eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
452 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
189 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤😭 برای غربت امام حسن (ع) و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه
🖤😭برای امام حسن و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤🤦🏻 برای و (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب و که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻💚 پیشکش به سبز است! ..................... به لطف چشم او، دشت و دمن سبز است چنانکه شال ساداتِ وطن سبز است تمام شهر از چشمش گذر کردند چراغ چارراهش دائماً سبز است تفاوت می کند سبزیِ او اما...! وگرنه مثل خیلی ها لجن، سبز است یقین دارم به اینکه دوستش دارم چنانکه مطمئن هستم چمن سبز است نخیلِ اشک از من، ربّنا از او که پایان دخیل او شدن سبز است به خاکِ افتاده بذرِ دل تمام واژه ها در شعر من سبز است ... جان است و ... قلب و ... تن ، آه و مثل سخن، سبز است از روز اول پرچمش سرخ و عَلَم در دست و ، سبز است آنکه به خون غلتید و غارت شد اگرچه تا ابد... آن پیرهن سبز است! ، آیینه ی درد است چون ولی آهی که دارد در دهن، سبز است بلندای نگاهش، است که چشم اندازِ یک سرو کهن، سبز است خیانت می کند یک شاخه در این باغ تبر بر شانه ی هیزم شکن سبز است خدا...! بنویس بر تختهْ سیاهِ دل دروغ است اینکه می گویند زن سبز است چنان کرده اثر زهرِ جفا در او که وقتِ دفن او دیدم کفن، سبز است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (ع) و (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه شد و به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه نزنید بر رخ من آیینه ی شبنم و گل است آن پشت درِ خانه آورد خزان زد و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب و که از الست، آنگونه ای کاش تنت می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (ع) و (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه شد و به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه نزنید بر رخ من آیینه ی شبنم و گل است آن پشت درِ خانه آورد خزان زد و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب و که از الست، آنگونه ای کاش تنت می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚 برای (ع) خاطرات کوچه 😭 ..... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از ، آخر گرفت باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت را گاه می دید و صدا می زد: « - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست و را گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از گفت و... را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای غربت امام حسن (ع) و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه
🖤😭 برای غربت امام حسن (ع) و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه