eitaa logo
ادبیات قم
184 دنبال‌کننده
206 عکس
30 ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمین: @adabiatqom_admin اطلاعات بیشتر: @ghaffarimohamad قم، خیابان عماریاسر،‌ پشت مجتمع تجاری زمزم 02537747700
مشاهده در ایتا
دانلود
سه تقدیم به حر صدفی گریه گریه دُر شده است چون گرفتار توست، حر شده است قطره قطره به لطف مادر آب از خودش خالی از تو پر شده است تقدیم به حبیب راز «امن یجیب» آمده است دردها را طبیب آمده است نامه‌ای از سوی امام غریب تا دیار حبیب آمده است تقدیم به بریر گاه شور بریر خواهد شد گاه شوق زهیر خواهد شد با تو ای معنی همیشه عشق قصه ختم بخیر خواهد شد تقدیم به جون عاشقی را مرید یعنی تو شوق «هل من مزید» یعنی تو تا ابد روسیاه کوفی‌ها از ازل رو سپید یعنی تو ۲ @adabiatqom
چهار برای جناب حر از شرم حسین، سوختی، آب شدی در جمع کمال شمع اصحاب شدی دارد ادب آداب، اگر حر شده‌ای از مرحمت مادر ارباب شدی ۲ @adabiatqom
پنج یاد یاران حسینی هست در سر والسلام سایه‌های مهرشان بر خانه‌هامان مستدام حُر همکنون از مسیر خانه‌ها رد می‌شود می‌رسد تا توبه را محکم کند او گام گام من حبیبانه دلم را دست‌گردان می‌کنم ای حبیبی لا حبیب له، بگیر از من تو جام من برای معرفت در چادرت باشم زهیر؟ گوشه‌ای، کنجی، به زیر سایه‌سار آن خیام بوی جنت، بوی ایمان، روی زیبا، رنگ ناب جُون دارد، جُون دارد آنچه در هر خاص و عام "وقت آن آمد که من عریان شوم" خواندی رجز بعد عابس هست دیگر عشق عالم ناتمام با وهب‌واری و مسلم‌گونگی پا در رکاب سرنوشت ما چه خواهد شد بجز حسن‌الختام؟ ۲ @adabiatqom
شش دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد به رویم راه‌ها را یک به یک با دست خود بستم نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟ اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟ اگر من را نبخشد دوست، دشمن شاد خواهم شد ترک‌های بیابان راوی دلشوره‌های من بخندد آسمان با خنده‌اش آباد خواهم شد سرود سروها عمری نوازش داده روحم را دلم می‌گفت با آزاده‌ها همزاد خواهم شد به اذن عشق نامم در دل تاریخ می‌ماند میان توبه‌های توبه‌کاران یاد خواهم شد تجلی می‌کند آیات حق در برق شمشیرم در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد بگو با حنجر خونین رقم خورده‌است تقدیرم بگو مثل کسی که پای تو سرداد خواهم شد کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی... و من آن لاله‌ای که از تو دور افتاد، خواهم شد ۲ @adabiatqom
هفت آخر به اوج آرزوهایت رسیدی تو عطر تو می‌پیچد از آنجا که شهیدی تو من تشنه‌ی یک واژه از چشمان او هستم حرفی بزن از آنچه دیدی و شنیدی تو ای کاش می‌دیدم فقط یک لحظه رویش را ای کاش من آن لحظه‌ها بودم که دیدی تو من چیزی از آغوش گرم او نمی‌فهمم گرمای آغوش دعایش را چشیدی تو "کَیفَ تَرَی الفجار ضَرب الاَسود" اما عشق وقتی که آمد از سیاهی‌ها بُریدی تو آری چه راحت رنگ در ما رنگ می‌بازد من روسیاهم "جُون" اما روسپیدی تو ۲ @adabiatqom
هشت بر بام ِ حسین یک کبوتر دیدیم از بین ِ صحابه‌اش تو را سر دیدیم زانوی حسین بود معراجت، جون! ما مثل شما شهید کمتر دیدیم ۲ @adabiatqom
نه مرا از عمق ِ این دریا نترسان مرا از مردنی زیبا نترسان ولایی مثل ِ یاران ِ حسینم مرا از روز ِ عاشورا نترسان ۲ @adabiatqom
ده تقدیم به سعید بن عبدالله با دشمن خویش رو به رو بود آن‌روز با گرمی خون غرق وضو بود آن‌روز آن‌کس که تشهد اباعبدالله تلقین شهادتین او بود آن‌روز... ۲ @adabiatqom
یازده ولله که جون شاعر باران بود مشتاق‌ترین مسافر باران بود سرباز فقط نبود او در دینَش سردار ِ سپاه زائر باران بود ۲ @adabiatqom
دوازده جمع کرده دور خود او بهترین اصحاب را داده بر یاران پاکش برترین القاب را گرچه در کوفه وفا پیدا نمی‌شد آن زمان دیده در اصحاب خود این گوهر نایاب را هر که خواند عاشق هفتاد و دو یارش شود از مقاتل قصه‌های آن شب مهتاب را آنقدر سیراب از جام ولایت تا شدند پیش خود شرمنده می‌کردند اینان آب را تا گرفتند اینچنین در آخرین شام حیات با وفاداری خود از چشم دشمن خواب را گفت بر یاران خود احسنت مولا چونکه دید بر رخ زینب دوباره چهره‌ای شاداب را اذن را باید بگیرد اول از اصحاب او هر که می‌خواهد بخواند حضرت ارباب را ۲ @adabiatqom
سیزده غیر از تو به هر غریبه رو آوردیم این شد که همیشه‌ی خدا پردردیم امّید نجات از تو داریم چو حر ای کاش که باتلنگری برگردیم ۲ @adabiatqom
چهارده تا عرش پیاله‌های ما پر شدنی است از گوهر ناب عشق او دُر شدنی است اینجا نه فقط جای حبیب است و زهیر فرمانده‌ی آن سپاه هم حُر شدنی است ۲ @adabiatqom
پانزده باید که رها ز غیر گردیم همه در معرفتش زهیر گردیم همه در صحنه امتحان عاشورایی تا عاقبتِ به خیر گردیم همه ۲ @adabiatqom
شانزده پرواز کنان مثل کبوتر آمد تا خیمه سراسیمه و  با سر آمد دیدند وهب شوق زیارت دارد گفتند: به پا بوسی مادر آمد ۲ @adabiatqom
هفده جناب وهب بن عبدالله مسلمان گشته‌ی دست تو هستم مسیحا! عاشق مست تو هستم امیر من توئی، نعم الامیری سفیر عشق! پا بست تو هستم ۲ @adabiatqom
هجده ســیــمای ســپــهر لالــه‌گــون خــواهد شــد هفتــاد و دو شــمس غــرق خــون خــواهد شــد آلالــه بـه راه عــشــق ســر خــواهد داد پیمــانــه صــبــر واژگــون خــواهد شــد گم ڪــرده طــریق، هرچــه درعــالــم هســت بــر وادی صــدق رهنــمــون خــواهدشــد وقــتــی بــزنند تــیشه بــر ریــشـه جــور یک دشــت بــسان بــیســتون خــواهد شــد در بــیــع و شــراء بین مــحــبــوب و حـبیـب ســرمــایه عــقل هم جــنــون خــواهدشــد ۲ @adabiatqom
نوزده گلی از باغ سیبت باشم ای کاش غزل خوان غریبت باشم ای کاش میان تیرباران بلایت حسین من! حبیبت باشم ای کاش! ۲ @adabiatqom
نذر شاعرانه به مناسبت ماه محرم موضوع شب سوم: حضرت رقیه سلام الله علیها مهت ارسال: یکشنبه ۲ شهریور، ساعت ۲۰ شاعران گرامی می‌توانند نوسروده‌های خود در همه قالب‌های شعر سنتی (غزل، رباعی، دوبیتی و....) را به آی‌دی @adabiat_moharam برای نشر در شبکه‌های اجتماعی تلگرام، ایتا و ایسنتاگرام ادبیات قم به نشانی @adabiatqom ارسال فرمایند. در پایان هر موضوع پنج اثر انتخاب و نفرات برگزیده روز بعد اعلام خواهند شد. *اشعار می‌بایست حتما جدید باشند و پیش‌تر منتشر نشده باشند. ۳ @adabiatqom
یک حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهره‌ام قدری پریشان است، قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعد از تو علمدار و امیر ما شده قافله بی‌ یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار: نه زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه ۳ @adabiatqom
دو تا بود... شبیه لاله بودی خاتون دور از غم و آه و ناله بودی خاتون گفتند سه ساله ای ولی بعد پدر انگار هزار ساله بودی خاتون با حال بد و خرابه سازش کردم صد بار زنیزه دار خواهش کردم آرام شدم، جایزه‌ام را دادند تا صبح سر تورا نوازش کردم ۳ @adabiatqom
سه ساز نی از غم در سینه حکایت دارد کربلا بوده و از درد شکایت دارد دیدن روی پدر بر سر نی واویلا چقدر تلخ از این قصه روایت دارد دیده دنبال سرش دختر رنجوری را دختری را که به تن زخم اسارت دارد صورت نیلی و پهلوی کبودی ای وای قصه مادر و دختر چه شباهت دارد چون پدر دید توان از کف دختر رفته کنج ویرانه از او قصد عیادت دارد چه بگویم من از این حال پدر با دختر عمه یک لحظه به دل شور قیامت دارد دختر آرام شد و صورتش از غم وا شد شد شهیدی که چه بسیار کرامت دارد دوست دارم که شبی زائر صحنش باشم بخدا آن حرم پاک زیارت دارد ۳ @adabiatqom
چهار بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! ۳ @adabiatqom
پنج حالم خراب نیست عمو جان تو غم نخور قحطی آب نیست عمو جان تو غم نخور من با خیال مشڪ تو سیراب گشته ام سهمم سراب نیست عمو جان تو غم نخور غمواره ها ڪه سیل شده پیش پای من اشڪ رباب نیست عمو جان تو غم نخور زینت گرفته دست من و عمه از طلا اینها طناب نیست عمو جان تو غم نخور با افتخار عشق تو را جار میزنم سیلی جواب نیست عمو جان تو غم نخور گیرم ڪه پای اسم تو دندان من شڪست اصلا عذاب نیست عموجان تو غم نخور اصلا ڪه گفته پهلوی من را شڪسته اند قلبم ڪباب نیست عمو جان تو غم نخور زخم زبان زدن به یتیمان بی پناه در شام باب نیست عمو جان تو غم نخور آنجا ڪه برده اند اسیران خسته را بزم شراب نیست عموجان تو غم نخور من قول داده ام ڪه بمیرم برای تو اینڪه حساب نیست عمو جان تو غم نخور ۳ @adabiatqom
شش دیدی چه کبود است تمام تن من؟!! خاکی شده است و پاره پیراهن من؟!! دیروز سرم به روی زانوی تو بود امروز سرت نشسته بر دامن من ۳ @adabiatqom
هفت طفل سه ساله میدود با پای کوچک جا مانده است از قافله زهرای کوچک تاشام حتی خم به ابرویش نیاورد این سروِ زخمی سروِ پا برجای کوچک در چشمهای روشنش اشکی نمانده خشکیده است انگار این دریای کوچک غمگین ترین تصویر دشت کربلا بود این دخترِ دلواپسِ تنهای کوچک بی شک دلی گسترده تر ازاین زمین داشت دیگر نمی ماند دراین دنیای کوچک خسته، گرسنه، تشنه باجسمی پر از درد خوابیدو دیگر پانشد زیبای کوچک ما شعرهامان را فقط نذر تو کردیم مارا دعاکن باهمان لبهای کوچک ۳ @adabiatqom