eitaa logo
آموزش جذّاب مکالمه عربی
696 دنبال‌کننده
92 عکس
91 ویدیو
33 فایل
آموزش مکالمه عربی با شیوه انیمیشن، کلیپ، سرودو.... #مرحله_مقدماتی تلگرام: https://t.me/afsahollesan ایتا: https://eitaa.com/afsahollesan110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 چند بار بخوانید! 👌 كمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلاَّ اَلْجُوعُ وَ اَلظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلاَّ اَلسَّهَرُ وَ اَلْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ اَلْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ چه بسیار روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه داری خود ندارد، و چه بسیار شب زنده داری که از شب زنده داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد ... خوشا خواب زیرکان و افطارشان !
💢شب قدر کنیم؟ خداوند به حضرت موسي (ع) وحي کرد: مرا با زباني که با آن گناه نکرده اي بخوان. موسي گفت: خدايا! از کجا چنين زباني بياورم، جواب آمد: مرا با زبان غير خودت بخوان (يعني از ديگران بخواه تا برايت دعا کنند) 📚وسائل الشيعه: ج 7، ص 109 🔷روِيَ أَنَّ اللَّهَ قَالَ لِمُوسَى ادْعُنِي عَلَى لِسَانٍ لَمْ تَعْصِنِي بِهِ فَقَالَ يَا رَبِّ أَنَّى لِي بِذَلِكَ قَالَ ادْعُنِي عَلَى لِسَانِ غَيْرِكَ.
چند واژه و اصطلاحِ عربیِ جالب (۱) اِستِفراق: آفریقاشناسی. مُستَفرِق: آفریقاشناس. أنتَ تاجُ رأسِنا: تو تاجِ سرِ مایی. بِناءُ الأَجسام: بدن‌سازی. بَهلَوان: بندباز؛ آکروبات. بَیتُ القَلَم: جاخودکاری. تَباوُس/ مُباوَسَة: هم‌دیگر را بوسیدن. تشادور: چادر. تُفًّا لَکَ: تُف به روت! تَنبَلَ یُتَنبِلُ تَنبَلَةً: تنبلی کرد. عِلمُ الأَجِنَّة: جنین‌شناسی. عِندَما یَبیضُ الدّیکُ: وقتی خروس تخم بذاره؛ وقتِ گلِ نی. مُتَرجِمٌ فوريٌّ: مترجمِ هم‌زمان. انضموا إلینا👇 🆔https://t.me/afsahollesan 🆔https://eitaa.com/afsahollesan110
21.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ از مصر تا قطر، از ترکیه تا اردن، از یمن تا عراق، از سوریه تا لبنان، از ایران تا فلسطین همه یک آرزو داریم، آرزویی که به‌زودی عملی خواهد شد!
34.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ القدس لنا 🗣با صدای 🎬کارگردان:وحید امینی 🎞تهیه کننده:محمدجواد آشتیانی ✍️شاعر:قاسم صرافان ، مرتضی آل کثیر 🎼تنظیم کننده: شروین معینی 👥باهمراهی گروه کرال موج به سرپرستی افشین کردستانی 💠تهیه شده در مأوا فایل با کیفیت👇👇👇 https://www.aparat.com/v/7i6ea
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعلّم الفارسية - الدرس ٤۳ - حوار بين الاقرباء السلام علكيم ورحمة الله وبركاته. يُسعدنا ونحن نلتقي بكم في حلقة أخري من برنامجكم "تعلیم الفارسية" في هذه الحلقة نستمع الي حوار عبر الهاتف بين مريم ومحمد، صديق أخيها علي. تعمل مريم في أحد مستشفيات طهران. وقرّرتْ هي وأخوها زيارة خالتها في المدينة. وخشية أن ينسي علي الموعد. تتصل به هاتفياً لتذكيره، لكنّه مُنهمك بدروسه في الجامعة. فيجيبها محمد. ونحن نتابع الحوار الذي يدور بينهما، لكن بعد الاستماع إلي المفردات ومعانيها: ✍️تفضّلوا: بفرمایید ✍️مرحباً: سلام ✍️صحيح؟: درست است؟ ✍️عذراً: ببخشید ✍️علي موجود: علی هست؟ ✍️أظنّ: فکر میکنم ✍️جامعة: دانشگاه ✍️تعلم: میدانی ✍️يعود: برمیگردد ✍️بالضبط: دقیق ✍️لا أعلم: نمیدانم ✍️الساعة الثانية: ساعت دو ✍️رسالة: پیغام ✍️تعطي: میدهی ✍️رجاء: لطفا ✍️أنا منتظر: من منتظرم ✍️أنتظره: منتظرش می مانم ✍️شارع: خیابان ✍️تنتظره: منتظرش هستی ✍️قبالة: روبه روی ✍️ملاحظة: یادداشت ✍️أكتب ملاحظة: یادداشت میکنم ✍️بلـِّغْ تحياتي: سلام برسان
✅الحوار✅ ✍️محمد: الو! بفرماييد. 📝محمد: الو! تفضّلوا. ✍️مريم: الو، سلام. من مريم هستم. 📝مريم: الو، مرحباً. أنا مريم. ✍️محمد: سلام مريم خانم. حالت چطور است؟ 📝محمد: مرحباً السيدة مريم. كيف حالك؟ ✍️مريم: متشكرم. تو محمد آقا هستي؟ درست است؟ 📝مريم: شكراً. أنتَ السيد محمد. صحيح؟ ✍️محمد: بله. بله. من محمد هستم. 📝محمد: نعم. نعم. أنا محمد. ✍️مريم: ببخشيد علي هست؟ 📝مريم: عذراً. علي موجود؟ ✍️محمد: نه. الآن علي اينجا نيست. فكر مي كنم در دانشگاه است. 📝محمد: لا. علي ليس هنا الآن. أظنّ أنـّه في الجامعة. ✍️مريم: مي ‌داني كي بر مي گردد. 📝مريم: هل تعلـَمُ متي يعود؟ ✍️محمد: دقيق نمى ‌دانم. اما فكر مى كنم ساعت ۲ بر مى گردد. 📝محمد: لا أعلم بالضبط. لكن أظنُّ أنّه يعود في الساعة الثانية. ✍️مريم: تو پيغامم را به علي مي دهي؟ 📝مريم: أنت تـُعطي رسالتي لعلي؟ ✍️محمد: بله. حتماً. بفرماييد. 📝محمد: نعم. حتماً. تفضلوا. ✍️مريم: لطفاً به علي بگو من ساعتِ ٥ عصر در خيابان حافظ منتظرش هستم. 📝مريم: رجاءاً قلْ لعلي. أنا سأنتظره في الساعة الخامسة عصراً في شارع حافظ . ✍️محمد: او مي ‌داند تو كجاي خيابان حافظ منتظرش هستي؟ 📝محمد: هو يعلم في أيّ مكان من شارع حافظ أنتِ تنتظرينه؟ ✍️مريم: بله. روبروى بيمارستان. 📝مريم: نعم. قـُبالة المستشفي. ✍️محمد: الآن يادداشت مي ‌كنم. ساعتِ ٥ خيابان حافظ. روبروى بيمارستان. 📝محمد: الآن أكتب ملاحظة ً. الساعة الخامسة شارع حافظ. قبالة المستشفي. ✍️مريم: خيلي ممنون. خداحافظ. سلام برسان. 📝مريم: شكراً جزيلاً. في امان الله. بلـّغْ تحياتي. ✍️محمد: متشكرم. خداحافظ. 📝محمد: شكراً. في أمان الله.
