#مناجات
#رمضان_الکریم
مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده
قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده
معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده
بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده
یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟!
آنقدر دام گنه دور و برم افتاده
دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و
وسط معرکه دیدم سپرم افتاده
همه ی دار و ندار دل رسوای من است
این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده
حب زهرا من خسران زده را آدم کرد
بر زبان همه، حالا خبرم افتاده
دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم
روزی ام دست خدایان کرم افتاده
بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم
به سرم شور نجف، شور حرم افتاده
هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که
سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده
تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد
باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده
روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا
به سوی مجلس روضه گذرم افتاده
مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت:
خنجری کند به جان پسرم افتاده
چقدر چشم طمع بر زره و پیرهنِ
تشنه ی در دلِ خون غوطه ورم افتاده
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
بار معصیت به دوشم بار شد
صفحه ی قلبم سیاه و تار شد
بس که تیر از سوی شیطان خورده ام
چشم هایم خشک شد، بیمار شد
هر چه بخشیدی مرا با حلم خود
باز هم فعل بدم تکرار شد
نیمی از ماهت سریعا طی شد و...
غم میان سینه ام انبار شد
دیر جنبیدم به خود از دست نفس
کار توبه کردنم دشوار شد
آخرش افتادم از چشمان تو
عاقبت بدجور کارم زار شد
عشق بازی های زین العابدین
باز هم چاره گشای کار شد
هر کجا رفتم کسی کاری نکرد
با ابوحمزه دلم بیدار شد
زیر بارانِ ابوحمزه فقط
نخل خشکِ دیده ام پربار شد
تا که گفتم بالحسین و بالحسن
دستگیرم حیدر کرار شد
نام آقازداه هایش بردم و...
لطف مادر بر دلم بسیار شد
وقت مغرب یاد کردم از حسن
روزه ام با روضه اش افطار شد
با کرامت با همه رفتار کرد
با خیانت با حسن رفتار شد
زهر، کاری کرد رنگش سبز شد
از درون می سوخت و تب دار شد
آن قدر خون از دهانش می چکید
جامه اش مانند لاله زار شد
زهر، کاری بود اما مجتبی
کشته ی داغ در و دیوار شد
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست
اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست
چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت
در دست های خالی ام حتی کلافی نیست
یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم؟
شرمنده ام که توبه ام چون بُشر حافی نیست
هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد
رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست
گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یا رب
چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست
سرچشمه ی توحید امیرالمؤمنین باشد
این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست
تا نور راهم از نجف هست و از ایوانش
راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست
گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست
حق است حیدر، وعده هایش را خلافی نیست
لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب...
طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست
درد علی اما، شکاف سینه ی زهراست
زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست
یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را
یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست
دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید
آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟!
بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت
سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست
ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید
پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
کریم و مهربان بود و مرا هم
میان بندگانش داد، راهم
نمک گیرم، بدهکارم، همیشه...
نجاتم داده الطاف الهم
برای بنده ی آلوده ی خود
لباس مغفرت کرده فراهم
ثوابی که ندارم، شرمسارم
شب قدر است اما رو سیاهم
شرر بر توشه ام زد بی حیایی
مرا انداخت از چشمش، گناهم
همه گفتند محتاج دعایند
منِ بیچاره محتاج نگاهم
ضرر کردم کنارش کم نشستم
پشیمان از چنین عمری تباهم
پریشان حالی ام را چاره کرده
دعایم کرده زهرا، روبراهم
زمین خوردم، علی دارم غمی نیست
دلم گرم است بر پشت و پناهم
نجف شد قبله گاه و ملجأ من
امیرالمؤمنین شد تکیه گاهم
شبیه کودکان زار کوفه
یتیمانه است امشب اشک و آهم
شکاف کعبه ی فرق بلندش
شرر انداخته بر قبله گاهم
چه کرده ابن ملجم با امیرم
نمانده قوتی در جسم شاهم
گمانم لحظه های آخر اوست
رخ زرد علی باشد گواهم
زبانم لال تنها نیست مولا
ولی فکر امامی بی سپاهم
خدا را شکر حیدر تشنه لب نیست
به یاد تشنه ی در قتلگاهم
چه کردی با حسین ای شمر ملعون
نمی آید از او دیگر صدا هم
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
بهای عمر، هدر داده ام به ارزانی
چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟!
گناهکار قدیمی شدم به درگاهت
خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی
بس است خیره سری کردنم، مرا یارب...
به خویش وا مگذارم به کمتر از آنی
مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر
نگو که از من بی دست و پا گریزانی
بیا و بخششِ آواره را عقب ننداز
ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی
گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند
گناه کردم و پس داده ام چه تاوانی
بهشت چیست؟ نشستن به گوشه ای تنها
میان صحن نجف در هوای بارانی
دل شکسته بیا و بگو علی مددی
خیال کن که دوباره به زیر ایوانی
همیشه ملت ما هست پای کار علی
به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی
میان تخته ی تابوت، جسم حیدر رفت
به سوی فاطمه بر شانه های لرزانی
نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابه نشین، نمی دانی؟!
دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند
شده دو مرتبه سهم دلش پریشانی
نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی
عجب سرای غریبی، چه بیت الاحزانی
زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید
اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی
خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام
که گم شدند از اهل حرم یتیمانی
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است
توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است
بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد
تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است
کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی
آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است
بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است
شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است
وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی
ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است
بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم...
یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است
یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم
مصباح او کماکان چاره گشای کار است
حبی که از علی بر لوح دلم نشسته
روز حساب و میزان، چاره گشای کار است
در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی
تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است
هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد
سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است
بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم
کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟!
تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را
رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است
دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت...
بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
دیدی از غصه و غم خسته و مالامالم
آمدی باز خودت زود به استقبالم
از وفایت چه بگویم که شبیه مادر
هر کجا رفته ام و آمده ای دنبالم
مرگ همسایه و اقوام مرا زنده نکرد
بس که با حرص و طمع، در طلب آمالم
از سیه رویی و احوال بدم هیچ مپرس
شرمسارم، چه بگویم؟! به همان منوالم
چه گرفتاری و بیماری سختی دارم
شب به شب، وقت مناجات و دعا بی حالم
نظری کن که فقط جلد نجف باشم و بس
نکند گم بشوم، مُهر بزن بر بالم
بی علی هر دم و هر بازدمی معصیت است
با علی حکم عبادات گرفت اعمالم
سفر کرب و بلا تذکره اش با زهراست
آه مادر چه شده تذکره ی هر سالم؟!
من همان سینه زن داغ حسینت هستم
که پریشان شده از تشنگی اش، احوالم
کاش بودم به کنارش که تنش پا نخورد
سال ها گریه کن آن بدن پامالم
کاش بودم که به او این همه نیزه نزنند
یاد آن جسم مقطع شده در گودالم
کاش بودم که شوم غارت و غارت نشود
داغدار تن غارت شده در جنجالم
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
اِلي مَنْ يذْهَبُ الْعَبْدُ اِلاّ اِلي مَوْلاهُ ...
پشیمان شد گنهکار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
رسیده عبد فرّار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
بداحوالم بداحوال، پریشانم پریشان
گرفتارم گرفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
بیا با من که زار و حقیر و بی پناهم
نکن با قهر رفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
به هر سو رفتم و باز، پشیمان باز گشتم
به اشک و شرم بسیار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
مرا امشب ادب کن، ولی از خود مران و...
به دست غیر مسپار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
اگر دستم نگیرد، اگر در را ببندد
علی مولای کرار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
چه طولانی شد آخر، فراق صحن حیدر
در این هجران دشوار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
پناه و ملجأ من، فقط کهف الحسین است
به جز مأوای این غار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
چه شد رزق زیارت؟! دلم تنگ حسین است
بگو با این دل زار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
فدای جون گردم، ادب کرد و چنین گفت
زمان غربت یار، " إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!"
مرا تا آخر عمر، عزادار حسین و...
لب خشکش نگهدار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#مناجات_شب_قدر
ندارم قدر و ارزش، پر خطایم
شب قدر آمد اما بی بهایم
حیا از ساحت پاکت نکردم
حلالم کن که دیدی بی حیایم
ندارم آبرو، رسواترینم
حسابی مستحق ناسزایم
عتابم کن ولی رو برمگردان
نده با قهر خود یارب سزایم
نیاوردی به رویم هرچه دیدی
نیاوردی به رویم بی وفایم
حبیبم، مونسم، آرامش من
نخوان ناآشنا... ای آشنایم
من از خیره سری خیری ندیدم
نکن یک لحظه هم دیگر رهایم
شبیه کودک زار و هراسان
پناهنده سوی آل عبایم
مقدر می شود خیر دو دنیا
دعایی گر کند زهرا برایم
همه با طعنه رفتند از کنارم
فقط شاه نجف کرد اعتنایم
بهشتم روی حیدر باشد و بس
خوش اقبالم که عبد مرتضایم
مقدر کن ببینم کربلا را
خمار وصل آن صحن و سرایم
شب جمعه است و بی تابم حسابی
عزادار حسین سرجدایم
نمی خواهم کفن، گریان برای...
تنی پیچیده بین بوریایم
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
گفتم الهی... دستگیری شد نصیبم
لطف و عطای بی نظیری شد نصیبم
آماده ی توبیخ بودم، جای توبیخ
از جانبش خیر کثیری شد نصیبم
او جابر العظم الکسیر است و ازین رو...
با بال زخمی، اوج گیری شد نصیبم
پیش خدا از هر گزندی در امانم
دور از خدا تنها حقیری شد نصیبم
دنبال جوشن بودم و از لطف زهرا
با پنج تن، جوشن کبیری شد نصیبم
حب علی مست نجف کرده دلم را
از برکتش، روح غدیری شد نصیبم
فخرم شده این مرتبه، عبدالحسینم
الحق، عجب نعم الامیری شد نصیبم
تشنه شدم وقت غروب و رزق گریه...
بر جسم مانده بر حصیری شد نصیبم
یاد رقیه کردم و از برکت او
سرمایه های چشم گیری شد نصیبم
می گفت با بابای خود طفل سه ساله
دیدی چه شد؟! رخت اسیری شد نصیبم
من که سر دوش عمو عزت چشیدم
در شام و کوفه سر به زیری شد نصیبم
گرچه گرسنه از غذا ماندم به جایش
از ضربه ی شلاق، سیری شد نصیبم
وقتی مرا با تازیانه قاتلت زد
افتادن دندان شیری شد نصیبم
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
علاج من شده گریانی و تباکی نیست
حلال کن اگر این چشم، چشم پاکی نیست
بهای عمر گران را به معصیت دادم
که گفته وضعیتم، وضع دردناکی نیست؟
میان خویشتن و صالحین درگاهت...
هر آنچه می نگرم، وجه اشتراکی نیست
فقط تو با غضبت بنده را نگاه مکن
وگرنه از غضب و خشمِ غیر، باکی نیست
ببین نیاز مرا... یا کریم کاری کن
مگر که اشک گدا از نیاز، حاکی نیست
برای سنجش ایمان و سنجش اعمال
به روز حشر، به غیر از علی ملاکی نیست
اگر تمام وجود مرا بسوزانی
میان حب علی و من انفکاکی نیست
به غیر گنبد گیرای ناخدای نجف
برای کشتی دل، شمس تابناکی نیست
اگرچه سینه زنانِ حسین، بسیارند
چنان رقیه بر او هیچ سینه چاکی نیست
برای گریه کن دختر غریب حسین
میان هر دو جهان صحبت از هلاکی نیست
فدای جسم نحیفش که با پدر می گفت:
گرسنه مانده ام و جز کتک خوراکی نیست
تمام راه، مرا بی هوا زمین زده است
رقیه از احدی مثل زجر، شاکی نیست
به شرح، صحبتی از موی خود نخواهم کرد
فقط بدان که سرم بی دلیل خاکی نیست
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
#رمضان_الکریم
اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند
شب های مناجات و دعا زود گذشتند
من دیر رسیدم درِ این میکده اما
از جرم من بی سر و پا زود گذشتند
"اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد"
اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟!
از شر بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند
تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت
از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند
حق می گذرد زود از آن طایفه ای که
در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند
پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد
چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند
آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند
از زینت این دار فنا زود گذشتند
در راه رسیدن به حسین و به حریمش
از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند
از معصیتی که نگذشتند کریمان
در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند
هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد
کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟
کس قدر ندانست مقامات رضا را
از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند
نساب کجا و نسب پاک امامان؟!
اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟!
#محمدجواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye