eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
710 دنبال‌کننده
862 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی کندن درب خیبر می آید. بوی لشگر مالک اشتر می آید. 👊👊👊
. تو به ما یاد دادی ✍حمیدیان تو به ما یاد دادی تا انقلاب مهدی زیر این پرچم سینه بزنیم. یاد دادی چگونه پابرهنه مستضعفان را به زیر بکشیم. تو وقتی که دنیا ما را حساب نمی‌کرد، حساب کردی. بزرگ دانستی و گفتی بهمن۵۷ تازه ابتدای راه نابودی طاغوتیان است. ما از روی دست تو سرمشق نوشتیم که چگونه می‌شود مستکبران عالم را به زیر کشید. تو از پهلوی شروع کردی و گفتی بروید ببینم چکار می‌کنید. اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود! و ما پابرهنگان دنبال ولی دویدیم، گریه کردیم، خندیدیم، خون دادیم، مقاومت کردیم و همه آزادگان عالم را به مقاومت دعوت کردیم. حالا همه ما مستضعفان جهان قوی شده‌ایم پدرجان! آنقدر قوی که همه‌مان باهم روی سر غده سرطانی بمب و موشک می‌ریزیم. ما مرزهای جغرافیایی را بهم زده‌ایم. داریم به دولت کریمه‌ای که برای انقلاب مهدی می‌خواستی نزدیک می‌شویم. "اللهم إنا نرغب إليك في دولة كريمة تعز بها الإسلام وأهله وتذل بها النفاق وأهله" ما این راه را با همه خون‌هایی که بعد از این باید بدهیم ادامه می‌دهیم... ما این ظالمان را از صحنه روزگار محو می‌کنیم و پرچم را به دست پسر حیدر می‌رسانیم. ... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. جشن عظیم فلسطینی‌ها در مسجدالاقصی به دلیل شنیدن خبر حمله موشکی و پهپادی ایران «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد [تا آنان را هلاک کند] ❀سوره مبارکه انفال، آیه ۱۷❀ برای سلامتی و نصرت همه رزمندگان اسلام دعا کنیم.🤲 ... @AFKAREHOWZAVI
. خیبرشکنان ✍زهرا سادات شمس گفت «انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم». اشکم روان شد. یادش افتادم که خونش قطره ای بود در دریای خون شیعه. از همان سال یازده هجری که شیعه، خیبرشکنش را با دست بسته دید، خون دل خورد و صبوری کرد و خون داد. چه سرهایی از بدن جدا شد. چه دست هایی قطع شد و چه زبان هایی از کام بیرون کشیده شد.... چه خون هایی از تو ریختند شیعه‌ی علی! ۱۴۳۴ خون دادی، با فاطمه شروع کردی که جهانی به خاطرش خلق شد و مشتت را فشردی و صبر کردی. بهترین هایت را ذبح کردند و کشتند و مسموم کردند. اشک ریختی و در قلبت پنهان کردی. در دریای خونت شنا کردند و تو صبورانه پیش رفتی. راه طولانی و پررنجی را آمدی... حالا بار این خون ها بر دوش ما افتاده. ما شیعه علی هستیم. مثل صاحبمان شجاع و نترسیم و صبوری را خوب بلدیم. دریای خونمان بعد از ده قرن طوفانی شده. دیگر صبر و بغض در گلویمان استخوان غیر قابل تحملی ست. یا علی بیش ازین تحملی نیست. دیدن این همه خون از مسلمانان دیگر جای صبر ندارد. یا علی ما قوی شده ایم. یا علی ما بیکار ننشستیم و فقط گریه نکردیم. ما با اشک، فرزندانمان را در خاک کردیم. با اشک، دانشمندانمان را غسل دادیم و کفن کردیم. با اشک، سردارانمان را تشییع کردیم و روضه عباس خواندیم. ما با اشک الله اکبر گفتیم و قوی شدیم و سلاح ساختیم. ما جنگ را شروع نکرده بودیم اما تمامش خواهیم کرد. حالا ما منتقم مستضعفان این ۱۴۳۴ سال هستیم. این شیعه توست که میخواهد بلند شود و برای مسلمانان، درِ قلعه خیبر را از جا بکَند. یا علی ما چشم به راهِ انتقامِ المُرمل بالدِمائیم. ما چشم به راه فرزندت هستیم. یا علی از ما راضی باش و دعا کن که منتظران خوبی باشیم. ۲۶ فروردین @AFKAREHOWZAVI
. بسم الله قاصم الجبارین «نزدیک‌تر از همیشه» ✍سیده ناهید موسوی از زمان‌های دور این جمله که ایران باید اسراییل را بزند و چه زمانی وارد جنگ می‌شوند...برایم آشنا و پُرتکرار است. از آن روزها سال‌ها گذشت و امروز که بیست و چند سال سن دارم. دقیقا یکشنبه بیست و ششم فروردین ماه 1403 بلاخره ایران سیلی محکمی به اسراییل زد و قلب میلیون‌ها انسان نه تنها ایرانیان بلکه آزادگان جهان غرق از شادی و سرزندگی شد. خون دلهای فراوانی در این چندماه بابت حملات وحشیانه صهیونیست های کودک کش و مجرم خوردیم اما الان و بعد از حمله مستقیم به سفارت کشورمان شاهد تنبیه و حملات کوبنده هستیم همان چیزی که شاید از زمان‌های خیلی دور انتظارش را می‌کشیدیم به وقوع پیوست. دشمن قسم خورده روز به روز چهره پلید و شوم خود را نمایان‌تر کرد تا به دنیا ثابت کند که نه تنها دشمن اسلام بلکه دشمن انسانیت به معنای واقعی کلمه است. غزه و خون‌های ریخته شده در آن تاوان سختی برای رژیم سفاک خواهد داشت‌ و حال وعده صادقه محقق شده است. دریا و آسمان ناامن شده و اسراییل در بدترین شرایط و اوضاع خود به سر می‌برد. بعد از مدت‌ها شب برای یهودیان ترسناک و ناامن شد، بعد از مدت‌ها شاهد وحشت آن‌هایی هستیم که از هرگونه جنایاتی در غزه دریغ نکردند. عملیات شب گذشته سپاه، بزرگترین عملیات پهپادی در جهان که در تاریخ ثبت شده تا ثابت شود قدرتی مسلح و کاملا مسلط در منطقه به نام «ایران» توانایی پاسخ در هر زمان و مکانی را دارد و دوران بزن و دَر روها تمام شده است. دشمن متجاوز تنبیه سختی شد و این درسی بزرگ برای حامیان و هم پیمانان رژیم صهیونسیتی است. پر حجم‌ترین حمله موشکی ایران که با بلندترین برد جغرافیایی و پهپادی موشکی انجام شد تا طوفان الاقصی ادامه دهنده طوفان الاحرار باشد. ندای الله اکبر و یا فاتح خیبرها در قلب فلسطین پیچیده است و آسمان دیشب به انتقام برای شهدای غزه و شهدای مستشار و فرمانده در حملات رژیم صهیونسیتی در چند وقت اخیر، مشتعل شد. دیگر تصاویر حاکی از دلخراش و غرق در خون بودن یا در زیرآوار بودن نیست. احوال به بهترین شکل درحال دگرگونی است، شور و شعف مسلمانان همراه با غرور و افتخار گردیده. عصای موسای زمانه تبدیل به اژدها شده است تا کلمه به کلمه وعده‌ها محقق شود و در انتظار شادی بعدی برای آزادی قدس شریف و نابودی رژیم صهیونسیتی باشیم. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
. تحقق‌ سال‌ها آرزو ✍فاطمه شکیب رخ سال هاست در آرامشِ غیرت شما زندگی می کنیم. شهید عزیز، آرزویت به ثمر رسید، آن موشک هایی که حسرت پرتابشان به اسرائیل را داشتی، به هدف خورد. هرچند که می دانیم، نگاه شما در عالم معنا، هدایتِ این آرزو را به عهده گرفته بود. شیرینی این خبر بر دل های رنج دیده از حوادث تلخ غزه، بیش مبارک باد… الحمدلله علی کل نعمة @AFKAREHOWZAVI
. بوی حماسه ✍ ایرانپور هر کدام از کانال‌های خبری، با تیتری حمله ایران به لانه جرثومه فساد و فتنه را عنوان کرده‌اند‌.‌ بوی حماسه و اضطراب دلم را زیر و رو می‌کند. نفس‌هایی که از هیجان و ترس به لرزه افتاده. دل دل می‌کنم بنویسم یا نه‌. انگار کلمات از دستم لیز می‌خورند. اصلا معنای واژه‌ها چیز دیگری است. احساس می‌کنم در میانه درگیری و جنگ قدم می‌زنم. چقدر همه چیز واقعی است یکی یکی لبخندهای پر درد کودکانی که هفت ماه است فقط از قاب تلویزیون با آن‌ها همدردی کرده ام در برابر نگاهم قد می‌کشد. نه دنبال تحلیل سیاسی‌ام نه در پی درستی و هر چیز دیگر این تیترهای پر از دلهره.‌ الان تنها دلم برای زن و بچه‌های غزه می‌تپد که چند ده شب است با داغ و درد و نگرانی دست به گریبانند. من یک زن ایرانی‌ام که تنها سایه خیالی جنگ را حس کرده‌ام و دروغ چرا تمام دلم را وحشت گرفته است. تپش‌های قلبم رو به فزونی است و چشم‌هایم گریان آن زنانی است که نعش کودکانشان را به آغوش کشیده و لالایی هراس زمزمه می‌کنند. من یک زن ایرانی هستم و در امنیت کامل، می‌نویسم. می‌نویسم تا دنیا ببیند که کابوس صهیون در نیمه‌های امشب سرزمین من آشفته شد. تاریخ بداند که حرف سید علی ما فصل الخطاب است. تکلیف همان است که از حنجره صلابت رهبر ما در گوش جهان دیکته خواهد شد. دستانی از جنس قدرت بر ماشه های اقتدار می‌نشیند و برگی جدید ورق خواهد خورد که نه حتما زرین شاید که خونین اما ماندگار و سرافراز است. لشکر مقاومت در پیچ کوچه انتظار است و طلیعه ظهور تابیدن خواهد گرفت و پرچم نصر الهی قلب مومنان را به شعف خواهد انداخت که اِن یَنصُرکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لٰکِنَّ اللهَ رَمیٰ ۱۹۰ روز است که از موشک هایتان، اشک ها ریخته می شود! خانه ها ویران شده اند! زنان و کودکان بی گناه، تکه تکه می شوند! غزه با بوی خون و باروت عجین گشته و با گرسنگی و قحطی، دست و پنجه نرم می کند! جان تماشگران این کربلا، از اینهمه قساوت، به لب آمده! خوبتان شد، اندکی التیام بر این زخم عمیق، نشست! این را از صدای الله اکبر مستضعفان فلسطین، هم می توان فهمید؛ هر بانک الله اکبر شادی که با دیدن موشک های ایران قوی، بلند می شد، با نوای غصه و غم های بیشمار همراه بود! ای دشمن بشریت، ایکاش که زودتر تمام شوی! خون ها به پا کردی، دل های بیشمار سوزارندی، جنایتی بی بدیل در تاریخ ثبت کردی، باید که در همان چاله که با دست خویشتن کَندی، محو شوی! اکنون ای شهدایی که در راه آزادی قدس، نفس ها زدید و جانتان را تقدیم این هدف بزرگ نمودید؛ تماشا کنید، لحظه های شکستنِ هیمنت پوشالی آن فرزند ناخلف آمریکا را! آن رژیم نامشروع غاصب را! آن مدعی شکست ناپذیری را! شاگردانتان فقط اندکی درس در محضر شما پس دادند! درس های دیگر باقی ست و این تازه اول ماجراست… ✍🏻فاطمه_شکیب رخ @AFKAREHOWZAVI
. معادله‌ی جدید ✍زينب نجیب آنچه در شب گذشته اتفاق افتاد و ده‌ها موشک و پهپاد به سمت سرزمین‌های اشغالی پرتاب شد، تنها گوشه کوچکی از توانایی موشکی ایران و قدرت بازدارندگی ایران بود. رهبر انقلاب فرمودند؛ رژیم خبیث صهیونیست، مرتکب اشتباه شد و باید تنبیه شود. بنابراین، این اقدام ایران را تنها یک حرکت متنبه‌کننده تفسیر خواهیم کرد. حال اگر رژیم منحوس، غاصب و کودک‌کش صهیونیستی، دوباره دست از پا خطا کند و اشتباه دیگری مرتکب شود قطعاً بداند، پاسخ ایران دیگر فقط تنبیه نخواهد بود. ضمن اینکه فرمانده کل سپاه گفت:" از این به بعد رژیم صهیونیستی در هر نقطه‌ای به منافع، دارایی‌ها، شخصیت‌ها و شهروندان ما تعرض کند، از مبدا ایران او را مورد تهاجم متقابل قرار خواهیم داد." 👈 این یعنی ... این یعنی جنگ را شما شروع می‌کنید اما پایانش را ما ترسیم می‌کنیم. @AFKAREHOWZAVI
. یک ‌شب زندگانی ✍ فاطمه نوروزی دیشب چشمان آسمان غزه پر از امید بود. و با دستان زخمی‌اش به سوی ایران اشاره می‌کرد. دیشب پرندگان غزه برای کودکان نغمهٔ لالایی می‌خواندند تا پس از ۱۹۰ شب خواب ناز بر چشمانشان بنشیند و صبح را با شادمانی آغاز کنند. دیشب غزه شهید نداشت زندگانی داشت امید در دلش جوانه زد صبح را شادمانه صدا زد @AFKAREHOWZAVI
. قیام موشک‌ها ✍زینب سید میرزایی موشک‌ها قیام کردند و سجیل‌ها فرود آمدند. دیشب زمان استجابت دعای کودکان غزه بود. ستارگان شاهد پرواز ابابیل‌های ایستادگی و فرودآمدن سجیل‌های مقاومت، بر هیمنه ی پوشالین نظام سلطه بودند. دیشب اوج استیصال نمرودها بود و هنگامه غرق شدن فرعون‌ها در نیل خروشان اراده ی موسی، علیه السلام. دیشب سپاه محمد، ،صلی الله علیه و اله، بر دشمنان انبیا خروشیدند و یاران علی، علیه السلام، باران موشک بر سر طاغوت ها فرود اوردند. یاران اخر الزمانی رسول الله،(صلی الله علیه وآله،) نمایی از«اشداء علی الکفار» را در آسمان به تصویر کشیدند و رزمندگان مقاومت «رحماء بینهم» را در خواب آرام کودکان فلسطین سرودند. دیشب وعده صادق نایب امام زمان (علیه السلام)، در انتقام سخت از دشمنان انسانیت تحقق یافت. دیشب به وقت حماسه پهباد ها وموشک‌ها در مسیر حماسه آفرینی خود بر فراز خاک عراق از،امیر المومنین، علیه السلام، رخصت گرفتد و به ارباب سلام کردند و بر سر اسراییل فرو د آمدند . دیشب شهدا گرد ماه بنی هاشم حلقه زدند و به شادمانی ایستادند . دیشب استجابت دعاهای خانواده شهدا در لیلة القدر بود. این پیروزی (بر امام عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف،) امام خامنه ای، سپاه پاسداران سلحشور و آزادگان جهان، مبارک باد . @AFKAREHOWZAVI
. ابتسام ✍مریم بهروزبیاتی ظلمت و سیاهی شب روی آسمان شهر پهن شد. شهری که روز هم آسمانش دیگر آبی و صاف نبود. ابتسام دُردانه‌اش را محکم‌تر در بغل گرفته و به طرف شکاف زیر زمین خانه رفت. بعد از کشته شدن همسر و باقی خانواده تقریبا تنهای‌تنها بود. خانه در اثر اصابت موشک به ویرانه‌ای تبدیل شده‌، جایی برای سکونت نداشت. کل روز آلا ی هشت ماهه را به کولش می بست و در کوچه پس کوچه‌ها بی هدف راه می‌رفت. و شبها دوباره به ویرانه‌های خانه‌ی خود بازمی‌گشت. یک روز که آلا را زیر سایه‌ی دیوار نیمه ریخته‌ی حیاط خوابانده بود به جستجو پرداخت و راهی به زیر زمین یافت و وارد شد. نصف زیر زمین در اثر ریزش طبقه‌ی بالا فرو ریخته بود و تیر آهن‌های سقف زیرزمین به صورت مورب قرار داشت اما می‌شد با خم کردن سر وارد شد. ابتسام همه‌ی جوانب را در نظر گرفت تا از امنیت آنجا مطمئن شود. و حالا دیگررمقی به جان خسته‌اش برگشت. لااقل سر پناهی یافته بود. در این هنگام گونی آویزان از میخ دیوار لبخند وصف ناپذیری را مهمان لبهایش کرد . 《وااای خدااای من !》 گویی ابتسام یک گونی پر از لعل و یاقوت یافته بود. گونی را با احتیاط پایین آورد. نگاهی به داخل آن انداخت و وقتی از سالم بودن محتویات آن مطمئن شد با صدای بلند گفت :《شکرا علی هدیه یا الله. 》《خدایا شکر از این هدیه.》 مقداری از نان خشکها را گوشه‌ی شالش ریخت واز همان شکاف بیرون آمد. آلا هنوز خواب بود. با چشمانش همه جا را از دید گذراند. تکه‌ای سنگ صاف یافت .خاکش را با لباسش پاک کرد. نانها را روی آن قرار داد .وبا سنگی دیگر مشغول خرد کردن نانها شد.وزیر لب با خوشحالی شعری را زمزمه می‌کرد.انقدر نانهارا سایید تا کاملا پودر شد. چیزی شبیه شیر خشک. امشب دیگر آلا شکمش سیر است. وجایی که بتواند شاید کمی آسوده باشد. آرام و با احتیاط همراه دخترش از همان شکاف وارد زیر زمین شد.با آمدن شب خیلی تاریک بود. ابتسام روی تکه مقوایی که هنگام برداشتن گونی دیده بود؛ دراز کشید، اما جرات نکرد آلا را از خود جدا کند .در همان حال خوابش برد. صبح با تابش نور باریکی از روزنه‌ی بالای سرش چشمانش را گشود. بعد از مدتها آوارگی و بی خوابی از گریه‌های آلا به خاطر گرسنگی‌اش، شبی را خوب خوابیده بود. حتی صدای انفجار موشکها را هم متوجه نشده بود. اما ساعتی بعد که ابتسام باز بچه به بغل طبق عادت هر روزه‌اش در شهر راه می رفت، اخباری به گوشش رسید، که علت نشنیدن سر و صداهای انفجار موشکهای‌ دیشب را فهمید. دیشب اصلا اسرائیلی ها نتوانسته بودند جایی را بمب باران کنند. باز هم خدارا شکر کرد. و با چشمانی اشک آلود برای سلامتی سربازان گمنام امام زمان دعا کرد. خدا با صابران است. @AFKAREHOWZAVI
🚀🚀🚀 🚀 «تحقق وعده صادق» . غزوه‌ای بسان غزوه بدر، احزاب و خیبر ✍فاطمه علی زاده علی آبادی همواره در طول تاریخ اسلام، مسلمانان بی دفاع و مظلومی آماج شکنجه ها و ظلم و ستم ظالمانی از جمله قوم یهود بوده اند. چرا که به فرموده قرآن « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا » * و نیز در همه زمان ها سنت و اراده و خواست الهی بر این بوده که طی برخورد نظامی، سنّت او مبنی بر از بین بردن کفار و ظالمین از یهود تحقق یابد. اجرای این سنت از همان صدر اسلام یک بار در غزوه بدر و باری دیگر در احزاب و بار دیگر در جنگ خیبر و این بار در فلسطین و غزه تحقق یافت. جنگ امروز در غزه بی شباهت به غزوات صدر اسلام از جمله غزوه بدر، احزاب و خیبر نیست. خداوند در جنگ بدر، به مردمی که سالیان طولانی تحت شکنجه مشرکین بودند و از خانه و کاشانه رانده شده اند با اینکه ضعیف و ناتوان بودند اجازه داد تا با مشرکانی که به آن ها ستم کرده اند به نبرد بپردازند و به آن ها وعده پیروزی داد و فرمود: « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»* در این معرکه نیز کاَنّ خداوند به مردمی که سالیان متمادی تحت ظلم و شکنجه صهیونیست های یهود قرار گرفته بودند اذن جهاد داد و نصرتش را بر آنان نازل نمود. وجه شباهت دیگر، نزول امدادهای الهی از جمله نزول ملائکه در جنگ بدر بود که در این زمان نیز گویی ملائکه الله تمام آسمان غزه را احاطه نموده و سایه ای از مرگ بر سر لشکر یهود صهیون با این که از لحاظ تجهیزات نظامی بسیار مجهز بودند گسترانده بودند . آری گویی شب بدر است و شب نزول ملائکه و رحمت الهی بر جسم و روح مؤمنین که بارانی از جنس سجیل بر سر کفار فرود آمد و بارانی از رحمت خاصه را بر قلوب مؤمنینش. گویا خواب آرامش بخشی بر چشمان مردم بی دفاع غزه بعد از 190 روز مستولی می شود. عجب شباهتی است بین غزوه در غزه و غزوه در بدر. « إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ »* وجه شباهتش به جنگ احزاب آن است که: در این راه همواره مجاهدانی همچون مجاهدان جیش رسو ل الله (صلی الله علیه و آله) منتظر