eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
709 دنبال‌کننده
883 عکس
154 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
لطیفِ خبیر ✍🏻مریم زارعی نوزادها لطیفند و انسان ها در برخورد با نوزادان لطیف میشوند. این را زمانی فهمیدم که نوزاد در بغلم بود و از هر گوشه و کناری رد میشدم صدای عزیزم ، جانم و قربان شوم به گوش میرسید. وقتی که بارها به کتابخانه رفتم اما زمانی به من نان و چای و خرما دادند که بچه همراهم بود. یا همان زمان که بچه گریه میکرد و هر کسی سعی میکرد ترفندی را اجرا کند تا او آرام شود. خداوند هم لطیف است. همان طور که در قرآن میخوانیم ان الله لطیف خبیر خداوند در همه ابعاد سعی دارد مارا به خود نزدیک کند تا زمینه ی رشد و سعادت ما را فراهم سازد.او می خواهد با نوزاد و با نگهداری و مراقبت از نوزاد مارا لطیف کند تا خبیرمان سازد. درست همانند خودش و از جنس خودش. وقتی می گویند فرزند داری عبادت است می تواند از همین جهت باشد. مگر عبادت جز برای تقرب است؟! پروردگارا لطیف‌مان ساز تا خبیر شویم. @AFKAREHOWZAVI
«روایت آقای ایکس» ✍️طیبه فرید وجدان سپید و بیدارش زیر آن پوست سیاهِ براق یک مسئله را دریافته بود، وآن قدرت بُعد هیولائی رسانه بود! وقتی که آخرین دکمه ی شفاف لباسش را می بست به این درک رسیده بود که رسانه می داند چگونه روایت کند که بی گناه مجرم باشد و مجرم بی گناه! و توده ها باور کنند! جوری که نتوان مسئله را حل کرد و صدای حقیقت توی شلوغی ها گم شود و به گوش کسی نرسد تا آنجا که حوادث و رویدادها بشود یک توده ی بدخیم که تیغ تیزِ جراحی بهترین متخصص ها نتواند برایش کاری کند. کتش را که پوشید، سالن داشت از جمعیت مسلمان های آمریکایی پر می شد و کمی قبل تر از اینکه پای آقای ایکس به جایگاه سخنرانی برسد نزاع سختی میان روایت صادقِ او و روایت دیگران شکل گرفته بود! و زمانی که انگشت های سه مهاجم به نام اسلام روی ماشه ی اسلحه لغزید در قلب منهتن قلبش از تپش ایستاد. روی لباس سپیدش پر از رز قرمز بود. (تقدیم به وجدان بیدار شهید مالکوم ایکس، رهبر مسلمانان سیاه پوست آمریکا) @AFKAREHOWZAVI
بر هم زدن عادت‌ها ✍🏻 زهرا کبیری پور من به شیرینی خیلی علاقه داشتم و این علاقه‌ی بیش از حد را دوست نداشتم، از طرفی کنترل آن هم برای من خیلی سخت شده بود. برای رهایی از این وابستگی و عادت مُضر تصمیم گرفتم به مدت بیست و یک روز شیرینی نخورم، از هر نوعش هر آنچه که قند و شکر داشت و تنها چیزی که برای خوردن مجاز دانستم، خرما بود. بخش کوچکی از این تصمیم به سلامتی مربوط می‌شد اما بخش اعظم آن در واقع برای تقویت اراده بود. دوست داشتم به خودم ثابت کنم که اگر بخواهم می‌توانم... و خواستم و شد... در تمام این مدت که مصادف می‌شد با ایام جشن و شادی، من شیرینی نخوردم، جدای از مزایایِ فراوانی که این تصمیم داشت، حس سبکیِ جسمی و روحیِ آن بود. حالا شما فرض کنید همین روش را بر روی عادات ناپسند روحیِ‌مان اجرا کنیم، مثلا تصمیم‌ بگیریم مدتی حسادت نکنیم، مغرور نشویم، غیبت نکنیم و... اما این تصمیم با تصمیم بالا کمی تفاوت دارد برای عملی شدن این تصمیم باید روح‌مان را از محیط‌های آلوده دور کنیم. تصمیم بگیریم و با عملی کردن آن‌ها اراده‌ی خود را تقویت کنیم و نتیجه‌ی فراوانی که ترک عادات زشت و ناپسند دارند را ببنیم. همان‌طور که امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «غیروا العادات تسهل علیکم الطاعات» عادات [زشت] را تغییر دهید پیروی از [فرمان‏های] خدا بر شما آسان می‏شود»۱ و در جای دیگر می‌فرمایند: «بغلبه العادات الوصول الی شرف المقامات» با غلبه و چیره شدن بر عادت‏های [زشت] رسیدن به مقامات بلند آسان می‏شود»۲ ۱) شرح غررالحکم، ج۴، ص۳۸۱ ۲)شرح غررالحکم، ج۳، ص۲۲۹ @AFKAREHOWZAVI
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "قرب الهی" ✍️ مرضیه رمضان‌قاسم حسرت دیروز نباید داشته‌باشیم چون در کنارمان بوده‌ای. امروز نیز نباید بی‌قرار و بی‌تاب باشیم چون باز در کنارمان هستی. وحشت فردا را نیز نباید داشت زیرا فردا نیز در کنارمان خواهی بود. آری کویر دل را به دستت سپرده‌ایم تا باغبانی کنی و گلخانه‌ای شویم دست‌پروده‌ی خودت. الهی، آنگاه که توفیق مناجاتت را نصیب‌مان می‌کنی ماهی محبوسِ تُنگِ وجود که در حسرت دریا بود را به آرزویش می‌رسانی و خط بطلان بر تمامی حسرت‌‌‌‌‌های‌مان می‌کشی. ماه شعبان دل شعبه‌ای از حرم ارباب می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
🔷️فرّ الي الحسين.... ✍️زهرا سعادت وقتی دچار حادثه ای شده و جان و مال و ناموسمان را در خطر بدانیم اولین راهکاری که به ذهنمان خطور کرده و در اولین فرصت آن را عملی میکنیم،فرار از معرکه به جایگاهی امن و مطمئن است! و چه جایگاهی امن تر از مقام اهل بیت علیهم السلام که از تبار پیامبر رحمت(ص) و عشیره نور بوده و خستگان را با آغوشی مهربان تر از مادر،پذیرا هستند! کشتی نجات حسین(ع) در دریای مصائب و ابتلائات دنیا پیش میرود و جانهای اسیر زخمهای دنیا را به سوی خوانده و در بهشت بین الحرمینش میپذیرد تا" مقلب القلوب"دلهای مشتاق و" مُحوّل الحول" احوالات پریشان آنانی باشند که حتی اگر دین ندارند،آزاده اند! و مگر چیزی جز این است که ماه آمدن و گاه رفتن سرخش،محور شادی و غم دنیاست و تنها زیر عَلَمَ قیام او امن ترین جای جهان است؟ آخر "اصلاً حسین(ع) جنس غمش فرق میکند"! آری،سرّ الاسرار حرکت عظیم اربعین هم ریشه در" حبّ "مخلصانه ای دارد که "هویت" انسانها را به احسن وجه ارتقا میدهد تا پرچم سرخ قیام عاشورا را به دستان با کفایت "امام زمان" شان رسانده و وعده الهی حکومت مستضعفان بر زمین تحقق یابد! @AFKAREHOWZAVI
🍃❤️🌹 هر نسیمی تربتت را از سفر می‌آورد عطر سیب کربلا را بیشتر می‌آورد قاصدک از کهکشان‌ها هر زمان رد می‌شود از ستاره‌بازیِ چشمت خبر می‌آورد شور بر پا می‌شود در سینه‌ي پاک صدف لحظه‌ای که فاطمه دُرّ و گوهر می‌آورد رود جاری می‌شود از چشمِ ابرِ بیقرار محتشم وقتی برایت شعر تَر می‌آورد با چه شوقی زیر پاهایِ تو می‌اندازدَش هرکسی که پیشکش نزد تو، سر می‌آورد فُطرسِ قلبم جدا شد از فرشته‌ها ولی تو اگر باشی شفیعش بال در می‌آورد 💠 @shaeranehowzavi
چقدر خوب است که آمدی ✍️فاطمه پورسعید حسین جان! هیچ کجای دنیا برایم آغوش گرم ضریح شما نمیشود.. حسین جان ! به دنیای ما آمدی و ما را حسین دار کردی، دنیای بدون شما برایمان غیر قابل تصور است. حسین جان! اگر چه دورم از آغوش گرم ضریح شما...ولی دلم مانند کبوترهای جلدِحرم هر لحظه در حرم شما پرواز میکند و جای دیگری نمی‌رود... حسین جان! شما را ربیعِ ایتام نام نهادندیعنی بهارِ یتیمان...بهار کِی می‌آید؟ بعد از زمستان سردو شمابهار دل رنجور و غمگین و یخ‌زده ی یتیمان بودی..شما را که می دیدند دل‌شان بهاری می‌شد. حسین جان! شما را معدنِ احکام نامیدند..معدن یعنی، تمامِ مخزنِ چیزی که ارزشمند است..شما تمام و کمالِ احکام بودی ..یعنی تمامِ معنی دین بودی و هستی... حسین جان! زیر قبّه ی شما دعا مستجاب است...یعنی خدا روی حرف شما حرف نمیزند...یعنی حسین جان آنقدر عزیزی که حرف شما حرف خداست... حسین جان! چقدر خوب است که شما آمدی و آقای ما شدی..که حسین جانِ ما شدی...که ما شما را داریم ... حسین جانم خوش آمدی. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 شهید سلیمانی: عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍نسا خلیلی ▪️درود بر تو و پاسداری تو. 🔲خوب مشق عشق کردی و آرزویِ چنین روییدنی را در دل‌ها کاشتی. ▪️خداوندا! چنین روییدنی در دل‌های ما هم کاشته شده است. 🔳 تو را به حسین قسم می‌دهیم که جرعه‌ای هم از این عشق به ما بچشان. ▪️و عیدی ما را پاسداری ابدی از حَرمت قرار بده. @AFKAREHOWZAVI
📌سلام بر تو ای بانوی انقلابی ✍️آمنه عسکری منفرد سلام بر تو بانویی که خدمت همسری برای پاسدار انقلاب را برگزیدی، تا نامت در زمره‌ی یاوران امامت ثبت گردد؛ سلام بر تو بانوی بزرگواری که مادری برای فرزندان انقلاب را مایه‌ی مباهات خود میدانی و از خود گذشتی تا فرزندت آبروی نظام باشد؛ سلام بر تو بانوی رشید انقلابی که بزرگترین انتخاب دنیایت را، خدمت به دلیرمردانی برگزیدی که از «سَر »گذشتند، تا اسلام انقلابی پابرجا بماند. آری! تو با این انتخاب، نقش خود را در نقشه‌ی ولیّ خدا، برای برهم زدن نقشه‌ی شوم دشمنان به‌درستی شناختی. درود و رحمت خداوند بر تو و انتخابت بانوی انقلابی @AFKAREHOWZAVI
✍️فاطمه حسینی پناه مولا! شنیدم لاله ها را دوست داری آیینه های آشِنا را دوست داری با یادِ قرآنی که بر نی خوانده می شد صوتِ مناجات و دعا را دوست داری مولا! شنیدم نی حکایت از تو می کرد می گفت: دل‌های رها را دوست داری می گفت: هرچند از جدایی می گریزی اما تو سرهای جدا را دوست داری مولا! شنیدم در تمام آسمان ها تنها زمین کربلا را دوست داری از اهل بیتت از دلت پیداست، بسیار آتش گرفتن در خدا را دوست داری مولا! اگرچه این لیاقت را نداریم اما بگو: آیا تو ما را دوست داری؟ @AFKAREHOWZAVI
کوتاه‌ترین راه وصول ✍️زهره‌قاسمی لبخند خدا گل بتول آمده است کوتاه ترین راه وصول آمده است از رحمت حق نور به عالم تابید ابلیسِ سیه،عجب ملول آمده است بوسند ملائک پر قنداق حسین با آمدنش ذکر ، قبول آمده است با اذن علی، جهان دخیلش گشته چون شافع امت رسول آمده است... @AFKAREHOWZAVI
آویز حرم ✍️فاطمه شکیب رخ من حرم لازم اما، دل من کنج حرم آویز است دل خو کرده به یادت، همه دم مهر ریز است نَشَود راه چو سدی به زیارت آقا، سفرم نزدیک است نَبُوَد بُعْدِ حرم از کرمت طولانی، چون شعف لب ریز است محفل بال ملائک در سرایت، غم عالم ریز است حب و عشق و قدم زائر کویت، چو عطش سر ریز است 🍃میلاد ماه سرخ شعبان تهنیت🍃 @AFKAREHOWZAVI
بهترین رفیق ✍️حمیده امامی، از کشور افغانستان با ارسال دلنوشته‌ای به جمع بانوان نویسنده مجله‌افکاربانوان‌‌حوزوی پیوست در روز عهد تو پیمان بسته‌ای با من چه زود گسسته شد پیمان تو با من گفتی بیا آغوش من دریاست هر چند که بد کردی حتی نمی‌خواهی بدانی چه بد کرده‌ام با هم پیمان بستیم که پای پیمان‌مان می‌مانیم در هر شرایطی. روزها گذشت با تمام شرایط سخت پیمانم را حفظ نمودم اما زمانه بر خلاف باورهایم چرخید! منی که فکر می‌کردم شکننده پیمان نباشم پیمان بر من شکسته شد! باور نمی‌کردم اما حقیقت بسیار تلخ بود به قدری که داشتم کمر خم می‌کردم، تمام روح و روانم را به هم ریخته بود کارم جز گریه چیزی نبود زیرا هنوز روحم پاک و صادق بود هرگز دورویی و دروغ‌گویی را نمی‌توانست باور کند و امروز همان روز پیمان است روز حسین فاطمه (س)، روز بهترین رفیق خدا! کم کم قلب پر از دردم پذیرفت که هیچ کس جز خداوند لیاقت دوستی ندارند «یارفیق من لا رفیق له» و هیچ قولی مانند قول خداوند نیست «وقول هو سدید» خداوندا!دلم می‌خواهد فقط با تو دوست شوم چون رفاقت با تو پایدار است پیمان تو محکم است و تو مهربانی!‌ خداوندا به حق بهترین رفیقت، رفیقم باش! @AFKAREHOWZAVI
