eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.5هزار دنبال‌کننده
85 عکس
49 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیدی با سر زخمی کجاس پیکر تو می باره خون ز پیشونیت شکسته سر تو گیسوی تو هنوزم پرخونه زنم با دستام موهاتو شونه حال من رو کن نظر ای بابا شدم زندونی توی ویرونه همیشه بین این مسیر دیدمت روی نیزه ها اما افتادی از رو نی تا که خوردی سنگ جفا أنا ریحانة الحسین..... 🌸🌸🌸🌸🌸 با کعب نیزه ی دشمن کبوده تن من...... دیدن که بی علمداریم مارو خیلی زدن...... در شهر شام قلب من مضطر شد با سنگ کینه گلت پرپر شد مقدم ما شهرو آذین بستند ز سبّ حیدر دو چشمم تر شد نمیره از یادم بابا غُصه های بزم شراب خیزرون می خورد بر لبت جلوی چشمای رباب انا ریحانة الحسین.... 🌸🌸🌸🌸🌸 از وقتی دیده ام اینجا رگ حنجر تو..... نداره میلی بر موندن دیگه دختر تو.... چهل منزل خون ِدل ها خوردم تو گودال ای کاش منم می مردم هر روز وشب از مصائب تو شدم خون جگر کشیدم ماتم کن نظر بابا مثل تو گیسوان من شد سپید منو همراه خود ببر ای تو زخمی ترین شهید انا ریحانة الحسین.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
جواب: یا رقیه روحنا فِداک ِ یا رقیه یا یا اَبَتاه منو با خود ببر یا ابتاه 🌸🌸🌸🌸🌸 کدوم نامرد منو تو کودکی بی بابا کرد نوردیده کی رگ حنجرت رو بریده نور دیده چرا خون بر لب تو خشکیده ببین بابا شده از داغ تو قدّ من تا خوردم سیلی صورتم چون مادرت شد نیلی کف پاهام شده زخمی از خار راه شام گوشم پاره ست زخمی از غارت یک گوشواره ست نور دیده مث تو موی من هم سپیده نور دیده دخترت از هجرت خون باریده سخته بابا دوری تو دیگه سخته بابا آه ای پدر دخترت شد از داغت خون جگر آه ای پدر شدم از خیزرون من محتضر آه ای پدر بدون من تنها نرو سفر آه ای پدر منو با خودت از اینجا ببر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا رقیه یا بنت الحسین علیهماالسلام سیمرغ روز بی کسی من پرت چه شد با سر چگونه آمده ای پیکرت چه شد این پاره پاره جامه ی من را نبین، بگو پیراهن امانتی مادرت چه شد دعوا اگر شده سر عمامه ات پدر دیگر مپرس دختر من معجرت چه شد از چه سپید، قرمز و خاکستری شده بابا بگو سیاهی موی سرت چه شد ازمن بپرس از سبب گوش پاره ام من هم بپرسم ازتو که انگشترت چه شد با بغض سنگ بام اگر خورده ای زمین حتما تو دیده ای که سردخترت چه شد تا وقت ظهر گریه ی اصغر شنیده شد آخر نگفت عمه به من اصغرت چه شد لبهات زخمی و لب من هم پر از ترک دیدم به روی نی سر آب آورت چه شد روی کبود دختر تو شرح می دهد درکوچه روی مادر غم پرورت چه شد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا ریحانة الحسين يا رقیه سلام الله علیها باب الحسین دیگر مولا رقیه است چشم وچراغ عرش معلارقیه است بنت الحسین ، ماه تمام زمینیان ماه منیر عالم بالا رقیه است بعد ازعقیله،زِیْن ِأَب ودخت فاطمه زینب ترین عقیله ی بابا، رقیه است ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین عشق و صفای ام ابیها رقیه است ثابت نموده وقت اسارت به شامیان آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است زینب اگر مدرس اصلی صبر شد شاگرد این فقیهه ی عظمی رقیه است جان داده از بزرگی غم درسه سالگی دق کرده از ستاره ی سرها رقیه است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یامظلومه یارقیه علیهاالسلام دیر آمدی سه ساله ی تو محتضر شده مویش سپید و خسته ی درد کمر شده امشب فقط که نیست شب بی قراری ام