eitaa logo
پدربزرگ خوانده
5.3هزار دنبال‌کننده
64 عکس
100 ویدیو
0 فایل
به لطف الهی، بالغ بر یک دهه فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده داشتم برشی از گذشته، شرحی از جاری و چشم اندازی از فعالیت‌های آتی را اینجا منتشر میکنم ارتباط: @farzandkhandeh امید عابدشاهی فعال اجتماعی در حوزه حقوق کودک #موسسه_بهرویش
مشاهده در ایتا
دانلود
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.............❤️ هدیه روز مادر❤️............. 👆👆👆👆 خانواده آقای علی آبادی از آن جنس خانواده های هستند که در نهایت بزرگمنشی پذیرای کودکی نیازمند درمان بصورت بودند، بنا دارند تا مدتی که کودک نزدشان مهمان است، درمانش کنند تا هر زمان بناست تحویل پدر و مادرش شود، دیگر همراه رنج بیماری نباشد، مطلب ذیل به قلم خانواده، ارزش بارها و بارها مرور دارد. 👇👇👇👇 . . ‌. . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
توضیحات در مطلب قبلی 👆👆👆👆 همه بچه ها مظلوم و شیرین هستند، مهم عشقی است كه ما به آنها می دهیم. و زمان در این بین صرفا یک تعریف قراردادیِ ساده هست. حال اگر اهل چشیدن این شیرینی مظلوم باشی و عاشق طفلی باشی که حکمت خداوند او را نیازمند به درمان قرار داده، زمان همان معنای ساده و قراردادی اش را هم از دست می دهد. واقعا تنها موضوعی كه در این رابطه ها مهم است عشق واقعی است. عشقی معجزه گر. به همین دلیل مردم باید نگاهشان را نسبت به فرزندخوانده مهمان عوض كنند. به اعتقاد من بچه های امین موقت شیرین تر هستند، حس پدری را بیشتر تحریک می کنند و با این تحریک، عجیب آرامش می دهند . خیلی از اینها اگر حامی داشته باشند می توانند برای جامعه شان مفید باشند، عشق بورزند و زندگی درستی را پیش بگیرند. ما باید نگاهمان را به این افراد تغییر دهیم. این فرزندان مهمانی هستند که برای مدتی طعم عجیبی از حس خوب پدر بودن و گرمای عجیبی برای خانواده به ارمغان می آورد. چطور ما برای داشتن یک حس خوب با خانواده برای مدت کوتاهی سفر میکنیم، به مکان مورد علاقه مان می رویم، در آن زمان محدود رفع خستگی می کنیم، انرژی تازه می گیریم، و با کوله باری از خاطرات ریز و درشت برمی گردیم، سفر تمام می شود اما سوغات سفر همیشه طعمش زیر زبان ما هست. فرزندان مهمان، شیرینی و حلاوت بودنشان بعد از رفتن شان تازه جوانه می زند و این جوانه مژده می دهد که فرزند بعدی تو را می خواند تا شکوفا شود. زمانی که به من مژده فرزند موقت نیازمند به درمان را دادند. از شدت شوق حتی متوجه نشدم جنسیت بچه گفته شد یا نه! سوالی برایم پیش نیامد که: لاغر هست یا چاق! سفید هست یا گندمی! موهاش چه رنگی و چه لباسی سایزش میشود، هیچی برایم سوال نشد فقط دوست داشتم به بچه بگویم: نگاه معصومت را به آسمان بدوز تا اجابت شوی برای دل نیازمندم، زودتر به آسمان نگاه کن تا بخوانی مرا ... این اعتقاد قلبی من است که این مژده یک هدیه ویژه الهی است. هدیه ای که خدا قبلا نمونه اش را در دل همسرم قرار داد و بعد از شکفتن مرا مشعوف خود کرد. اکنون این هدیه را خداوند در قلب من قرار داده که من باید برای همسرم بشکفمش تا در گلدان زیبای زندگی مان جای دهیم. شبی که در قلبم بودی و خوابت را دیدم نمی دانم بدن نحیفت در چه حالی بود! چشمانت اشک کودکانه داشت یا مانند چشمان بیمار در انتظار پرستار... در خواب ازت خواستم تو برای من دعا کنی، می دانم که دعای فرزندخوانده هم در حق پدر خوانده و مادر خوانده اش اجابت می شود. من هم برای پدر مادر بیولوژیکت که نمی دانم که هستند و کجا هستند دعا می کنم که آغوششان مجدد مهیای حضورت باشند. چرا که می دانم این جدایی برای آنها هم سخت است. ‌. . . . ‌. . . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
مادری با طعم نسکافه☕ می‌گویند هر آنچه از دل برآید بر دل می‌نشیند. با این حساب باید حرف‌های به ظاهر عاقلانه و حسابگرانه خیلی‌ها را کنار بگذاریم و باور کنیم مادری‌ای که از دل و قلب جاری می‌شود حتماً بر دل فرزندخوانده می‌نشیند. مثل همیشه تکرار می‌کنم که واژه فرزندخوانده را دوست ندارم. در فرهنگ لغت دهخدا فرزندخوانده یعنی «پسر یا دختری که انسان او را به فرزندی خود قبول می‌کند» اما مگر نه این است که تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد؟ شاید بهتر باشد به جای واژه فرزندخوانده بگوییم فرزند خداخواسته. یادم هست اولین روز مادری که فرزند خدا خواسته‌مان رضا پیش ما بود نمی‌توانست بگوید «مامان». روز مادر آن سال برای من خیلی باشکوه‌تر از سال‌های قبل بود چون مادر دو فرزند بودم. از چند روز قبل از روز مادر، مدام رضا را می‌بوسیدم و می‌گفتم: «پس تو کی می‌خوای به من بگی مامان؟» سال بعد در همان ایام، رضا می‌گفت «مامان» اما نمی‌توانست جمله بگوید. باز مدام او را بغل می‌کردم و می‌بوسیدم و می‌گفتم بگو: «مامان روزت مبارک». بالاخره سال سوم به آرزویم رسیدم و رضا با کلی تلاش و تکرار گفت: «مامان لوزت مبالک» حالا که نزدیک هشت سال از آمدنش به خانه‌مان می‌گذرد اگرچه به خاطر بیماری، تشنج‌ها و آسیب‌های مغزی‌اش می‌گویند سن عقلی او خیلی کمتر از سن شناسنامه‌ای‌اش است اما به خوبی احساس مادر و فرزندی را درک می‌کند و به تمام سیگنال‌های محبت مادرانه هم پاسخ می‌دهد. به خاطر اینکه احساس اعتماد به نفس‌اش بالا برود و کم‌کم یاد بگیرد باید یکسری کارها را به تنهایی انجام دهد، با سوپر مارکت محل هماهنگ کردم هر وقت رضا به مغازه‌اش رفت کاغذش را بخواند و هر چه یادداشت کرده‌ام به او بدهد. همین که به مغازه می‌رود و کارت را به فروشنده می‌دهد و رمزش را می‌گوید حسابی ذوق‌زده می‌شود. اگر لیست خرید بیشتر از یک یا دو مورد باشد، مخصوصاً چیزهایی که خیلی ربطی به یک پسربچه نه ساله ندارد، مثل رب یا ماکارونی و... قطعاً فراموش می‌کند که برای خرید چه چیزی رفته. برای همین همیشه با یک یادداشت به مغازه می‌رود. چند روز پیش اصرار داشت که برای خودش شیر و کیک بخرد. کارتم را به او دادم و راهی مغازه شد. نیازی به یادداشت نبود. می‌دانستم نه شیر را فراموش می‌کند و نه کیک. همیشه به سمت در خانه که می‌رود او را به امیرالمؤمنین(ع) می‌سپارم و در دل می‌گویم یا امیرالمؤمنین فرزندم امانتی در دست توست. بعد با خیال راحت منتظر برگشتن‌اش می‌شوم. آن روز هم مثل همیشه رفت و برگشت. کارت را بمن داد و یک نسکافه از داخل پلاستیک درآورد و گفت: «مامان به آقا گفتم یه نسکافه هم برای مامان بده. بخور مریض