امام صادق عليه السلام: هر كس با ماه رمضان در آخرين شب آن وداع كند و بگويد : «بار خدايا! اين ماه را آخرين ماه رمضان عمر من قرار مده و به تو پناه مى‌برم از اين كه سپيده اين شب بدمد و مرا نيامرزيده باشى» خداوند متعال، پيش از آن كه صبح كند، او را مى‌آمرزد و بازگشت به سويش را روزىِ او مى‌كند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
44 حدیث مع موظف البنک الوطني انضموا إلینا👇🫱 🆔https://t.me/afsahollesan https://eitaa.com/afsahollesan110
حديث مع موظف البنك الوطني السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. يسعدنا ونحن نلتقي بكم في حلقة جديدة من سلسلة حلقات برنامجكم "تعلیم الفارسية". في هذه الحلقة سنتعلم مفردات و عبارات جديدة من خلال حوار دار بين محمد و موظف في أحد فروع البنك الوطني الايراني، حول افتتاح حساب مصرفي لان والده يريد أن يرسل اليه حوالة بالعُملة الصعبة. فكونوا معنا. ✍️ساعدك الله: خسته نباشی ✍️تفضـّلْ: بفرما ✍️أفتحُ: باز کنم ✍️افتتاح، فتح: باز ✍️توفير: پس انداز ✍️أنا جئت: من امدم ✍️أنت تريد: تو میخواهی ✍️أنا أريد: من میخواهم ✍️العملة الصعبة: ارز ✍️حساب بالعملة الصعبة: حساب ارزی ✍️أنت ترسل: تو میفرستی ✍️نقود: پول ✍️هو يُرسِل: او میفرستد ✍️والدي: پدرم ✍️ممكن: ممکن است ✍️طبعاً: البته ✍️رجاء: لطفا ✍️استمارة: فرم ✍️إملأ: پر کن ✍️صورة: کپی ✍️جواز سفر: گذرنامه ✍️جواز سفرك: گذرنامه ات ✍️إعط: بده ✍️أنا ليس لي: من ندارم ✍️قبالة: روبه رو ✍️متجر: فروشگاه ✍️صَوِّر: کپی بگیر ✍️حسناً: بسیار خب ✍️صورة: عکس ✍️أنا عندي: من دارم ✍️اثنان: دو ✍️شكراً: متشکرم
✅✅الحوار✅✅ ✍️محمد: سلام. خسته نباشي. 📝محمد: مرحباً. ساعدك الله. ✍️خانم كارمند: سلام. بفرمائيد. 📝موظفة: مرحباً. تفضـّلْ. ✍️محمد: مى ‌خواهم حساب باز كنم. 📝محمد: أريد أنْ أفتحَ حساباً. ✍️خانم كارمند: حساب پس انداز مي خواهي؟ 📝موظفة: تريد حساب توفير؟ ✍️محمد: بله. من يك حساب پس انداز مي ‌خواهم حساب ارزي. 📝محمد: نعم. أنا أريد حساب توفير. حساب بالعملة الصعبة. ✍️خانم كارمند: شما پول به خارج ايران مي ‌فرستي؟ 📝موظفة: أنتَ تـُرسل نقوداً الي خارج ايران؟ ✍️محمد: نه. پدرم از خارج برايم پول مي ‌فرستد. ممكن است؟ 📝محمد: لا. والدي يرسل لي نقوداً من الخارج. ممكن؟ ✍️خانم كارمند: بله. البته. لطفاً اين فرم را پر كن فارسي مي داني؟ 📝موظفة: نعم. طبعاً. رجاءاً إملأ هذه الاستمارة. تعرف الفارسية؟ ✍️محمد: بله بفرما. 📝محمد: نعم. تفضلي. ✍️خانم كارمند: متشكرم. اينجا را امضا كن. اين پايين. 📝موظفة: شكراً. وقـِّعْ هنا. في الاسفل. ✍️خانم كارمند: يك كپي از گذرنامه‌ات هم به من بده. 📝موظفة: أعطني صورة لجواز سفرك ايضاً. ✍️محمد: گذرنامه‌ام اينجاست، اما كپي از آن ندارم. 📝محمد: جواز سفري هنا، لكن ليس لي صورة لها. ✍️خانم كارمند: روبروي بانك يك فروشگاه است. آنجا كپي بگير. 📝موظفة: قبالة البنك متجر. صَوِّرْه هناك. ✍️محمد: بسيار خوب. 📝محمد: حسناً. ✍️محمد: بفرما. اين كپي گذرنامه‌ام. 📝محمد: تفضلي. هذه صورة لجواز سفري. ✍️خانم كارمند: دو عكس هم به من بده. 📝موظفة: إعطني صورتين شمسيتين أيضاً. ✍️محمد: عكس دارم. بفرما اين دو عكس. 📝محمد: عندي صورة. تفضلي. هاتان صورتان. ✍️خانم كارمند: متشكرم. 📝موظفة: شكراً.
