eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد عراقی به پسرش گفت برود دست حاج قاسم را ببوسد ، پسر رفت بین جمعیت، ولی نتوانست نزدیک حاجی بشود. وقتی نشست توی ماشین، گفتم مردم عراق این‌قدر دوستت دارند که پدری به پسرش امر کرد بیاید دستت را ببوسد، ولی محافظ‌ها نگذاشتند.خواست ببیندشان؛ از ماشین پیاده شد، پسر و پدرش را غرق بوسه کرد. +نشـڕ حداکثـڕی ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
. ♻️ چند نکته مهم درباره شهادت قاسم سلیمانی و تقابل ایران و آمریکا 🌑 ایران در سوگ حاج قاسم عزیز است و «انتقام سخت» خواست قاطبه مردم است و این خشم ملی، خواب را از چشم دشمنان ما ربوده است. وحشت دشمن را می توان از آماده باش بی نظیر آمریکا و همه متحدانش نه در سطح منطقه بلکه تقریبا درهمه عالم دید. اما دشمن می نشیند تا ما انتقام بگیریم!؟ قطعا پاسخ منفی است وآنها می کوشند پیش و بیش از بازدارندگی نظامی، تیغ انتقام را در میدان افکار عمومی کُند کنند. اما چگونه!؟ 🌑 دوگانه های«جنگ و صلح»، «دو قطبی اقتصادی» و «وزن کشی اقدامات طرفین» راهکارهای موثر دشمن برای انحراف افکار عمومی است. در دوگانه نخست، آنها می کوشند مردم را از یک جنگ فراگیر بترسانند و اینگونه وانمود کنند که اگر ایران اقدامی بکند، درگیر جنگی وسیع و همه جانبه با آمریکا خواهد شد. در دوگانه دوم، آنها می کوشند مردم را از یک شکست اقتصادی بزرگ بترسانند و اینگونه وانمود کننند که اگر ایران اقدامی بکند، دلار و سهام چنین و چنان خواهد شد و برای زمینه سازی، نوکران و عمالشان را به موج سازی در بازاراقتصادی وادار خواهند کرد. و سرانجام در موضوع سوم، آنها می کوشند در یک محاسبه ظاهرا منطقی، این دوگانه را ایجاد کنند که جان یک فرد(حتی اگر قاسم سلیمانی باشد) در مقابل جان یک ملت ارزشی ندارد و نباید بخاطر انتقام خون او، یک ملت را به کشتن داد! 🔴 می بینید که پایه و مایه همه این سه استدلال، القاء ترس و وحشت است و تاکید بر اینکه ما در برابر آنها هیچیم! اما حقیقت این است که هیچ یک از این اتفاقات نخواهد افتاد. آمریکا به هیچ وجه توان و جرات ورود به یک جنگ فراگیر با ایران را ندارد. علت هم واضح است، جنگ از روی ناو بی معنی است و عملیات نظامی، مختصات خاص خود را دارد. یکی از مهمترین آنها، عقبه زمینی برای یک جنگ تمام عیار است. هرچند آمریکا در کشورهای اطراف ما پایگاه هایی دارد، اما کدام کشور حاضر است پله حمله به ایران شود و دیگر بار تجربه صدام را برخود هموار کند!؟ آنها که وحشت جنگ گسترده را تزریق می کنند، عامدانه می کوشند توان نظامی ایران را نادیده بگیرند ودر مقابل ، توان دشمن را بزرگ نمایی کنند و این مهم را فراموش کنند که هزاران سرباز آمریکایی در منطقه و کنار گوش محور مقاومت حضور دارند و این یعنی دوست داران ایران می توانند به جای اقدام در یک نقطه خاص، شبح وحشت و کابوس مرگ را در پاکستان، هند، عراق، افغانستان، قزاقستان،امارات متحده عربی و ... بگسترانند و ضرب شست خود را غافلگیرانه به آنها نشان دهند. در چنین شرایطی، آمریکا جرات ورود به یک نبرد بی پایان را ندارد. نگاهی به منازعات داخلی آمریکا هم موید این موضوع است) 🌑 فراموش نکنید که همه این لاف ها درباره اسرائیل هم گفته می شد اما دیدیم که علیرغم حمایت همه جانبه آمریکا و ادعای شکست ناپذیری ارتشش، در آخرین رویارویی با حزب الله، تنها یازده روز تاب آورد و بعد، ذلیلانه برای آتش بس واسطه فرستاد. 🌑 در محاسبه اقتصادی هم اگر دولتمردان اندکی تحرک و هوشیاری داشته باشند، نه تنها اتفاقی نخواهد افتاد بلکه برعکس، با حفظ اقتدار ملی، ارزش پول ایران و و ارزش دارایی مردم بیشتر هم خواهد شد. 🌑 و اما درباره مقایسه جان حاج قاسم با یک ملت! این محاسبه از اساس غلط است. هرچند حاج قاسم واقعا یک ملت بود، اما او به معنی واقعی قهرمان امت اسلام و بلکه قهرمان مستضعفان بود. اینجا اساسا بحث انتقام گیری شخصی نیست (که شخص او هم برای ما از جان عزیزتر بود) بلکه ضربه آنها به نماد غرور و عزت امت ما بود. اینجا دوراهی بزرگی است. یا باید خفت و خواری را بپذیریم که در این صورت باید پی در پی منتظر گستاخی های بیشتر آنها در ترور بزرگان و قهرمانانمان باشیم، یا غیورانه از عزت نفس و کیان خود دفاع کنیم و ثابت کنیم که بیشه از شیران شرزه خالی نیست. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
⚫️انا لله و انا الیه راجعون ▪️در سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی، آیت‌الله مصباح‌یزدی هم آسمانی شد. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
هدایت شده از حسینیهِ مجازی فاطمیه(س)کارون
🔰پویش ختم دسته جمعی قرآن در آستانه‌ی سالگرد شهادت سردار،شهید حاج قاسم سلیمانی 💠 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الأعظم ارواحناله الفداء 🌹هدیه به روح مطهر سردار شهید اسلام حاج قاسم سلیمانی و سایر همرزمان شهیدش وجمیع اموات حاضر🌹 🍃برای ثبت جزء هایی که هدیه می کنید، روی متن زیررا کپی کنید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ۱) ۲) ۳) ۴) ۵) ۶) ۷) ۸) ۹) ۱۰) ۱۱) ۱۲) ۱۳) ۱۴) ۱۵) ۱۶) ۱۷) ۱۸) ۱۹) ۲۰) ۲۱) ۲۲) ۲۳) ۲۴) ۲۵) ۲۶) ۲۷) ۲۸) ۲۹) ۳۰) مهلت ختم تا روز پنج شنبه ۱۸دی می باشد. -علمیه-فاطمیه-(س)- کارون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا کی میخوای این در و اون در بزنی پیش همه رو بندازی گدای عاطفه دیگران باشی تا بهت خوبی کردن خوب باشی تا اوضاع بر وفق مرادتِ، شاد باشی و اگه مشکلی پیش بیاد خودت و ببازی. چیزایی که دنبالشون هستی،مثل خونه و ماشین و همسر و بچه و پول ممکنه برات اسایش بیارن، اما آرامش تنها در آغوش خدااااااااا، اتفاق می افته. به خاطر بسپاریم، تنها تکیه گاه انسان نه همسرش نه پول نه مقام که همه چیز میتونه ثانیه ای از بین بره. تکیه گاهت و جوری انتخاب کن که هیچ چیز نتونه نابودش کنه، همیشه قوی، همیشه حاضر، همیشه مهربان، همیشه در دسترس خدااااااا تنها پناهگاه امن، و آرام دنیا 😍 🦋وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا 🌺🌿ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ . ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻠﻤﺎﺗﺶ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻣﻠﺠﺄ ﻭ ﭘﻨﺎﻫﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ .(٢٧) سوره کهف ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#رنج_مقدس #نرجس_شکوریان_فرد #رمان_مذهبی #قسمت_شصت_و_هفتم کار از بیخ خراب است.باید اساسی خراب کرد و
دوست دارم زمان كش بيايد.تمام ذهن و فكر و خيالم را به كمك طلبيدم.چند صفحه از سؤال ها و خواسته هايم را سياهه كردم،اما باز هم دلم نمي خواهد كهزمان برسد. حالت تهوع هم كه دست از سرم برنمي دارد. زنگ در خانه به صدا در مي آيد.به در اتاقم نگاه مي كنم، بسته است.خيالم راحت مي شود. استقبال از آينده اي كه برايم قطعي نيست و من از روبه رو شدن با آن ترس دارم،خوشايندم نيست.هيچ كس هم كاري با من ندارد.حتي علي كه مخالف بوده، سكوت كرده و آرام گرفته است. كاش مخالفت مي كرد و من در اين برزخ نمي افتادم.چرا اين قدر موافق و مخالفم؟بايدها و نبايدهايي كه ذهنم را پر كرده است،روحم را هم به غليانوا داشته.نمي خواهم مثل الكي خوش ها شوم.چند فصل نشده به بن بست ها برسم.از يك بن بست برگردي عيبي ندارد،اما اگر هر باز بخواهي اشتباهي بن بست ها را بروي و برگردي، خستگي نمي گذارد ديگر راه را ادامه بدهي.مثل گلبهار قيد همه چيز را مي زني.يك بار درست انتخاب كردن شرف دارد به بي قيدانه جلو راندن زندگي. خدايا!چرا هر وقت شروع يك فصل جديد مي شود،من اين قدر احساس ناتواني مي كنم؟ كاغذي مقابلم از طراحي هاي متضاد و ناهماهنگ پر شده است.مدام نوكش چند بار تمام شده و من هر بار رنگ ديگري را برداشته ام و مشغول شده ام.گل هايم همه رنگي است.كاغذ را روي ميز گذاشته ام و به جاي سياه مشق، رنگين نقش كاركرده ام.تقه اي به در مي خورد.دري كه آهسته باز مي شود و چشمان ملتمس من كه به علي دوخته مي شود.دلم گريه مي خواهد كه مي چكد. علي دررا مي بندد و مي آيد طرفم.اشكم را كه مي بيند، خم مي شود و مي گويد: -ليلي! صداي تعحبش خيلي بلند است.دستم را مي گيرد و مرا از روي صندلي پايين مي كشد و كنارم مي نشيند و مي گويد: -دختر خوب!خبري نيست كه.تازه اومدن خواستگاري. سرم را بالا مي آورم و به صورت علي نگاه مي كنم.حرفم را مي خواند. اين علي را بايد آب طلا گرفت. -مطمئن باش بابا اين قدر كه هواي تو رو داره، اين قدر كه دوست داشتني ها و دوست نداشتني هاي تو رو مي شناسه،به هيچ كدوم از ما چهار تا اين طوري دقت نكرده.اين بنده خدا رو هم كه راه داده، صد پله از من بهتره، من يه داداش قلدر،بد اخلاق، خود خواه كجا؟ و اين شادوماد كجا؟ علي را بايد كتك مفصلي زد.حيف از آب طلا. -ببين،من خيلي با بابا صحبت كردم.حتي ديروز باهاش رفتيم كوه.من به تو كاري ندارم؛ اما به دل من خيلي نشسته، و الا عمرا اگه مي ذاشتم بيان.البته قرارم بود مثلا بهت نگم. اشكم يادم مي رود.با خودم مي گويم: -اين علي عجب موجود خواهرپرستي است.همان آب طلا لياقتش است علي نگاهش را مثل نگاه من به پرزهاي قالي مي دوزد. -ليلا!من تو رو آن قدر مي شناسم كه خود رو؛اما مطمئنم بابا تو رو از خودت بهتر مي شناسه.تمام خواستگارهايي كه براي تو زنگ مي زدن و اصرار مي كردن، باهاشون صحبت مي كرده،اينو مي دونستي؟ با تعجب سرم را تكان مي دهم.علي دستش را از زيرچانه اش آزاد مي كند، به صورتش مي كشد و مي گويد: -به بابا اعتماد كن.ريحانه هم انتخاب باباو مامان بود.من نمي دونم چه جوري بهت بگم كه اونا از ما حساس ترن.تو هم قبول كن كه حداقل با طرفت رو به رو بشي. حالاهم بلند شو چادرت رو بپوش. همه منتظرن. در صدايي مي كند و بابا آهسته سرش را داخل مي آورد و مي گويد: -ليلا جان!بابا! شرمنده مي شوم از اين كه پدر دنبال من آمده است.اين خلاف رسم است و يعني كه...و علي مي گويد: -چايي را كه من به جات تعريف كردم. اگه نمي آي،چادر هم به جات سر كنم و برم بگم:ليلا شكل من است. پدر خنده اي مي كند و مي گويد: -علي! دخترمو اذيت نكن.بيا برو بيرون. و هر دو مي روند.صورتم را با آب ليوان مي شويم.سلول هايم زنده مي شوند حوله را محكم روي صورتم مي كشم تا سلول هايم را به تقلا وادار كنم ورنگ پريده ام برگردد. مي دانم الان مثل ماست شده ام.چادرم را مرتب مي كنم و با بسم الله، دستگيره در را پايين مي كشم. خودم را كه مقابل آنها مي بينم، يك لحظه پشيمان مي شوم.وقتي به خودم مي آيم كه مقابلم بلند شده اند و من دارم با خانمي روبوسي مي كنم. مادرش خوش برخورد است و حتما آن دو نفر هم خواهر هايش هستند.راحتم مي گذارند كه با چشمان و انگشتانم دور تا دوربشقاب خط بكشم و ميوه و گل هايش را ببينم و لمس كنم.بابا مرا صدا مي زند.دلم نمي خواهد بلند شوم. چون مي دانم كه مي خواهد چه بگويد،اما به سختي مي روم كنارش. علي هم مي آيد. -مي خواهيد يه چند دقيقه اي با همديگه صحبت كنيد. دوباره سرخ مي شوم و حرفي نمي زنم. -شمابرو توي اتاقت بگم اين بنده خدا هم بياد. تندي مي گويم: -نه، اتاق من نه. -اتاق ما هم مرتبه.بريد اتاق ما. اتاق سه پسرها، عمرا اگه مرتب باشد. مگر اين كه... -مامان، عصر مثل دسته گلش كرده. باباخيالتون راحت. - باشه هر طور ميل ليلاست.
ابرار
#رنج_مقدس #نرجس_شکوریان_فرد #رمان_مذهبی #قسمت_شصت_و_هشتم دوست دارم زمان كش بيايد.تمام ذهن و فكر و خ
همراهش مي روم. در اتاق را برايم بازمي كند و با هم وارد مي شويم. همزمان يا الله پدر هم بلند مي شود. سلامي را كه مي كند آن قدر آرام جواب مي دهم كه خودم هم نمي شنوم؛ اما صداي در اتاق كه بسته مي شود، مرا بر مي گرداند. با ترس، سرم را بالا مي آورم. سرش را پايين انداخته و فرش را نگاه مي كند. سرم را پايين مي اندازم. هر دو ايستاده ايم....دستش را آرام در جيبش مي كند. مي نشينم و او هم مي نشيند... سكون، ترجمان تمام لخظات حيرت است كه انسان در مقابل آن لحظات نه تدبيري دارد و نه راهي. وا ماندگي روح است و جسمي كه تنها علامت حضور فرد است. من الان اول راهي قرار گرفته ام كه مي شود طولو عرض مابقي عمرم.نقش جديد پيدا مي كنم و سبك و سياقم را بر يك زندگي ديگر سوار مي كنم. شايد هم درمقابل سبك ديگري با ادبيات ديگر سر تسليم فرو بياورم. حالا كدام راه به سلامت است؟ سكوت بينمان را علي با آمدنش مي شكند...فرشته هازن بودند يا مرد؟ درذهنم دنبالش مي گردم. جنسيت نداشتند اما فعلا كه علي، فرشته نجات من است. ادامه دارد ... ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا