eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
909 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
با گریه و بدون صدا غسل می دهم دارم شبانه جسم تو را غسل می دهم سرو علی، به جلوه ی محراب رفته ای! ای آبروی من، چقدر آب رفته ای؟! شرمنده کرده رنگ رخت تا ابد مرا زخم عمیق روی پرت می کشد مرا کل حصیر حجره ی ما لاله گون شده آبی که ریختم به پرت، رنگ خون شده یادش بخیر جنگ اُحد که تمام شد از زخم ها که در بدنم ازدحام شد لبخند بر رخ منِ خیبرشکن زدی مرهم به روی کل نود زخم من زدی می خواستم برای تو جبران کنم، نشد گفتم که زخم های تو درمان کنم، نشد زهرا پسر عمویت ازین داغ خسته شد در ظرف چند ماه، دو رکنم شکسته شد پلکت چنان کبود شده، وا نمی شود بازوی زیر و رو شده ات تا نمی شود این داغ سخت، تاب مرا سر می آورد رد غلاف، داد مرا در می آورد ریحانه ی علی، علی افتاده از نفس چیزی بگو دوباره به فریاد من، برس ویرانه می شود حرمم، از حرم نرو ای لیله ی مبارکه ام، از برم نرو گرچه شکسته، ظرف وجودِ علی بمان تنها دلیل بود و نبودِ علی بمان زهرا ببخش اگر که علی در غمت نمرد در پیش دیده ام به رخت تازیانه خورد ای نور خانه ام به خدا می سپارمت پیش حسین بین کفن می گذارمت دیگر جز این دو تا، کفنی نیست فاطمه جز این دو، غیر پیرهنی نیست فاطمه زهرا، حسین سهم تنش تکه بوریاست روزی که روی ریگ بیابانِ کربلاست https://eitaa.com/abdorroghaye
کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت روح الامین برای تقرب، به طور عرش چله برای خدمت ام البنین گرفت افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا دست مرا به حرمت ام البنین گرفت دست نیاز ما به خدا از همان ازل پیوند با کرامت ام البنین گرفت معصومه است بی شک و مانند فاطمه عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت عباس را به قله ی طاعت رسانده است درسی که از بصیرت ام البنین گرفت دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از دستان با سخاوت ام البنین گرفت فردا علم به دوش حسین است یاورش هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت باید برات صحن ابالفضل را فقط از دست های حضرت ام البنین گرفت از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند یثرب هوای غربت ام البنین گرفت داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت... مقتل نوشته است که از هوش رفته است جان مرا مصیبت ام البنین گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
ای عصای پیری اُم البنین پای حرف و صحبتم قدری نشین تا بگویم از جوانی های خود خاطرات پهلوانی های خود ای عصا این قامت خم را نبین حالِ امروز مرا تنها نبین روزگاری من پسرها داشتم دورتادورم قمرها داشتم دلخوشی ام بود یک عمری همین شهر یثرب بود و یک اُم البنین نذر کردم بچه هایم را همه نذرِ راه بچه های فاطمه فخر دارم از ملک برتر شدم چون کنیز خانه ی حیدر شدم بچه هایم غرق نور رب شدند پاسبان محمل زینب شدند عزتم دادند بین عالمین خون آن ها ریخت در راه حسین حال تا که می نشینم در بقیع اشک چشمم می شود جاری سریع با نوک انگشت خود بر روی خاک می کشم تصویرِ داغی دردناک می کشم قبر چهار الماس را می زنم از دل صدا عباس را بر دلم رنگ غم و ماتم زدند لشگری عباس را باهم زدند دست هایش شد جدا از پیکرش با عمودی شد دوتا فرق سرش سال ها بر غربتش باریده ام خونِ بر روی سپر را دیده ام شد دلم همچون خرابه سال ها شرم کردم از ربابه سال ها خوانده ام اشعار شرم یاس را با سکینه روضه ی عباس را چشم بر دنیای بی او بسته ام ای عصا دیگر بریدم، خسته ام خیره ام بر مشک، می گویم حسین زیر لب با اشک می گویم حسین اشک می ریزم به یاد حنجرش می دهم جان یاد جسم بی سرش https://eitaa.com/abdorroghaye
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم   گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم   هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش یک دل سوخته و اشک روان می گیرم   مستحقِ غضب و آتش قهرم اما باز از مرحمتت برگ امان می گیرم   برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم   حال که آب گذشت از سر من، با حاجت... روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم   با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم   ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟ خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم   آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم   از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب روی خود را ز نگاه دگران می گیرم   ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم https://eitaa.com/abdorroghaye
به نبی و خدیجه‌ی اطهر به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ" از نماز شب است بالاتر نیت دست‌بوسی مادر   طب و مرهم نبود و هرگز نیست برکتی هم نبود و هرگز نیست در دو عالم نبود و هرگز نیست از دعاهای خیر او بهتر   چهره اش نور کهکشان دارد در دلش مهر بی کران دارد با همین قامت کمان دارد زیر پایش بهشت سرتاسر   دشمنان رسول می لرزند داده حق بر رسول خود فرزند صد هزاران پسر نمی ارزند بر رسول خدا به این دختر   هست زهرا سراسر قرآن بین احزاب و فاطر و لقمان آل عمران و مریم و فرقان قدر، انسان، تبارک و کوثر   فاطمه خود تعالی خود شد عزت لایزالی خود شد در همان خردسالی خود شد مادر مهربان پیغمبر   مادر کربلا و عاشورا حجت الله بر حجج، زهرا در میان تمام اهل کسا فاطمه می شود فقط محور   فاطمه کیست؟ صاحب افلاک جلوه ی رب العالمین در خاک طبق نص روایت لولاک نیست از فاطمه کسی برتر   روز مادر دعا دو چندان کن یاد، از رفتگان فراوان کن یاد، از مادر شهیدان کن یادی از مادر علی اصغر https://eitaa.com/abdorroghaye
منم همان که به عصیان، شکست پیمانش همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش امام عصر، منم بنده ای که یک عمر است فریب خورد و به پایان رسیده دورانش از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت کشید و برد در اعماق چاه خسرانش مرا نخواست کسی و نبود خواهانم خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش بیا و حال خوشی را که رفته از دستم به یک دعای سحرگاه، بازگردانش رسید بعد فراقت، به وصل آغوشت هر آن که پای ولایت، گذشت از جانش طواف آخر نوکر، به دور شش گوشه است خوشا به روزیِ سیدرضی و رضوانش به دل ولای علی هست و از ازل شده ام به اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانش خدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادر به نوکران برساند نَمی از احسانش اگر شروع شود کارها به نام علی به لطف حضرت زهرا خوش است پایانش چه منتی است به هر کس شده است فرزندش چه مادری است، همه مادران به قربانش روا نبود چنین، مادری حسینش را... به روی نیزه ببیند، شود پریشانش روا نبود که در ازدحام مجلس شام میان طشت ببیند شکسته دندانش https://eitaa.com/abdorroghaye
روح من سخت زمینگیر شده، کاری کن از هوس بسته به زنجیر شده، کاری کن   پای طولِ اَملم توبه نکردم عمری دل من از گنهم پیر شده، کاری کن   بس که دستم جلوی غیر دراز است، دلم غافل از منشأ تأثیر شده، کاری کن   فکر تنهایی قبرم به سرم افتاده مهربانا چه کنم؟! دیر شده، کاری کن   سال ها دوری از یوسف زهرا سخت است دوری اش بغض گلوگیر شده، کاری کن   دل، گرفتار علی هست و خمار نجفش زود با این دلِ تسخیر شده کاری کن   شب جمعه است، اجازه بده با گریه دلم بشود طیب و تطهیر شده، کاری کن   ناله زد زینب کبری چه کنم یا جداه؟! روضه هایت همه تفسیر شده، کاری کن   یاعلی... رفته ام از حال، ببین که پسرت دفن در نیزه و شمشیر شده، کاری کن   آه، یا فاطمه... با خنجر کُندش قاتل سوی گودال سرازیر شده، کاری کن https://eitaa.com/abdorroghaye
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!   اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!   خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم   بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم   مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش قسم به حرمت خون مدافعان حرم   بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم   تمام هستی من هست مادر و پدرم فدای حضرت ارباب مادر و پدرم   اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!   هنوز نیمه ی شب های جمعه می آید نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم https://eitaa.com/abdorroghaye
ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده اشک های روضه ام، بود و نبودم را گرفت عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت روزگاری می شود نام حسین بن علی با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید سایه ی دست کسی روی کبودم را گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه از خود فرار کرده غلام فراری ات سوی تو بازگشته گریزان تر از همه یا که مرا مقابل این خوب ها بزن یا که مرا ببخش نمایان تر از همه از روی جهل، حال خوشی را که داشتم بر معصیت فروختم ارزان تر از همه وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت ماندم میان معرکه حیران تر از همه غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟! آن را که بی بها شد و ویران تر از همه من ناامید نیستم از لطف و رحمتت هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بر نوکران فاطمه آسان تر از همه دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان بر رحمت حسین فراوان تر از همه بالای تل زینبیه آه می کشید اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه https://eitaa.com/abdorroghaye
در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته   بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته   خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته   در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم  گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته   نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته   وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته   شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته   تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته   یک سو سه ساله افتاد، خواهر به ناله افتاد: برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته   بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته   من می روم اسیری، جای کفن حصیری شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته   https://eitaa.com/abdorroghaye