#شب_عاشورا
حسین... از تو خودم را جدا ببینم چه؟!
اگرکه صبح شود، من بلا ببینم چه؟!
بیا و این شب آخر سخن بگو با من
اگر به نیزه، تو را بی صدا ببینم چه؟!
عبا به دوش نشستی، نماز می خوانی
تو را بدون لباس و عبا ببینم چه؟!
تنی که زینت دوش نبی اکرم بود
به روی خاک بیابان، رها ببینم چه؟!
عجیب دلهره دارم سر تو را ببُرند
خدا نکرده تو را زیر پا ببینم چه؟!
همیشه بوده سرت سایه ی سر زینب
اگر سرت به روی نیزه ها ببینم چه؟!
منی که تاب ندارم تنت کبود شود
به ضرب نیزه، تنت نخ نما ببینم چه؟!
میان سجده دعا کن تنت کفن بشود
اگر تنت وسط بوریا ببینم چه؟!
اگر قرار شود بی تو من سفر بروم
کنار محمل خود شمر را ببینم چه؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#شب_عاشورا
شب است و رفته قرارم، چه می شود فردا؟!
به من بگو کس و کارم، چه می شود فردا؟!
صدای گریه ات امشب دل مرا لرزاند
چگونه اشک نبارم، چه می شود فردا؟!
چرا... چرا سوی گودال خیره می مانی؟!
بگو یگانه نگارم چه می شود فردا؟!
چقدر بوسه زدم زیر حنجر خشکت
عجیب دلهره دارم، چه می شود فردا؟!
نگو که صبر کنم زیر نیزه جان بکنی
بگو به سینه ی زارم چه می شود فردا؟!
نخواه تا که ببینم کفن نداری، نه
ببین به غصه دچارم، چه می شود فردا؟!
کفالتم همه جا بوده با ابوفاضل
نباشد او به کنارم چه می شود فردا؟!
ز حال رفتم و دیدم اسیر حرمله ام
حسین آخر کارم چه می شود فردا؟!
مرا مجاور شمر و سنان سفر نفرست
به دشمنت نسپارم، چه می شود فردا؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#شب_عاشورا
خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش
یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش
*
بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت
گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت
*
کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید
طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید
*
ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی
خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی
*
از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت
موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت
*
خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم
باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...
*
با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت
ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت
*
اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!
فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم
*
هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد
شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد
***
پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی
پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#شب_عاشورا
بیا خواهرم در بلا صبر کن
چنان صبر خیر النسا صبر کن
قدیمی ترین دوستدارِ حسین
در این داغ پر ابتلا صبر کن
اگر عصر فردا که لب تشنه ام
کسی زد مرا بی هوا صبر کن
فدای دل مضطرت زینبم
عزیزم برای خدا صبر کن
به هنگام طغیان سر نیزه ها
تنم می شود نخ نما، صبر کن
سر و صورت خونی ام، می شود
محل نزول عصا، صبر کن
سرم مثل یحیی جدا می شود
سرم از قفا شد جدا صبر کن
سه ساعت زمان می برد ذبح من
ببین قتل صبر مرا صبر کن
اگر زیر خنجر زدم دست و پا
نزن جان من دست و پا، صبر کن
مرا یاد کن در نماز شبت
مرا یاد کن هر کجا، صبر کن
اگر وقت مغرب شد و در برت
سرم رفت بر نیزه ها صبر کن
اگر بسته شد کتف تو در طناب
به حیدر نما اقتدا، صبر کن
رها می شوم بی کفن خواهرم
نپرس از غم بوریا، صبر کن
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
امان از بادها... سوزان وزیدند
امان از تیغ ها برّان رسیدند
ألا یا اهلَ العالم جد من را
به روی خاک ها عریان کشیدند
ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه
سرش را با لب عطشان بریدند
سواره ده نفر ناپاک زاده
به روی آن تن بی جان دویدند
جسارت بر تنش کردند اما
فقط از رأس او قرآن شنیدند
سرش را داده اند و با بهایش
نمیدانم چقدری نان خریدند؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی
غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی
تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی
بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی
وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم...
ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی
بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف
نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی
جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا
قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی
مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا
اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی
پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر
بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
خاک زمانه بر سر سینه زن حسین
خون مثل چشمه بود روان از تن حسین
لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود
حتی در آن زمان فرس دشمن حسین
نفرین به پست بودن دنیا و قصرهاش
چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین
از بس که نیزه ها به تنش گیر داده بود
چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین
تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان
افتاد خواهرش به روی دامن حسین
خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر
یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
پر شده دامن همه با سنگ
می زند هر کسی به آقا سنگ
"همه کج می روند" حتی سنگ
می خورد بر عزیز زهرا، سنگ
قتلگه شد ز سنگ مالامال
آه... زهراست شاهد گودال
ناگهان تکیه داد بر نیزه
یک حرامی زدش به سرنیزه
ریختند آه... آنقدر نیزه
دفن شد جسم شاه در نیزه
نیزه ها می رسند در جنجال
آه... زهراست شاهد گودال
نیتِ قربِ پیرها با چوب
استخاره بگیرها با چوب
ضربه های حقیرها با چوب
خُرد شد چوبِ تیرها با چوب
تشنه لب ضربه خورد و رفت از حال
آه... زهراست شاهد گودال
قاتل از ره رسید با خنجر
رنگ زینب پرید با خنجر
شمر نعره کشید با خنجر
از قفا سر برید با خنجر
ذات حق آمده است استقبال
آه... زهراست شاهد گودال
سرخ شد رنگ آسمان... مرکب
سینه و صورت و دهان... مرکب
آه یا صاحب الزمان... مرکب
داد او را تکان تکان، مرکب
شد تن شاه کربلا پامال
آه... زهراست شاهد گودال
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
#غروب_عاشورا
پس از طلوع سرت، رنگ آسمان خونی است
دو چشم تارم ازین ماتم گران خونی است
نگار تشنه لبم، تشنه کام جان دادی
لبان خشک تو بر نیزه، همچنان خونی است
دریده پیرهنی بین ما علامت بود
خودم به دست کسی دیدم آن نشان خونی است
بگو چه بر سرت آورده لحظه ی غارت
چرا نگین تو در دست ساربان، خونی است؟!
همان دهان که مناجات خوان زینب بود
چه خاک بر سرم آمد، همان دهان خونی است
چگونه نیزه زده نیزه دار؟! حیرانم
چه شد حسین؟! چرا چهره ی سنان خونی است؟!
فرشته های حرم را به تازیانه زدند
نگاه کن که پر و بال دختران خونی است
شتابِ چوب کمان بر رخم نشان انداخت
نکن تعجب اگر چوبه ی کمان خونی است
لباس پاره ز تو ماند و جوشن از عباس
هر آنچه مانده برایم در این جهان خونی است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#غروب_عاشورا
سر خورشید به نی شد، سر مهتاب افتاد
از سر اهل حرم بعد عمو خواب افتاد
هر طرف دختری از ترس فراری شده بود
عمه زینب پی یک قافله بی تاب افتاد
در نمازش که قدش صاف نشد وقت قیام
یادش افتاد که زهرا دم محراب افتاد
چقدر چادر اطفال حرم خاکی شد
چقدر روی زمین گوهر نایاب افتاد
نه فقط سوخت تن دخترکان بین حرم
آتش خیمه روی پیکر اصحاب افتاد
باب شد آنچه که از گفتن آن باید مرد
به سوی اهل حرم دیده ی ناباب افتاد
نور مانع شد و خیره نظران کور شدند
چشم شان تا که به خورشید جهان تاب افتاد
مشک در دست، سکینه به سوی مقتل رفت
شک ندارم که به یاد لب ارباب افتاد
رفت از هوش دوباره وسط این همه غم
تا که چشمان ربابه به رخ آب افتاد
پشت خیمه چه خبر شد؟! به گمانم آخر
ماهی کوچک این برکه به قلاب افتاد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه خسته ای از دوری اش، نشو دلسرد
امام، منتظرت مانده زودتر برگرد
به زیر سایه ی جز حضرتش نرو هرگز
که بر سرت همه ی عمر، سایه اش گسترد
به جز هر آن عملی که به عشق او کردیم
تلاش و طاعت دیگر نداشت دستاورد
امام عصر خودش با دعای نیمه شبش
به سینه ام غم عشقِ حسین را پرورد
چه فرصتی است مهیا که با امام زمان
به چشم های ترِ خویش می شوم همدرد
حسین با لب خشکش چه خطبه هایی خواند
ولی چه گویم ازین غم که از همه شد طرد
صدا زد از جگرش العطش ولیکن شمر
به دست، خنجر کندی به جای آب آورد
همینکه کرد دعا زیر لب برای همه
به ضربه ی لگدی شمر پشت و رویش کرد
نشست بر روی سینه، دوازده ضربه...
زد از قفا به گلویش، حرامیِ نامرد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#گودال_قتلگاه
ای که هم عزت و هم آبرو و جان منی
نه عبایی به تنت مانده و نه پیرهنی
قسمت می دهم ای ماه روی نیزه ی من
باز با زینب غم دیده بگویی سخنی
گرچه من یک زنم و تشنه ی دور از وطنم
جان فدایت که چنین تشنه ی دور از وطنی
خواستم تا که بمانم ته گودال، نشد
زد مرا با سپرش حرمله آن هم زدنی
بدنت روی زمین مانده، سرت بر روی نی
هر طرف می نگرم جلوه گری، دلشکنی
سال ها اهل کرم بودی و امروز ببین
نه به تو آب کسی داد، نه حتی کفنی
غیرت الله ببین بعد علمدار حرم
پاسخ این زن و بچه است فقط بددهنی
تا دم مرگ برای بدنت گریانم
تا دم مرگ کنم یاد غمت سینه زنی
حق بده تا که خودم را بزنم، داد کشم
ساربان کرده به دستش چه عقیق یمنی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#ورود_اسرا_به_کوفه
ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم
ای وای از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچه ها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فورا سرت از روی نی شد سایه بانم
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سخت دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لات ها را
با گریه برگردانده ام خیرات ها را
تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی
گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟!
همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد
من که به روی دامنت سر می نهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#ورود_اسرا_به_کوفه
منزل به منزل، غصه ام، اشک روانم
با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم
خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید
او هم دگر فهمید که بی سایه بانم
با این لباس پاره و وضعی که دارم
همراه با یک لشگر از نامحرمانم
دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم
رویم کبود و مثل مادر قدکمانم
ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم
وقتی که کامل شد رخت در آسمانم
در محمل بی پرده رفتم بین انظار
شاگردها دادند با طعنه نشانم
همسایه ی سابق مرا خیرات بخشید
آتش گرفته بند بند استخوانم
دریاب حال دختر دردانه ات را
اشک یتیمی اش زده آتش به جانم
شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر
فرزند بدکاره زده زخم زبانم
با خطبه هایم خوار کردم بی حیا را
صوت پدر خارج شد انگار از دهانم
میخواست زین العابدین را سر ببرد
سینه سپر کردم که باشد در امانم
لب های تو خونی شد و من دردم آمد
آشفته از برخورد چوب خیزرانم
باور نمی کردم که در زندان بخوابم
باور نمی کردم شود این امتحانم
نذرم شده این که بیایم اربعینت
تا قبر خاکی ات، اگر زنده بمانم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
من تا ابد مجنونم و زار و حزینم
گریان برای ناله ی هَل مِن مُعینم
اسلام و احکامش همه بند حسین است
حب الحسین است اصل و فرع کل دینم
معیار، نام اوست، فقر من بهانه است
هر جا که نامش هست، آن جا خوش نشینم
فردا که هر کس را به نامی می شناسند
عبدالحسین است آن زمان نقش جبینم
بخشیده شد کوه گناهم بین روضه
تا که چکید اشکم به روی آستینم
دار و ندارم، گفتن ذکر حسین است
عمری است مست این نوای دلنشینم
سینه زدم هربار یادش، خیر مادر...
آمد به سویم از یسار و از یمینم
خیلی گره خورده به کار و بارم امسال
بدجور دلواپس برای اربعینم
شاید که امضا شد براتم، با امیدی...
در روضه ی طفلان زینب می نشینم
فرمود زینب می روم در بین خیمه
تا شرم را در چشم مولایم نبینم
دل کندم از عون و محمد پای یارم
نذر برادر هر دو تا نور مبینم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
تنها نه این که داده رزق نوکران را
بخشیده آب و نان بنده پروران را
معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند
عشقش مسخر کرده قلب دلبران را
هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد
هرگز نمی خواهد عطای دیگران را
گریه برایش خیرِ بی مانند دارد
حتی مقرب می کند پیغمبران را
نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است
تا اوج مستی می برد نوحه گران را
دیوانگی ما در این میخانه، لطف است
بخشیده زهرا این جنون بیکران را
یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب
آتش زده جان و دل جامه دران را
باید چگونه با پر زخمی، عقیله
پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را
باید چگونه زینب کبری ببیند
در شام، بر کام امامش، خیزران را
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
با یا حسین بندگی آغاز می شود
با یا حسین در دلم اعجاز می شود
روزی که بر دهان همه، مُهر می زنند
هر کس حسین گفت سرافراز می شود
دستی که طعم سینه زدن را چشیده است
بر دوش صاحبش، پرِ پرواز می شود
هر دم که بی پناه و بدون امان شوم
کهف الحسین در دلم ابراز می شود
صدها گره که کور شد و راه حل نداشت
در روضه های خانگی اش، باز می شود
فرموده اند رتبه ی ایمان شیعیان
با گریه بر مصائبش احراز می شود
قطره به قطره، گریه ی ما در غم حسین
در دست اهل بیت پس انداز می شود
هر کس که رفت یک قدمی سوی کربلا
با گوشه چشم فاطمه، ممتاز می شود
وای از دل سکینه و زینب، سر حسین...
وقتی نصیب خولی لجباز می شود
بعد از عموی خیمه، تمام یتیم ها
با تازیانه، صورتشان ناز می شود
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
آمد زمان دفن، خدا پیکرش کجاست؟!
بر خاک داغ، پیکر شعله ورش کجاست؟!
تا حنجر بریده ندا داد، شد عیان...
جسمی که کرده نعل فرس پرپرش کجاست
قوم بنی اسد بنشینید در برم
تا رو کنم مصائب زجرآورش کجاست
معلوم نیست روی حصیر این تن کمش...
چندین و چند عضو ز سرتاسرش کجاست
ای خاک داغ کرب و بلا پاسخم بده
پس یادگار دوخته ی مادرش کجاست؟!
سالم نمانده قدر نگینی هم از تنش
جایی برای بوسه به جز حنجرش کجاست؟!
شرط است و مانده ام متحیر زمان دفن
باید به سمت قبله شود سر، سرش کجاست؟!
با دفنِ شیرخواره روی سینه ی حسین
کردم عیان مقام علی اصغرش کجاست
باید به علقمه بروم تا نشان دهم
جسم پر از جراحت آب آورش کجاست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند
رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند
اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد
لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند
عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است
حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند
آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا
خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند
کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام
نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند
سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست
چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟!
جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود
سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند
نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است
کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند
پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت:
کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار
قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت
فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
در این زمانه که عادی شده است نامردی
همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی
شبانه روز مرا بین معصیت دیدی
دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی
سرم نرفته به زیر علامت احدی
که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی
حرام باد به من دلخوشی این دنیا
غریب ماندی و دنبال یار می گردی
مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن
تباه گشته ام از دست درد بی دردی
نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال
قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی
فقط تو گریه کن زینبی و با گریه...
دل مرا به بکا بر عقیله پروردی
صدای گریه ی زینب هنوز می آید
میان خنده ی اوباش مست و ولگردی
کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم
عقیله مانده بدون کفیل و همدردی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye
چای روضه، باطنا آب بقایم می شود
تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye
صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب
از چای هئیتش همگی بهره برده اند
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye
مثل دم عیسی که جانبخش است بر جسم
چای عزایش سال ها پیغمبری کرد
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye