eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
915 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
کجایی عزیزم چرا کم ظهوری؟! شنیدم برادر که کنج تنوری ز خاکسترِ منتشر بین مویت به پا شد به قلبم چه یومُ النّشوری فدایت که داغت تمامی ندارد گرفتار، در دست قومی شروری خدا جلوه دارد هر آنجا که باشی تو نه در تنوری که در کوه طوری زن خولی از دیدنت زیر و رو شد به هر جا که باشی تجلیِ نوری به هُرم تنورش قسم می خورم که تو گرمای عشقی، شراباً طهوری نبودی ببینی که در کنج زندان شکستند از زینبت چه غروری اهانت، اهانت، اهانت، اهانت صبوری، صبوری، صبوری، صبوری من از بوی آتش دلی خوش ندارم دوباره شده خاطراتم مروری بپرس از ربابه، برایت بگوید سر خواهرت آمده چه اموری به آغوش مادر سپردم سرت را شده سهم خواهر اگر دردِ دوری کفن که نشد پیکرت، در حصیری... شدی جمع، آن هم عجب جمع و جوری https://eitaa.com/abdorroghaye
عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟! جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت: کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه ابرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت https://eitaa.com/abdorroghaye
در این زمانه که عادی شده است نامردی همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی شبانه روز مرا بین معصیت دیدی دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی سرم نرفته به زیر علامت احدی که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی حرام باد به من دلخوشی این دنیا غریب ماندی و دنبال یار می گردی مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن تباه گشته ام از دست درد بی دردی نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی فقط تو گریه کن زینبی و با گریه... دل مرا به بکا بر عقیله پروردی صدای گریه ی زینب هنوز می آید میان خنده ی اوباش مست و ولگردی کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم عقیله مانده بدون کفیل و همدردی https://eitaa.com/abdorroghaye
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است   http://eitaa.com/abdorroghaye
چای روضه، باطنا آب بقایم می شود تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام http://eitaa.com/abdorroghaye
صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند http://eitaa.com/abdorroghaye
مثل دم عیسی که جانبخش است بر جسم چای عزایش سال ها پیغمبری کرد http://eitaa.com/abdorroghaye
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را زار دیدم میان مجلس اغیار دیدم   چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم   کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم   شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم   الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم   ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم   نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم   مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم   رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم   نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم   به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم   بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم https://eitaa.com/abdorroghaye
هر کس که شد حسینی، پاک است و صاف و ساده دور است طینتش از خودبینی و افاده هر خیر و رحمتی هست، از پنج تن رسیده مدیونم از ازل بر این قوم و خانواده مهر حسین رزق است، رزقی به دست زهرا این عشق را به لطفش در سینه ام نهاده سِرّ نجات فُطرس در ذکر یاحسین است چاره به هر غمی هست این ذکر فوق العاده شد او قدیم الاحسان، چون از قدیم الایام... هر عقده را گشوده، با چهره ی گشاده توحید را به هر کس، خود خواست می چشاند از سوی کس نباشد غیر از حسین اراده تا ریخت آبرویم در محضر الهی کرد آبروی من را اشک غمش اعاده هربار دور ماندم از صحن کربلایش رزق زیارتم را بنت الحسین داده با چشم های تارش، در گوشه ی خرابه طفلی کنار دیوار با زحمت ایستاده بی اختیار ناگاه با چشم تر می افتد از بس دویده این طفل در دشت ها پیاده طفل سه ساله را چه با پهلوی شکسته؟! این جرم بوده کار زجر حرام زاده https://eitaa.com/abdorroghaye
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم   چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم   چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم   چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم   چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد   چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم   چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم   چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من   چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم   چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را   چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم   چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد   چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه   چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم   چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم   چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم   نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده https://eitaa.com/abdorroghaye