نشی» آن‌قدر ذوق کرده بودم که سر از پا نمی‌شناختم. با دستهای کوچکش که هنوز هم کمی می‌لرزد گفت: «بیا مامان جون بخور» نسکافه را توی لیوان ریختم. او شیر و کیک خورد و من شیرین‌ترین و خوشمزه‌ترین نسکافه عمرم را جرعه جرعه و ذره ذره سر کشیدم. امسال روز مادر، رضا آن‌قدر عاقل و بزرگ شده که می‌داند مادرش چه چیزهایی را دوست دارد و با چه کارهایی خوشحال می‌شود. به نظرم این زیباترین احساس مادری و بزرگترین نعمت خداست. نویسنده مطلب: . . . . ‌. . . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
💌 شما هم دعوتید... مراسم استقبال از اولین گروه کودکان👶🧒 نیازمند درمان استان اصفهان با حضور سرپرست محترم مجتمع شوق زندگی 🕰️ زمان: سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۹صبح 🏡 مکان: مشهد - مجتمع شوق زندگی 👈 طی بازدید ماه گذشته از شیرخوارگاه حضرت نرجس(س) استان اصفهان، بنا شد کودکان نیازمند درمان به مشهد منتقل و تحویل به خانواده ها شوند. پس از تسهیل گری های قضایی توسط مجتمع شوق زندگی، همراهی و هماهنگی بهزیستی استان اصفهان و خراسان رضوی، و شناسایی خانواده های متقاضی توسط بهرویش، هم اینک این همکاری بین بخشی، منجر به آرامش بخشی کودکانی در آغوش خانواده ها میشود که امید چندانی به واگذاری شان نبود. شما هم همراه باشید... . . . . . . . رویشی_بهتر_برای_همه_کودکان_نیازمند کانال اطلاع رسانی مجتمع شوق زندگی
34.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی کلمات نمیتواند پاسخگویی مناسبی برای خلق صحنه های زیبا داشته باشد چقدر به حق است که حقوق بتواند پاسخی مناسب و مبتنی بر تحلیل مصلحت گرایانه برای کودکان داشته باشد. انجا میتوان گفت عدالت برای کودکان است. شوق زندگی جایی است که تلاش میکند حقوق کودک را از قوانین و دستورالعملها و انسانهای موجود کنار هم قرار دهد و نتیجه آن بشود خلق این صحنه زیبا... جایی که کودکی ارام میشود آنجا قانون کارش را درست انجام داده است. شاید سالها تحلیلهای سنتی و برداشتهای خط کش دار و محدود به تفسیرهای بسته از حقوق کودکان سبب شده بود که شیرخوارگاه ها مملو از کودک باشد و دامن خانواده ها خالی....... انجایی که برخی حقوقدانان به تمام روشها سعی میکنند که بگویند این کار به نفع کودک است ولی امکان قانونی ندارد ولی با همان قانون اما با نگاه مبتنی بر نیازهای کودک ، تحلیل اجتماعی و روانشناختی این فرایند به شکل کاملا قانونی تحلیل و اجرا شد. در خلق این صحنه زیبا باید از تلاشهای موسسه مردم نهاد بهرویش که تحت عنوان سایبان بهرویش تلاش میکند تا رویش بهتری برای کودکان فراهم گردد تشکر و قدردانی نمود قطعا بدون تلاش و شتاب دهندگی این موسسه مردمی این حق کودکان احیا نمیگردید موسسه مردم نهادی که توسط والدین فرزندپڋیر فعال اجتماعی شکل گرفته و مدتهاست با تمام انگیزه و حتی هزینه های شخصی در تمام کشور با محوریت مشهد تلاش میکنند تا کودکی بدون خانواده نباشد. 👈 کانال مجتمع شوق زندگی 👈 کانال سایبان_بهرویش
48.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی متفاوت از کودکان اصفهان در دل برف و یخبندان زمستانی☃️، شروع بهار زندگی کودکانی رقم خورد که ماحصل تلاش جمعی دو استان اصفهان و خراسان رضوی بود. این کار‌ جمعی نشان داد که همه دغدغه ها برای زندگی کودکانی که سرمایه های آینده این مرز و بوم اند، حد و مرزی ندارد. در بزم استقبال از این زائران کوچک حضرت رضا(ع)، که ازین به بعد لقب مجاورین حضرت را از آن خود کردند، همه و همه آمده بودند. این کودکان برای همه پر اهمیت بودند. از مقامات قضایی گرفته تا دست اندرکاران موثر بهزیستی؛ از تشکلهای مختلف تا پاکبانان خدوم و بزرگوار شهرداری؛ از خانواده های متقاضی جدید تا خانواده های فرزندپذیر قدیم؛ و در یک جمله همه آنهایی که شوق شان برای زندگی بهتر این کودکان، زندگی شان را لبریز از شوق دمادم کرده، آمده بودند. با وجود پیشرو بودن دستگاه قضایی خراسان رضوی در تفسیر و تحلیل مسائل حقوقی در پیوند با مسائل اجتماعی که منجر به تسریع و تسهیل واگذاری کودکان زیادی گردیده است، این جمله دادستان محترم استان که فرمودند: « واقعا باید دستگاه سیستم قضا خیلی گذشته ها این کار را میکرد.» ذهنم را بشدت مشغول کرد و امیدوارم سرلوحه سیستم قضایی در تک تک استانها قرار بگیرد. . . . . ‌. . . . . . 👈 کانال مجتمع شوق زندگی 👈 کانال پدربزرگ_خوانده رویشی_بهتر_برای_همه_کودکان_نیازمند
پدربزرگ خوانده
روایتی متفاوت از کودکان اصفهان در دل برف و یخبندان زمستانی☃️، شروع بهار زندگی کودکانی رقم خورد که م
🧡 معجزه عشق و محبت حتی بدون شناسنامه 🧡 بارش برف باعث شده بود مدت زیادی منتظر ماشین شوم. با عجله خودم را به مجتمع شوق زندگی رساندم. قرار بود تعدادی کودک نیازمند درمان از شهری دیگر به مشهد بیایند و به خانواده تحویل داده شوند. وقتی بچه‌ها را یکی یکی از ماشین پیاده کردند و وارد مجتمع شدند بغض عجیبی گلویم را گرفت. قطره‌های اشک خودشان را تا مژه‌های پایین چشم رساندند اما نمی‌دانم چرا فکر کردم نباید بگذارم اشکهایم سراریز شود... طی مراسمی بچه‌ها یکی یکی به خانواده تحویل داده شدند. آخرین کودک طاها بود. نزدیک ظهر آقا و خانمی وارد مهدکودک شدند و طاها به آنها داده شد. فاصله‌مان زیاد بود. صدایشان را به درستی نمی‌شنیدم فقط فهمیدم می‌گویند بچه دیگه‌ای نیست که ما ببینیم؟ نمی‌دانم چه گفتگویی بین آنها و روانشناس مؤسسه انجام شد اما خیلی زود رفتند و طاها به آغوش من برگشت. طاها درست گردن نمی‌گرفت حتی نمی‌توانست توی بغل بنشیند. پیشنهاد دادم به عنوان او را به خانه ببرم تا بعدازظهر همراه رضا برای بررسی وضعیت ستون فقرات و گردنش به کادرمانی برویم. کارهای اداری و مجوزهای قضائی به سرعت انجام شد. او را لای پتو پیچیدم و راهی خانه شدم. در دلم غوغایی به پا بود. نمی‌توانستم واکنش رضا را پیش‌بینی کنم. دو هفته قبل برای اولین بار در طول زندگیش نوار مغزش سالم بود و دکتر تأکید کرده بود که هیچ فشاری به او نیاوریم تا تشنج‌ها برنگردد که اگر دوباره تشنج کند کار درمان خیلی سخت‌تر از قبل خواهد شد. رضا بعد از دیدن طاها اگر چه چند ساعتی ناخن جوید و تحت فشار رفت اما خیلی زود تصمیم گرفت بابای طاها شود و برای او بزرگتری کند. همان روز اول متوجه شدم طاها به هیچ صدایی واکنش نشان نمی‌دهد. عروسک سوتی، صدای دست، صدای زدن ملاقه فلزی به درب کابینت، اسم خودش، جیغ‌های رضا و ... هیچ‌کدام باعث نمی‌شد او حتی پلک بزند یا سرش را برگرداند. به مؤسسه اطلاع دادم و او را برای تست ABR به شنوایی‌سنجی بردم. در عین ناباوری عصب هر دو گوش سالم بود و فقط یکی از گوش‌های طاها التهاب داشت، برای همین ما را به پزشک متخصص گوش و حلق و بینی ارجاع دادند. این التهاب اصلاً باعث نمی‌شد که او به هیچ صدایی واکنش نداشته باشد. شنوایی‌سنج معتقد بود او بچه بسیار آرامی است برای همین واکنش خاصی ندارد اما این موضوع برای من قابل باور نبود. بلافاصله بعد از ورود طاها به خانواده، رنگ و بوی تازه‌ای وارد زندگیمان شد. حالا باید هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شدم اول غذای او را روی گاز می‌گذاشتم. روزی دو بار نرمش‌های ساده را برایش شروع کردم. همه سر ذوق آمده بودیم و در تمام مدتی که بیدار بود با او بازی می‌کردیم. هر روزی که می‌گذشت یک تغییر محسوس در طاها دیده می‌شد. خیلی زود لق‌لق گردنش کمتر و کمتر شد. بعد از دو سه روز به راحتی در آغوش ما می‌نشست و از همه عجیب‌تر تغییر محسوس واکنش او به صداها بود. حالا طاها با صدای عطسه از جایش می‌پرد، به سمت صداها برمی‌گردد، حتی صدای اعضای خانواده را از صدای غریبه‌ها تشخیص می‌دهد. یکبار که مهمان داشتیم از صدای جیغ مهمان کوچولو بغض کرد و زد زیر گریه اما تابحال هیچ‌ وقت از سر و صدای پسرانه رضا نترسیده و گریه نکرده است. طاها روز دوم با تلاش زیاد و به سختی خودش را روی شکم برمی‌گرداند حالا بعد از هشت روز نه تنها به راحتی روی شکم برمی‌گردد بلکه روی دست‌هایش بلند می‌شود و سرش را کاملاً بالا نگه می‌دارد. هر کدام از ما را که می‌بیند برایمان دست و پا می‌زند تا بغلش کنیم، با نگاهش دنبالمان می‌کند، با چشم‌هایش دلبری می‌کند، سعی می‌کند شیشه شیرش را خودش دستش بگیرد و ... این همه تغییر در طول هشت روز برای ما و حتی کاردرمان رضا که طاها را دوباره ویزیت کرد غیرقابل باور و عجیب بود. انگار همانطور که جان تازه‌ای در زندگی ما جاری شده است، روح تازه‌ای هم از حضور طاها در کنار خانواده در وجود او دمیده شده و این یعنی معجزه عشق و محبت. نمی‌دانم چند کودک دیگر در مراکز بهزیستی هستند اما این روزها هر وقت طاها را بغل کرده و بوسیده‌ام از صمیم قلب برای نبودن هیچ کودکی بدون خانواده دعا کرده‌ام. دعایی که بیشتر از هشت سال است حداقل روزی یکبار از ذهنم گذشته و بر زبانم جاری شده است. امروز طاها به یک خانواده شایسته و مناسب واگذار شد و حالا ما مانده ایم و خاطرات شیرین او و چال کوچک لپ‌اش که هر وقت می‌خندد خودنمایی می‌کند اما آنچه باعث خوشحالی و آرامش من است تغییرات طاها و عشقی است که توانسته‌ایم به او هدیه کنیم. نویسنده مطلب: . . . . ‌. . . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
👈👈 توجه توجه 👉👉 لطفا پس از مطالعه مطالب کانال، هر سوالی راجع سرپرستی کودک نیازمند درمان یا نگهداری موقت از کودک مهمان داشتید، را پاسخگو هستم. سوالات تون رو به آدرس @farzandkhandeh ارسال کنید. سوالات مهم و پرتکرار در کانال برای استفاده بقیه، منتشر خواهد شد. اگر هم راجع شرایط کلی فرزندخواندگی بدنبال کسب اطلاعات هستین، سامانه فرزندپذیری بهزیستی به آدرس adoption.behzisti.net بهترین مرجع هست.
سوال۱ : چه کودکانی شرایط فرزندخواندگی دارند؟ 👈پاسخ اجمالی: هر کودکی که والدینش با حکم قضایی، سلب صلاحیت شده اند یا عملا سرپرست موثری ندارد، پس از طی مراحل قانونی به خانواده های متقاضی و ارزیابی شده جهت سرپرستی دائم با حکم قضایی واگذار می شوند. 👈👈پاسخ تفصیلی: در ماده هشت قانون حمایت از کودکان و‌ نوجوانان مصوب ۱۳۹۲ شرایط کودکانی که امکان سرپرستی دائم (فرزندخواندگی) دارند، بدین قرار می باشد: ماده ۸ـ سپردن سرپرستی افراد موضوع این قانون در صورتی مجاز است که دارای یکی از شرایط ذیل باشند: الف ـ امکان شناخت هیچ یک از پدر، مادر و جدپدری آنان وجود نداشته باشد. ب ـ پدر، مادر، جدپدری و وصی منصوب ازسوی ولی قهری آنان در قید حیات نباشند. ج ـ افرادی که سرپرستی آنان به موجب حکم مراجع صلاحیتدار به سازمان سپرده گردیده و تا زمان دوسال از تاریخ سپردن آنان به سازمان، پدر یا مادر و یا جدپدری و وصی منصوب از سوی ولی قهری برای سرپرستی آنان مراجعه ننموده باشند. دـ هیچ یک از پدر، مادر و جدپدری آنان و وصی منصوب از سوی ولی قهری صلاحیت سرپرستی را نداشته باشند و به تشخیص دادگاه صالح این امر حتی با ضم امین یا ناظر نیز حاصل نشود. 👈👈👈نتیجه گیری: تمامی کودکانی که در شیرخوارگاه ها هستند، به صراحت قانون، شرایط فرزندخواندگی ندارند. . . . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
🔸 این بچه رو پدر و مادرش حاضر نبودن نگه دارن حالا تو کاسه داغ تر از آش شدی؟! 🔸 این بچه رو آوردی که همه بگن تو خیلی آدم خوبی هستی؟! 🔸 تو با آوردن این بچه مریض خودتو پیر و بدبخت کردی! 🔸 تو مسئولیتی در قبال این بچه نداشتی و نداری. خیلی اشتباه میکنی، برش گردون 🔸 هر کسی یه لیاقتی داره، لیاقت تو شستن کثافتهای بچه مردم است! 🔸 این کارها خوبه ولی مال آدمهای پولداره نه تو که مستأجری و حتی ماشین هم نداری! 🔸 هر کسی یه جور دیوونه است، دیوانگی تو هم این مدلی است! 🔸 بچه ای که خود آدم به دنیا میاره می‌دونه ریشه اش چیه خیری برای پدر و مادر نداره وای به این بچه... 🔸 تو با آوردن این بچه خودتو بدبخت کردی. فاتحه جوانی ات رو خوندی. بیچاره به فکر دوران پیری ات هم باش اینجوری که داری پیش میری یه آدم درب و داغون میشی بعد توی پیری هیچکس نیست دستت رو بگیره! 🔸 تا جوونی یه بچه خودت به دنیا بیار! بچه خود آدم یه چیز دیگه است... 🔸 به نظر من تو تظاهر میکنی که بین بچه خودت و این بچه فرقی نیست. 