🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتچهلوهفتم
خودمم از وضع پیش اومده خندم گرفته بود روز خاستگاری عروس و دوماد هر دو مریض،سرما خورده بودند
به در اتاق رسیدیم پسر عمو ایستادو تعارف کرد تا اول من وارد بشوم و بعد اون روی تخت نشست و من روی صندلی ب
5دقیقه ای از ورود وا به اتاق میگذشت اما فقط صدای فین فین منو سرفه های خشک پسر عمو شنیده میشد.
تا اینکه پسر عمو یا یه سرفه صداشو صاف کرد و گفت:
_خب شما شروع می کنید؟
سریع گفتم:
+نه.......خب ....یعنی... شما بفرمایین
_چشم..
دختر عمو شما معیارتون واسه انتخاب همسر چیه؟
+خب پسر عمو من از وقتی تغییر کردم یه سری عهد ها با خدا و خودم و آقا امام رضا کردم معیارهام تغییر کرد ولی مهم ترین معیار من با خدا بودنه
کسی که خدارو دوست داشته باشه و به حرف خالقش اهمیت بده قطعا معنی عشق و محبت رو میفهمه
_دختر عمو شما درمورد کار من چیزی میدونید راجب حقوق من و اینجور چیزا؟؟
+فقط میدونم که شما سپاهی هستید
_داره کارام جور میشه برم سپاه قدس
+و بعدش می خواید برید سوریه؟
_بله
بزرگترین حسرت من تو این دنیا شهادته
میخوام برم سوریه
هیچی نگفتم و نگاهمو دوختم به انگشتام
_ببنین دختر عمو من دلم می خواد همسرم تو این راه همراهم باشه
سوریه رفتن محروح شدن داره،شهید شدن داره، مفقود الاثر شدن داره
به همه اینا فکر کنین
+خب حتما می خواین برین؟
_انشالله بله
بعد از کمی مکث گفت:
_خب دختر عمو چیزی هست که بخواهید راجب خودتون بگین یا بخواین راجب من ؟
+فقظ می خواستم بگم که بین من و کامران هیچی نیست
_من میدونم که بین شما هیچی نیست
_خب شما سوالی ندارین؟
+چیزی به ذهنم نمیاد
_پس من می پرسم
رهبر و قبول دارین؟
+معلومه که قبول دارم
ولی چیز زیادی ازشون نمی دونم چند وقتی دارن راجبشون تحقیق میکنم
_آتناخانوم
باصدای آتنا خانوم گفتنش از فکر و خیال بیرون آمدم
+بله؟
_من خونه ندارم فقط طبقه بالا هست که قراره خرد خرد پولشو به بابا یدم
ماشین فعلا ندارم
دیگه حقوقمم کفاف یه زندگی دو نفره رو میده فکر کنم
شما راضی هستین؟
+این جور چیزا برام مهم نیست
#ادامه_دارد
✍🏻 #به_قلم :
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