eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
معصیت، زابراه کرده مرا پیش تو روسیاه کرده مرا آخرش نفس، کار دستم داد اینچنین بی پناه کرده مرا همچون آتش، میان مخزن کاه ناسپاسی، تباه کرده مرا حسرتِ غفلت از قیامت و قبر پر از اندوه و آه کرده مرا تا که خواندی مرا، به خود گفتم: باز مادر نگاه کرده مرا فاطمه با دعای خیر خودش عاری از هر گناه کرده مرا میزبانیِ خوبت این شب ها بندِ این خیمه گاه کرده مرا سربلندم که نور نام علی خارج از قعر چاه کرده مرا به مناجات هر شبش سوگند نجفش سر به راه کرده مرا آرزوی وصال صحن حسین مست آن بارگاه کرده مرا عطش روزه ام به وقت غروب متوسل به شاه کرده مرا خواهرش گفت: دست و پا زدنت زار و بی تکیه گاه کرده مرا قاتل مست تو، به ضرب لگد... خارج از قتلگاه کرده مرا eitaa.com/abdorroghaye
مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده   معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده   یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنقدر دام گنه دور و برم افتاده   دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسط معرکه دیدم سپرم افتاده   همه ی دار و ندار دل رسوای من است این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده   حب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبان همه، حالا خبرم افتاده   دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزی ام دست خدایان کرم افتاده   بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده   هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده    تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده   روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده   مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت: خنجری کند به جان پسرم افتاده   چقدر چشم طمع بر زره و پیرهنِ تشنه ی در دلِ خون غوطه ورم افتاده eitaa.com/abdorroghaye
کریم و مهربان بود و مرا هم میان بندگانش داد، راهم نمک گیرم، بدهکارم، همیشه... نجاتم داده الطاف الهم برای بنده ی آلوده ی خود لباس مغفرت کرده فراهم ثوابی که ندارم، شرمسارم شب قدر است اما رو سیاهم شرر بر توشه ام زد بی حیایی مرا انداخت از چشمش، گناهم همه گفتند محتاج دعایند منِ بیچاره محتاج نگاهم ضرر کردم کنارش کم نشستم پشیمان از چنین عمری تباهم پریشان حالی ام را چاره کرده دعایم کرده زهرا، روبراهم زمین خوردم، علی دارم غمی نیست دلم گرم است بر پشت و پناهم نجف شد قبله گاه و ملجأ من امیرالمؤمنین شد تکیه گاهم شبیه کودکان زار کوفه یتیمانه است امشب اشک و آهم شکاف کعبه ی فرق بلندش شرر انداخته بر قبله گاهم چه کرده ابن ملجم با امیرم نمانده قوتی در جسم شاهم گمانم لحظه های آخر اوست رخ زرد علی باشد گواهم زبانم لال تنها نیست مولا ولی فکر امامی بی سپاهم خدا را شکر حیدر تشنه لب نیست به یاد تشنه ی در قتلگاهم چه کردی با حسین ای شمر ملعون نمی آید از او دیگر صدا هم eitaa.com/abdorroghaye
دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید نوای ناله ی شیرخدا نمی آید برای عزت و ترویج راه بسم الله صدای نقطه ی پایین با نمی آید چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟! چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟! هر آن چه شیر، به او می دهد طبیب اصلا به هوش، حیدر آل عبا نمی آید؟! چه کرده است مگر تیغ، خون فرق علی... چگونه بند به طب و دوا نمی آید؟! هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید دگر ز جانب بابا صدا نمی آید آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا غریب و خسته بگوید بیا، نمی آید دگر میان هوای گرفته ی این شهر شمیم هم نفس مصطفی نمی آید چه خوب پیر لعینی به سوی جسم امام برای ضربه زدن با عصا نمی آید هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز تن امام روی بوریا نمی آید پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی... به تازیانه سوی بچه ها نمی آید اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر به احترام دوباره به خانه می آید eitaa.com/abdorroghaye
وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم... یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم مصباح او کماکان چاره گشای کار است حبی که از علی بر لوح دلم نشسته روز حساب و میزان، چاره گشای کار است در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟! تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت... بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است eitaa.com/abdorroghaye
اِلي مَنْ يذْهَبُ الْعَبْدُ اِلاّ اِلي مَوْلاهُ ... پشیمان شد گنهکار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! رسیده عبد فرّار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! بداحوالم بداحوال، پریشانم پریشان گرفتارم گرفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! بیا با من که زار و حقیر و بی پناهم نکن با قهر رفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! به هر سو رفتم و باز، پشیمان باز گشتم به اشک و شرم بسیار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! مرا امشب ادب کن، ولی از خود مران و‌... به دست غیر مسپار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! اگر دستم نگیرد، اگر در را ببندد علی مولای کرار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! چه طولانی شد آخر، فراق صحن حیدر در این هجران دشوار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! پناه و ملجأ من، فقط کهف الحسین است به جز مأوای این غار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! چه شد رزق زیارت؟! دلم تنگ حسین است بگو با این دل زار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! فدای جون گردم، ادب کرد و چنین گفت زمان غربت یار، " إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!" مرا تا آخر عمر، عزادار حسین و... لب خشکش نگهدار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! eitaa.com/abdorroghaye
بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد در شب قدرش، همه بستند بار خویش را یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان.‌‌.. دائما انوار لطف حی سبحان می رسد سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم بر سر ما دست آقای خراسان می رسد رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد eitaa.com/abdorroghaye
اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند شب های مناجات و دعا زود گذشتند من دیر رسیدم درِ این میکده اما از جرم من بی سر و پا زود گذشتند "اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد" اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟! از شر بساطی که شود ختم به عصیان با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند حق می گذرد زود از آن طایفه ای که در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند از زینت این دار فنا زود گذشتند در راه رسیدن به حسین و به حریمش از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند از معصیتی که نگذشتند کریمان در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟ کس قدر ندانست مقامات رضا را از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند نساب کجا و نسب پاک امامان؟! اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟! eitaa.com/abdorroghaye
ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر وقتم کم است آه خدا دست من بگیر   چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت حالا که هست سفره به پا دست من بگیر   درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم امشب کنار این رفقا دست من بگیر   من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم با این همه گناه و خطا، دست من بگیر   ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق... دست مرا دوباره رها، دست من بگیر   باد صبا هوای نجف را می آورد مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر   باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم در روضه ی امام رضا دست من بگیر   بر رشته ی محبت او چنگ می زنم چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر   بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر   پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین... یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر . عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند! گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر eitaa.com/abdorroghaye
بسم عشقی که نشسته در دلم عُلقه اش آمیخته شد با گلم هست کل آبرو و حاصلم فخر دارم تا قیامت سائلم خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین خوشه چین بر خوان زین العابدین بهره می گیرد زمین از خنده اش شمس، سائل بر رخ تابنده اش بنده ی حق است و عالم بنده اش هست زین العابدین زیبنده اش شکر، نامم عبد خانه زاد شد نام او هم حضرت سجاد شد آشنا کرده دلم را با حسین یاد داده تا بگویم یا حسین گفته در هر غم بگو تنها حسین پشت بر هر کس نما الا حسین هر که هستی هر چه هستی بنده باش با حسین بن علی پاینده باش او به ما لحن دعا آموخته در صحیفه رازها آموخته هم ابوحمزه به ما آموخته هم بساط روضه را آموخته با علی بن حسین بن علی شد به دل ها نور ایزد منجلی ما همه انسان سجادیم و بس تشنه ی عرفان سجادیم و بس در پی رضوان سجادیم و بس دست بر دامان سجادیم و بس کاش ما را در کلاسش جا دهد مشق حب حیدر و زهرا دهد حال خوبم بد شد از یک داغ و غم قامتم را یک مصیبت کرده خم با که گویم ای خدا از این ستم مانده آقای دو عالم بی حرم بر خلاف هر کسی مولای من... سنگ قبری هم ندارد، وای من در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت صحن های بی حدی خواهیم ساخت روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت قبر او هم چون خراسان می شود شهربانو شاد و خندان می شود eitaa.com/abdorroghaye
بدون عشق تمام وجودم افسرده است بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است   چه می شود که کریمان به داد من برسند؟ چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است   منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است   نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است   من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم کریم بود و مرا تا خود خدا برده است   خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر نشان عاشقی یار بر دلم خورده است   نشسته ام که برای رضایت حیدر بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر   اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟ دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟   اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟   همیشه کار من افتاده با علی اکبر چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم   بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم   غلام هستم و پس حق بده که در گوشم نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم   کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم   خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی جمال و نور هلالش محمدی است، علی   اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر مسیح عالم بالا شوی علی اکبر    رجز بخوان وسط کارزار تا این که دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر   دعای ام بنین بوده که میان نبرد قرین حضرت سقا شوی علی اکبر   رقابتی است که قبل از عمو بیایی و رکاب زینب کبری شوی علی اکبر   بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی عصای پیری بابا شوی علی اکبر   از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر   خودت کمک بده هر طور می شود به حسین درون سطح عبا جا شوی علی اکبر   هنوز جای لبت بر لب پدر مانده ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده https://eitaa.com/abdorroghaye
نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر در آسمان معرفت، اختر علی اکبر از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر یاد زیارت عقل را برده است از هوشم دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر در معرکه باشد سراسر معنی غیرت وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن افتاد رخنه در میان لشگر دشمن بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر در کربلا جسم علی را لاله گون کردند از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند چشم حسین بن علی را غرق خون کردند شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر https://eitaa.com/abdorroghaye
باید که از زمین و زمان دلبری کنی نامت نهاده اند علی، سروری کنی   پروانه ی دلم به تمنای شعله ات بالش گشوده است که خاکستری کنی   بد نیست ای نگار بیایی و لحظه ای فکری به تنگدستی این مشتری کنی   خاتم اگر نبود محمد به انبیاء جا داشت بین خلق که پیغمبری کنی   از مأذنه صدای اذانت رسیده است تحریر میزنی ز پدر دلبری کنی   مفتاح بندگی است اذانی که گفته ای ‌"الله اکبری" که "علی اکبری" کنی   فریاد کن به مأذنه "حق مرتضی علی است"‌ تا اهل شهر را همگی حیدری کنی   امشب بیا به حال دلم یک نظاره کن امشب بیا که باز گدا پروری کنی   از کودکی همیشه به من گفته مادرم:‌ باید برای آل علی نوکری کنی   شرمنده ام که خار، ثناگوی گل شده است رسمِ شماست این که گدا را جَری کنی https://eitaa.com/abdorroghaye
... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید علی، جانم فدای او و اسم با مسمایش چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله... علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟! کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش https://eitaa.com/abdorroghaye
نذر یار است، میان تن اگر جان داریم هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟! تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد... تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم کاش با آمدنش، روشنی دیده شود تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟ کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ... کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم برسانید که در صحن قدیم الاحسان التماسِ کرم از معدن احسان داریم سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر... یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم آتشی را که میان دل خود داشته ایم از غم غارت ارباب، کماکان داریم نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم https://eitaa.com/abdorroghaye
بعد سرما بهار می آید لطف پروردگار می آید بی قراری؟ قرار می آید به سر این انتظار می آید   جام اعلاتری دهید امشب باده ی کوثری دهید امشب مژده بر عسکری دهید امشب دلبرِ گل عذار می آید   عید موعودِ نیمه ی شعبان روز مسعودِ نیمه ی شعبان برکت و جودِ نیمه ی شعبان ناجی روزگار می آید   پسر نرجس، آفتاب زمین بهجت و شور هر دل غمگین آرزوی تمام صدیقین نور لیل و نهار می آید   مهر جانانِ خود نگه دارید در دل، ایمان خود نگه دارید عهد و پیمان خود نگه دارید مرد باشیم، یار می آید   لحظه لحظه گناه من را دید واسطه شد، خدا مرا بخشید باز چشم از معاصی ام پوشید با بدی ام کنار می آید   دیده ام اشک بار می بیند همه را جز نگار می بیند مثل یعقوب، تار می بیند مرهمِ چشم تار می آید   از کرامات حضرتش خجلم مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم... ...با نگاهش به بار می آید   شده قلبم به ذکر او مأنوس مُحرمش نیستم هزار افسوس خسته ام از فراق، نه مأیوس مژده بر دل، نگار می آید   چهره اش انعکاسی از مادر روی دوشش عبای پیغمبر بر سر خود عمامه ی حیدر یار با اقتدار می آید   هیبتش مثل هیبت زهرا وارث نور عصمت زهرا باز با یادِ غربت زهرا... ... بر دل او فشار می آید   می شود دولتش به نام حسین سر دهد در جهان، پیام حسین می رسد روز انتقام حسین صاحب ذوالفقار می آید    روضه با آه و ناله می خواند روضه از باغ لاله می خواند گر که از آن سه ساله می خواند چشم ما هم به کار می آید   یاد عمه رقیه و حالش یاد آتش گرفتنِ بالش یاد حال کنار گودالش اشک، بی اختیار می آید https://eitaa.com/abdorroghaye
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان از درد ما که باخبری صاحب الزمان   ما ندبه های پشت سر مرکب توایم پایان راه در به دری صاحب الزمان   دیدی نیامدی و نشد زائرت شویم؟! شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان   عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟! ای که امید چشم تری صاحب الزمان   عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!   حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان   ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست آقای سامرا نظری صاحب الزمان   امشب دعا به حال دل تنگ ما نما از کربلا که میگذری صاحب الزمان https://eitaa.com/abdorroghaye
به قطره قطره ی خون شهید مدیونیم به رأی دادن خود پاسدار این خونیم https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرموده اند قوم شهیدان رستگار اخلاص بوده راز تقرب به کردگار سعدی چه خوش سروده و مانده به یادگار: "همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند" https://eitaa.com/abdorroghaye
الله اکبر، این نماز آخرین است پشت سر من، ابن ملجم در کمین است کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش سوز نوایم را نکن هرگز فراموش با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته انگار زهرا آمده پیشم نشسته یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد در پشت در ماند و وجودش شعله ور شد ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون سی سال با یاد در و دیوار مُردم در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم هر بار از در رد شدم، افتادم از پا از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد در پیش زینب بازوانم را نگیرد زینب که تاب غصه را آخر ندارد... ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟! زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟! ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را رأس جدای بر فراز نیزه ها را eitaa.com/abdorroghaye
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را   همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را   تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را   دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را   اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را   الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را   الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را   الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را https://eitaa.com/abdorroghaye
مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم تا پای من لغزید، دستم را گرفتی از کودکی دادی نجات از پرتگاهم قدری مصیبت، های و هویم را در آورد غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟! دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم از مادریِ فاطمه بالانشینم بیرون کشیده بارها از قعر چاهم شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر دور از ضلالت با علی در شاهراهم مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم یاد وداع آخرش با بچه هایش در پشت درب خانه اش افتاده راهم مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟! بیچاره ام کرده غمش، گریان برای... آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم https://eitaa.com/abdorroghaye
خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته سفره را از بی کران تا بی کران انداخته دعوتم در میهمانی لیک دستم بسته است نفسِ بد بر دور دستم ریسمان انداخته شرح من شرح کسی باشد که از نادانی اش توبه اش را پشت گوشش هر زمان انداخته با که گویم از خطایم هیچ کس بویی نبرد بس که پرده بر گناهم، غیب دان انداخته مِنُ و مِن کردن، نشان از بازگشت کودک است این زبانم را خجالت از بیان انداخته شرمِ از حق جای خود اما بغل وا کردنش شوق توبه در دل پیر و جوان انداخته شب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجف کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته ساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدش دستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداخته كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ، باقی است مولانا علی سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته تا ابد پرسه فقط دور سرایش می زنم بس که بی منت برایم استخوان انداخته یاد عشاق امیرالمؤمنین، وقت سحر دانه ی تسبیح را صاحب زمان انداخته سفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسین از غذا خوردن مرا وقت اذان انداخته صوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش؟! از صدا آخر گلویش را سنان انداخته خواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترش وقت غارت، گوشه چشمی ساربان انداخته چوب دستِ بی حیا بر جای لب های نبی آن قدر کوبید، رد خیزران انداخته https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم شب های دلنشین زیارت تمام شد گفتم : نماز و روزه و حجم فقط علی است گفتند : با علی است که دینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر ، بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد https://eitaa.com/abdorroghaye