.
عروس قریش
✍نرگس سلیمانی
نگاهم بین کتب کتابخانه جهادی میگشت و نمیدانستم کدام را انتخاب کنم که دوستم گفت: این کتاب راخواندهای؟! اسمش راندیدم و بادیدن تصویرجلدکتاب، به یاد روایتهای همسرانه شهدا افتادم. به خانه که رسیدم شروع به خواندنش کردم اما دیدم موضوع کتاب شهدایی نیست بااینکه حس رمانتیک طلبانه درخوانش بر من غلبه دارد اما کتاب را رهانکردم و شروع کردم به خواندن و باهر ورق کتاب دوست داشتم باسرعت بیشتری آن رابخوانم.
دیگرهم قدم شده بودم با آمنه، اویی که سعادت یافت و مادر آخرین پیامبر شد. باصفحات عشقش به عبدالله و وصلشان خوشحال شدم و با فراق از شویش بعد از یک ماه وصلت اشک ریختم. با خواندن دلتنگیهای آمنه در حال بارداری وقتی فراق او با همسرش فراق ابدیشد حس میکردم این روایت چقدر شبیه روایت کتاب گلستان یازدهم شده است قصههای زنانی که دردلتنگی همسرانشان یادگار همسرشان رابه دنیا آوردند با تصورش هم بغض برگلویم چنگ میانداخت. دلتنگیهای آمنه رامیخواندم که نانوشته مانده بود و نویسنده داشت شرح حال میگفت که اقتضای نوشتن یک رمان است خصوصا یک رمان تاریخی.
مطمئنا هر خواننده مونث تاریخی هرصاحب قلب مهربانی، تاریخ اسلام را خوانده باشد و رسیده باشد به قصه حضرت آمنه، چشمانش بارانی شده است. درخواندن سختیهای این مادربه یادآیه "يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ" میافتادم واینکه خدا عزیزانش را چقدر امتحان میکند شاید سخت است باور این سختیها و ازهمه مهم تر درک" هرکه دراین بحرمقربتراست
جام بلابیشترش میدهند"
#حضرت_آمنه
@AFKAREHOWZAVI