eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
912 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
قد رعنای رسول الله آخر سر شکست پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست   رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست   جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست   فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و... ... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست   گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست   خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست   بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست   بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند در میان غربت این شهر نیلوفر شکست   در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست   بار شیشه داشت در آغوش خود خیرالنساء پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست   پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست https://eitaa.com/abdorroghaye
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد   چشم زهرا و علی در محنت دریا شد   رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد   عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم، بر خانه نشینیِ علی امضا شد   بعدِ تو حرمت کاشانه ی حق حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد   دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار... خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد   خبر پر زدن فاطمه حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد   روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد...   از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارت معجر ز سر زن ها شد   زینتت بود سر دوش ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد   داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو... گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد   سر او تا که جدا شد زره اش را بردند زره اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد   هرچه زینب پی انگشتر او گشت، نبود عاقبت دست کسی خاتم او پیدا شد   اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد   https://eitaa.com/abdorroghaye
السلام ای امین وحی خدا السلام ای وصیتت تقوا معدن خیر، رحمت سرشار ای پسر عمّ حیدر کرار آبروی همه بنی هاشم روح اسلام، یا ابالقاسم باطنِ آیه های قرآنی هرچه گویم فراتر از آنی ای مقرّب به صاحبِ معراج أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج گر نباشی شهید، یا احمد پس شهادت چه ارزشی دارد؟! چقدر حرص دین ما خوردی سنگ از روی بام ها خوردی تیره شد دیده ی محبانت در اُحد تا شکست دندانت کور دل ها به داغت افزودند سال ها فکر کشتنت بودند کرد نورت به تیرگی غلبه شام تاریکِ تنگه ی عَقبه حال از فتنه ی فلان و فلان جگرت آمده میان دهان همسرانت بلا به تو دادند زهر، جای دوا به تو دادند ننگ بر دختران لات و هبل پا مکش روی خاک، وقت اجل شعله بر سینه ات زده، ای ماه جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله" به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را بستنِ معدنِ پُر از دُر را باز هم دم بزن علی حق است بی علی هر مسیر مُنشَق است حسنِین اند مست آغوشت بنشان هر دو را سر دوشت دم آخر به گریه افتادی به علی حکم صبر را دادی حرف رفتن نزن رسول خدا باردار است دخترت زهرا می روی گریه اش عجیب شود بین شهر پدر، غریب شود شاید اصلا به او جسارت شد دخترت پشت در اذیت شد یک زمان در شرر بماند چه؟! دخترت زیر در بماند چه؟! وقت غسلت سقیفه بر پا شد مرتضی یکه ماند و تنها شد در کنارت، چهار تن داری خوب شد لااقل کفن داری لب گشودی به حمد و ذکر و دعا نیزه داری نبود شکر خدا تا به لب نامِ آب را بُردی آب از دست مرتضی خوردی نور خورشید بر تنت نرسید اسب بر پشت و سینه ات ندوید https://eitaa.com/abdorroghaye
هر که ز عشقت شده دلسوخته بر دو جهان مِهر تو نفروخته جز نظر مرحمتت یا رضا نیست مرا توشه و اندوخته سرد نشد آتش عشقی که رب روز ازل در دلم افروخته آهوی آواره ی صحن دلم چشم به لطف نظرت دوخته رحمت حق بر نفس مادرم نوکری ات را به من آموخته عشق، کشانده است مرا سوی طوس عبد توام حضرت شمس الشموس * حل بشود یا نشود مشکلم فرق ندارد، به درت سائلم دار و ندارم فقط این گریه است رد نکن این هدیه ی ناقابلم نقص مرا حال که پوشانده ای با نظر خویش نما کاملم دُر گران است بهای صدف معرفتت هست عیار دلم خواست حق بوده که عبدت شوم ریخته از خاک درت در گلم کاش بماند به سرم سایه ات کاش شوم خادم و همسایه ات * ای که پناه دل هر مضطری هر دو جهان دین مرا محوری کس نخریده است متاع مرا بار یخ عمر مرا می خری؟ حالِ مرا با نفسی چاره کن زیر و رویم کن به دمی حیدری جان جوادت که مراد من است باز مرا کرب و بلا می بری؟ بر رد زخم روی پلکت قسم از همه ی خلق حسینی تری روضه بخوان ابن شبیبت شوم گریه کن جد غریبت شوم *** شرح بده علت جنجال را داغ حسین و غم گودال را چکمه نفهمید مقامات او ریخت بهم آن همه اجلال را خنجر اگر کُند شود، بی حساب زجر دهد تشنه ی بدحال را با که بگویم غم آن سینه ی... زیر سم اسب لگدمال را غارت پیراهن او بس نبود؟! برد کسی از کمرش شال را هلهله در معرکه تا پا گرفت خولی ملعون سر او را گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم هجر حرم صدای مرا در می آورد با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم دیشب شکست بغض من و در تخیلم... در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید شاید خودش رسید برای خوشامدم ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم... یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم با ذکر یا امام رضا کیف می کنم هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم هربار پشت پنجره فولاد مانده ام از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال از غربت حسین پر از داغ بی حدم https://eitaa.com/abdorroghaye
آقا سلام امام رضا، أیها الرئوف برگشته ام به سوی تو یا أیّها الرئوف   زانو زدن، زمان رسیدن سعادت است سجده به سوی گنبدت اوج لیاقت است   بر صورتم همینکه غبار حرم نشست بغضم میان هق هق طفلانه ام شکست   مانده اگرچه بر رخ زردم نشانِ شرم آرام شد دلم، دمِ باب الجواد گرم   شرمنده ی تو مانده ام و گریه می کنم اذن دخول خوانده ام و گریه می کنم   وقتی دلم شکست، چه مرغوب می شود آشفتگی و حال بدم خوب می شود   خالی است دست من کرمت را نشان بده یک کنجِ دنج، از حرمت را نشان بده   من آمدم نگاه رئوفانه ام کنی عقل از سرم بگیری و دیوانه ام کنی   بیمار نفسم و به تو رو کردم ای طبیب مثل غریبه ها به تو رو کردم، ای غریب   گفتم غریب و سوخت دلم یاد غربتت لعنت به مردمی که شکستند حرمتت   آزار دادنِ تو فقط بود ذکرشان لعنت به واقفیه و آن طرز فکرشان   اصلا نبود این همه طعنه سزای تو خیلی دلت شکست، بمیرم برای تو   از دست خشک مغزی آن ناسپاس ها آخر شدی اسیر قیافه شناس ها   لعنت به هر کسی که نفهمید کوثری از نسل مادری و ز اولاد حیدری   مأمون کجاست تا که ببیند امیر کیست؟! شاهی که هست وارث یومُ الغدیر کیست   مأمون کجاست تا که ببیند شبانه روز طوف حرم کنند مریدان تو هنوز   ما کیف می کنیم، بیا احتجاج کن اهل کتاب را به سخن هاج و واج کن   بر هر کلام و هر سخنت فخر می کنیم پیش همه به داشتنت فخر می کنیم ما بی خیال جنت و پاداش آخرت شادیم... چون شدیم دو روزی مجاورت   این گریه های باهم ما را قبول کن دل، پهن کرده ایم به پایت، نزول کن   تو قول داده ای که سه جا یاری ام کنی در لحظه های سخت هواداری ام کنی   روضه بخوان که پای نفس هات دق کنم یابن الشبیب را به خودم منطبق کنم   گفتی عزیز فاطمه شد دور از وطن گفتی که جد بی کس من ماند بی کفن   گفتی گرفت روضه اش از دیده هام خواب با کام تشنه ماند میانِ دو نهر آب   وقت نبرد، خدعه و نیرنگ می زدند از هر طرف به سوی تنش سنگ می زند   در دست های خولی و شمر و سنان چه بود؟! گفتی زدند جد مرا با هر آنچه بود https://eitaa.com/abdorroghaye
أینَ لِیَ النَّجاة؟! که حیران رسیده ام از راه دور سوی خراسان رسیده ام جانم به لب رسید و به جانان رسیده ام شکر خدا که محضر سلطان رسیده ام   گریان شدن دلیل سبک بالی ام شده باب الجواد رافعِ بد حالی ام شده   پاسخ به اشکِ دیده و آهم نمی دهی؟! از دست خود پناه بخواهم، نمی دهی؟! یاذالکرم مجالِ نگاهم نمی دهی؟! راهم کسی نداد... شما هم نمی دهی؟!   افتاده ام زمین سرِ زانو نگاه کن من را شبیه بچه ی آهو نگاه کن   هم شادم از رسیدن و هم ضعف کرده ام پای شکستگیِ پرم ضعف کرده ام گفتی بیا، قدم به قدم ضعف کرده ام در گوشه ی رواق حرم ضعف کرده ام   الطاف تو دوباره قوی می کند مرا نقاره خانه ات علوی می کند مرا   گفتم رضا و رحمت و رأفت به من رسید صدها هزار لطف و عنایت به من رسید زحمت به تو رسید، شفاعت به من رسید مثل قدیم ها برکاتت به من رسید   ای منتهای حاجت و بغض صدای من روحی فداک حضرت موسی الرضای من   جان را به جز برای تو آقا نمی دهم صحن و سرات را به دو دنیا نمی دهم اصلا به رفتن به جنان پا نمی دهم در سینه ام به غیرِ تو را جا نمی دهم   حیف از دل است تا که شود خرج این و آن آقا همیشه در دلِ تنهای من بمان   گوشه نشین صحن گوهرشاد می شوم بیمارِ پشت پنجره فولاد می شوم از دل نرو که طعمه ی صیاد می شوم باشد دخیل روضه ی اولاد می شوم   تا که مرا به یک نفست زیر و رو کنی فکری به حال نوکر بی آبرو کنی   جان تمام شیعه نثار جوادتان رنگ خزان گرفت بهار جوادتان آه از غریبی و دل زار جوادتان خیلی شلوغ بود کنار جوادتان   روضه تمام... هلهله شد، خاک بر سرم دورِ امام هلهله شد، خاک بر سرم   ای وای از حسین و علی اکبر حسین پُر گشته بود هلهله دور و بر حسین آتش گرفته بود دل مضطر حسین گریه کنید بر دل شعله ور حسین   سر را به روی صورت پیغمبرش گذاشت دیگر حسین آرزوی زندگی نداشت https://eitaa.com/abdorroghaye
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی به راه حجره به چشمان تار افتادی شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی نوشته اند که پنجاه بار افتادی به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید عبای روی سر از هتک حرمتت گریید میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را از آستان خدا خواستی شهادت را صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی اسیر خنجر خولی تندخو نشدی به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه  https://eitaa.com/abdorroghaye
بر اهل دنیا رو زدن ارزش ندارد درخواست جز از ذوالمِنن ارزش ندارد   عاشق نگاهش بر سکونتگاه عشق است نزد اُویس اصلا قَرَن ارزش ندارد   پیراهن، ارزش یافته از بوی یوسف بی عطر یوسف پیرهن ارزش ندارد   گفتم فدایت می کنم جان را، نشد حیف شاید که دیدی جان من ارزش ندارد...   سر می کنم همچون زلیخا با فراقت باشد... دلِ یک پیرزن ارزش ندارد   بی ارزشم اما نخواه از تو نخوانم از تو نخوانم که سخن ارزش ندارد   وَانظُر إلَیَّ یا أباصالِح أغِثنی لطفت نباشد سینه زن ارزش ندارد   در خون تپیدند و شهیدان یاد دادند در عاشقی جان و بدن ارزش ندارد   ما به توسل بر کریمان خو گرفتیم عالَم بدون پنج تن ارزش ندارد   با این همه کاخ و زرش این ظرف دنیا یک ذره، بی صحن حسن ارزش ندارد   وقتی که گنبد نیست بالای مزارش بالم بسوزان، پر زدن ارزش ندارد https://eitaa.com/abdorroghaye
چه مجلس دعا روم، چه مجلس بکا روم اگر بدون اذن صاحبم روم، خطا روم منی که کل عزتم به دست های مهدی است ضرورت است محضرش، بدون ادعا روم تمام هستی ام تعلّقِ به اوست والسلام مرا به دیگران حواله ام دهد، کجا روم؟ خدا کند که مثل ابتدای خلقتم فقط محب اهل بیت باشم و به آن سرا روم همیشه از بساط روضه‌خانه خیر دیده ام ازین محیط خیمه و حسینیه چرا روم؟ دلم شکسته و دوا به درد من نمی خورد طبیب گفته زودتر به مشهد الرضا روم دعای من که حبس شد، به آسمان نمی رسد مگر رضا دعا کند مرا، به کربلا روم فدای غربتش شوم که روی خاک ناله زد: به سوی حجره ام خدا توان بده مرا روم چقدر خورده ام زمین میان راه حجره ام به خانه با تنی که شد به درد مبتلا روم حصیر خانه را به چشم خیس جمع می کنم به یاد روضه ی حسین، محضر خدا روم https://eitaa.com/abdorroghaye
از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟! چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟! رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده شمس نورانی افلاک، زمین افتادی باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟! جای در، شعله به جان جگرت افتاده عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟! نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب... https://eitaa.com/abdorroghaye