمو جا گذاشتم تو کلاس ، به بچه ها گفتم چند دقیقه صبر کنن تا من برگردم . دوان دوان از پله ها بالا میرفتم ک در یک لحظه به کسی خوردم و تمام برگه هایی ک دستش بود پخش زمین شد . خودمم نزدیک بود بیافتم زمین ، با گفتن ؛ واااااایییی به طرفش نگاه کردم . و کسی نبود جز فرشته عذاب من ... اقای احمدیان ... اااایییی خدااا ،،، چرا این از صحفه روزگار محو نمیشه !! چرا همش باید جلو چشم من باشهههه؟؟ چرا همه اتفاقا باید پیش این بیافته ؟؟ نفسمو کلافه دادم بیرون و با گفتن عذرمیخوام خواستم بشینم و برگه هاشو جمع کنم ، اونم انگار حرصش گرفته بود بخاطر ریختن وسایلش اما خیلی سرد و جدی گفت : - لازم نیست ، خودم جمعشون میکنم ، بفرماید منم از خدا خواسته بلند شدم و با گفتن ببخشید ارومی رفتم تو کلاس . مردک مغرور . بشین خودت دونه دونه جمشون کن . و از این اتفاق خندم گرفته بود ک تونستم حرصشو درارم و به زحمت بندازمش . حالا معلوم نیست چقد داره تو دلش فحشم میده . کتابمو برداشتم و از کلاس خارج شدم . اما تو سالن هیچ اثری از احمدیان و برگه هاش نبود . سریع به سمت بچه ها رفتم و با هم به طرف خونه هامون حرکت کردیم . به خونه ک رسیدم هنوز کسی نیومده بود ، لباسامو عوض کردم ، یه سری به غذا ها انداختم ، اونا هم جا افتاده بودن . مامان بابا هم ساعت ۲ میومدن . کم کم مانی و ماهانم اومدن . وقتی همه جمع شدن نهارو دور هم خوردیم . گر چه همش ذهنم درگیر اتفاقای امروز میگشت . بعد جمع کردن سفره رفتم تو اتاق تا استراحت کنم . یک ساعت بعد مامان اومد تو اتاقمو و کنارم رو تخت نشست ... -مانا !!! قضیه امروز چیه ؟؟ چرا همش تو خودتی و ناراحتی ؟؟ احمدیان چیزی گفته !!! - اره ،،، مردکه احمق برا من خط و نشون میکشه - چی گفته مگه ؟؟ همه جریانو امروز برا مامان توضیح دادم ، رو بهم گفت : - خب انچنان حرف بدی نزده بنده خدا ک اینطور داری ناسزا میگیش . - بدتر از این برخورد مامااان ؟؟ نمیبینی چطور بهم گفت !!!! - راست گفته خب مامان جان . همیشه حرف حق تلخته . درسته زیاد من پشتت نبودم . اما همین ک هستم و خیلیا حساب میبرن ازت و کاریت ندارن خودش پارتی بازیه . ببین اون دانشجوهایی ک از شهرای دیگ میان . ن کسیو میشناسن ن کسی اونا رو . هیچ کسم هیچ جا پارتیشون نیست اگ روزی اتفاقی براشون افتاد یا کاریشون جایی گیر کرد . منظور استاد این بوده . - ب من چه ... مگه من ضامن اونام؟؟ - نه نیستی ، دخترم مگه تو بچه ای ک داری اینطور رفتار میکنی . دختر ناز نازی مامان باباتی ک تا حالا کسی بهت نگفته بالا چشمت ابرو . الن بخاطر ی نصیحت استادت اینطور بهم ریختی . ولی عزیزم بهتره یکم منطقی فکر کنی و از نظرم استاد احمدیان بهترین حرفا رو برا فهموندنت زده . - اره دیگ ، الن ادم بده من شدم و احمدیان فرشته ، باشه ، همینا رو شما نگفته بودی تاحالا ک الن به لطف استاد عزیزمون یاد گرفتی .... - اااا مانااا !!! کمتر چرت و پرت بگو . - چشم . ولی از فردا برام یه سرویس خوب میگیرید تا منو سر وقت برسونه و دیگ نخوام از این حرفا گوش بدم. - باش دخترم . ولی همیشه ک نمیخواد اتفاقی بیافته ، حالا ی بار پیش اومده . ... یکمم به حرفای منو استادت فکر کن کلافه و ناراحت صورتمو کردم طرف دیگ ای . مامان هم اروم دستشو زد به شونم و بلند شد از اتاقم رفت بیرون . فردا هم با احمدیان کلاس داشتیم و امتحانم میخواست ازمون بگیره . نشستم و چند ساعتی امتحانو خوندم ک باز سوژه دستش ندم . نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
‍‌زمینی بودند، اما زمین گیر نبودند آسمانيان، دستهايمان به سمت آسمان بلند است. رفاقت با شهدا دوطرفه است. گام اول با تو و راه ناتمام با شهدا روزتون شهدایی @abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂🍃 🎬 استاد 💠 نماز رهایی بخش 🔺یه بار اینجوری ✨بخونید تپش قلب💗 میگیرید. 🌸الـلــهم‌ عـجــل‌ لــولیـڪ‌ الــفـرج 🌸 👤 @abbass_kardani🌹
🌸 سیره شهدا 🌸 🔰بعد از نماز ظهر بود. کل بچه های گردان دور هم جمع بودند. یکی از مسئولین لشکر آمد و گفت: رفقا، دستشویی اردوگاه خراب شده. چون این بار دیوارهای کنار دستشویی ریخته بود. امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه می شد. از طرفی هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچه ها نبود. 🔰هرکس چیزی می گفت: یکی می گفت: پیف پیف! چه کارهای از ما می خوان. دیگری می گفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه بساط شوخی و خنده بچه ها راه افتاده بود. رفتیم برای ناهار. بعد هم مشغول استراحت شدیم. 🔰 با خودم گفتم: کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده. نفس خودش رو شکسته. چون خیلی ها حاضرند از جانشان بگذرند اما... گفتم: تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره! وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم.😳 🔰 عده ای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند. از هیچ چیزی هم باکی نداشتند؛ نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد. 🔰با تعجب به آنها نگاه کردم.😳 آنها ده نفر بودند. اول آنها بود، بعد رحمان هاشمی و ... تا غروب مشغول کار بودند. بعد همگی به حمام رفتند. 🔰 دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بچه ها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی می کردند. سر به سرشان می گذاشتند. اما آنها... آنها به دنبال رضایت خدا بودند. آنچه که برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود. نمی دانم چرا، ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم. سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم. 🔰 درست بعد از عملیات کربلای ده. نفر اول شهید، نفر دوم شهید، نفر سوم ... تا نفر آخر که محمد تورجی بود؛ به ترتیب یکی پس از دیگری! گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر تاییدی بود برای شهادتشان. 💔 @abbass_kardani🌹
@dars_akhlaq (2).mp3
3.83M
🎙 کلیپ_صوتی ❤️ 📝 ماه رجب، ماه استغفار و دعا🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@abbass_kardani🌹
💠 ؛ 🔹 فروردین ۱۳۳۸ در مشهد به ‌دنیا آمد. دوران دبستان خود را در کوچه خواجه ربیع مشهد گذراند و سپس در رشته ریاضی وارد دبیرستان فردوسی شد. 🔹 به اصرار پدر و مادر سال ۵۶ عازم کانادا شد و در رشته راه و ساختمان به تحصیل پرداخت اما آنجا نیز دست از فعالیت بر نداشت و با جذب دانشجویان پیروی خط امام در تورنتو، آن‌ها را سرپرستی می‌کرد. 🔹 سال ۶۰ با وجود اینکه دانشجوی عالی دانشگاه تورنتو با مدرک کارشناسی‌ارشد رشته راه و ساختمان بود به کشور برگشت و وارد جهاد سازندگی شد و سپس به خدمت سپاه خاتم‌الانبیاء درآمد و سال ۶۱ عازم جبهه شد. 🔹 بیش از ۲۴۰۰ پروژه مهندسی جنگ از جمله خاکریز، پل، جاده، سکوی پرتاب موشک با مدیریت او در جنگ تحمیلی انجام شد. 🔹 وی سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۶۶ در سن ۲۸سالگی در عملیات کربلای ۱۰، در منطقة «ماووت» عراق به شهادت رسید. 🔹 پیکر وی پس از تشییع در سه شهر ارومیه، تهران و همزمان با شهادت امام رضا(ع) در مشهد، در حرم مطهر رضوی آرام گرفت. 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج🌤 @abbass_kardani
♥️| بسم رب الشهدا |♥️ بعضے وقت ها چاے یا شڪلات تعارفش مےڪردم، مےگفت: "میل ندارم." یادم مےافتاد ڪه امروز دوشنبه است یا پنجشنبه. اغلب این دو روز را روزه مےگرفت. چشمهایش نافذ و پر نور بود. همه ے گردان مےدانستند اهل نماز و گریه هاے شبانه است. 🌹 @abbass_kardani
در آغوش قاتل! پیشنهاد مذاکره با قاتل شهید سلیمانی از سوی ظریف بعید نبود؛ همچنان که رد آن از سوی ترامپ! ماجرا پیچیده نیست؛ آقای روحانی گفت من غیر از مذاکره و شما بخوانید خواهش و تمنا از غرب چیزی بیشتر بلد نیستم! و ‌ظریف به حرف او گوش می‌کند و نه میلیون‌های ایرانی حاضر در تشییع حاج قاسم! لیبرال‌ها همان زمان جنگ هم پشت میز مذاکره بر سر خون شهدا مذاکره می‌کردند، حالا سر خون حاج قاسم! جام زهر را به امام همان‌ها نوشاندند و بعد پشت اسم خط امام پناه گرفتند! اشتباه از سوی ظریف نیست، از ماست که بارها خودمان را فریب می‌دهیم که لیبرالهای وطنی اهل مقاومت هستند، حداقل با خون حاج قاسم بازی نمی کنند و یا حداقل تا چهلم صبر می‌کنند! لیبرالها از عاشورا هم درس مذاکره می‌گیرند و ندای هیات من الذله را سانسور می‌کنند، همان طور که در تمام این سالها به منتقدان برچسب زدند و دهانشان را بستند! لیبرالها داخلی و خارجی هم ندارد! اینجا دهان شبکه افق را می بندند، آنجا در اینستاگرام عکسها و صفحات را حذف می‌کنند! تئوری سیاست خارجه لیبرالها نه عزت،حکمت و مصلحت است که سالهاست ذلت ملت، نکبت کشور و منفعت جیب را نصیب‌شان کرده است! ظریف حتی ساده‌ترین محاسبات سیاست خارجه را هم لحاظ نکرده است و فکر نکرده است چنین به پای قاتلین سلیمانی افتادن، چنین مضحکه شدن از سوی ترامپ را هم در پی خواهد داشت! هر چند با چنین فضاحتی، وزیر خارجه و دولت لیبرال و غربگرای روحانی باید هم تکذیب کنند، ولی مجموعه گفتار و رفتار این سالها و این روزها حقیقتی تلخ و زهرآگین جز ذلت را برای ایران به ارمغان نیاورده است! آنها که به آغوش خداوند پناه نیاورند و ان معی ربی را باور نکنند، در آغوش شیطان، ذلیل خواهند شد ‌🔹🔸تحلیل های کوتاه فرهنگی سیاسی"محمد حسین‌زاده" @abbass_kardani
از ترس کرونا با مردم دست نمیدن ، باشه ، قبول ولی کاش از ترس خدا هم : 👈 با نامحرم دست نمی‌دادند ! 👈 به مال حرام دست نمی زدند ! 👈 به بیت المال دست درازی نمی کردند ! 👈 از کم کاری و کم فروشی دست می کشیدند ! 👈 از یتیمان دستگیری میکردند ! 👈 و .... وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلند ؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستند ؟؟؟ @abbass_kardani
⭕️ متوکل دستور داد امام هادی را کاملا تحت نظر بگیرند و خانه ‎شان را محاصره کنند و مانع دیدار شیعیان با ایشان شوند. ▫️این داستان امامی است که غیبتی نداشته اما در عین ظاهر بودن، در غیبت شیعیانش به شهات رسیده است. ▪️امروز نه متوکلی هست و نه خانه ای در محاصره ‼️پس چه کسی مانع است؟! 😭نکند با گناه و سرپیچی از دستورات خداوند و غفلت از امامی که زنده است و ناظر بر اعمالمان، اینگونه مورد خشم و غضب پروردگار قرار گرفته ایم با اتفاقات و بلایای این روزها؟! 🏴 شهادت علیه السلام را به محضر امام زمان و شما عزیزان همراه تسلیت میگوییم