eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌺﷽🌿🌺 ✅بزرگترین اشتباه ما ادمها میدانید چیست ؟ چرا روابطمان دچار مشکل میشود چون نصفه می شنویم یک چهارم می فهمیم وهیچی تلاش نمیکنیم اما تلاش می کنیم دو برابرعکس العمل نشان دهیم. 🦋در پاسخ دادن اصلا عجله نکنید ... چون ممکنه سخنی گفته شود که هرگز نتونی جبران کنی .. کمی صبور باشیم ... شنونده خوبی باشیم حال کسی خوب نیست براش از تجربیات تلخ نگوییم .. 🌿❤️ نوازش با زبان را یاد بگیریم .. کلمات محبت امیز را یاد بگیریم ... دوستت دارم ... ممنون که هستی... درستش میکنیم ... نگران نباش ... و...‌ عشق بورزیم و مهربان باشیم 🦋کمی اهسته تر از کنار هم عبور کنیم ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_سو
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 ◀️بردن امیر المومنین(علیه السلام)به مسجد عمر که می دید با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها)نمی‌توانند امیرالمومنین(علیه السلام)را به مسجد ببرند، خواست به آن منظره سوزناک و شکننده پایان دهد. او چنان با غلاف شمشیر بر کتف حضرت زهرا(سلام الله علیها)زد که دست حضرت از امیرالمومنین(علیه السلام)جدا شد و بیهوش بر زمین افتاد! آنگاه امیرالمومنین(علیه السلام)را با طناب سیاهی که بر گردنش انداخته بودند به سوی مسجد بردند،در حالی که یک طرف طناب در دست عمر و طرف دیگر در دستان خالد بود. لحظاتی بعد حضرت زهرا(سلام الله علیها)به هوش آمد،و وقتی امیرالمومنین(علیه السلام)را ندید از فضه و بانوانی که آنجا بودند درباره آن حضرت سوال کرد.آنان عرض کردند:((امیرالمومنین(علیه السلام)را با اجبار به مسجد بردند)). حضرت زهرا(سلام الله علیها)از جا برخاست و دست امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)را گرفت و همراه عده‌ای از بانوان به سوی مسجد حرکت کرد. امیرالمومنین(علیه السلام)را به مسجد بردند و بدون عمامه در مقابل ابوبکر که بر منبر نشسته بود ایستاندند،درحالی که عمر شمشیر را بالای سر حضرت گرفته بود و می گفت:((با خلیفه رسول‌خدا بیعت کن و الا گردنت را میزنم))! در آن حال امیرالمومنین(علیه السلام)فرمود: -آیا فاطمه با جسارت زده می شود؟!ای کاش پسر ابوطالب قبل از چنین روزی مرده بود و کافران فاجر را نمی دید که برای ظلم بر بانوی طاهره ازدحام کرده‌اند! بر پسر ابوطالب سخت است که پهلوی فاطمه در اثر زدن سیاه شود و او نتواند به کمک بانویش رود و از همسرش دفاع کند! ◀️اتمام حجت حضرت زهرا(سلام الله علیها)بر غاصبین حضرت زهرا(سلام الله علیها)در حالی که عده بسیاری از بانوان اطرافش بودند،مقابل در مسجد رسید.آن حضرت با دیدن منظره بیعت،ناله ای زد و اشک از دیدگانش جاری شد و خطاب به ابوبکر فرمود: -ابوبکر! چه زود بر اهل بیت پیامبرتان حمله ور شدید. به خدا قسم،با شما سخن نخواهم گفت تا پروردگار را ملاقات کنم. سپس پیراهن پیامبر(صلی الله علیه و آله)را بر سر گذاشت و در حالی که دست دو پسرش را گرفته بود وارد مسجد شد و فرمود: -ابوبکر آیا می خواهی همسرم را از من بگیری؟به خدا قسم اگر دست از او بر نداری نفرین می کنم و کنار قبر پدرم می روم و به درگاه الهی شکایت می کنم. آنگاه به سوی قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)حرکت کرد تا کنار آن رسید و فرمود: -پسر عمویم را رها کنید.قسم به آنکه محمد(صلی الله علیه و آله)را به حق مبعوث کرد،اگر او را رها نکنید نفرین می کنم و پیراهن رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را بر سر گذاشته به درگاه الهی ضجه میزنم،و می‌دانم که ناقه صالح نزد خدا عزیزتر از فرزندان من نیست. ◀️آثار عذاب در مدینه با سخن حضرت،ناگهان آثار عذاب ظاهر شد و ستون های مسجد از زمین جدا شدند به قدری که کسی می توانست از زیر آنها عبور کند!امیرالمومنین(علیه السلام)با دیدن این منظره،سلمان را نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرستاد و پیام داد که نفرین نکند و به خانه بازگردد. سلمان فورا خدمت حضرت آمد و عرض کرد:((امیرالمومنین(علیه السلام)مرا نزد شما فرستاده و دستور داده به خانه خویش باز گردید و از این کار منصرف شوی. می ترسم مدینه در زمین فرو رود)).حضرت فرمود:((اطاعت می کنم و باز می گردم و صبر می کنم)). آنگاه بدون آن که نفرین کند راه بازگشت به خانه را در پیش گرفت.در این حال آثار عذاب نیز مرتفع شد و ستون های مسجد به جای خود برگشت و غباری از زیر آن بلند شد!حضرت زهرا(سلام الله علیها)هنگامی که بازمی‌گشت رو به قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)کرد و با ناله و گریه فرمود: -جان من در میان ناله ها محبوس شده،و ای کاش با ناله ها از سینه‌ام بیرون می آمد.پدر جان،بعد از تو خیری در زندگی نیست،و من از ترس آن گریه می‌کنم که زندگی‌ام طولانی شود.وای از فقدان تو ای پدر!وای از داغ حبیبت ابوالحسن! اکنون علی را به صورت اسیر کشان کشان می‌برند.وا محمداه.وای حبیبم.وای پدرم.وا ابا القاسماه.وا احمداه.وای از قلت یاری دهندگان.وا عوثاه.وای از طول قصه ام.وای از حزنم.وای از مصیبتم.وای از روزهای ناراحتی ام. آنگاه بیهوش شد و بر زمین افتاد،و صدای گریه و ناله مردم حاضر در مسجد بلند شد و همه یکپارچه ضجه زدند.در این حال عده ای از بانوان کنار حضرت جمع شدند و او را به هوش آورده‌اند و با کمک آنان به خانه بازگشت. امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)در مسجد ماندند و به آغوش پدر پناه بردند،در حالی که طناب همچنان بر گردن آن حضرت و شمشیر ها بالای سرش بود. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 استاد فاطمی نیا: خدمت رسیدم عرض کردم آقا راز به تقرب رسیدن چیه ؟ ایشان فرمودند خدا شاهدست بعضی مردم خیلی دست کم گرفته‌اند کنترل زبان را، متاسانه به راحتی پشت هم حرف میزنند قضاوت میکنند و آبروی یکدیگر رو میبرند 😔 📌 خداوند چند گناه را نمی‌بخشد: 1️⃣ عمدا نماز نخواندن 2️⃣ به ناحق آدم کشتن 3️⃣ عقوق والدین 4️⃣ آبرو بردن. این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی‌شوند. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
شعار بسیاری از والدین این است آن کاری که می‌گویم بکن، نه آن کاری که می‌کنم. برای نمونه، مادر یا پدری که فرزندش عصبانی است داد می‌زند، از فرزندش انتظار دارد هنگام عصبانیت مدیریت احساسش را داشته باشد. شما الگوی فرزندتان هستید، پس اول خودتان عمل کنید و بعد از فرزندتان بخواهید. ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🏴وسط معرکه غوغاست، جنون می‌رقصد 🏴مالک انگار که در برکه‌ی خون می‌رقصد ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_سو
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 حکومت غاصبانه سقیفه با بیعت اجباری، به بهای ضرب و جرح فاطمه(سلام الله علیها)پایه های خود را محکم تر کرده بود؛اما امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام الله علیهما)برای روشنگری مردم آن روز و نسل‌های آینده احتجاجات خود را تحت عنوان بازگرداندن فدک و در واقع با اتمام حجت درباره خلافت آغاز کردند. ◀️اتمام حجت برای فدک امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام الله علیها)چندین بار بر ابوبکر و عمر و اتمام حجت کردند و آن را محکوم نمودند.اکنون نوبت آن بود که حضرت با مهاجرین و انصار اتمام حجت فرماید و بی‌تفاوتی آنان را که باعث بسیاری از آن وقایع بود،به ایشان گوشزد نماید. لذا بار دیگر امیرالمومنین(علیه السلام)چندین روز همسر و پسرانش را سوار بر مرکبی نمود و بر در خانه های مهاجرین و انصار برد.حضرت زهرا(سلام الله علیها)به آنان می فرمود: -ای مهاجرین و ای انصار،خدا و دختر پیامبرتان را یاری کنید.شما روزی که با پیامبر(صلی الله علیه و آله)بیعت کردید بر سر این بیعت نمودید که از او و فرزندانش حمایت کنید و از آنان منع کنید آنچه از خود و فرزندانتان می کنید. بیایید و به بیعت خود نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله)وفا کنید. ولی این بار هم هیچ کس جز همان چهار نفر به درخواست اهل بیت(علیهم السلام)پاسخ ندادند. ◀️جسارت در کوچه یکی از اتمام حجت ها برای مسئله فدک آن بود که حضرت زهرا(سلام الله علیها)به دستور امیرالمومنین(علیه السلام)نزد ابوبکر رفت و سخنانی درباره فدک و حق خویش به او فرمود. ابوبکر که حرفی برای گفتن نداشت، ورقه ای خواست و نوشته ای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت و به حضرت زهرا(سلام الله علیها)داد.حضرت ورقه را برداشت و از نزد او بیرون آمد. عمر در راه حضرت زهرا(سلام الله علیها)را دید و گفت:((ای دختر محمد،این نوشته همراه تو چیست))؟ حضرت فرمود:(( نوشته‌ای است که ابوبکر برای بازپس دادن فدک نوشته است)).عمر گفت:((آن را به من بده))!اما حضرت ابا کرد و نوشته را نداد. او که می خواست به هر صورت سند اعتراف سقیفه درباره فدک را از دست حضرت بگیرد،با جسارتی عظیم دست به این اقدام زد. عمر چنان سیلی به صورت حضرت زهرا(سلام الله علیها)زد که گوشواره اش شکست. سپس با لگد به گونه ای زد که بانوی پهلو شکسته در اثر این جسارت در میان کوچه بر زمین افتاد! آنگاه جلو آمد و نوشته را به زور از دست فاطمه(سلام الله علیها)گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته هایش را پاک کرد.و سپس ورقه را پاره کرد و گفت: -این سرزمینی است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است!بیا کوه ها را بر گردن ما بگذار! حضرت زهرا(سلام الله علیها)در حالی که به شدت درد می کشید،با چادر خاک آلود به سختی از زمین برخاست و خطاب به عمر فرمود: -چه خبر است؟!خدا به تو مهلت ندهد و تو را بکشد،و شکمت را پاره کند همان گونه که کاغذم مرا پاره کردی. سپس صدیقه کبری(سلام الله علیها)که توقف بیش از این را در کوچه صلاح نمی دید،به سوی خانه حرکت کرد در حالی که امیرالمومنین(علیه السلام)با نگرانی منتظر آن حضرت بود. با رسیدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)به خانه،امیرالمومنین(علیه السلام)به استقبال او رفت و با دیدن حالش فرمود:((ای دختر پیامبر،چرا اینگونه غضبناک هستی؟)) حضرت جسارت عمر را بازگو کرد.امیرالمومنین(علیه السلام)با شنیدن این ماجرا در اوج غضب بار دیگر سفارش پیامبر(صلی الله علیه و آله)را به یاد آورد و برای تسلای بانویش فرمود:((ای دختر پیامبر،آرام باش که آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده‌اند از آن از این بالاتر است)). . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا