eitaa logo
ابرار
232 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_پنج
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 بیش از نود روز از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)می گذشت و در این ایام مصیبت های بسیاری بر خاندان رسالت جاری شده بود.از غصب فدک تا حمله به خانه وحی،از شهادت نوه پیامبر(صلی الله علیه و آله)تا اشک در بیت الاحزان،از عزاداری های حضرت زهرا(سلام الله علیها)تا گریه های امیرالمومنین(علیه السلام). اما روز آخر فرا رسیده بود و هیچ یک از اهل خانه امیدی به زنده ماندن بانوی بانوان نداشتند.حضرت نیز احساس نزدیکی وفات خویش را داشت. ◀️رسیدگی به فرزندان در روز آخر روز سوم جمادی الثانی امیرالمومنین(علیه السلام)وارد خانه شد و دید حضرت زهرا(سلام الله علیها)پس از مدتها که نمی‌توانست کارخانه انجام دهد،آن روز خمیری آماده کرده تا نان بپزد و ظرف آبی آماده کرده تا موهای حسنین(علیهم السلام)و لباسهایشان را بشوید.امیرالمومنین(علیه السلام)با تعجب از آنچه می دید علت را پرسید،و حضرت در حالی که اشک بر صورتش جاری بود فرمود: -یاعلی،اکنون هنگام فراق من و توست.دیشب در خواب پدرم را دیدم که در مکانی بلند ایستاده و به راست و چپ می نگرند و گویا منتظر کسی است. عرض کردم:پدر،رفتی و مرا تنها و بی کس باقی گذاشتی؟شب و روز و هر ساعت بر تو گریه می کنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خواب راحت ندارم. فرمود:((فاطمه جان،من اینجا منتظر تو ایستادم،چرا که مدت فراق زیاد شده و شب های انتظار و غم پایان یافته و ارتحال نزدیک شده است.دخترم،فردا شب هنگام رسیدن تو به من است)).با دیدن این خواب یقین کردم که فردا شب از نزد تو خواهم رفت. این خمیر را برای نان امروز آماده کرده ام و با این آب می خواهم موهای فرزندانم را بشویم؛چرا که تو فردا مشغول غسل و کفن و دفن من هستی و می ترسم فرزندانم گرسنه بمانند و سرهایشان غبار آلود بماند و لباسهایشان تمیز نباشد. ◀️گریه وداع و فراق هنگامی که امیرالمومنین(علیه السلام)کلمه فراق را از حضرت زهرا(سلام الله علیها)شنید،گریست و فرمود:یا فاطمه،هنوز غم پدر در قلب من است،پس چگونه می توانم دوباره با فراغ تو محزون شوم؟حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:((ای پسر عمو،بر فراق من همان گونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرین است)).آنگاه در حالی که می گریست و لباسهای فرزندانش را شست و موهایشان را شانه زد و فرمود: -کاش می دانستم چه کسی شما را مسموم می کند و به قتل می رساند و سرانجام شما چه خواهد شد. امام حسن و امام حسین(علیه السلام)با شنیدن این سخنان گریستند.حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:ای نور دیدگانم،کنار قبر پدربزرگتان بروید و از او بخواهید به من شفا دهد. هنگامی که حسنین(علیهم السلام)رفتند،حضرت از او خواست تا بسترش را پهن کند.آنگاه در بستر خوابید و فرمود:((ای پسر عمو،نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است)). امیرالمومنین(علیه السلام)با اندوه فراوان کنار بستر فاطمه(سلام الله علیها)نشست. ◀️بازگشت حسنین(علیهم السلام)از مرقد پیامبر(صلی الله علیه و آله) حضرت زهرا(سلام الله علیها)به اسماء فرمود:((ای اسماء،هنگامی که فرزندانم آمدند آنان را در مکانی بنشان که مرا نبیند و برایشان غذا ببر؛و آنگاه که خوردند سراغ کار دیگری بروند و نزد من نیایند)). ساعتی نگذشته بود که حسنین(علیهم السلام)آمدند و اسماء،صدایشان را شنید و به استقبالشان رفت و آنان را در مکانی که حضرت دستور داده بود نشاند و غذا آورد.آن دو گفتند:((ای اسماء،آیا دیده ای ما تنها و بدون مادر غذا بخوریم؟مگر ما چه کرده ایم که بین ما و مادرمان جدایی می اندازی))؟ اسماء گفت:مادرتان کمی سردرد دارد.اما حسنین(علیهم السلام)گفتند:((ما فقط با او غذا می‌خوریم)).آنگاه برخاستند و به اتاق مادر آمدند و دیدند حضرت در بستر خوابیده و پدر بالای سرش نشسته است. امام حسن(علیه السلام)سر بر سینه مادر گذاشت و امام حسین(علیه السلام)بر روی پاهای مادر افتاد و همه گریه کردند.حضرت زهرا(سلام الله علیها)به امیرالمومنین(علیه السلام)عرض کرد:((یا علی،حسین را آرام کن که من وصیت هایی دارم)). هنگامی که حسنین(علیهم السلام)آرام تر شدند حضرت عرض کرد:((یا امیرالمومنین،پسرانت را نزد قبر جدشان ببر)).حضرت برخاست و دست آنان را گرفت و فرمود:پسرانم کنار قبر پدر بزرگتان بروید. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_ششم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️آخرین وصیت ها امام حسن و امام حسین(علیه السلام)به مسجد رفتند و امیرالمومنین(علیه السلام)بازگشت و نزد همسرش نشست.حضرت زهرا(سلام الله علیها)عرض کرد:((ای پسر عمو،نزد من بنشین که وقت رفتن فرا رسیده است)). امیر المومنین(علیه السلام)سر بانو را به دامن گذاشت و گریست.فاطمه(سلام الله علیها)عرض کرد:((من چهاروصیت دارم:اول آنکه اگر از من کوتاهی دیده ای عفوکنی و مرا ببخشی)). امیر المومنین(علیه السلام)فرمود:((تو و کوتاهی،ای بانوی بانوان عالم؟!هرگز!بلکه تو درباره من در کمال محبت و نهایت مهربانی و شفقت و رضایت و تشکر و قناعت بودی)).حضرت زهرا(سلام الله علیها)در ادامه عرض کرد: -ای پسر عمو،وصیت دوم اینکه از تو می خواهم به فرزندانم توجه کنی که آن دو در روزگاران بعد از من کشته می شوند و فرزندانشان آواره می گردند. روزی من و فرزندانم نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بودیم که حضرت فرمود؛ای اهل بیت من!چگونه خواهید بود آنگاه که به قتل رسیده باشید و قبرهای شما در جاهای مختلف باشد؟ حسین پرسید:یا جداه، آیا به مرگ طبیعی میریم یا کشته می شویم؟فرمود:((پسرم،شما با ضلم و عداوت کشته می‌شوید و فرزندانتان در شرق و غرب آواره می گردند)). حسین عرض کرد:((چه کسی مارا می‌کشد فرمود:اشرار مردم شما را می کشند ؟پرسید آیا بعد از قتل،افرادی از امت ما را زیارت می کنند؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود:آری،طایفه ای از امتم قبور شما را زیارت می کنند و بر شما گریه و ناله می کنند و نوحه می گویند به خاطر غمی که از مصیبت شما دارند و بدین وسیله رضایت و صله مرا قصد می‌کنند. وصیت سوم آنکه مرا شب دفن کن و افراد غریبه و دشمنان شاهد و حاضر نباشند.چهارمین وصیت این است که زیارتت را نسبت به قبر من قطع نکنی،چراکه با تو انس عظیم دارم. امیرالمومنین(علیه السلام)وصیت ها را قبول کرد و فرمود: -ای دختر عمو،من نیز سه خواسته از تو دارم که می‌خواهم قبول کنی:اول آنکه اگر از سوی من نسبت به تو کوتاه شده عفو کنی. دوم آنکه وقتی پدر را ملاقات کردی از من به او سلام برسانی و تحیّت مرا به او ابلاغ کنی.سوم آن که هنگامی که نزد پدرت رفتی شکایت مرا به او نکنی. ◀️استقبال پیامبر(صلی الله علیه و آله) از روح حضرت زهرا(سلام الله علیها) در حالی که امیرالمومنین(علیه السلام)و حضرت زهرا(سلام الله علیها) درباره وصیت گفتگو می کردند صدای گریه و ناله ای شنیدند که می‌گفت:((واویلا،وامصیبتا،واحزنا،وا کربتاه)). فضه از خانه بیرون رفت و دید حسنین(علیهم السلام)گریان به سوی خانه می آیند.امیرالمومنین(علیه السلام)نیز از اتاق بیرون آمد و پرسید:ای نور چشمانم؟چه شده که اینگونه اشک می ریزید؟گفتند: -پدر جان،به ما گفتی کنار قبر پدر بزرگ برویم.ما رفتیم و هنگامی که آنجا رسیدیم شنیدیم هاتفی می‌گوید:((این ابراهیم خلیل است که می‌گوید:یتیمان فاطمه آمدند.این اسماعیل ذبیح است که می‌گوید:شفیع ما در روز قیامت آمد.این محمدمصطفی است که می‌گوید:که پسرانم و نور چشمانم آمدند.)) این صداها را که شنیدیم کنار قبر پدر بزرگ رفتیم و صدای او را از داخل قبر شنیدیم که فرمود:((فرزندانم،نزد مادرتان برگردید و قبل از وفاتش با وداع کنید.من نیز با جمعی از پیامبران به استقبال روح مادرتان آمده‌ام)). ◀️وداع حضرت زهرا(سلام الله علیها)با فرزندانش امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)وارد اتاق شدند و حال مادر را که دیدند کنار او نشستند.آنان دست و پای مادر را می بوسیدند و می گفتند:((ای مادر چشمانت را باز کن و به یتیمانت نگاه کن. )) هنگامی که حضرت زهرا(سلام الله علیها)صدایشان را شنید چشمانش را گشود و فورا آنها را به سینه چسبانید،و در حالی که می گریست فرمود: -ای نور چشمانم،نمی دانم بعد از من به دست دشمنان چه بر سر شما خواهد آمد و چه محنت ها و اذیت ها و سختی ها خواهید کشید. سپس دستور داد دخترانش بیایند و به حسنین(علیهم السلام)درباره توجه به آن‌ها و احوالشان سفارشاتی فرمود. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_شش
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️وصیت خصوصی ساعتی بعد،حضرت زهرا(سلام الله علیها)ام ایمن و اسماء را سراغ امیرالمومنین(علیه السلام)فرستاد.هنگامی که حضرت آمد فرمود: -ای پسر عمو،دیگر امیدی به زنده ماندن ندارم و می دانم که ساعاتی دیگر به پدرم ملحق خواهم شد.اکنون تو را به آنچه در دل دارم وصیت می کنم. امیرالمومنین(علیه السلام)بالای سر همسرش نشست و کسانی را که در اتاق بودند بیرون فرستاد و فرمود:((ای دختر پیامبر،آنچه دوست داری بگو)). حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:((ای پسر عمو،جز راستی و صداقت از من ندیده ای و در طول زندگی مشترکمان با تو مخالفت ننمودم)).حضرت فرمود: تو در پیشگاه خدا از همه داناتر و با تقوا تر و پاکدامن تر و با کرامت تر هستی آنقدر از خدا ترس داری که مخالفت توبامن معنی ندارد. دوری و فقدان تو برای من عزاست؛اما چه کنم که مرگ حتمی است و چاره ای از آن نیست.به خدا قسم،مصیبت پیامبر(صلی الله علیه و آله)بر من تازه شده و شهادت و فقدان تو برایم عظیم است. انا لله و انا الیه راجعون در مصیبتی که از آن دلخراش تر و دردناک تر و تلخ تر و ناراحت کننده تر نیست.به خدا قسم،این مصیبت را تسلایی نخواهد بود. ◀️آخرین وصیت آنگاه امیرالمومنین(علیه السلام)سر فاطمه(سلام الله علیها)را به سینه گرفت و ساعتی با هم گریستند.و سپس فرمود:آنچه می خواهی وصیت کن که مرا وفادار به آنچه دستور دهی خواهی یافت،و خواسته تو را بر خواسته خویش ترجیح می دهم)).حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود: -ای پسره عمو،به تو وصیت می کنم که بعد از من با(دختر خواهرم)امامه ازدواج کنی که او برای فرزندانم همانند من است. تو را وصیت می‌کنم که هیچ یک از کسانی که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند بر سر جنازه ام حاضر نشوند.آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)هستند. همچنین هیچ یکه از آنان و پیروانشان بر من نماز نگذارند.مرا شب دفن کن،هنگامی که چشمان مردم در آرامش خواب است. ◀️شدت حال حضرت زهرا(سلام الله علیها)هنگام ظهر هنگام ظهر امیرالمومنین(علیه السلام)از خانه بیرون رفت.وقتی بازمی‌گشت چند دختر خردسال را دید که با چشمانی گریان و غم زده به سوی او می‌آیند. حضرت پرسید:چه خبری دارید که می‌بینم صورت ها و حالتان متغیر است؟ آنها عرض کردند:((یا امیرالمومنین،دختر عمویت زهرا(سلام الله علیها)را دریاب که گمان نمی‌کنیم او را زنده بیابی)). امیرالمومنین(علیه السلام)با سرعت به خانه آمد و دید حال حضرت زهرا(سلام الله علیها)در بستر به شدت منقلب است. حضرت با دیدن این حالت،عبا از دوش انداخت و عمامه از سر برداشت.آنگاه نشست سر حضرت زهرا(سلام الله علیها)رابه سینه چسبانید و صدا زد:((یا زهرا))اما جوابی نشنید. فرمود:((ای دختر محمد مصطفی)).اما باز صدای نیامد.ندا کرد:((ای دختر کسی که زکات را در عبای خود حمل می‌کرد و به فقرا می بخشید)).اما پاسخی نشنید. صدا زد:((ای دختر کسی که در آسمان با ملائکه نماز خواند)).اما جوابی نیامد.آنگاه بود که فرمود:((یا فاطمه،با من سخن بگو که من پسرعمویت علی بن ابی طالب هستم)). حضرت زهرا(سلام الله علیها)چشمانش را به روی حضرت گشود و نگاه کرد و هردو گریستند.امیرالمومنین(علیه السلام)فرمود:چرا حالت اینگونه است؟عرض کرد: -ای پسر عمو،من مرگ را احساس می کنم که چاره و فراری از آن نیست اگر ازدواج کردی شب و روزی برای همسرت باش و شب و روزی را با فرزندانم باش.این قرین بتول،تو را به فرزندانم سفارش می کنم که چشم انتظار می‌مانند. یا ابالحسن،با آنان به صدای بلند سخن مگو که آن دو یتیم و غریب و دلشکسته هستند.آنان دیروز پدربزرگشان را از دست دادند و امروز مادرشان را از دست می‌دهند.وای بر امتی که آن دو را می کشند و با آنها دشمنی دارند. و بر من و یتیمانم گریه کن و شهید به دست دشمنان در بیابان عراق را فراموش مکن.فرزندانم از من جدا شده و متحیرانه یتیم شده اند.به خدا قسم که روز فراق رسیده است. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_ششم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️خبر از نزدیکی شهادت امیرالمومنین(علیه السلام)فرمود:ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)،خبر شهادت خویش را از کجا می گویی در حالی که وحی از ما قطع شده است))؟عرض کرد: یا ابالحسن، ساعتی استراحت کردم و حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را در قصر از در سفید دیدم که فرمود:((دخترم نزد من بیا که مشتاق تو هستم)). گفتم:به خدا قسم،من بیش از شما به ملاقاتتان مشتاقم. فرمود:((تو امشب نزد من خواهی بود)).او در وعده خویش صادق است و به عهدش وفا می خواهد کرد. مرا غسل بده و لباس از من برمگیر که طاهر و مطهر هستم.مرا شب دفن کن که حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)خبرش را فرموده است. آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)چند وصیت نمود و از جمله فرمود:((مرا شب دفن کن،و همیشه بر سر قبرم قرآن بخوان که دوست دارم تو بر سر قبرم قرآن بخوانی)). ◀️سند شفاعت برای قیامت ساعتی تا غروب باقی مانده بود و امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام الله علیها)در آخرین گفتگوها بودند. آن حضرت با اشاره به بسته‌ای فرمود:(( یا ابالحسن، هنگامی که خواستی مرا دفن کنی ورقی را که داخل این بسته است در کفن من روی سینه ام قرار بده))! امیرالمومنین(علیه السلام)فرمود: در این ورقه چه نوشته است؟عرض کرد: هنگامی که پدرم می خواست مرا به ازدواج تو درآورد فرمود:فاطمه جان،آیا راضی هستی با مهریه ۴۰۰ در هم با علی ازدواج کنی؟عرض کردم:به ازدواج با علی راضی هستم،اما نه با مهریه ۴۰۰ درهم! در آن هنگام جبرئیل نازل شد و گفت:یا رسول الله،خداوند می‌گوید:((بهشت را به آنچه در آن است مهریه فاطمه قرار دادم)). عرض کردم:راضی نمی شوم. فرمود:یا فاطمه چه می‌خواهی؟ عرض کردم:((شفاعت را می خواهم)).جبرئیل بازگشت و سپس با این ورقه نازل شد که در آن مکتوب بود:((شفاعت را مهریه فاطمه قرار دادم)).روز قیامت این فرقه را می آورم و می گویم:خدایا،این سند شفاعت است. یا ابالحسن،دیگر رمقی برای زنده ماندن ندارم و زمان وداع فرارسیده است.اکنون صدایم را بشنو که دیگر صدای فاطمه را نخواهی شنید. یابن‌الحسن،وصیت می کنم که مرا فراموش نکنی و بعد از مرگم به زیارت من بیای.چرا که من در مدت زندگی از تو جدا نبودم و اکنون که می خواهم در خانه غربت و وحشت ساکن شوم هیچکس را ندارم که مونس تنهایی ام باشد. امیرالمومنین(علیه السلام)در حالی که اشک می ریخت فرمود:((یافاطمه،هنگامی که حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله)را دیدی از من به او سلام برسان و از ظلم و دشمنی این امت برایش بگو)). ◀️وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)برای کربلا سپس حضرت زهرا(سلام الله علیها)به دو پسرش نگاهی کرد و فرمود:(( ای فرزندانم و ای نور چشمانم.هنگامی که از دنیا رفتم چه کسی به شما رسیدگی می‌کند و احوال تان را جویا می شود))؟ امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)با شنیدن این سخنان گریستند و حضرت به آنها فرمود:(( پسرانم به بقیع بروید و از خدا بخواهید تا مادرتان را بهبودی‌ بخشد.ای نور چشمانم،مادرتان مریض است.کنار قبر پدر بزرگتان بروید و برایش دعا کنید. آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)با چشمانی اشکبار امام حسین(علیه السلام)را بوسید و نگاهی با حسرت به او کرد و آهی کشید.سپس با دو دخترش زینب و ام کلثوم(علیهما السلام)- که در سنین چهار و سه سالگی بودند-وداع کرد و به حضرت زینب(علیها السلام)فرمود:((هنگامی که برادرت در کربلا تنها ماند به جای من زیر گلویش را ببوس)). ◀️دعای فاطمه(سلام الله علیها) برای شیعیان امام حسن و امام حسین(علیهما سلام)به بقیع رفتند و حضرت زهرا(سلام الله علیها)در بستر خوابید و به اسما فرمود:((برایشان غذایی آماده کن و هنگامی که از بقیع برگشتند به آنها بده و نگذارببینند در چه حالی هستم)). امیرالمومنین(علیه السلام)نیز برخاست و به مسجد رفت.با خلوت شدن خانه، حضرت زهرا(سلام الله علیها)در حالی که می‌گریست اینگونه دعا می کرد: خدای من و سرور من،به حق برگزیدگانت و به حق گریه های کودکانم در فراق من، گناهکاران شیعیان من و فرزندانم را مورد مغفرت خویش قرار ده. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_ششم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ◀️آخرین غسل هنگامی که امیر المومنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)از خانه بیرون رفتند دقایقی تا غروب باقی مانده بود.حضرت زهرا(سلام الله علیها)به سلمی' خواهر اسماء فرمود:ای مادر،برایم وسایل غسل آماده کن. سلمی' آنچه حضرت خواسته بود آماده کرد و فاطمه(سلام الله علیها)آخرین غسل را انجام داد آنگاه فرمود:((ای مادر،و لباس های تازه ام را بیاور)). سلمی' لباس ها را آورد حضرت زهرا(سلام الله علیها)آنها را پوشید. ◀️خیمه ای از سندس بهشتی آنگاه حضرت به اسماء فرمود:((وقتی از دنیا رفتم به اتاق نگاه کنید و هنگامی که دیدید خیمه ای از سندس بهشتی در گوشه خانه زده شده،بدن مرا با کمک زینب و ام کلثوم را آنجا ببرید و داخل خیمه قرار دهید)). ◀️آخرین نماز سپس فرمود:((ای اسماء،من ساعتی در اتاق استراحت خواهم کرد.هنگام اذان سه بار مرا صدا بزن.اگر جواب ندادم بدان که به پیامبر(صلی الله علیه و آله)ملحق گشته ام)). آنگاه وضو گرفت و به اسماء فرمود:((لباس و عطری که همیشه برای نماز استفاده می‌کنم بیاور)).سپس در جایی که مکان پیامبر(صلی الله علیه وآله)در خانه‌اش بود دو رکعت نماز خواند. ◀️کافور بهشتی حضرت زهرا(سلام الله علیها)پس از نماز به سلمی' فرمود:((مادر،رختخواب مرا در وسط اتاق پهن کنید)).سلمی' دستور حضرت را انجام داد.حضرت زهرا(سلام الله علیها)داخل بستر رو به قبله خوابیدن و دست راستش را زیر صورت قرار داد و به سلمی' فرمود:((مادر،هنگامی که از دنیا رفتم،هیچ کس روپوش مرا کنار نزند)).سپس به اسماء فرمود: -جبرئیل هنگام وفات پدرم کافوری از بهشت آورد.پیامبر(صلی الله علیه و آله)آن را سه قسمت کرد که ثلث آن را برای خودش و ثلث آن را برای علی و ثلث دیگرش را برای من قرار داد. ای اسماء،کافور مرا بیاور و زیر سرم بگذار.سپس از نزد من خارج شو که می خواهم با خدا مناجات کنم. اسماء کافو را آورد و زیر سر حضرت زهرا(سلام الله علیها)گذاشت و بیرون رفت. ◀️آخرین لحظه ها آنگاه حضرت دست هایش را به سوی آسمان گرفت و پس از نفرین بر غاصبین خلافت فرمود: -خدایا،به حق محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)و اشتیاق او به من و به حق شوهرم علی مرتضی(علیه السلام)و حزن او بر من وبه حق حسن مجتبی و اشک او بر من و به حق حسین شهید و غم او در مصیبت من و به حق دختران فاطمیات من و حسرتشان بر حال من،رحمت و غفران خود را بر گناهکاران جاری نما و آنان را وارد بهشت کن که تو بزرگوارترین سوال شوندگان و مهربان ترین مهربانان هستی. اسماء که دعای حضرت را می‌شنید گریست.آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)پارچه بر صورت خود کشید و پاهای مبارک را به سمت قبله کرد و به اسماء فرمود: -پس از دقایقی که وقت نماز رسید مرا صدا بزن. اگر پاسخ ندادم سراغ علی بفرست و بدان که من نزد پدرم رفته ام. . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