eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.5هزار دنبال‌کننده
85 عکس
49 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
سربند شب ها برای استفاده از دهتایی ششم دوباره آمد محرم شده دل ها غرق ماتم با اذن مادر سادات پر از اشک است چشم عالم دوباره ،به سینه ،سر زنانم انیس ، دل صاحب زمانم با اشکم،دو دنیا در امانم دوباره لبریز شور وشینم عزادار درد زینبینم تسلای قلب فاطمه شد یاحسینم حسین جان،حسین جان،تویی نعم الامیرم 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @abdolmohsen158
4_5922697851791476679.mp3
11.49M
زمینه (روی خاک حجره چکیده اشک) با قلم علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) عزاداری شهادت امام جوادعلیه السلام هیئت خدام المهدی ارواحنافداه با مــــــداحى حاج مهدی میری پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
دلای شیعه باز غرق شوره شب ازدواج نور با نوره بیاد بگیریم ما جشن شادی که نبی هم روی عرش مسروره شد روشن، خونه ی نبی از نور خورشید ولی حق به حق، رسیده دیگه شد کفو فاطمه علی یا زهرا، علی یا علی..... 🌸🌸🌸🌸🌸 به هم میان چقد این دوعاشق فقط برای هم هستند لایق هرکی نباشه شاد این وصلت وللهه شده بدتر از فاسق جبرئیل ، هلهله کنون گشته عرش،وادی جنون دعبل می خونه سرود و هر ملک،شده کف زنون یازهرا،علی یاعلی... 🌸🌸🌸🌸🌸 از ازدواج زهرا و حیدر به پا شده توی دنیا محشر سردر خونشون حک شدامشب میشه گدای این خونه سرور هستم با، زهرا و علی مستم با، زهرا و علی راه غم ها رو به دلم بستم با، زهرا و علی یا زهرا،علی یاعلی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 همسر فاطمه اول ولیست خدا نیس ولی ربّ منجلی ست طبق حدیث من کنت مولاه نائب برحق احمد علیست شد کامل،دینم با علی میده جون ، ذکر یاعلی این نوکر،کربلا میخواد ادرکنی ، مولانا علی یازهرا،علی یاعلی... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
ازدواج حضرت امیرالمؤمنین وحضرت زهرا علیهماالسلام شد دوباره عرش اعلی' خالی از غِلمان وحور هر ملک در عقد زهرا و علی دارد حضور در طواف آن دو می گردند با شور و سرور محفلی برپا شده روی زمین از جنس نور بر لب کلّ ملائک هم زمان این زمزمه ست: روز جشن ازدواج مرتضی با فاطمه ست سفره ی عقدی به پا شد وسعتش هفت آسمان در کنار سفره، جبریل امین شد دُرفشان دور تا دورش ملائک با تبسّم نغمه خوان نیست بزم شادی ِ بهتر از این بین جهان حضرت زهرای اطهر صاحب همسر شده کفو یکتای امیرالمؤمنین حیدر شده این چه پیوندی ست!به به خطبه خوانش مصطفی' بی قرار خطبه ی عقدش شده ذات خدا در کنار سفره ی عقدند حاضر انبیا با دم ِ (دامادیت بادا مبارک مرتضی') اولیا هستند در صف از یسار واز یمین در صف ِبوسه به دستان امیرالمؤمنین بر زمین گویا بهشت دیگری ایجاد شد شد خدیجه حاضر و از عقد زهرا شاد شد قلب های عاشقان از بند غم آزاد شد شیعیان تبریک!سردار نجف داماد شد می دهد امشب نبی بر شیعیان برگ برات هرکه باشد شاداز این تزویج شد اهل نجات ازدواج نور با نور است و عاقد مصطفی' یک طرف شیر خدا و یک طرف خیرالنّسا شد زمان استجابت، شیعه کن حالا دعا خنده ی احمد کند هر حاجت ما را روا بَه گل ِ لبخند بر لعل نبی زیبا شده حیدر کرّار امشب صاحب دریا شده شد زمان وصل دریایی به دریای دگر یا میان آسمان پیوستن شمس و قمر شیعیان تبریک! از امشب شده بر ما نظر فاطمه شد مادر ما و علی هم چون پدر شیعه زیر دِین ِ وصل مرتضی و فاطمه ست اصلاً این پیوند ،راز اصلی خلق همه ست نیست زوج و زوجه مانند علی و فاطمه نیست پیوندی چو پیوند علی و فاطمه هستی ِ ما گشته ، لبخند علی و فاطمه شیعه شد در اصل ،پابند علی و فاطمه شد ولای حیدر و زهرا تمام بندگی زندگی بی این ولایت! ننگ بر این زندگی خطبه جاری شد دل آن دو گهر پیوند خورد قلب والایی به والای دگر پیوند خورد آن نگاه عاشق آن دو قمر پیوند خورد شام درد هر محبّی بر سحر پیوند خورد جشن عقد بی نظیر ماه ذی الحجّه شده عید ما، قبل از غدیر ماه ذی الحجّه شده می خورد پیوند دستان علی و فاطمه هم دل وهم قلب و هم جان علی و فاطمه جان هر شیعه به قربان علی و فاطمه دل فدای روی خندان علی و فاطمه دست زهرا می رسد امروز در دست علی هستی زهرا از این پس می شود هست علی تا نفس در سینه دارد می شود یار علی مونس و دلدار ودر غم ها پرستار علی می شود مأوا برای درد بسیار علی بعد بابا می شود تنها هوادار علی کوری اهل سقیفه طالب حقّ علی ست می زند فریاد:حیدر بعد بابایم ولی ست وای از روزی که او زخمی ز میخ در شود در میان آتش و دیوار و در مضطر شود لاله ی شش ماهه اش در پشت در پرپر شود بین کوچه خون جگر از غربت حیدر شود یک طرف داغ علی و دست های بسته اش یک طرف چل بی حیا و بازوی بشکسته اش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی علیهماالسلام ای پنجمین ولی خدا باقرالعلوم هفتم رئوف اهل ولا باقرالعلوم اسلام مانده تا به ابد زیر دِین تو شد زنده با کلام تو یا باقرالعلوم تنها دلیل خلقت عالم ولای توست مِهرت شده دلیل بقا باقرالعلوم شد شرح آیه آیه ی قرآن حقیقتاً بغض عدوی آل شما باقرالعلوم شاهانه در میان همه داد می زنم هستم همیشه بر تو گدا باقرالعلوم باید که گفت تا به ابد از فضائلت شایسته ای به هر چه ثنا باقرالعلوم داری مزار خاکی و سهمت نشد چرا یک بارگاه و صحن وسرا باقرالعلوم از تو جهان به غیر محبّت ندیده بود حقّت نبود زهر جفا باقرالعلوم از کودکی تو درد زیادی کشیده ای داری مقام صبر و رضا باقرالعلوم هستی تو هم شبیه پدر شاهد جفا راوی درد کرب وبلا باقرالعلوم یک نصفه روز شد غم پنجاه سال تو شد کار تو همیشه بکاء باقرالعلوم یادت نمی رود بدن پاره ای که بود پیچیده در میان عبا باقرالعلوم با وعده های آب، عمو رفت وبرنگشت شد فرق او ز کینه دوتا باقرالعلوم یادت نمی رود که به جدّ تو می زدند با سنگ وتیغ و چوب وعصا باقرالعلوم روی ضریح سینه ی او رفت چکمه و رأسش بریده شد ز قفا باقرالعلوم تا رفت روی نیزه سرش روبه روی تو آغاز شد زمان بلا باقرالعلوم با شعله های آتش و بغضش عدو رسید سمت خیام آل عبا باقرالعلوم خوردی کتک شبیه رقیه از آن به بعد از زجرها و حرمله ها باقرالعلوم با ناسزا و مسخره و کعب نی عدو داده جواب آه تو را باقرالعلوم در کوچه ی یهودی شام بلا تو هم خوردی ز بام، سنگ جفا باقرالعلوم شد خاطر تو زخم ز بزم شراب شام با یاد چوب و رأس جدا باقرالعلوم خون می چکید هم ز لب وهم ز گوشه ی چشمان صاحبین عزا باقرالعلوم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