چل منزل است دختر تو خون جگر شده من خواستم که پا بشوم در مقابلت بابا ببخش پا شدن من هنر شده بر روی کل صورت من جای سیلی است پنهان نمودن از تو پدر دردسر شده مانده اگر به روی جبینت نشان سنگ هرجای من شکسته ی سنگ گذر شده از عمه کمتر است اگر زخم های من کل مسیر عمه برایم سپر شده بین هزار و نهصد و پنجاه زخم تو زخم لب تو از همه جان سوزتر شده مسرور می شوم فقط از یک خبر بگو عمرم شبیه اصغر تو مختصر شده ‌ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام السلام علیک یا رقیه علیهاالسلام بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام این گونه گر که آمده ام من کنار تو از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب به منزل خرابه ی دختر رسیده ام روشن شده خرابه و چشمان خیس تو با رأس پر ستاره و انور رسیده ام گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم حالا که من بدون برادر رسیده ام خاکستری ست موی سپیدم چرا که از کنج تنور خولی کافر رسیده ام پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران با ناله های دائم خواهر رسیده ام من انتظار پاشدنت را نداشتم آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام یک جای دست مانده به پهنای صورتت گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام وقت وصال تو شده ای دخترم ببین از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
روضه بر سر سفره ی حضرت رقیه علیهاالسلام گذارید در سفره ی من طناب و یک تازیانه چهل منزل من اسیر و عدو می زد بی بهانه چه گویم، من از درد اسارت به طفلی،شنیدم صد اهانت جواب ِ،یتیمی شد جسارت به روی تن مانده صد نشانه کمان گشتم از درد زمانه مرا برد دشمن تا کوفه وشام ظالمانه غریبم،غریبم،سه ساله ی حسینم.... 🌸🌸🌸🌸🌸 مُزیّن شد سفره ی اشک به مُشتی خاکستر و سنگ به یاد آن کوچه ای که ز خون ِ سرها شده رنگ امان از، جفای کوچه ی شام شکسته، همه سرهای ایتام گُل ِ سر، شده خاکستر بام دل دشمن ِحیدر شده شاد سر بابایم از نیزه افتاد شده در کوچه مویم سپید از ظلم و بیداد غریبم،غریبم،سه ساله ی حسینم.. 🌸🌸🌸🌸🌸 بزارید هرچه نشانه ست ولیکن معجر نزارید که حاضر گردیده زهرا دگر تشت زر نزارید دوباره ، مصور شد خرابه به دامان،دوباره رأس بابه روی لب، غم بزم شرابه غم ودرد زینب بی کران شد ز دندان،خون تازه روان شد جواب قاری و اشک زینب خیزران شد غریبم،غریبم،سه ساله ی حسینم 🌸🌸🌸🌸🌸 دوتا گوشواره گذارید به یاد آن عصر غارت گذارید چند بوته ی خار به یاد آن شام محنت تداعی، کند آن شام غم بار به سیلی،شدم از خواب بیدار دویدم، به صحرا بر روی خار ‌ دوباره شد داغ کوچه تکرار ز سیلی مادری خوردبه دیوار نگاهی از ضرب دست کینه شد دگر تار غریبم،غریبم،سه ساله ی حسینم... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: https://t.me/joinchat/AAAAADvd0oZJBHS3El_T2g
با موضوع شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام شعر 15 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا از ما چرا همیشه جدایی امامنا در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت گردد ز دیده عقده گشایی امامنا آقا بیا که برده فراقت قرار ما بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون ابری برای خون خدایی امامنا از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود صاحب بکای صبح و مسایی امامنا این روزها خرابه ی شام است روضه ات تب دار داغ شام بلایی امامنا صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین در شام یا که کرب وبلایی امامنا حتما کنار عمّه درون خرابه ای خونین جگر ز رأس جدایی امامنا سر را گرفته در بغل و محتضر شده او هم نخورده آب و غذایی امامنا گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر دیدم به روی طشت طلایی امامنا بنگر که موی من شده از داغ تو سپید بنما مرا ز غصه رهایی، امامنا (عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