کره القدم ✍️هیّا هیّا فی الملعب هیّا لا تهدئی لا تتعبی لا لا لا لا 📝بدو بیا تو زمین (استادیوم)، بیا آروم نباش، خسته نباش  نه نه نه نه ✍️فی الملعب هیّا ثبی لا تهدئی لا تتعبی 📝تو استادیوم بیا، حرکت کن، آروم نباش، خسته نباش ✍️ومن قدم الی قدم مثل ارتعاشات النغم 📝 از این پا به اون پا، مثل اهنگ لرزان ✍️یحبها الکبار والصغار کانها عصفوره من نار 📝پیر و جوان اون را چنان دوست دارند گویا گنجشک آتشین است ✍️حیاتها في الارض والقضاء إنشودة مسحورة الغناء 📝زندگی او بر روی زمین وقضاوتها اوازی طلسم شده از اواز است ✍️ترتاح فی المیدان اقل من ثوان، ترتاح اقل من ثوان 📝در کمتر از چند ثانیه در میدان استراحت می کنی،در کمتر از چند ثانیه استراحت می کنی ✍️وفجأة تطیر عصفورة الاثیر عصفورة الغناء 📝ناگهان پرنده اتر، پرنده آواز خوان پرواز می کنه ✍️ومن قدم الی قدم حتی یصفر الحکم 📝مرحله به مرحله تا داور سوت بزنه ✍️هیا هیا فی الملعب هیا لا تهدئی لا تتعبی لا لا لا لا(۲) 📝بدو بیا تو زمین بازی،ارام نباش، خسته نباش،نه نه نه نه(۲) ✍️یا حلوة الألوان فی یدی یا حلوة الالوان فی یدی 📝 ای رنگهای زیبا در دستم(۲) ✍️اذا انتهی درسی ومعهدی(۲) 📝وقتی که درسم و آموزشگاهم تموم میشه ✍️قفزت مثل السهم فی الطریق 📝مثل یک تیر توی راه میپرم ✍️بحثت فی الزقاق عن رفیق 📝توی کوچه دنبال دوست وهمبازی میگردم ✍️ومن قدم الی قدم ترفرفین کالنغم 📝از یک پا به پای دیگر مثل یک اهنگ و لحن بال بال می زنی و حرکت می کنی ✍️هیا هیا فی الملعب هیا لاتهدئی لا تتعبی لا لا لا لا 📝بدو تند بیا تو زمین بازی، اروم نباش، خسته نشو ✍️فی الملعب هیا ثبی لا تهدئی لا تتعبی 📝تند بیا تو زمین بازی، حرکت کن، آروم نباش خسته نشی نه نه نه نه ✍️ومن قدم الی قدم مثل ارتعاشات النغم 📝از این پا به اون پا (مرحله به مرحله) مثل اهنگ و لحن لرزان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
45 حدیث حول الحوار بین الاصدقاء انضموا إلینا👇🫱 🆔https://t.me/afsahollesan https://eitaa.com/afsahollesan110
تعلم الفارسية- حديث حول الحوار بين الاصدقاء نحييكم اعزاءنا المستمعين، أجمل تحية، ونرحّب بكم في حلقة أخري من سلسلة حلقات برنامجكم "تعلّم الفارسية". في هذه الحلقة، أيضاً، سنتعلّم مفردات وعبارات جديدة من خلال حوار دار بين محمد وصديق له، يدعي ناصر. ناصر هذا دعا محمداً الي شقته الواقعة في الطابق العلوي بأحد الابراج شمال طهران. ينظر الاثنان من خلال النافذة الي الجبال الشاهقة والخلابة في هذه المنطقة، ويتحدثان حولها. تعالوا نستمع اليهما، لكن بعدما نتعلّم المفردات التي يستخدمانها: ✍️جبل: کوه ✍️جبال: کوه ها ✍️زیبا: جمیل ✍️زیبایی: جمال ✍️هست: موجود ✍️میگویند: یسمون ✍️برف: ثلج ✍️کدام: أي ✍️ببین: انظر ✍️آنجا: هناک ✍️دیدم: رأیت ✍️بلند: عالی ✍️نیست: لا یوجد ✍️سرد: بارد ✍️کاش: لیت ✍️روزی: یوما ✍️برویم: نذهب ✍️فکر خوبی: فکرة جیدة ✍️تابستان: الصیف ✍️بلندترین: أعلی ✍️برنامه ریزی میکنیم: نضع برنامجاً ✍️پر است: مملوء بـِ ✍️دور: بعيد ✍️با هم: معاً