زمینه چار تا قبر خاکی بدون صحن و سرا خالیه چرا جای اشک اهل منا زائری نداره دیگه مزار بقیع غرق در سکوته چرا کنار بقیع راوی کربلا رفته ز دنیا مهدی شد زائر ِ مظلوم زهرا روضه میخونه مهدی کنار قبر باقر ولی نداره این خاک نه گریه کن نه زائر غریب...وااای.... 🌸🌸🌸🌸🌸 بین بسترم حال من شده احتضار می کشم برای شهادتم انتظار عمریه که دل زخمی از تب روضه هاس خسته از مرور مصائب کربلاس مونده تو خاطرم عصر غریبی بین مقتل تن شیب الخضیبی یکی با کعب نیزه با بغض حیدر میزد یکی با خنجر از پشت به روی حنجر میزد غریب....وااای.... 🌸🌸🌸🌸🌸 من اگر چه میشم شهید زهر هشام کشته در حقیقت منو جنایات شام مونده توی گوشم صدای رقاصه ها روی رأس من مونده جای سنگ جفا هستم از کودکی قامت خمیده دیدم رو نیزه ها رأس بریده نمیره از یاد من بزم شراب دشمن با خیزرون زد با بغض روی لب جدّ من غریب....وااای.... 🌸🌸🌸🌸🌸 من میمیرم اما میشه تن من کفن روی خاک صحرا رها نمیشه بدن نیزه ای نمونده میون پهلوی من جای دست دشمن نمونده بر روی من زیر مرکب گلم پرپر نمیشه رو سینم محتضر دختر نمیشه محاسن من اینجا نمیشه حنا از خون توی تنور خولی نمیشه سرم مهمون غریب...وااای.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
sangin(10).mp3
6.9M
سنگین (دردای این جسم کبودم ) به قلم علی مهدوی نسب عزاداری شهادت امام باقر علیه السلام هيأت خدام المهدی ارواحنافداه با مـــداحى حاج مهدی میری شــنــبــــه ۲۷ مرداد ماه ۱۳۹۷
باموضوع شهادت حضرت باقر علیه السلام شعر 10 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بین بقیع، زائر تنها ولیّ عصر ای صاحب دو دیده ی دریا ولیّ عصر آتش زده به سینه ی تو غربت بقیع درد عزای باقر و این خلوت بقیع در التهاب ِ رفتن حُجّاج ِمستطیع نه سینه زن نه گریه کنی مانده در بقیع داری به دل شرار غم باقرالعلوم روی لبت نشسته دم باقرالعلوم پیش مزار خاکی جدّت نشسته ای صاحب عزای صاحب ِقلب شکسته ای قلبی که زخمی از غم کرب وبلا شده در کودکی اسیر هزاران جفا شده در نصف روز موی سر او سپید شد گویی کنار جدّ غریبش شهید شد او هم کنار آب ،عطش را کشیده است آه ِ رباب و اصغر او را شنیده است او دیده است پیکر صدپاره بر عبا یک قدکشیده زیر سُم ِمرکب از جفا او انتظار آب کشیده ست در حرم لطمه زنان شده دم ِ افتادن علم دیده وداع آخر شاه غریب را بوسه به زیر حنجر شیب الخضیب را (اُسقونی) از میانه ی مقتل شنیده است همراه عمه آه ز سینه کشیده است رأس بریده بر سر نی دیده است او با یک تن بدون کفن گشته رو به رو پیش حسین نغمه ی شادی سروده شد ای وای! کهنه پیروهنش هم ربوده شد او دیده است آتش دامان دختری در زیر پای اسب عدو یاس پرپری گردیده است همسفر خولی و سنان همراه کاروان ِ اسیران ِقدکمان او هم به روی ناقه ی عریان سوار شد بر زخم تازیانه ی دشمن دچار شد در کوچه های شام سرش سنگ خورده است او را عدو به مجلس اغیار برده است هرچند او شهید شد از کینه ی هشام اما شده ست کشته ی بزم شراب شام پنجاه سال ِ او به غم خیزران گذشت هر لحظه با مرور غم کاروان گذشت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
(سبک پنجم حضرت مسلم علیه السلام) از شوال تا محرم بشنو صدای غربتم کوفه میا پسر عمو اینجا با بغض آل تو می گیره کوفی آبرو برده از من سامون خنده ی ساربون می بینم اصغرت تشنه لب میده جون جواب عطش......تیر حرمله س وقت داغ تو........غم هلهله س غریب ای حسین... 🌸🌸🌸🌸🌸 نیا غریب فاطمه میون کوفیان پست مثل سر بابات علی سر سفیر تو شکست مسلم از پا نشست دشمن دستم رو بست پیمان ٍ با تو رو دیگه از هم گسست نیا این طرف.......جون مادرت اینجا میشکنه.....دل خواهرت غریب ای حسین.... 🌸🌸🌸🌸🌸 درسته با لبای خشک سرم میشه از تن جدا نمیره دیگه پیکرم به زیر نعل مرکبا وای از زخم سرت داغ انگشترت بوسه گرفتن از رگهای حنجرت ذکر خواهرت........وا محمداس بی کفن تنت......... رو خاکا رهاس غریب ای حسین..... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
(سبک دهم حضرت مسلم علیه السلام) از شوال تا محرم یک تنه اومدم میدون تاکه بگیره دل سامون دنیا فدای تو ارباب ارزشی نداره این جون بر توأم سفیر ای نعم الامیر در راهت حسین هستم رو بگیر گر اینجا جفاس کوفی بی وفاس تا جون باشه دل بر تو مبتلاس اربابم حسین.... 🌸🌸🌸🌸🌸 دور منه پر از دشمن نیست حریفی برای من زیر دست و پا افتاده سرهایی که جداس ازتن هستم بی بدیل از نسل جلیل میدون اومده ارتش عقیل من نام آورم خودیک لشکرم از شاگردای رزم حیدرم اربابم حسین... 🌸🌸🌸🌸🌸 دل شده خریدار حسین سینه شده بیمار حسین افتخارمه که می شوم میثم روی دار حسین گشتم سائلت غمخوار دلت با شهادتم عبد واصلت ای بردل قرار صاحب اختیار سر دادم به رات گشتم رستگار اربابم حسین... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) کانال اشعار: @abdolmohsen158
خروج کاروان امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا زمزمه یک قافله از کعبه شده راهی صحرا از محنت آن دیده ی زهرا شده دریا این قافله را قافله سالار حسین است بر گونه ی عالم ز غمش اشک دو عین است ای وای حسین جان.... 🌸🌸🌸🌸🌸 در محمل این قافله آسوده رباب است سیراب،علی اصغر او یکسره خواب است صدشکر در این راه دگر حرمله ای نیست از تیر سه شعبه به لب او گله ای نیست ای وای حسین جان... 🌸🌸🌸🌸🌸 در قافله همراه پدر اکبر لیلاست با جلوه ی چون فاطمه اش دلبر باباست ذکر کرمش بین همه قافله جاری ست حرفی ز عبا وتن صد پاره ی او نیست ای وای حسین جان... 🌸🌸🌸🌸🌸 سردار سپاهش پسر اُمّ بنین است غمخوار عقیله ز یسار و ز یمین است شد دیده ی او نور دل و چشم سکینه ای وای که این دیده شود بسته ز کینه ای وای حسین جان... 🌸🌸🌸🌸🌸 زینب برود کرب وبلا بین نوامیس ای وای شود از غم طف ،گونه ی او خیس ای وای از آن دم که زند بوسه به حنجر بر تل برود دق کند از ضربه ی خنجر ای وای حسین جان... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158