سجدههاي طولاني باعث جلوگيري از سکته مغزي ميشود.
وقتي در حالت سجده قرار ميگيريد، مقدار بيشتري از خون بدن، وارد صورت و مغز ميشود.
🍃تکرار اين کار در طول روز، باعث ميشود خون با فشار مناسب وارد رگهاي خوني مغز و صورت شود که خطر انسداد عروق سر و ابتلا به سکته مغزي را کاهش میدهد.
@moejezeyegiah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب گلی روزگار ز دست ایران گرفت
😭😭😭😭😭
🏴 گفتند مراسم روز تدفین خیلی تاریخش قشنگه ۳/۳/۳
حروف ابجد سید ابراهیم ۳۳۳
▪️خیلی عجیب تر😭: خواستم بگم برید حکمت ۳۳۳ نهجالبلاغه حضرت علی (ع) بخونید
▪️وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.
▪️ترجمه: در صفت مؤمن چنين فرمود: مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه در دل حوصله اش از همه بيش است و نفسش از همه خوارتر. برترى جويى را خوش ندارد و از خودنمايى بيزار است.
▪️اندوهش بسيار و همتش بلند و خاموشيش دراز و وقتش مشغول است. مؤمن صبور و شكرگزار است، همواره در انديشه است و در اظهار نياز امساك كند. نرمخوى و نرم رفتار است. نفسش از صخره سخت تر است، در عين حال، خود را از بردگان كمتر مى گيرد.
◾️مردم بیاید باور کنیم رئیسی فقط یک رئیس جمهور نبود.
#رئیسی
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
@mahdiyar020508
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دولتمردان دولت کریمه،
قبل از ظهور انتخاب میشوند!
#استاد_شجاعی
کانال تحلیلی بصیرتی ولایت آخرالزمان
@velayateakharazaman
2_1152921504607041962.mp3
4.06M
ما ملت شهادتیم...
🎧 گوش کنید
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#رئیسی
25.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#در_شب_چه_میگذرد...؟🌃
•| #قسمت_سوم 3️⃣
مرحوم استاد سید فرید موسوی🎙
#بـــر_چهــره_دلگشای_مهدی_صلوات
🌤 اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِــڪَ الـفَـ♡ـرَّجْ 🌤
🌸🍃🌸🍃
#توبه_نصوح
✍نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
🔸روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد.
🔹پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت.
🔸هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد.
از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود.
🔹لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد.
روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
🔸رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
🔹نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد.
روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🔸آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
25.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#در_شب_چه_میگذرد...؟🌃
•| #قسمت_سوم 3️⃣
مرحوم استاد سید فرید موسوی🎙
#بـــر_چهــره_دلگشای_مهدی_صلوات
🌤 اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِــڪَ الـفَـ♡ـرَّجْ 🌤
🌹🍃🕊👇👇👇
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمُوسَی عَلَیْهِ السَّلَامُ یَا مُوسَی احْفَظْ وَصِیَّتِی لَکَ بِأَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ أُولَاهُنَّ مَا دُمْتَ لَا تَرَی ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْتَغِلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ وَ الثَّانِیَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی کُنُوزِی قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِکَ وَ الثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی زَوَالَ مُلْکِی فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَیْرِی وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی الشَّیْطَانَ مَیِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَکْرَهُ
امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:
خداوند متعال به موسی علیهالسلام فرمود چهار چیز را به تو وصیت میکنم:
۱- تا زمانی که ندیدی گناهانت بخشیده شدهاند به عیبهای دیگران مشغول نشو.
۲- تا زمانی که ندیدی گنجهای من تمام شدهاند به خاطر رزق و روزیت غصه نخور.
۳- تا زمانی که نابودی ملک و عظمت من را ندیدی به غیر من امید نداشته باش.
۴- تا زمانی که مرگ شیطان را ندیدی از مکر و حیلهی او در امان نباش.
📗الخصال ج۱ ص۱۰۳
🌸🍃