"عشق ازلی" ✍️زهرا نجاتی پدر روی دست‌هایش با کودک کوچکش، رو به روی سیدها ایستاده بود. سیدها نگاهی به کودک انداختند. پدر اشک بارید. به تربت میان دستش، که ازمیان قرآن بیرون آورده بود، خیره شد. سیدها، نگاهش کردند. کمی آن طرف‌تر، دخترک روی تخت بیمارستان، هذیان گویان به هوش می‌آمد. ... نه خودش نه پدر، نه هیچ کس دیگر از آینده‌ی دختر خبر نداشت.. دختر بزرگ شد. بزرگ و بزرگ‌تر و یک روز وقتی به خودش آمد فهمید خیلی وقت است دلباخته. به یک عشق قدیمی. به یک حزن بی پایان مسرت بخش. به یک نوای شیرین چهارحرفی... حالا اما دختر جسمی دارد مثل ادم بررگها‌ دلی دارد نه پاک مثل کودکی. عشقی دارد آلوده به هزار ویک رنگ. رنگین کمانی شده از آلودگیها. شده مثل آب رنگ گرفته، شده پر از رنگ و درد و جراحت گناه...جراحت‌های التیام نیافته... حالا از نوجوان عاشق و کودک شفا گرفته، چیزی جز ته‌نشینی، برای دختر نمانده.. اما عشقش به تو، کمی رنگ وبو گرفته، کمی از شورش کاسته و به شیدایی اندکی فهیمانه رسیده! حالا دختر، فقط دلی دارد که بیش از کودکی عاشق شده، ته نشینی‌ از پاکی‌های کودکی‌اش، یک رنگین کمان هفت رنگ از گناهان ریز و درشت... با یک عشق قدیمی که درست مثل همان روزها، بلکه مثل همان ازل، پاک، دوست داشتنی، زلال ونجات‌بخش است‌... عشق قدیمی ماندگاری که اسرع و اوسع السفینه است... حالا دختر آرزو می‌کند به خاطر همین عشق، یک روز مثل همان کودک روی دست پدر، پاک باشد... میلاد این عشق قدیمی برتمام عشق‌بازان حسین و برتمام دخترها و مردهای‌ رنگین شده به گناه ولی مملو از عشق حسین، مبارک @AFKAREHOWZAVI
خداقوت بانو ✍️نرگس سلیمانی تبلیغات ثبت نام طرح مطالعاتی شهید مطهری را دیده بودم و وسوسه ثبت نام مرا هم درگیر کرده بود. از طرفی می‌ترسیدم از شروع کردن و نیمه تمام گذاشتن یک کار دیگر در کنار دیگر کارهای نیمه تمام زندگی‌ام که اتفافا کم هم نبودند. راستش را بخواهید طلبگی را برای فهم اسلام واقعی انتخاب کرده بودم و دراین مسیر برایم مهم بود پای درس چه استادی می‌نشینم و برای همین بود که پای درس یک فقیه مجتهد فیلسوف مورخ نشستم. لابه لای کتاب خواندن‌هایم وقتی به" نظام حقوق زن دراسلام" رسیدم، نتوانستم بر سؤال ذهنی‌ام که او با همسرش چگونه بوده است؟ غلبه کنم و آخر سر خودم رایافتم در حال مطالعه مصاحبه‌های خانم روحانی بعد از شهادت استاد. وقتی دانستم با وجود ازدواج در سن ۱۴ سالگی از تحصیل در آن دوران منع نشده و دیپلمش را گرفته و خلاصه کمک‌های استاد به خانم‌شان در این زمینه طوری بود که ایشان هم لذت کسب علم را بچشد و استاد در علم‌آموزی به قول امروزی‌ها «تک‌خوری» نکرده! با خیال راحت نشستم و کتاب "نظام حقوق زن در اسلام" شهید مطهری را خواندم و بر عمق جانم نشست حرف‌های استاد! این بار اما نه به خاطر قلم شیرین‌شان بیشتر به خاطر عمل به دانسته‌های‌شان! حالا اما با شنیدن خبر فوت همسر استاد شهید، همه آن کنجکاوی‌ها برایم بار دیگر تداعی شد و دوباره نشستم پای مصاحبه‌ها و خواندم و خواندم! چه سخت بود فراق ۴۳ساله! 🥀خداقوت بانو🥀 @AFKAREHOWZAVI
آیینه‌ی تمام نمایِ برادری ✍🏻 زهرا کبیری پور برادر، تکیه‌گاه خواهر است. وقتی برادر باشد دلت قرص است که کسی هست که هوایت را دارد، حتی اگر پدر نباشد برادر برایت پدری خواهد کرد. عباس نیز بیش از آنکه برادر حسین باشد، برادر زینب است. ادب و متانت او در برابر حسین، زینب را پیش از پیش عاشق او می‌کرد. زینب می‌دانست که تا وقتی عباس هست، حسین هم هست، امنیت هم شاید از همان لحظه که حسین بدون عباس از علقمه برگشت، پاهای زینب لرزید و بی‌تابی و اضطراب در جانش نشست... چون دیگر عباسی نبود که فدایی شود... وقتی می‌خواست بر ناقه‌ی شتر سوار شود پیش از آنکه به گودال نگاه کند، به علقمه نگاه کرد و لابد در دلش گفت: بلندشو برادر خواهر و نگاه کن به نظر من روز ولادت عباس باید روز برادر می‌شد، بس که عباس برادر است هم برای حسین هم برای زینب @AFKAREHOWZAVI
🌿🌸 ما می‌رسيم 🌸🌿 ✍ نظیفه‌سادات‌مؤذّن خانه پر از شادی بود. كودك زيبايی متولّد شده بود، سالم و شاداب و نورانی. انگار از جنس زمين نبود. نبايد هم می‌بود.كودكی كه پدرش علي(ع) باشد و مادرش فاطمه(س)، چه نسبتی دارد با زمين؟ اين خاندان هيچ وقت زمينی نبوده‌اند. اين خاندان امانت‌های آسمان بودند روی زمين؛ براي زميني‌ها بودند؛ همه‌ی وجودشان برای ما زمينی‌ها چراغ و مشعل بود؛ امّا جايشان اينجا نبود. اين‌ها امانت بودند، تك تكشان. و امروز خدا يك امانت ديگر به زمين داده بود. همه شاد بودند. لبخندهای شيرين علی (ع) و فاطمه (ع) ، با لبخندهای كودكانه‌ی حسنِ يك ساله در هم می‎آميخت و زيباتر می‌شد. خدا به حسن كوچك، يك برادر داده بود. پيامبر كه آمد، همه فهميدند چرا شاديشان طعمی از غم با خود دارد. پيامبر كه قنداقه‌ی حسين (ع) را گرفت و گريست، براي همه معلوم شد كه زمينی‌ها چه امانت‌داران نانجيبی هستند.‌ حسين (ع) به دنيا آمده بود تا قرباني شود. امّا نه براي اينكه مثل مسيحيّت منحرف شده، قربانی من و تو شود و بهشت را براي مان تضمين كند. نه برای آنكه ما هر شكل و رنگی براي خودمان زندگی بسازيم و فكر كنيم يك عاشورا گريه كردن، ضمانت سعادت آن دنيای ماست؛ بلكه آمد تا برای خدا قربانی شود تا من و تو بفهميم نقطه‌ی اوج انسان اين پايين‌ها نيست. تا بدانيم كه چقدر می‌توان بالا رفت؛ چقدر می‌توان آسمانی شد. حسين (ع) كشتی نجات است، چون مكتبش مكتب آگاهی و معرفت و معنويّت است؛ مكتب ايثار و شهادت است. و كسي به نجات دست می‌يابد كه راه حسين (ع) را بشناسد و مسير خود را به آن سو بكشاند. امروز عيد عاشقاني است كه پاروزنان قايق كوچك زندگی خود را به سوی كشتی نجات بشريّت پيش می‌برند. امروز عاشقان قايق‎سوار پارو به دست، نيّت بيعت می‌كنند و دست‌های بيعتشان را بر سينه می‌گذراند: السّلام عليك يا سفينة النّجاة. كجايي همسفر؟ قايق تو هم كوچك است؟ خجالت نكش. اينجا خيلی‌ها با يك تخته‎پاره خود را رساندند و از نجات‎يافتگان شدند. نترس! همه را می‌پذيرد. فقط مسيرت را درست پارو بزن. فقط سمت گرداب‌ها نرو. پارو بزن. ما می‌رسيم. @AFKAREHOWZAVI
علیه‌السلام این ندا از طرف عرش برین آمده ست باب حاجات به دیدار زمین آمده است گل بریزید به پای قدمش با شادی ساقی کرببلا حامی دین آمده است 💠 💠 @shaeranehowzavi
« آدم و فرشته» ✍️طیبه فرید فاصله بین زمین و آسمان در قرق فرشته ها بود، برای شستن سیاهی‌های شهر باران آورده بودند. او مامور بود قطره های باران را با بال هایش به زمین بیاورد،آرام آرام فرود آمد.درست وقتی که داشت قطره‌های باران را می ریخت روی آسمان زمین، از پشت شیشه‌های بخار زده ی پنجره طبقه ی پنجم برج چهارده طبقه او را شناخت، از روی چال پشت لبش! و از رُستنگاه موّاج موهایش. همانجا پشت شیشه‌ی اتاق معلق مانده بود،از قدیم یک دل نه، صد دل عاشقش بود. اولین بار آدم را توی بهشت دیده بود.اطراف عرش!نور بود،شبحی از نور!* تسبیح گفتن را از او یاد گرفته بود. همان‌طور که محو چشم هایش بود،کنگره بالهایش را کشید روی شیشه ی باران خورده پنجره اتاق آدم و او با لبخند دستش را گذاشت روی شیشه‌ی بخار زده، روی بال فرشته. نگاهشان در هم گره خورد! یادش افتاد به آن روز که بال شکشته اش را کشیده بود به پَر قُنداق آدم و بال بی جانش، جان گرفته بود!* اشک روی گونه ی فرشته لغزید و آمد پایین، شیشه باران خورده مشجرتر شد. دوست داشت برای همیشه پشت پنجره اتاق آدم بماند. *اَىّ شَىْ‏ءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ كُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِكَةِ التّسْبِيحَ وَ التّهْلِيلَ وَ التّحْمِيدَ». از امام حسين (ع) پرسيده شد: «قبل از اين‏كه خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق كند، شما چه چيزى بوديد؟ فرمود: ما شبح‏هايى از نور بوديم كه بر گرد عرش خدا مى‏چرخيديم و به ملائكه درس تسبيح و توحيد و ستايش خدا را مى‏آموختيم». *مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷ @AFKAREHOWZAVI
گفتگو در تالار آیینه ✍️نجمه صالحی پازل یا جورچین یکی از بازی‌های سرگرم‌کننده کودکان است که گاهی برای تقویت اعصاب بزرگترها هم تجویز می‌شود. بازی دوست‌داشتنی که من هنوز دوست دارم، به قول دوستی حتی دچار سندرم پازل‌بینی هم شده‌ام و به طور عجیبی در زندگی‌ام، ماجراها را پازل خدا می‌دانم. حتما بارها اتفاق افتاده که قصد کار خیری را ندارید اما آن را ناخواسته و بی‌دلیل انجام می‌دهید، یا گره از کار افراد باز می‌کنید یا مثلا زیارت نصیب‌تان می‌شود یا مثلا رشته‌ای که دوست داشتید ادامه دهید در اثر یک اتفاق تغییر می‌دهید و در مسیر دیگری قرار می‌گیرید و هزاران ماجرا که به نظر من در مسیر جریان پازل خداست. روز پنج شنبه نیز دوباره من بخشی از یک پازل شدم و در جلسه‌ای شرکت کردم که اصلا یک درصد هم فکر نمی‌کردم آنجا حضور داشته باشم، تالار آیینه. تالار آیینه، جمع خودمانی دهه هشتادی‌ها با تعدادی از اساتید جامعه‌الزهرا سلام‌الله علیها بود. در این دورهمی گاهی یک موضوع و گاهی موضوعات مختلف به صورت چالش در می‌آید و دختران نظرات‌شان را بازگو می‌کنند و در آخر اساتید در حک و اصلاح نظرات همکاری می‌کنند و گاهی بارش فکری هم می‌شود و موضوع جدیدی متولد. بیشتر کارهای هماهنگی، ثبت‌نام، پذیرایی و فیلمبرداری‌و... توسط همین دهه هشتادی‌های فعال انجام می‌شود، دختران خوش‌فکری که دغدغه شناخت و بصیرت دارند. نکات جالبی آنجا دیدم مثلا استادی با کودک شیرخوارش آمده بود و دغدغه حضور و همراهی داشت، مادری با دخترش آمده بود تا مثل من، شنونده نظرات باشد، تازه عروسی آمده بود از تجربه زیسته‌اش بگوید، تصاویر و صدا هم ضبط می‌شد اما چهره‌ها در قاب دوربین نبود. سعی کردم دغدغه دختران را خوب گوش دهم، بحران هویت و دخترانگی، معضل تربیت خانواده‌ها، درس گرفتن از خطای تربیتی والدین و مسائل دیگر از مهم‌ترین موضوعات چالشی بودند. در خلال بحث‌ها انگار بزرگترها داغ دل‌شان تازه‌تر شده بود و داشتند تجربه‌های زیسته‌شان را برون‌ریزی می‌کردند؛ اگر استاد بزرگ حواسش نبود سهم تقسیم‌بندی زمان از آن چیزی که دبیر راهبر تالار آیینه به دختران دهه هشتادی داده بود کمترتر می‌شد. سهم پازلی من در این حضور، شنیدن دغدغه‌ها و دیدن این جمع بود، حرکت خودجوش و جهادی و خالصانه این اساتید که شاید هر کدام برای خودشان مجموعه‌ای را اداره می‌کردند! آمده بودند تا در میان دختران قرار بگیرند و حرف دل‌شان را بشنوند تا گرهی باز کنند تا آنان را آماده کنند برای مادرانگی، برای تربیت نسل مهدوی، برای یکی شدن در مسیر بندگی و اطاعت. پ.ن: به نظرم باید بیشتر و بیشتر با دختران صحبت کرد، گفتگو در پارک و کافه و فضای صمیمی‌‌تر را ترجیح می‌دادم. @AFKAREHOWZAVI
دخیلک یا ابوفاضل ... ✍️زهره قاسمی ما مست حسینیم و گرفتار ابالفضل با مطرب و مهتاب جهان کار نداریم... @AFKAREHOWZAVI
«جان امام» ✍️فاطمه شکیب رخ آمدی تا که حسین (ع) پشت و پناهت بشود جان عالم بفدایت، جان تو جان امامت بشود قدمت در همه جا همره سلطان شهیدان بشود بوسه گاه پدرت، پیشکش عهد و وفایت بشود آمدی تا که علی(ع) صاحب اولاد درخشنده شود کاشف الکرب حسین (ع)، قسمت مادر بشود تا قیامت حرمت، اذن دخول حرم یار شود کرمت، ملجا و ماوای نیاز همه عالم بشود آمدی تا که شرف در قد و قامت، بتو تمثال شود غیرت از روی تو بر مردی و مردانگی، آغاز شود آمدی تا که نگاهت غم واماندهٔ شیطان بشود تکیه گاه علم خیمه زینب (س) بتو وابسته شود آن دو دستی که به اشک چشم مظلوم، غسل داده شود کف العباس (ع) شود، ملجا درماندگی ما بشود «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ» 🌹ولادت با سعادت ابالفضل عباس علیه السلام تهنیت🌹 @AFKAREHOWZAVI
افتخار مادری ✍️ مخدره چمن‌خواه ۱] از آنجا که بخشی از زندگی و تربیت معصومان (علیهم السلام) به مسئله «مادر و نیاکان مادری » آنان، اختصاص دارد؛ زیبنده است که در نگارش زندگینامه هر معصومی، به این موضوع نیز پرداخته شود . امام سجاد (علیه السلام) فرزند حسین‌بن‌علی (علیه السلام) و مادر آن حضرت «شهربانو» است. در کتب تاریخ و زندگی ائمه نام مادر امام چهارم مورد اختلاف است و علاوه بر شهربانو به دوازده نام دیگر همچون؛ شاه زنان ، جهانشاه، شهرناز، جهان‌بانو و... آمده است . دانشورانی چون یعقوبی، کلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید با وجود اختلاف در نام وی، او را دختر «یزدگرد سوم» آخرین پادشاه ساسانی دانسته‌اند و جمله مشترک و مورد قبول این اقوال را می‌توان در یک عبارت گنجانید یعنی «شهربانو دختر یکی از بزرگان و سرشناسان ایران زمین می باشد.» شیخ مفید، فتال نیشابوری و فضل بن حسن طبرسی این‌گونه روایت کرده‌اند: وقتی امیرالمومنین (علیه السلام) به خلافت و حکومت رسید، حریث بن جابر حنفی را به عنوان کارگزار خود به مشرق‌زمین اعزام کرد. وی پس از مدتی دونفر از دختران یزدگرد را به‌دست آورد و آنان را نزد امیرالمومنین (علیه‌السلام) فرستاد. آن حضرت شهربانو را به حسین (علیه‌السلام) بخشید که حضرت زین العابدین (علیه‌السلام) از او متولد شد و دیگری را به محمدبن ابی‌بکر بخشید. سیدعبدالرزاق موسوی مقرم، عالم شیعی قرن چهاردهم هجری در این مورد می‌گوید: بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست که روایت شیخ مفید و فتال و طبرسی به حقیقت نزدیک تر است. زیرا امام سجاد (علیه السلام) بدون اختلاف در زمان خلافت جدش امیرالمومنین (علیه‌السلام) متولد شد و سه سال با آن حضرت بود. ۲] در هر صورت موقعی که اسرای ایران در مدینه بر عمر بن خطاب وارد شدند، شاه زنان که دید مسجد پر از جمعیت است و خلیفه مسلمین تند به او نگاه می‌کند، صورت خود را پوشانید و به سبب شدت ناراحتی، فریاد زد: «سیاه باد روزگار هرمز که فرزندانش اسیر شدند!» خلیفه که به زبان فارسی آشنایی نداشت، گمان کرد که شاه زنان وی را دشنام می‌دهد، خشمگین شد . در این هنگام، امام علی (علیه السلام) با ترجمه سخن او به عربی، خشم عمر را فرو نشانید. خلیفه تصمیم گرفت دختران شاه ساسانی را همچون دیگر اسیران جنگی، به مزایده بگذارد؛ اما امام علی (علیه السلام) به او چنین گوشزد کرد که: بر اساس فرمایش و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید به «بزرگ زادگان » اکرام و احترام نمود . امام علی (علیه السلام) فرمودند: بر طبق سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را نمی‌توان فروخت؛ بلکه مختارند یکی از مسلمانان را به عنوان همسر خود برگزینند و از سهمیه غنیمت و بیت المال آن مسلمان به شمار آیند.  به هرحال شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علت بیماری رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد و شهر مدینه به سوگ «بانوی مقدس» نشست. ۳] بی‌بی شهربانو نام آرامگاهی در شهر ری است. طبق کتیبه موجود در آن و باور مردم مقبره «شهربانو» همسر امام سوم شیعیان حسین بن‌علی(علیه‌السلام) و مادر امام چهارم شیعیان حضرت سجاد (علیه‌السلام) است. به عقیده برخی از کارشناسان به دلایلی همچون قرارگرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، نزدیکی به چشمه، ویژگی‌های معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دوره‌ها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای ایزدبانوی آناهید و تشابه افسانه «بی‌بی شهربانو» با داستان زیارتگاه زرتشتی «بانوی پارس» در یزد، این بنا در اصل از نیایشگاه‌های آناهید، الهه آب‌ها و باروری و از پرستشگاه‌های زرتشتیان پیش از اسلام است. مری بویس استاد دانشگاه و پژوهشگر آیین زرتشتی که تمام عمرش را به پژوهش در رابطه با ایران باستان و آیین آن صرف کرده است در مقاله خود «بی‌بی‌شهربانو و بانو پارس» مقبره بی‌بی‌شهربانو شهر ری را به آناهید زرتشتیان قبل از اسلام نسب داده است. مری بویس معتقد است داستان فرار شهربانو از کربلا افسانه ای بیش نیست و به دلیل زمینه های دینی ایرانیان جذب مقبره شهربانو شده است. @AFKAREHOWZAVI
لبخند شیرین حجت خدا ✍️ فاطمه شکیب رخ در این دو روز گذشته چقدر عکس گنبد و حرم و ضریح از حرم باصفای اباعبدالله و ابالفضل عباس علیهما السلام در فضای مجازی انتشار یافت. اما درست در آغاز سومین روز وقتی به ولادت تابناک امام سجاد علیه السلام می رسیم تنها تصویر غربت از حریم امام شیعه همان عکس خاکی قبر مطهری‌ است که روضه مصور است. شب ولادت است و به وقت اندوه نیست، باید از لحظه‌های شادمانی زندگانی آقا علی بن الحسین (ع) نیز گفت مثل آن لحظه‌ای که در محضر ایشان تشتی آوردند و لبخند بر لبان پر مهر حجت خدا نقش بست، باز هم بستر روضه گشوده شد... اصلا چرا تلخ و شیرین را از حلقه ملازمت با هم خارج کنیم، شاید قرار است که لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ فِي كَبَدٍ، در الگوی زندگی بشر در شأن امام تجلی یابد و اسوه‌گی امام سجاد (ع) در شمار مصادیق آن شناخته شود.. جان عالم به‌فدایت که آمدن‌تان دل بابا را به شادمانی نشاند، علی اوسط بودی و وارث امامت و عصمت و سیادت...آقاجان خوش آمدید. 🌹ولادت باسعادت حجت خدا امام سجاد علیه السلام تبریک و تنهیت باد🌹 @AFKAREHOWZAVI