✍️محمد: در شمال تهران چه كوه هاي زيبايي است! 📝محمد: ما أجمل الجبال في شمال طهران! ✍️ناصر: بله. به اين كوه ها البرز مي گويند. 📝ناصر: نعم يسمّون هذه الجبال البرز. ✍️محمد: الآن تابستان است. اما آن كوه پراز برف است. 📝محمد: الآن صيف. أمّا ذلك الجبل مملوء بالثلج. ✍️ناصر: كدام كوه؟ 📝ناصر: أيّ جبل؟ ✍️محمد: آن كوه، ببين، آنجا. 📝محمد: ذلك الجبل، أنظر، هناك. ✍️ناصر: بله. ديدم. اسم آن كوه دماوند است. 📝ناصر: نعم. رأيتـُه. اسم ذلك الجبل دماوند. ✍️محمد: دماوند؟ 📝محمد: دماوند؟ ✍️ناصر: بله آن كوه دماوند است. بلندترين كوه در ايران. 📝ناصر: نعم ذلك الجبل هو دماوند. أعلي جبل في ايران. ✍️محمد: پس دماوند از تهران خيلي دور نيست. 📝محمد: إذنْ دماوند ليس بعيداً جداً عن طهران. ✍️ناصر: نه دور نيست. اما آنجا خيلي سرد است. 📝ناصر: لا ليس بعيداً. لكنَّ الجوَّ هناك بارد جداً. ✍️محمد: خيلي زيباست. روزي با هم به كوه دماوند برويم. 📝محمد: جميلٌ جداً. نذهب معاً يوماً الي جبل دماوند. ✍️ناصر: فكر خوبي است. براي آن روز برنامه ريزي مي كنيم. 📝ناصر: فكرة ٌ جيدة ٌ. نضع برنامجاً لذلك اليوم. ✍️محمد: حتماً. 📝محمد: حتماً.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
46 حديث حول الجبال الشاهقة في طهران انضموا إلینا👇🫱 🆔https://t.me/afsahollesan https://eitaa.com/afsahollesan110
حديث حول الجبال الشاهقة في طهران تحياتنا أعزاءنا المستمعين الكرام. واهلاً ومرحباً بكم في لقاء جديد وحلقة جديدة من برنامجكم "تعلّم الفارسية". في الحلقة السابقة دار الحوار حول الجبال الشاهقة والجميلة شمالي طهران ومنها تحديداً جبل دماوند، والذي هو أعلي جبل في ايران. ونتذكر أنّ محمداً وصديقه ناصراً قرّرا الذهاب الي جبل دماوند، ونفذا قرارهما لا لأجل التسلّق طبعاً، بل للجلوس في سفح الجبل ومشاهدته عن كثب. وهناك التقيا شيخاً، وأخذ محمد يسأله عن دماوند. ونحن أيضاً سنتابع ما يدور من حوار بينهما بعد تعلّم المفردات الجديدة. فكونوا معنا. ✍️عم: عمو ✍️تفضّلا: بفرمایید ✍️شكراً: متشکرم ✍️هنا: اینجا ✍️منزلي: خانه من ✍️فی الأعلی: در بالا ✍️جدا: بسیار ✍️جمیل: قشنگ ✍️الصيف: تابستان ✍️الشتاء: زمستان ✍️بارد: سرد ✍️جداً: خیلی ✍️هناك: آنجا ✍️أنتَ تعيش: تو زندگی میکنی ✍️نظيف: تمیز ✍️أنتَ تعرف: تو میدانی ✍️ما أروع!: چه جالب ✍️هم يروون القصص: آنها داستان میگویند ✍️جميل: زیبا ✍️أجمل: زیباترین ✍️قصة: داستان ✍️قصص: داستان ها ✍️الأم: مادر ✍️الأمّهات: مادرها ✍️الطفل: بچه ✍️الأطفال: بچه ها ✍️أية ُ قصص ؟: چه داستانهایی ✍️حول: در مورد ✍️يوجد: هست ✍️طبعاً: البته