شهادت بوده اند که به عشق الهی پا به عرصه نبرد با دشمن اسلام بگذارند. « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا »* در این زمان نیز مجاهدانی از نسل علوی با فرماندهی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و سپهسالاری سپاهش رهبر عزیزمان سید علی خامنه ای «مدظله العالی» جانشان را در طبق اخلاص گذاشته و همواره در آرزوی شهادت با دشمنان اسلام نبرد می کنند. وجه شباهتش به جنگ خیبر آن است: آن جا مولا علی علیه السلام رجز می خواند و فتح باب می کند گویی که در این زمان نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرماندهی این غزوه را به عهده دارد و مولا علی رجز می خواند و فتح باب خیبر می کند چرا که این فتح الباب با رمز یا رسول الله آغاز شد و جانفشانی رزمندگان اسلام که جیش رسول الله (صلی الله علیه و آله ) و رهرو مولا علی علیه السلام هستند همچون مولایشان رجز خوانده و فتح الباب می کنند و این فتح الباب و نابودی یهود صهیون، انشاالله زمینه فتح قبله اول مسلمانان (بیت المقدس) و پیروزی مردم مظلوم غزه از ستم یهود صهیونیست غاصب باشد. همه این فتح الفتوحات نبود مگر امدادها و عنایات و الطاف خاصه خداوند تبارک و تعالی بر مؤمنینش. چرا که فرموده است:« فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»* مقام معظم رهبری: با اعتمادی که ما به وعده‌ی الهی داریم - و وعده‌ی الهی حق است و صدق است - بدون تردید خدای متعال این ملت را، هم در این مرحله، هم در همه‌ی مراحل آینده، بر دشمنانش پیروز خواهد کرد. ________________ *مائده /۸۲ *حج/۳۹ *انفال/١١ *احزاب/۲۳ *انفال/١٧ @AFKAREHOWZAVI
. قسم ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد قسم به صفحه‌صفحه تاریخ ایران، قسم به قدمت پیش از تاریخ و بیش از تاریخ این سرزمین، قسم به تک‌تک کتیبه‌های سرازخاک‌بیرون‌آورده برای جارزدن تمدنش، از شهرسوخته، تا شهر جیرفت، قسم به تپه زاغه، به سیَلک، قسم به تمام هویت مکتوب و غیرمکتوب ایران، قسم به بهار، به نوروز، به عید، قسم به تمام مقدسات، به خون‌های ریخته‌شده بر این خاک پاک، قسم به دفاع، دفاع مقدس، قسم به تمام اسطوره‌ها، از شاه‌نامه تا مرزبان‌نامه، قسم به تمام قهرمانان و نام‌آوران، قسم به نان، به برکت، به گندم، قسم به نام، به‌ نام زیبای ایران، که این سرزمین هیچ‌وقت به میزان اکنون عزت‌مند نبوده‌است. ایران امروز من ایستاده است بر قلل رفیع عزت و اقتدار جهان، ایستاده است بر تمام هویت تاریخی‌اش، تمام اعتقاد و باورش، ایران ایستاده است بیش‌ از پیش. ایران برای فردای دنیای بدون اسرائیل حرف‌ها دارد. کارهای روی زمین مانده تمام مدعیان بشریت را یک‌تنه به دوش دارد. به تأسی از مولای کیسه‌به‌دوش برای یتیمان کوفه، ایران قرار است پدری کند برای تمام مظلومیت فرزندان آدم. ◽◽◽ تک‌تک صفحات تاریخ گواهی می‌دهند به این شکوه، به این عزت، عزتی در سایه حکومتی اسلامی، برگرفته از تعالیم آخرین پیامبر الهی. حکومتی که سالیان طولانی حسرت همه دل‌دادگان و آرزوی همه عارفان بوده‌است. حکومتی که نواب‌ها آرزوی جاروکشی آن را داشتند، حکومتی، یکّه و تنها که بنا دارد مقدمات ظهور حضرت منجی را فراهم کند. بنا دارد صدای مظلومان عالم را بشنود و به فریاد برسد. بنا دارد هیمنه پوشالی ابنای شیطان را در هم بکوبد و به جای تمام سران بی‌خاصیت اسلامی، ندای "بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین" را به گوش جهان برساند. در این میانه پیرمراد این سرزمین فرزند حیدرکرار، پور فاطمه زهرا، برای‌مان پدری می‌کند، بزرگتری می‌کند، کره زمین در این دوران فرزندی این‌چنین به خود ندیده‌است. او دستان‌ترین رستم، ولی‌ترین پوریا، کبیرترین کوروش، کمان‌دارترین آرش، کیّس‌ترین کیان، فارسی‌ترین و مِنّاترین سلمان و سربازترین سردار است. آبروی ایران و فخر اسلام است، کسی که عزم جزم کرده غده سرطانی صهیونیست را بخشکاند. کسی که بیش از همیشه دوستش دارم، کسی که پدرانه‌هایش به جانم نوش است. کسی که بیش‌ از هرکسی ایرانی‌است، بیش از همه مسلمان است و بیش از همه متشرع به تشیع، کسی که آرزوی تاریخ است و کسی که جان چون منی هزاربار به پایش. لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم. @AFKAREHOWZAVI
. نائب الزیاره به وقت یک و بیست ✍محدثه زندی صدای قدم‌ها نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود دل توی دلم نیست. برای عملیات فقط به تعداد محدودی نیاز است. دعا دعا می‌کنم و توسل می‌کنم که من هم توفیق شرکت داشته باشم. چشم می‌بندم و قدم‌ها را می‌شمارم. خدایا من هم باشم. تا وقتی دست مرا از جای بلند می‌کند. آری!من انتخاب شده‌ام و اشک در چشمانم حلقه می‌زند از همان زمان ابتدای ساختنم که با سلام و صلوات و توسل همراه بود، تا همین الان منتظر چنین روزی بودم. روزی که جزو اولین پهپادهایی باشم که خاک دشمن خدا را شخم می‌زند. در خود نمی‌گنجم. آسمان تاریک است که با شنیدن صدای یا رسول الله با تمام توان به سمت دشمن رسول الله پرتاب می‌شوم. حدودا سه ساعت زمان تا هدف راه است. با ذکر، مسیر را طی می‌کنم. پایین را نگاه می‌کنم. ایران در امن و امان است. چند نفری را با سر و صدای خودم بیدار کرده‌ام. لبخندها و خوشحالی‌ها را حتی از این فاصله می‌توانم ببینم. چشم‌های خواب‌آلوده‌ای که با ترس سر وصدای مجهول از خواب پریده و اکنون با دیدنم با برق امید و شوق روشن شده‌اند و من را دنبال و دعای خیر بدرقه راهم می‌کنند. دوربین‌ موبایل‌ها از من عکس و فیلم می‌گیرند، فرصت ژست گرفتن ندارم اما چه ژستی بهتر از ژست حمله به اسرائیل. من احتمالا مشهورترین و دوست‌داشتنی‌ترین پهپاد روی زمینم. از فراز تخت فولاد می‌گذرم، مزارش هنوز تازه است. خاکش سرد نشده، برای انتقامش بلند شده‌ام. به سردار زاهدی و یارانش سلام عرض می‌کنم. صدای الله اکبر را می‌شنوم. به عراق نزدیک می‌شوم وقت زیارت است باید آماده باشیم، هرچه باشد راه قدس از کربلا می‌گذرد، فرصت نداریم زمان زیارت‌مان کوتاه است. از آسمانی می‌گذریم که همه انبیاء روی زمین از آن گذشته و در بزنگاه‌های حساس به آن توسل کرده‌اند. "السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین" کاش می‌شد بیشتر بمانیم. ملائکه بالای سر بین‌الحرمین در رفت و آمدند، پر و بالشان را بر ما می‌کشند نمی‌دانم برای متبرک شدن ما، یا برای متبرک شدنشان به حامیان بیت المقدس. مردم عراق هم کم نمی‌گذارند. آنها هم لحظه حضورم را در آسمان ثبت می‌کنند. صدای ذوق و شوق‌شان به آسمان می‌رسد. از شادی آنها دلم شاد می‌شود. مردم سوریه و دمشق و اردن هم از این لذت محروم نیستند، کاش همرزمان یمنی‌مان هم می‌توانستند ما را رصد کنند. عامدانه انتخاب شدم و عامدانه همه‌ی جهان را از آمدنم خبر کرده‌ام که حس اقتدار بپاشم بر سر مسلمانان و به سخره بگیرم هیمنه‌ی دشمنان اسلام را. دعاها، هیجان‌ها، لبخندها و امیدها بدرقه‌ی راهم است. می‌روم تا تسلایی باشم بر جگرسوختگان فلسطین. بلاخره به هدف نزدیک می‌شوم. هدف یک پایگاه نظامی است. ما از سازندگانمان یاد گرفتیم همچون حیدر، جوانمردانه بجنگیم نه چون یزیدیانِ ترسو، وحشیانه. صدای آژیرها بلند می‌شود. گنبد آهنین‌شان عمرا حریف اراده آهنینم شود. زمان فداشدن نزدیک است. آن پایین غوغا است همه در حال فرارند. آن‌هایی که تا چند شب پیش خواب راحت داشتند در هول و هراسند، و آن‌هایی که 190 روز خواب نداشتند، یک امشب را راحت می‌خوابند. می‌روم تا امشب لالایی کودکان فلسطین شوم. برای تکمیل ماموریت‌م از بیت‌المقدس اجازه می‌گیرم. نوبت زیارت قبله اول مسلمین است. سلام ملت‌ مسلمان ایران را می‌رسانم، سلام شهدا را،‌ نائب الزیاره عاشقان مبارزه با اسرائیل هستم. سلام می‌گویم و اذن می‌طلبم و می‌روم که فدا شوم. یا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله @AFKAREHOWZAVI