هیچ شعری تا به حال درحین قلم زدن به اندازه ی این شعر از من اشک نگرفته سبک1 زبان حال آقاامام حسین علیه السلام موقع کشیدن تیراز تابوت بندسوم گریز به کربلا روضه،واحد،سنگین،نوحه یکی یکی تیر از بدن،می کشم و یادم میاد بمیرم از غمای تو ، داشتی تو غصه ی زیاد یادم میاد برگشتی از ،کوچه یه روز با مادرو چشای غرق اشک تو،نشون دردوغم میداد میدونم از نفس هاموندی چادر مادرو تکوندی تا درخونه دستهاشو گرفتی،مادرو رسوندی میدونم خیلی غصه خوردی ازخون گوش پاره مُردی امونت بابا علی رو با قلبی پاره پاره بردی امون امون ازاین غریبی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 یکی یکی تیرازبدن، میکشم ودق میکنم چشارو غرق اشک خون،تواین دقایق میکنم به یاد قلب زینبو، صورت رنگ پریده ات یاد لب وتشت وجگر،دوباره هق هق میکنم میدونم که امون نداشتی همسر مهربون نداشتی ستاره ی غریب زهرا جایی تو آسمون نداشتی میدونم که همش شکستی بین یارات،زره می بستی راحت شدی آخه داداشم ندیدی جز بدی ز هستی امون امون ازاین غریبی... (*امام حسن علیه السلام حتی بین یاران نزدیکش زره می پوشیدند زیرا حتی خیانت دربین یاران نزدیکشون هم دیده میشد)😭 🌸🌸🌸🌸🌸 بندسوم زبان حال جواب امام حسن علیه السلام به امام حسین علیه السلام: تیراز تنم کشیدی و،منو گذاشتی تو کفن دعوا دیگه اینجا نشد ، سر یه کهنه پیروهن اگه غریب عالمم،موقع مرگ تو رو دارم بعد ازبارون تیر خصم ، نشد دیگه رها بدن یه روز میشی غریب وتنها کسی نداری توی صحرا باور نمیکنم بمیری تشنه ولی کنار دریا یه روز ز دردوغصه پیری اصغرتو رودست میگیری.... نیاز نداره تیر ونیزه بالاسر اکبر می میری امون امون از این غریبی..... (*وقتی درمجلس ابن زیاد رأس مبارک علی اکبرعلیه السلام روآوردند ابن زیادملعون نگاهی به جمالش انداخت وگفت چرا حسین علیه السلام روکشتید?!گفتند:امیرخودت دستوردادی ابن زیاد گفت نیازنبود حسین علیه السلام رو بکشید مرگ همین جوان زیبا کافی بودکه حسین درغمش دق کنه وبمیره)😭 امون امون ازاین غریبی.... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سبک 2 زمزمه،نوحه..... من و دیده ای زار و محزون تو و طشتی از لخته ی خون با این هق هق روی سینه دلم را برادر مسوزون بگرفته جان تو را بغض همسر اما شدی از غم کوچه پرپر راحت شدی آخر از داغ مادر امان از غم و درد کوچه... ای کشته ی بغض همسر،حسن جان... یا ای کشته ی زهر کینه ،حسن جان... یا مسموم ومظلوم حیدر،حسن جان... 🌸🌸🌸🌸🌸 تو هم دیده ای پشت آن در شده پرپر آن یاس حیدر تو هم دیده ای که مغیره زده تازیانه به مادر بوده نگاهت همیشه به دیوار چشمت پر از اشک شد از یاد مسمار از کوچه رفتن تو بودی دل آزار امان از نگاهت به قنفذ... ای کشته ی بغض همسر،حسن جان... یا ای کشته ی زهر کینه ،حسن جان... یا مسموم ومظلوم حیدر،حسن جان... 🌸🌸🌸🌸🌸 ببین از غمت گشته ام پیر شوم بی تو از زندگی سیر چه طور زنده ام بعد از آنکه کشیدم من از پیکرت تیر با قدّ خم آمدم من به بالین قلبم ز ظلم به تو گشته غمگین دیگر نبندم حنا بر محاسن دیدم که تابوت تو گشته خونین امان از غم تو برادر.. ای کشته ی بغض همسر،حسن جان... یا ای کشته ی زهر کینه ،حسن جان... یا مسموم ومظلوم حیدر،حسن جان... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
سبک 3 نوحه،زمزمه،...... زهر بلا شدی درمون شدی به زخم دل چون مرهم راحت شدم من از درد و غم یه عمره من کشیدم ماتم قصه ی روزگار من حکایت دلی پر درده که همسرش بهش بد کرده از زندگی دیگه دلسرده امان از،این غریبی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته قلبم از کوچه نشد پناه مادر باشم برای او یه سنگر باشم سدّ جلوی کافر باشم نقاب صورت مادر راز یه عمر اشک من بود نشون سیلی دشمن بود بهونه ای برا مردن بود امان از،این غریبی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیدم که مادر زارم نشسته بین درب و دیوار به سینه داره زخم مسمار از داغ نوگلش شد بیمار چهل نفر توی کوچه به هم دیگه چرا پیوستند بازوی مادرو بشکستند چقد سقیفه ای ها پستند امان از،این غریبی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 کاش که نمی شدم تشییع شد آسمون من شررباره تابوت گل شده پر از خاره کفن شده ز کینه ها پاره حسین اومد کنار من با قامت خمیده ای وای تیراز تنم کشیده ای وای از زندگی بریده ای وای امان از،این غریبی.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سبک 4 زمینه وشور دارم میرم با کوله بار ماتمو یه عمره که منم غریب عالمو به کی بگم کتاب شرح دردمو آخه منم همون عزیز خاتمو خون باره، نگاهمو مث پدر، اسیر درد دل به چاهمو یاد حرف مادرم: حسن نگی عدو توکوچه بسته راهمو مرگ من،شد آرزوم همیشه خنده ی مغیره بوده روبروم چل نفر،به یک نفر یه عمره خاطرات کوچه بوده پیش روم گل اما، چه پرپرم به کی بگم که من شدم قتیل همسرم برتابوت ،نشسته تیر شده ببین به جای گل نصیب پیکرم بسّه عذاب، ز غصّه رفته تاب دارم میرم ،با سینه ای کباب(2) یامجتبی ،غریب فاطمه..... 🌸🌸🌸🌸🌸 دارم میرم دلم تو فکر نینواس همونی که به نام کرب والبلاس همون که علت تموم گریه هاس سر دوطفل من دراون زتن جداس بغضی مونده تونگام فقط به فکر غربت گلای بی پنام می میرم، ولی داداش به فکر کینه ی عدو میون قتلگام میشه دفن،جنازه ام تو غُصّه ی جسارتای نعل تازه ام سرمه،رو دامنت ولی غمین اون سرای روی نیزه ام زینب میشه قدکمان تومجلس شراب ورقص چوب خیزران مهمون خرابه ای با دیدن سرجدات،سه ساله میده جان بسّه عذاب،ز غصّه رفته تاب دارم میرم ،با سینه ای کباب یامجتبی،غریب فاطمه...... (آقام حسن، کریم فاطمه....) 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سبک 5 در۵ بند بنداول ودوم: احساسی ومدح بندسوم وچهارم: مصیبت بند پنجم: بقیع وکربلا تو آقای کریمی که به دشمن هم عطا کردی همه دار وندارت رو سه جا وقف خدا کردی منم هستم غلام تو ز جود خود نگاهم کن اگر چه من بدم اما تو آقا رو به راهم کن الهی که دلم از هر چی غیرتوس بشه خالی بده آقا به سمت خود به این نوکر پرو بالی میدونی مولا،به تو محتاجم ز دربار ‌خود ، مکن اخراجم مدد مجتبا... 🌸🌸🌸🌸🌸 گدا اومد ، بهت رو زد ،تو دنیاتو بهش دادی کنیزی گل به دستت دادبه او گفتی تو آزادی منم آقا، گدا هستم،که بی تو بی کس وکارم حقیرم من،ولی تنها تویی آقا خریدارم حسن جانم، کریمیو،منم کلب( عبد) سرای تو بزن امضا،فداییت شم، بدم جونم، برای تو به عشقت آقا ، ببین زنجیرم یه روز میشه که،تو رات میمیرم مدد مجتبا.... 🌸🌸🌸🌸🌸 آقا عمری بلا دیدی گل روتو خزون کرده بایاد اون غم کوچه دلت مولا پر از درده تو که مهرت میده عزت میشه باتو گدا آقا عدوازچه تورو خونده مذل المؤمنین مولا چرا بر تن تو می بستی زره بین همه یارات نداشتی تو وفاداری،بشه مونس توی دردات غریب زهرا برات گریونم زدردات آقا ببین دلخونم مددمجتبا( غریب مجتبا)... 🌸🌸🌸🌸🌸 غریب آقا شه تنها یه گُل بودی توی صحرا( خارا) تو خونه هم نداشتی یه انیسی که بشه مأوا تو هم مثل بابات حیدر،ز حق خود شدی محروم بمیرم که به تو همسر خیانت کرد شدی مسموم به جای گل، روی تابوت،یه بارون تیر نثارت شد بازم گریون حسین نالون ز قلب پر شرارت شد کشیده تیر از ، بدن واویلا قدش خم نزد،حسن واویلا مددمجتبا( غریب مجتبا)..... 🌸🌸🌸🌸🌸 برام سخته حسن جانم ببینم بی حرم باشی نه یه گنبد نه گلدسته چرا تو بی علم باشی نه خادم نه یه زائر که برا دردات کنه شیون نه شمعی نه چراغی که مزارت رو کنه روشن یه روز میشه میاد مهدی میسازیم ما حرم آقا میریم مشای ز مرقدت علم بر دوش تا کربلا آقاقسمت کن،صراط الیقین پیاده سوی حرم اربعین (آقا هستی تو،کریم طاها بده تذکره ، بریم کربلا) مددمجتبا... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سبک 6 بسم الله، لعنت به معاویه لعنت بر سه مُلحد هاویه هرکی داره بغض آقام حسن وللهه که هس پور زانیه حسن به عالم چاره س حسن به عرش گوشواره س بیادبه خونش هرکی غریبه و آواره س حسن کریم یثرب منم سگ و او صاحب با او نمازه مقبول محبتش شد واجب حسن کریم زهرا.... 🌸🌸🌸🌸🌸 وضو گرفتم که بگم حسن استادرزم،تک یل صف شکن ضربت او خاتمه ی جمل یکسره کرد کار امّ الفتن حسن دلیر هاشم به قلب شیعه حاکم تو باغ او روییده دلاوری چون قاسم داره یه دنیا مجنون به وجهش عالم مفتون میاد تا توی کوچه به پامیشه راه بندون حسن کریم زهرا... 🌸🌸🌸🌸🌸 داره به ذاتش جودبی مثل حیدر صفت،یاقوت بی بدل هنگام صلح،فاتح میدون و هنگام جنگ،ناقه کُش جمل حسن چه زیبا منظر کشیده به پیغمبر امیره توی قلباس اگر چه هس بی لشکر حسن صراط الیقین کپی حبل المتین به کوری دشمناش مُعزّه بر مسلمین حسن کریم زهرا... 🌸🌸🌸🌸🌸 پرچم عشق تو به اهتزاز به درد شیعه ای تو چاره ساز ازبس کریمی ،درب خونته حتی برای دشمن تو باز حسن تو عشق نابم مسبب الاسبابم تازنده ام غلامت سگ ابوترابم آقا به حق زهرا بقیعمو کن امضا ازاونجا کن راهیم به جنت کربلا حسن کریم زهرا..... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سبک 7 رفاقت خوبه که زیور باشه فقط با شیعه ی حیدر باشه کی گفته اینو: رفاقت ممنوع رفاقت ممنوع با کافر باشه به جنت بابم حسینه به شب مهتابم حسینم (رفاقت) محدود دنیاس بگو (اربابم) حسینه منم گدای تو ای شه عالم به نوکری تو عمری می بالم شده دم روضه احسن الحالم بحق زینب عجل لولیک الفرج 🌸🌸🌸🌸🌸 با شیعه تنها ما الفت داریم با اهل روضه رفاقت داریم فقط با عدوی ِ آل حیدر تا زنده هستیم عداوت داریم به هر سر سرور علیه امیر و حیدر علیه به ولله بعد از پیمبر امام و رهبر علیه تویی صراط حق،من مسلمانت برادرم تنها ، با محبانت بهشت من‌ گشته زیر ِ ایوانت بحق زینب عجل لولیک الفرج 🌸🌸🌸🌸🌸 دلم مجنون ِ کریم طاهاس که مهرش بهتر ز کل دنیاس به کوری ِ اون زن بدکاره حسن محبوب دل نوکرهاس صحاب رحمت حسن جان تموم نعمت حسن جان با مهرت ای عشق شیعه قبوله طاعت حسن جان تویی کریم و ما، کلب(عبد)تو هستیم به عشق تو آقا عمری سرمستیم به غیر تو درب ِ این دلو بستیم بحق زینب عجل لولیک الفرج ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) کانال اشعار: @abdolmohsen158