🔸 از زایمان میترسی؟! پس دست مریزاد به ما که چند تا بچه به دنیا آوردیم. این جملات تنها گوشه ای از حرفهایی است که در طول این هشت سال بارها و بارها از زبان اشخاص و قشرهای مختلف شنیده ام؛ آشنا و غریبه، مذهبی و غیرمذهبی، تحصیلکرده و کم سواد و .... تنها چیزی که بعد از شنیدن این حرفها به ذهنم خطور میکند این است که چرا انسانی که حتی از لحظه ای بعد خبر ندارد می‌تواند اینقدر مغرور و حق به جانب باشد! به راستی در تولد یک انسان چه چیزی غیر از اراده خدا و قدرت نمایی او وجود دارد که آدمها اینقدر خودشان را دخیل می دانند! مگر نه اینکه حضرت مریم(س) فقط با اراده خدا صاحب فرزند شد؟! اینکه من نمیدانم یک بچه به چه علتی رها شده و پدر و مادرش که بوده اند دلیل موجهی برای شانه خالی کردن از مسئولیت رسیدگی به فرزندان بی سرپرست این جامعه است؟ به قول سهراب: چشمها را باید شست جور دیگر باید دید نویسنده مطلب: . . . . ‌. . . . . . کانال در ایتا شرحی بر فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده https://eitaa.com/abedshahi
48.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در اوج فعالیتهای پایان سال برای واگذاری موقت تک تک کودکان شیرخوارگاه، میزبان کودکان نازنین و نیازمند درمان استان لرستان بودیم. وقت اداری گذشته بود ولی همکاران بهرویش به اتفاق چند نفر از بزرگواران دفتر معاونت همچنان در شوق زندگی در حال تکمیل پرونده هایی برای شوقی مضاعف در زندگی کودکانی بودند که از استان لرستان مهمان ما شده بودند. آرامش لبخند کودکان در آغوش خانواده ها خستگی را از یاد همه برده بود و انگار پیش از سال تحویل، زیباترین عیدی ها را گرفته بودیم. در آستانه سال نو و همزمان با رویش دوباره طبیعت، استشمام شمیم عطرآگین رویش بهتر این کودکان، در مجاورت حرم مطهر رضوی، گوارای وجودتان. . . . . ‌. . . . . . 👈 کانال مجتمع شوق زندگی 👈 کانال پدربزرگ_خوانده 👈 کانال سایبان_بهرویش رویشی_بهتر_برای_همه_کودکان_نیازمند
🌱شب پر التهابی را می گذرانم، قرار است فردا برای مصاحبه واگذاری موقت بچه ها بریم و من در کنار استرس و نگرانی شدیدی که دارم، حال آشنایی را در درونم حس می‌کنم، آخرین بار سه سال پیش این حس را داشتم، وقتی پسر کوچولومون می‌خواست پا به این دنیا بزاره، خوشحالی بی‌نهایت و ترسی از آن کمتر ولی آنهم بزرگ .... 🌱هیچ وقت فکر نمی‌کردم به کسی غیر از فرزندان خودم چنین اشتیاقی داشته باشم، اما تمام این چندروزی که انتظار کشیدم این محبت و رغبت رشد کرد و اوج گرفت و احساس میکنم امشب به بلوغ خود رسیده است... عشق آگاهانه مادری دو فرشته ای که حقشان یتیمی نیست و مثل همه دسته گلهای دیگر این عالم به مراقبت و حمایت نیاز دارند... 🌱میدانم شاید کنار هم بودنمان همیشگی نباشد، اما قطعا غم من هنگام جدایی شان بیشتر از غم آنها از نداشتن خانواده نخواهد بود، که اگر هم می بود،من در تحمل این رنج مقدمم بر روح لطیف این فرشته های خدا.... به امید در آغوش گرفتنشان🦋 نویسنده مطلب: . . . . . . ‌. . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi