eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا خواهرم در بلا صبر کن چنان صبر خیر النسا صبر کن قدیمی ترین دوستدارِ حسین در این داغ پر ابتلا صبر کن اگر عصر فردا که لب تشنه ام کسی زد مرا بی هوا صبر کن فدای دل مضطرت زینبم عزیزم برای خدا صبر کن به هنگام طغیان سر نیزه ها تنم می شود نخ نما، صبر کن سر و صورت خونی ام، می شود محل نزول عصا، صبر کن سرم مثل یحیی جدا می شود سرم از قفا شد جدا صبر کن سه ساعت زمان می برد ذبح من ببین قتل صبر مرا صبر کن اگر زیر خنجر زدم دست و پا نزن جان من دست و پا، صبر کن مرا یاد کن در نماز شبت مرا یاد کن هر کجا، صبر کن اگر وقت مغرب شد و در برت سرم رفت بر نیزه ها صبر کن اگر بسته شد کتف تو در طناب به حیدر نما اقتدا، صبر کن رها می شوم بی کفن خواهرم نپرس از غم بوریا، صبر کن https://eitaa.com/abdorroghaye
امان از بادها... سوزان وزیدند امان از تیغ ها برّان رسیدند   ألا یا اهلَ العالم جد من را به روی خاک ها عریان کشیدند   ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه سرش را با لب عطشان بریدند   سواره ده نفر ناپاک زاده به روی آن تن بی جان دویدند   جسارت بر تنش کردند اما فقط از رأس او قرآن شنیدند   سرش را داده اند و با بهایش نمیدانم چقدری نان خریدند؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم... ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی https://eitaa.com/abdorroghaye
خاک زمانه بر سر سینه زن حسین خون مثل چشمه بود روان از تن حسین   لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود حتی در آن زمان فرس دشمن حسین   نفرین به پست بودن دنیا و قصرهاش چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین   از بس که نیزه ها به تنش گیر داده بود چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین   تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان افتاد خواهرش به روی دامن حسین   خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین https://eitaa.com/abdorroghaye
پر شده دامن همه با سنگ می زند هر کسی به آقا سنگ "همه کج می روند" حتی سنگ می خورد بر عزیز زهرا، سنگ قتلگه شد ز سنگ مالامال آه... زهراست شاهد گودال ناگهان تکیه داد بر نیزه یک حرامی زدش به سرنیزه ریختند آه... آنقدر نیزه دفن شد جسم شاه در نیزه نیزه ها می رسند در جنجال آه... زهراست شاهد گودال نیتِ قربِ پیرها با چوب استخاره بگیرها با چوب ضربه های حقیرها با چوب خُرد شد چوبِ تیرها با چوب تشنه لب ضربه خورد و رفت از حال آه... زهراست شاهد گودال قاتل از ره رسید با خنجر رنگ زینب پرید با خنجر شمر نعره کشید با خنجر از قفا سر برید با خنجر ذات حق آمده است استقبال آه... زهراست شاهد گودال سرخ شد رنگ آسمان... مرکب سینه و صورت و دهان... مرکب آه یا صاحب الزمان... مرکب داد او را تکان تکان، مرکب شد تن شاه کربلا پامال آه... زهراست شاهد گودال https://eitaa.com/abdorroghaye
سه ساعت است که در قتلگاه افتادی محاصره شدی و بی پناه افتادی سه ساعت است که خون از تنت شده جاری میان هجمه ی سر نیزه ها گرفتاری سه ساعت است که زینب عجیب دلتنگ است جواب هر سخن و آیه ات، فقط سنگ است سه ساعت است که ناله زدی " أنا العطشان" ترک ترک شده لب هات، قاری قارآن سه ساعت است پرت را به خاک می مالی چه نیمه جان شده ای و چقدر بی حالی سه ساعت است که دلواپس حرم هستی به چشم تار، نگهبان معجرم هستی سه ساعت است که در فکر غارتند این ها به فکر بردن سود از غنیمتند این ها سه ساعت است که بالاسرت شده دعوا شدی مقابل زینب، مُقَطَّعُ الأعضا سه ساعت است که جز تیر و نیزه مرهم نیست هزار و نهصد و پنجاه ضربه که کم نیست سه ساعت است نظاره سوی گلویت کرد به ضربه ی لگدش، شمر پشت و رویت کرد سه ساعت است تو را می زند به هر حربه به حنجرت زده قاتل دوازده ضربه سه ساعت است ولی پیر کرده زینب را سرت به نیزه زمینگیر کرده زینب را چقدر داد زدم تا سه ساعتت طی شد میان قتلگهت، گریه ام پیاپی شد به گریه خواندمت از روی نی بیا پایین سرت ز نیزه زمین خورد، رفت در خرجین https://eitaa.com/abdorroghaye
پس از طلوع سرت، رنگ آسمان خونی است دو چشم تارم ازین ماتم گران خونی است نگار تشنه لبم، تشنه کام جان دادی لبان خشک تو بر نیزه، همچنان خونی است دریده پیرهنی بین ما علامت بود خودم به دست کسی دیدم آن نشان خونی است بگو چه بر سرت آورده لحظه ی غارت چرا نگین تو در دست ساربان، خونی است؟! همان دهان که مناجات خوان زینب بود چه خاک بر سرم آمد، همان دهان خونی است چگونه نیزه زده نیزه دار؟! حیرانم چه شد حسین؟! چرا چهره ی سنان خونی است؟! فرشته های حرم را به تازیانه زدند نگاه کن که پر و بال دختران خونی است شتابِ چوب کمان بر رخم نشان انداخت نکن تعجب اگر چوبه ی کمان خونی است لباس پاره ز تو ماند و جوشن از عباس هر آنچه مانده برایم در این جهان خونی است https://eitaa.com/abdorroghaye
سر خورشید به نی شد، سر مهتاب افتاد از سر اهل حرم بعد عمو خواب افتاد هر طرف دختری از ترس فراری شده بود عمه زینب پی یک قافله بی تاب افتاد در نمازش که قدش صاف نشد وقت قیام یادش افتاد که زهرا دم محراب افتاد چقدر چادر اطفال حرم خاکی شد چقدر روی زمین گوهر نایاب افتاد نه فقط سوخت تن دخترکان بین حرم آتش خیمه روی پیکر اصحاب افتاد باب شد آنچه که از گفتن آن باید مرد به سوی اهل حرم دیده ی ناباب افتاد نور مانع شد و خیره نظران کور شدند چشم شان تا که به خورشید جهان تاب افتاد مشک در دست، سکینه به سوی مقتل رفت شک ندارم که به یاد لب ارباب افتاد رفت از هوش دوباره وسط این همه غم تا که چشمان ربابه به رخ آب افتاد پشت خیمه چه خبر شد؟! به گمانم آخر ماهی کوچک این برکه به قلاب افتاد https://eitaa.com/abdorroghaye
از سر شب اضطرابم شد زیاد بی کسی ات داده صبرم را به باد یا أخ المظلوم، اشکم ممتد است سایه ی بالاسرم، حالم بد است حرف از روز وداع و غم زدی خیمه ی اصحاب را بر هم زدی خطبه ات آتش زده بر جان من حرف رفتن می زنی جانان من؟! هم قرارم بوده ای، پنجاه سال هم کنارم بوده ای، پنجاه سال خندق از چه دور خیمه کنده ای؟! چه شده آخر؟! مرا ترسانده ای پشت خیمه ها چه کردی جست و جو؟! خارها را جمع کردی از چه رو؟! مشت، بر این خاک می کوبم حسین حق بده اینقدر آشوبم حسین من همانم که زمان عقد خود شرط کردم با تو باشم هرچه شد این شب آخر به بالینم بمان ریخته بر هم دلم، قرآن بخوان خسته ام، رو سوی خالق می کنم خار در پایت رود دق می کنم دلهره از غربتت دارم حسین در نمازم اشک می بارم حسین در مناجاتم صدایت می کنم تو نگویی هم دعایت می کنم یا نرو یا آبرویم را بخر می روی فردا مرا با خود ببر لحظه ای کوتاه که خوابیده ای خواب سگ های درنده دیده ای ! خواب دیدی قاتلت بد کینه داشت چکمه اش را بر روی جسمت گذاشت خواب دیدی طبق نقل مصطفی مبتلا بر پیسی است آن بی حیا تشنه تا مقتل تنت را می برند این قبیله پیکرت را می درند در بر جسمت توقف می کنند تا سه ساعت هی تعارف می کنند می شوی ای سرپناهم، بی پناه سنگ باران می شوی در قتلگاه روی تل باید ببیند خواهرت خنجرِ کندی به زیر حنجرت پیکرت را تا که غارت می کنند روی سرنیزه بلندت می کنند اجر و مزدت را سواران می دهند بر تنت ده اسب جولان می دهند از نوک نی تا سرت پایین رود در میان کیسه ای خورجین رود تا بهشت این نغمه ی چاووش رفت واحسینا خواهرت از هوش رفت https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه خسته ای از دوری اش، نشو دلسرد امام، منتظرت مانده زودتر برگرد به زیر سایه ی جز حضرتش نرو هرگز که بر سرت همه ی عمر، سایه اش گسترد به جز هر آن عملی که به عشق او کردیم تلاش و طاعت دیگر نداشت دستاورد امام عصر خودش با دعای نیمه شبش به سینه ام غم عشقِ حسین را پرورد چه فرصتی است مهیا که با امام زمان به چشم های ترِ خویش می شوم همدرد حسین با لب خشکش چه خطبه هایی خواند ولی چه گویم ازین غم که از همه شد طرد صدا زد از جگرش العطش ولیکن شمر به دست، خنجر کندی به جای آب آورد همینکه کرد دعا زیر لب برای همه به ضربه ی لگدی شمر پشت و رویش کرد نشست بر روی سینه، دوازده ضربه... زد از قفا به گلویش، حرامیِ نامرد https://eitaa.com/abdorroghaye