. از طوفان‌الاقصی تا وعده صادق ✍مریم حمیدیان از طوفان‌الاقصی تا وعده صادق، که آسمان سرزمین‌های اشغالی موشکباران شد، من هر بار بیشتر از خودم ترسیدم‌. با شکستن ابهت پوشالی رژیم کودک‌کش من به خودم فکر کردم. به نقش خودم در دوران زوال صهیونیست. اگر قرار باشد نیرو‌های نظامی، زمین را از وجود آل یهود پاک کنند، من باید چه کنم؟ مدام به خوراکم، لباسم، معماری خانه‌ام، شنیدنی‌ها، دیدنی‌ها و به طور کل به سبک زندگی‌ام فکر کرده‌ام. نکند ذره‌ای شبیه این قوم لجوج باشد؟ نکند به خاطر سال‌ها استعمار رسانه‌ای فرهنگ غرب، زندگی من بر اساس مبانی آنها باشد؟ من در دوران نابودی اسرائیل، بیش از هر چیز بر خود بیمناکم. به رهبری حکیم و سربازان جان بر کف اسلام و به توان نظامی ایران و جبهه مقاومت ایمان دارم. اما از خود، این نفس اماره تردید دارم.. باید با همه توانم سعی کنم هر چه نماد و آثار فرهنگی اسرائیلی در من، خانواده و جامعه‌ام هست نابود شود. همزمان که سپاهیان محمد نابودی رژیم صهیونیستی را شروع کرده‌اند، خانه‌های ما، جان‌های ما و جامعه‌ما باید از سیطره پنهان فرهنگ صهیونیستی پاک شود. من باید در همه زمینه‌ها برای ظهور آماده شوم. @AFKAREHOWZAVI
. «یک تیر و دو نشان» ✍🏻فاطمه_شکیب رخ حمله ایران با آگاهی قبلی دشمن، صورت گرفته بود! این گزینش نظامی، قابل تامل است! زیرا اولاً، این حرکت مبین آن بود که مسلمانان، مانند یهودی ها، خنجر را از پشت نمی زنند و مردانه می جنگند! از این رو، پیش از شروع حمله، برای جلوگیری از هلاکت نوامیس دشمن، فرصت پناه گیری داده شد و به قصد شبیخون، برای کشتار و خرابی بیشتر، حمله آغاز نگردید! دوم، بر خلاف حمله غافلگیرانه، که نشانه ضعف مبارز است، ایران با حمله از پیش اعلام شده، به نمایش قدرت لشکر خویش پرداخت؛ این عمل در شمار رفتارهایی است که دل کفار را از تداوم اهداف خبیث می لرزاند. جالب آنکه، موشک هایی که توسط سپاه، برای پرتاپ انتخاب شده بودند، در شمار توان معمولی و دست کم ایران شناخته می شوند! سوم، این حمله با تعداد زیادی ابزارهای جنگی و البته متفاوت صورت گرفت؛ بنابراین بدون تردید، تنها هدف، تنبیه، انتقام و غیره نبود و ایران با این حمله در واقع، بدنبال شناسایی توان قدرت دفاعی اسرائیل، اعم از نقاط ضعف آنان، قدم برداشت! به خصوص آنکه، اسرائیل در دفاع، به کمک چند کشور، توانست نزدیک به نیمی از این حملات را دفع کند و این مطلب قابل توجه است! از این رو شاید بتوان این حمله را، تاکتیکی برای شناسایی دشمن، در اقدامات آتی ایران تصور کرد! @AFKAREHOWZAVI
‌. افسون دوبار نمی لَخشد ✍طیبه فرید بی بُته ها پنج بار رفته اند دور همی گرفته اند اما ثمره نزاعِشان یک‌ اجاق سوت و کور است.کاش یکی برایشان قصه خر حشمت قلی را بگوید.اسمش افسون بود،بی زبان نه عشوه گری کرده بود نه جادو .حشمت از افسون خاطره تلخ داشت.اسم معشوقه اش را که توی جوانی مرده بود گذاشته بود روی او.البته اگر هم‌نمرده بود او را به حشمت نمی دادند چون یک تخته اش کم بود.افسونِ بی زبان همدمش بود.بدنش یکپارچه خاکستری بود و چشم های مشکی شهلایی داشت.بار می آورد .گاهی بارَش موشک.....نه ببخشید آب بود.هِلِک و هِلِک می آمد توی حیاط خانه اسمال آقا این‌ها ،بار آبش را می ریخت توی حوض.زبان‌بسته چند دفعه می رفت و می آمد تا حوضِ کاشی پر شود.شب عید کار رُفت و روب خانه اسمال آقا که تمام شد روشنک خانم دستور صادر کرده بود که حشمت قلی با خرش آب بیاورد و حوض را پر کند.هر بار حشمت افسار حیوان را می گرفت و تا دم حوض می آورد.آب حوض هنوز به نیمه نرسیده بود که چشم های افسون چاله نوِ پایین حوض را ندید و پایش لخشید و پخش زمین شد.بار آب ول شد کف حیاط.زبان بسته دردش آمده بود،با عر و عرحیاط را گذاشته بود روی سرش.اسمال آقا کهنه چرک را پیچید دور پای افسون. این آخرین باری نبود که خر حشمت بارِ آب را تا لب حوض می آورد.اما آخرین باری بود که پایش لخشید و زمین خورد هر بار روشنک خانم از پشت شیشه های ارسی دیده بود که افسون موقع آوردن بار کمی مانده به چاله پایین حوض مسیرش را کج می کند که زمینگیر نشود. دیوانه ها پنج بار دورهمی گرفته اند یک بار قُپی می آیند که می زنیم،یک بار یک چیز دیگری می گویند.عین روز روشن است که راه پیش و پس ندارند.تنگه‌هرمز چاله نیست چاهِ عمیق است،تنگه‌باب المندب هم. زیر پای افسرها و سرباز هایشان پر از چاله است....چاه عمیق! کاش به اندازه خَرِ حشمت می فهمیدند. افسون به آن خری دو بار نمی لخشد. *لخشیدن:لغزیدن @AFKAREHOWZAVI
. "علمدار" ✍طیبه روستا همیشه به این فکر می کنم که آدم ها اول آدم بوده اند یا ذات؟ ذات یک نقطه ی ریز بوده که دست و پا درآورده یا آدم بوده و بعدا، قبل از آمدنش به دنیا ذات را قالبش دوخته اند؟ هر چه هست خوب بهانه ایست برای توصیف شخصیت آدم ها، خوب یا بدشان‌‌‌‌؛ به تصور ما. بی بی از آن دسته آدم هاییست که امید با ذاتش تنیده. همیشه توی چشم های قهوه ایش حتی حالا که وسط یک دایره ی گود و چروک گیر افتاده به روشنیِ نور، امید را می بینم. مخصوصا وقت هایی که یک لبخند ملیح دلنشین نشسته روی لب های قیطانی صورتی اش و چشم دوخته به خورشیدی که کم کم پشت درخت ها خودش را پنهان می کند. صورت گردش که چروک ها گوشه گوشه اش سبز شده اند جز گونه های گل انداخته اش، از زاویه ای که آخرین پرتوهای نور تابیده روی چهره اش برای من هزارتا معنا می دهد. این حالش را خوب می فهمم. وقت هایی که ابروهای سفیدش را جمع می کند، یکهو ساکت می شود و چند دقیقه بعد چشم هایش می لرزد و زبان باز می کند. می دانم باز دلش هوای عمو محمدرضا کرده. شک ندارم که شب قبلش هم خواب دیده. خواب عمو با چند تا پاسدار آشنای جوان. که شهید می شوند یا یک جوری توی خوابش زنده می مانند. خوابش را تعریف می کند و دنباله ی حرفش می گوید:"الهی بی قضا باشن همه شون." مثل همیشه زانوی راستش را می مالد و حرف دلش را با آهی کشدار می ریزد بیرون:" صبح دلُم می خواس برم سر مزار بچه م، هیشکی نیومد طرفُم امروز..." خوب می شناسدمان. می داند که همین جمله اش کافیست برای اینکه دست بیندازیم دور گردنش، دو سه تا ماچ آبدار بچسبانیم وسط پیشانی اش و بگوییم:"مگه ما مُردیم بی بی؟" "یاعلی" بگو بریم. "یا علی" می گوید و دست می گذارد روی زانویش. از آن" یاعلی" های جان دار که شب 26 فروردین ذکر لب هایمان شد. چشم هایم را خواب گرفته بود و آخرین پیام ها را چک می کردم که بخوابم. لابلای پیام های کمرنگ کانال ها نوشته ای آشناتر نشست وسط چشم هایم. واژه ای ترکیبی که دو هفته لحظه به لحظه منتظرش بودم. ناباورانه انگشت گذاشتم روی اسم کانال و نوشته را خواندم. "شروع شد" انگار که معلم سرمشق داده باشد؛ "شروع شد:" و من جلوی دو نقطه هزار تا جمله ی قشنگ ساخته باشم برای هزار آفرین. جمله هایی از دو طرف دعوای حق و باطل. _حمله ایران به اسرائیل آغاز شده است. _پهپادهای تهاجمی ایران از چندین نقطه پرتاب شدند. _پهپادهای متبرک به آسمان بین الحرمین _ به محض ورود با پهپادهای ایران برخورد می‌کنیم، اما... _وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ... _ژنرال مایکل، فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا، اسرائیل را ترک کرد. _دعای مرزداران... _برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی در تهران، رویارویی مستقیم آنها و ما. _حمله بزرگ شهرک نشینان به مواد غذایی، پس از شروع حمله ایران. _ ایران با نزدیک شدن پهپادهای اسرائیل موشک های کروز پرتاب خواهد کرد. _ ایران از عراق موشک های هدایت شونده پرتاب کرد. _انصارالله هواپیماهای بدون سرنشین را به سمت ایلات پرتاب کردند. _ایران از پرتاب موشک های بالستیک به سمت اهداف اسرائیلی خبر داد. _ ایران فقط سایت های نظامی را هدف قرار می دهد. _راه قدس از کربلا می گذرد. _جشن‌هایی در تهران به مناسبت آغاز حمله ایران به اسرائیل... بیداری تندتر از جریان خون دویده بود توی تک تک سلول هایم. خواندم و خواندم. حرف زدیم و کلیپ ها را دیدیم. محاسبه کردیم که پهپادها کی می رسند و موشک ها را چه ساعتی شلیک می کنند. صدای غرش آمد، اول نرم و آرام، بعد با لرزش خفیف خانه. گمان کردیم رعد و برق است، یا زلزله؛ نبود. دویدیم پشت پنجره، چیزی نبود، جز صدا. همسایه ای از پایین صدا زد، از سمت راست مشخصه. کلید برداشتیم و پله ها را یکی دوتا کردیم و خودمان را رساندیم به پشت بام. همراه هیجان ما نور نارنجی رنگ گِردی، غران بالا می رفت. آنقدر رفت تا نقطه ای شد توی دل تاریکی. برگشتیم و تا بنشینیم و باز سرمان را فرو کنیم توی خبرها... _حملات به مقصد رسیدند. _آژیر خطر در سرزمین های اشغالی. _اسرائیل نتوانست جلوی حمله ایران را بگیرد. _و سلام بر مسجدالاقصی... چشم هایم را می بندم و نفس عمیقی می کشم. بی بی را می بینم با همان لبخند قیطانی و چشم های پرنور. صدایش را از همان فاصله ی صد کیلومتری می شنوم: " خواب دیدُم بی بی! خواب چند تا پاسدار، همراه محمدرضام اومدن..." @AFKAREHOWZAVI