eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
912 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز غصه های دلم بیشتر شود شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود یا رب روا مدار که این طفل نابلد دور از امام خویش، چنین در به در شود نگذار مثل این همه ایامِ طی شده این چند سالِ آخر عمرم هدر شود تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر روی لبم دعای فرج بی اثر شود وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه وقتی که از معاصی ما باخبر شود ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین یک روز آخر از کرم دوست، زر شود جان ها فدای آن نفسی که امام عصر گریان برای روضه ی دیوار و در شود ملعونِ دومی به معاویه شرح داد جوری به در زدم که علی خونجگر شود باید چگونه جمع شود تکه تکه اش آیینه که زمین بخورد دردسر شود https://eitaa.com/abdorroghaye
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم نوید صفری منم و حسرت یک عمر پر از پرده دری باورم نیست ولی آبرویم را ببری قبح تأخیر مرا از کرمت زود ببخش چون نمانده است ازین عمر، دگر آنقدری هر کجا رفتم و دیدم که پناهم ندهند بازگشتم به سرایت، به امید نظری ضرر عمر هدر رفته، شود سود کلان اگر از بنده ی خسران زده ات درگذری جز در فیض علی را نکنم دَق الباب همه ی خیر، فقط هست در اینگونه دری اشک هایم همه از دوری صحن نجف است کاش قسمت بشود دیدن صحن پدری تازه فهمیده ام از سیر مرام شهدا کارِ بی خصلتِ اخلاص، ندارد اثری آرزویم همه این است شوم نذر حسین سر دهم پای غمش مثل نوید صفری کاش مادر بدهد کرب و بلایم را تا تحت قبه بنشینم شب جمعه سحری جگرم سوخته از صوت بُنَیّ، حتما... فاطمه کرده میان حرمش نوحه گری همه با بغضِ علی ضربه زدند اما شمر رفت سوی بدنش با غضب بیشتری رفت زینب به حرم سر بزند تا برگشت پیش چشمان ترش رفت روی نیزه سری https://eitaa.com/abdorroghaye
در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست همه ی هستی خود را به فقیران بخشید زیور و زینت این خاک، وبال زهراست فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم اثر تربیت و نان حلال زهراست هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست نور سرخی که به چشمان علی تابیده نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند قاتل جان علی، قد هلال زهراست **** صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست https://eitaa.com/abdorroghaye
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چادرش حتی یهودی را هدایت می کند   ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند   نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند   انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند   گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است این روایت بر همه اتمام حجت می کند   محو نورانیت او می شود هفت آسمان ساعتی که بین محرابش عبادت می کند   روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند   ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند   چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند   پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند   ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند   درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند   ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند https://eitaa.com/abdorroghaye
فاطمه، سر منشأ اذکارِ اهل بیتی است روضه هایش رحمت سرشارِ اهل بیتی است آن قدر نامش بها دارد میان شاعران نام زهرا، زینتِ اشعار اهل بیتی است هر که می خواهد چنان "سلمان" شود، "مِنّا" شود حب زهرا، برترین کردار اهل بیتی است مهر زهرا را علی در سینه ی ما ریخته دل نگو این سینه ها، بازار اهل بیتی است این که بر همسایه می بخشید نان خانه را گوشه ای از رحمتِ رفتار اهل بیتی است حاج قاسم را که دیدی سوخت پای رهبرش فاطمه، الگوی این سردارِ اهل بیتی است گریه بر زهرای مرضیه عمومی نیست، نه کار چشمان تر ما، کارِ اهل بیتی است روضه را مستوره باید خواند، دستم بسته است روضه ی صدیقه از اسرار اهل بیتی است ماجرای غسل زهرا... ماجرای بازویش... ماجرای روضه ی دشوارِ اهل بیتی است روی نیلی و کبود فاطمه، تا روز حشر بغض هر دلداه و غم خوارِ اهل بیتی است  https://eitaa.com/abdorroghaye
حسبی الله مرا یار بس است غصه ی دوری دلدار بس است خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟! ظلمت عمر و شب تار بس است بی ولی ماندن و آواره شدن این همه غربتِ دشوار بس است تا به کی هفته به هفته دوری جمعه هایم شده تکرار، بس است ظرف ما کوچک و غم ها دشوار لحظه ای دست نگهدار، بس است اشتباهات خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بس است بر منی که همه طردم کردند نجف حیدر کرار بس است شیر حق گفت به زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بس است هستی من، چقدر آب شدی گریه با این تن تب دار، بس است جان حیدر، طلب مرگ نکن جان من، این همه اصرار بس است خواست زینب که بیاید بغلت باز شد ملحفه گلدار، بس است... https://eitaa.com/abdorroghaye
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشد نشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشد هزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد داد مسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشد شروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار است شروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشد یقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار است اگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشد طواف بی ولای فاطمه بر محور کفر است دقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشد فدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کرد همیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشد چه شد روز سقیفه؟! از مسیر مرتضی، اصلا چرا باید مسیر حرکت انصار کج باشد؟! به هر صورت بسوزاند پر پروانه را، اما شکاف بدتری دارد اگر مسمار کج باشد *** چرا باید سر عباسِ آب آور سرِ نیزه به پیش محمل زینب، سر بازار کج باشد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
اولین شرط قبولی دعا فاطمه است عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است بانویی که به سرش چادر ناموس خداست در صف اول هر معرکه با فاطمه است پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند الگوی راه تمام شهدا فاطمه است رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا رازق ملت زهرایی ما فاطمه است چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است https://eitaa.com/abdorroghaye
فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه آرزوی حضرت مریم میان جنت است در لباس خادمی باشد کنار فاطمه از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه https://eitaa.com/abdorroghaye
زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین   هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین   هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین   برای مردم بی معرفت، بُتِ امت رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین   شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین   به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین   شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم... به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین   سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین   سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین   چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین   نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین https://eitaa.com/abdorroghaye
دلم گرفته ازین روزگار یا أبتا نمانده در دل و جانم قرار یا أبتا تمام خانه به حالم به گریه می افتند شده است وضعیتم گریه دار یا أبتا کسی نداد جواب سلام حیدر را علی شده به غریبی دچار یا أبتا ببین که بر سر ریحانه ات چه آوردند نشسته بر سر و رویم غبار یا أبتا دوباره پا شدم از جا، دوباره افتادم... سر مزار تو با چشم تار یا أبتا رسید آخر هجده بهارِ عمر کمم سراسرم شده چون لاله زار یا أبتا همان لعین که کنار تنت لَیَهجُر گفت: چنان کشید سر من هوار یا أبتا چقدر تشنه ی دیدار محسنم بودی چه گویم از غم میخ و فشار یا أبتا همین که دید مرا بین شعله ها، تر شد دو چشم خادمه، بی اختیار یا أبتا دلم هوای سفر کرده، عاقبت پس کِی تمام می شود این انتظار یا أبتا https://eitaa.com/abdorroghaye