ای که هم عزت و هم آبرو و جان منی نه عبایی به تنت مانده و نه پیرهنی قسمت می دهم ای ماه روی نیزه ی من باز با زینب غم دیده بگویی سخنی گرچه من یک زنم و تشنه ی دور از وطنم جان فدایت که چنین تشنه ی دور از وطنی خواستم تا که بمانم ته گودال، نشد زد مرا با سپرش حرمله آن هم زدنی بدنت روی زمین مانده، سرت بر روی نی هر طرف می نگرم جلوه گری، دلشکنی سال ها اهل کرم بودی و امروز ببین نه به تو آب کسی داد، نه حتی کفنی غیرت الله ببین بعد علمدار حرم پاسخ این زن و بچه است فقط بددهنی تا دم مرگ برای بدنت گریانم تا دم مرگ کنم یاد غمت سینه زنی حق بده تا که خودم را بزنم، داد کشم ساربان کرده به دستش چه عقیق یمنی https://eitaa.com/abdorroghaye
ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم ای وای از آغوش گرمت دور ماندم خسته شدم از بس که طفلان را شمردم جای تمام بچه ها شلاق خوردم اطراف محمل قاتلانی مست بودند بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند دیدی که در گرمای سخت و بی امانم فورا سرت از روی نی شد سایه بانم سختی هجرانت چه کاری داد دستم دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت کوفه نگو شهر مریدان دروغی کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد وادی سخت دختران مرتضی شد طاقت نیاوردم وجود لات ها را با گریه برگردانده ام خیرات ها را تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره با دست، سوی خواهرت کردند اشاره خیلی هوای غیرتت را کرده بودم وقتی میان محملِ بی پرده بودم هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟! همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد من که به روی دامنت سر می نهادم آشفته حال از مجلس ابن زیادم با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم ابن زیاد بد دهان را خوار کردم وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز زندان ندیده بود زینب، دید امروز بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟! قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر در قلب خواهر تا ابد هستی برادر https://eitaa.com/abdorroghaye
منزل به منزل، غصه ام، اشک روانم با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید او هم دگر فهمید که بی سایه بانم با این لباس پاره و وضعی که دارم همراه با یک لشگر از نامحرمانم دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم رویم کبود و مثل مادر قدکمانم ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم وقتی که کامل شد رخت در آسمانم در محمل بی پرده رفتم بین انظار شاگردها دادند با طعنه نشانم همسایه ی سابق مرا خیرات بخشید آتش گرفته بند بند استخوانم دریاب حال دختر دردانه ات را اشک یتیمی اش زده آتش به جانم شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم با خطبه هایم خوار کردم بی حیا را صوت پدر خارج شد انگار از دهانم میخواست زین العابدین را سر ببرد سینه سپر کردم که باشد در امانم لب های تو خونی شد و من دردم آمد آشفته از برخورد چوب خیزرانم باور نمی کردم که در زندان بخوابم باور نمی کردم شود این امتحانم نذرم شده این که بیایم اربعینت تا قبر خاکی ات، اگر زنده بمانم https://eitaa.com/abdorroghaye
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا https://eitaa.com/abdorroghaye
من تا ابد مجنونم و زار و حزینم گریان برای ناله ی هَل مِن مُعینم اسلام و احکامش همه بند حسین است حب الحسین است اصل و فرع کل دینم معیار، نام اوست، فقر من بهانه است هر جا که نامش هست، آن جا خوش نشینم فردا که هر کس را به نامی می شناسند عبدالحسین است آن زمان نقش جبینم بخشیده شد کوه گناهم بین روضه تا که چکید اشکم به روی آستینم دار و ندارم، گفتن ذکر حسین است عمری است مست این نوای دلنشینم سینه زدم هربار یادش، خیر مادر... آمد به سویم از یسار و از یمینم خیلی گره خورده به کار و بارم امسال بدجور دلواپس برای اربعینم شاید که امضا شد براتم، با امیدی... در روضه ی طفلان زینب می نشینم فرمود زینب می روم در بین خیمه تا شرم را در چشم مولایم نبینم دل کندم از عون و محمد پای یارم نذر برادر هر دو تا نور مبینم https://eitaa.com/abdorroghaye
تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نان بنده پروران را معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند عشقش مسخر کرده قلب دلبران را هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد هرگز نمی خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می کند پیغمبران را نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می برد نوحه گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنون بیکران را یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب آتش زده جان و دل جامه دران را باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را https://eitaa.com/abdorroghaye
با یا حسین بندگی آغاز می شود با یا حسین در دلم اعجاز می شود روزی که بر دهان همه، مُهر می زنند هر کس حسین گفت سرافراز می شود دستی که طعم سینه زدن را چشیده است بر دوش صاحبش، پرِ پرواز می شود هر دم که بی پناه و بدون امان شوم کهف الحسین در دلم ابراز می شود صدها گره که کور شد و راه حل نداشت در روضه های خانگی اش، باز می شود فرموده اند رتبه ی ایمان شیعیان با گریه بر مصائبش احراز می شود قطره به قطره، گریه ی ما در غم حسین در دست اهل بیت پس انداز می شود هر کس که رفت یک قدمی سوی کربلا با گوشه چشم فاطمه، ممتاز می شود وای از دل سکینه و زینب، سر حسین... وقتی نصیب خولی لجباز می شود بعد از عموی خیمه، تمام یتیم ها با تازیانه، صورتشان ناز می شود https://eitaa.com/abdorroghaye
آمد زمان دفن، خدا پیکرش کجاست؟! بر خاک داغ، پیکر شعله ورش کجاست؟! تا حنجر بریده ندا داد، شد عیان... جسمی که کرده نعل فرس پرپرش کجاست قوم بنی اسد بنشینید در برم تا رو کنم مصائب زجرآورش کجاست معلوم نیست روی حصیر این تن کمش... چندین و چند عضو ز سرتاسرش کجاست ای خاک داغ کرب و بلا پاسخم بده پس یادگار دوخته ی مادرش کجاست؟! سالم نمانده قدر نگینی هم از تنش جایی برای بوسه به جز حنجرش کجاست؟! شرط است و مانده ام متحیر زمان دفن باید به سمت قبله شود سر، سرش کجاست؟! با دفنِ شیرخواره روی سینه ی حسین کردم عیان مقام علی اصغرش کجاست باید به علقمه بروم تا نشان دهم جسم پر از جراحت آب آورش کجاست https://eitaa.com/abdorroghaye
کجایی عزیزم چرا کم ظهوری؟! شنیدم برادر که کنج تنوری ز خاکسترِ منتشر بین مویت به پا شد به قلبم چه یومُ النّشوری فدایت که داغت تمامی ندارد گرفتار، در دست قومی شروری خدا جلوه دارد هر آنجا که باشی تو نه در تنوری که در کوه طوری زن خولی از دیدنت زیر و رو شد به هر جا که باشی تجلیِ نوری به هُرم تنورش قسم می خورم که تو گرمای عشقی، شراباً طهوری نبودی ببینی که در کنج زندان شکستند از زینبت چه غروری اهانت، اهانت، اهانت، اهانت صبوری، صبوری، صبوری، صبوری من از بوی آتش دلی خوش ندارم دوباره شده خاطراتم مروری بپرس از ربابه، برایت بگوید سر خواهرت آمده چه اموری به آغوش مادر سپردم سرت را شده سهم خواهر اگر دردِ دوری کفن که نشد پیکرت، در حصیری... شدی جمع، آن هم عجب جمع و جوری https://eitaa.com/abdorroghaye
عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟! جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت: کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه ابرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت https://eitaa.com/abdorroghaye
در این زمانه که عادی شده است نامردی همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی شبانه روز مرا بین معصیت دیدی دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی سرم نرفته به زیر علامت احدی که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی حرام باد به من دلخوشی این دنیا غریب ماندی و دنبال یار می گردی مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن تباه گشته ام از دست درد بی دردی نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی فقط تو گریه کن زینبی و با گریه... دل مرا به بکا بر عقیله پروردی صدای گریه ی زینب هنوز می آید میان خنده ی اوباش مست و ولگردی کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم عقیله مانده بدون کفیل و همدردی https://eitaa.com/abdorroghaye
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است   http://eitaa.com/abdorroghaye
چای روضه، باطنا آب بقایم می شود تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام http://eitaa.com/abdorroghaye
صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند http://eitaa.com/abdorroghaye