eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
915 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید نوای ناله ی شیرخدا نمی آید برای عزت و ترویج راه بسم الله صدای نقطه ی پایین با نمی آید چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟! چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟! هر آن چه شیر، به او می دهد طبیب اصلا به هوش، حیدر آل عبا نمی آید؟! چه کرده است مگر تیغ، خون فرق علی... چگونه بند به طب و دوا نمی آید؟! هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید دگر ز جانب بابا صدا نمی آید آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا غریب و خسته بگوید بیا، نمی آید دگر میان هوای گرفته ی این شهر شمیم هم نفس مصطفی نمی آید چه خوب پیر لعینی به سوی جسم امام برای ضربه زدن با عصا نمی آید هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز تن امام روی بوریا نمی آید پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی... به تازیانه سوی بچه ها نمی آید اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر به احترام دوباره به خانه می آید eitaa.com/abdorroghaye
وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم... یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم مصباح او کماکان چاره گشای کار است حبی که از علی بر لوح دلم نشسته روز حساب و میزان، چاره گشای کار است در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟! تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت... بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است eitaa.com/abdorroghaye
اِلي مَنْ يذْهَبُ الْعَبْدُ اِلاّ اِلي مَوْلاهُ ... پشیمان شد گنهکار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! رسیده عبد فرّار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! بداحوالم بداحوال، پریشانم پریشان گرفتارم گرفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! بیا با من که زار و حقیر و بی پناهم نکن با قهر رفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! به هر سو رفتم و باز، پشیمان باز گشتم به اشک و شرم بسیار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! مرا امشب ادب کن، ولی از خود مران و‌... به دست غیر مسپار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! اگر دستم نگیرد، اگر در را ببندد علی مولای کرار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! چه طولانی شد آخر، فراق صحن حیدر در این هجران دشوار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! پناه و ملجأ من، فقط کهف الحسین است به جز مأوای این غار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! چه شد رزق زیارت؟! دلم تنگ حسین است بگو با این دل زار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! فدای جون گردم، ادب کرد و چنین گفت زمان غربت یار، " إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!" مرا تا آخر عمر، عزادار حسین و... لب خشکش نگهدار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟! eitaa.com/abdorroghaye
بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد در شب قدرش، همه بستند بار خویش را یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان.‌‌.. دائما انوار لطف حی سبحان می رسد سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم بر سر ما دست آقای خراسان می رسد رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد eitaa.com/abdorroghaye
اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند شب های مناجات و دعا زود گذشتند من دیر رسیدم درِ این میکده اما از جرم من بی سر و پا زود گذشتند "اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد" اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟! از شر بساطی که شود ختم به عصیان با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند حق می گذرد زود از آن طایفه ای که در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند از زینت این دار فنا زود گذشتند در راه رسیدن به حسین و به حریمش از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند از معصیتی که نگذشتند کریمان در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟ کس قدر ندانست مقامات رضا را از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند نساب کجا و نسب پاک امامان؟! اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟! eitaa.com/abdorroghaye
ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر وقتم کم است آه خدا دست من بگیر   چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت حالا که هست سفره به پا دست من بگیر   درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم امشب کنار این رفقا دست من بگیر   من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم با این همه گناه و خطا، دست من بگیر   ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق... دست مرا دوباره رها، دست من بگیر   باد صبا هوای نجف را می آورد مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر   باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم در روضه ی امام رضا دست من بگیر   بر رشته ی محبت او چنگ می زنم چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر   بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر   پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین... یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر . عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند! گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر eitaa.com/abdorroghaye
بسم عشقی که نشسته در دلم عُلقه اش آمیخته شد با گلم هست کل آبرو و حاصلم فخر دارم تا قیامت سائلم خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین خوشه چین بر خوان زین العابدین بهره می گیرد زمین از خنده اش شمس، سائل بر رخ تابنده اش بنده ی حق است و عالم بنده اش هست زین العابدین زیبنده اش شکر، نامم عبد خانه زاد شد نام او هم حضرت سجاد شد آشنا کرده دلم را با حسین یاد داده تا بگویم یا حسین گفته در هر غم بگو تنها حسین پشت بر هر کس نما الا حسین هر که هستی هر چه هستی بنده باش با حسین بن علی پاینده باش او به ما لحن دعا آموخته در صحیفه رازها آموخته هم ابوحمزه به ما آموخته هم بساط روضه را آموخته با علی بن حسین بن علی شد به دل ها نور ایزد منجلی ما همه انسان سجادیم و بس تشنه ی عرفان سجادیم و بس در پی رضوان سجادیم و بس دست بر دامان سجادیم و بس کاش ما را در کلاسش جا دهد مشق حب حیدر و زهرا دهد حال خوبم بد شد از یک داغ و غم قامتم را یک مصیبت کرده خم با که گویم ای خدا از این ستم مانده آقای دو عالم بی حرم بر خلاف هر کسی مولای من... سنگ قبری هم ندارد، وای من در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت صحن های بی حدی خواهیم ساخت روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت قبر او هم چون خراسان می شود شهربانو شاد و خندان می شود eitaa.com/abdorroghaye
بدون عشق تمام وجودم افسرده است بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است   چه می شود که کریمان به داد من برسند؟ چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است   منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است   نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است   من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم کریم بود و مرا تا خود خدا برده است   خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر نشان عاشقی یار بر دلم خورده است   نشسته ام که برای رضایت حیدر بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر   اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟ دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟   اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟   همیشه کار من افتاده با علی اکبر چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم   بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم   غلام هستم و پس حق بده که در گوشم نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم   کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم   خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی جمال و نور هلالش محمدی است، علی   اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر مسیح عالم بالا شوی علی اکبر    رجز بخوان وسط کارزار تا این که دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر   دعای ام بنین بوده که میان نبرد قرین حضرت سقا شوی علی اکبر   رقابتی است که قبل از عمو بیایی و رکاب زینب کبری شوی علی اکبر   بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی عصای پیری بابا شوی علی اکبر   از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر   خودت کمک بده هر طور می شود به حسین درون سطح عبا جا شوی علی اکبر   هنوز جای لبت بر لب پدر مانده ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده https://eitaa.com/abdorroghaye
نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر در آسمان معرفت، اختر علی اکبر از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر یاد زیارت عقل را برده است از هوشم دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر در معرکه باشد سراسر معنی غیرت وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن افتاد رخنه در میان لشگر دشمن بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر در کربلا جسم علی را لاله گون کردند از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند چشم حسین بن علی را غرق خون کردند شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر https://eitaa.com/abdorroghaye
باید که از زمین و زمان دلبری کنی نامت نهاده اند علی، سروری کنی   پروانه ی دلم به تمنای شعله ات بالش گشوده است که خاکستری کنی   بد نیست ای نگار بیایی و لحظه ای فکری به تنگدستی این مشتری کنی   خاتم اگر نبود محمد به انبیاء جا داشت بین خلق که پیغمبری کنی   از مأذنه صدای اذانت رسیده است تحریر میزنی ز پدر دلبری کنی   مفتاح بندگی است اذانی که گفته ای ‌"الله اکبری" که "علی اکبری" کنی   فریاد کن به مأذنه "حق مرتضی علی است"‌ تا اهل شهر را همگی حیدری کنی   امشب بیا به حال دلم یک نظاره کن امشب بیا که باز گدا پروری کنی   از کودکی همیشه به من گفته مادرم:‌ باید برای آل علی نوکری کنی   شرمنده ام که خار، ثناگوی گل شده است رسمِ شماست این که گدا را جَری کنی https://eitaa.com/abdorroghaye
... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید علی، جانم فدای او و اسم با مسمایش چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله... علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟! کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش https://eitaa.com/abdorroghaye