『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹 #بسم_رب_العشق ❤️ #برای_همیشه 🌹 #قسمتچهل_و_پنجم نزدیکای غروب بود که سمیه گفت: +خب عروس خانوم چ
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتچهل_و_ششم
ساعت ۸بود که صدای زنگ در اومد
منو بابا بلند شدیم رفتیم دم در برای استقبال
بابا در رو باز کرد و منم کنارش وایستادم
در که باز شد اول زن عمو اومد تا من و بغل کنه که رفتم و عقب گفتم:
+عه زن عمو سرما خوردم
همه خندیدن
بعدم عمو و سمیه و در آخر پسر عمو اومدن داخل
دست سمیه شیرینی بود و دست پسر عمو گل
پسرعمو وقتی رسید به من گل رو داد دستم و گفت:
_ بهترین؟؟
+ بله بهترم .خدارو شکر
پسرعمو چیزی نگفت و فقط به یه لبخند محو اکتفا کرد ،همه رفتن روی مبل شنستن و منم رفتم تو آشپزخونه الان می فهمیدم سمیه چقدر استرس داشته و من مسخره بای در میاوردم دیشب انقدر استرس نداشتم ،لابد به خاطر اینکه میدونستم چی باید به کامران بگم و برای خواستگاری نیومدن
سمیه اومد تو آشپزخونه و پیشم نشست:
_استرس داری؟
+آره
_خب بزار از تجربیاتم برات بگم
+چی میگی تو فقط پسر خالت اومده خواستگاریت اونم با یه جلسه حل شد
_عه ...حالا من انگار خواستگار نداشتم
+نمیودن خونتون که کدوم تجربیات
_باشه بابا تسلیم خوبه استرسم داری ها
چند دقیقه تو سکوت بودیم و فقط صدای بزرگترا از پذیرایی میومد
_میگم اتنا
+بله
_نظرت چیع؟
+درباره چی؟
_امیر..
بابام صدام کرد
_دخترم چایی و بیار
از جام بلند شدم تا چایی بریزم دیدم نمی تونم
+سمیه بیا تو بریز
_باشه بده من اون قوری رو
انقدر استرس داشتم سرما خوردگیم و یادم رفتع بود سمیه چایی هارو آماده کرد منم چادرمو مرتب کردم و با یه بسم لله سینی رو ازش گرفتم
دستام یخ کرده بود از آشپزخونه پشت سر سمیه رفتم بیرون و اول به عمو زن عمو تعارف کردم بعد به پسر عمو وسمیه آخری رو هم دادم به بابا و نشستم
عمو گفت
+داداش دیگه بریم سر اصل مطلب
اومدیم آتنا جان رو واسه امیر علی خاستگاری کنیم
البته اگه آتنا جان این پسر ما رو به غلامی قبول کنه
همه شروع کردن به خندیدن
بعد از کلی خنده بابا گفت
_این چه حرفیه داداش غلامی چرا امیرعلی تاج سره
زن عمو رو به بابا و گفت:
_گه اجازه بدین این دوتا جوون برن تو تراس حرفاشونو بزنن😂
همه زدیم زیر خنده البته من بیشتر خجالت کشیدم پسر عمو هم سرشو انداخته بود پایین می خندید .زن عمو دوباره گفت:
آتنا جان پاشو،امیرجان پاشو عمو برین تو اتاق
چادرمو مرتب کردم تا بلند بشم سمیه هم گفت :
_آره تراس نرین تو تراس بدتر میشین اون وقت من بیچاره باید از شما مراقبت کنم
بالاخره پسر عمو زبون باز کرد و گفت:
_پس تو فکر خودتی نه فکر ما
+آره دیگه😁
بلند شدم و پسرعمو هم بلند شد...
#ادامه_دارد...
✍🏻 #به_قلم :
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹@afsaranjangnarm_313🌹
💡پر تکرااااااار ترین سوال امتحانی عالم،
#معادله است!!
چون تو تمام لحظه های زندگی مطرحه!(❓)
🔻🔺همیشه باید تصمیم بگیری
که چه چیزی رو مساوی عمرت⏳ قرار بدی!
ذهنت رو
معادل کدوم داده و 💭پردازش بذاری؟
قلبت رو
هم وزن محبت♥️ کی بکنی؟
تو حل معادله
یه اشتباه کوچیک، کلی اثر منفی داره!😱
و دیگه هم به این راحتی درست نمیشه...
(یاد امتحانات ریاضی بخیر😉)
یه منفی رو مثبت بذاری،
کل معادله ات بهم❌ میریزه!
بی نهایتِ زندگیت،
مساوی منفی میشه!😭
حتی محاسبات درستت هم خراب میشه!😔
🍃🌹 ببین رفیق!
ما،
واقعا وسط ماجرای حساسی⚠️ هستیم!
یه اشتباه ریز✖️
میتونه همه چی رو عوض کنه...
| ما شدیدا به یه چیزی نیاز داریم...😰|
🌱 @afsaranjangnarm_313 🌱
#جنگ_نرم
💠گاهےبرخی از شخصیتها در کارتونها با روش های غیر اخلاقی همچون دروغ،دزدی،تقلب،خشونت و...
فرهنگ ناسالم و بےاخلاقی را به کودکان آموزش میدهد،برخی اصول و ارزشهای دینی را تضعیف کرده و حتی برخی رفتارهای غیرارزشی و خشونت آمیز را طبیعے جلوه میکند...
💠غفلت از کودکان و نوجوانان شاید در زمان حال یا آینده نزدیک خودنمایے نکند ولی در دراز مدت آثار آن جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل میکند.
❌کودکانامروزآینده
سازان کشورمانهستند.
📡@afsaranjangnarm_313📡
#رهبرانهـ💔
هیهات اگر یار بخواهےو نباشم…🍃
ای واے به من گر تو یار ندانے…😔
باید به تو زنجیرکنم…🔗
بند دلم را…❤️
جانےو جهانیچنینےوچنانے…😍
💚@afsaranjangnarm_313💚
#به_وقت_خاطره 📜
اهمیت بسیارے به حجاب میداد و حتے در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود{اگر خدا لطف کرد و #شهادت را نصیبم کرد،بنده از آن شهدایے هستم که یقه بیحجابےها و آنهایے که ترویج بےحجابی میکنند را در آن دنیا خواهم گرفت}
حتی نحوه تزئین ماشین عروسمان به گونهاے که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گلها مانع دید شدن من در ماشین بودند.
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودے خوانی طے شد و خاطرم هست برخے میگفتند،عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کارے بود که برای خدا پسند باشد و برایش صحبتهاے مردم اهمیت نداشت.
{خاطرهاے از #شهید جواد محمدی💔}
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹 #بسم_رب_العشق ❤️ #برای_همیشه 🌹 #قسمتچهل_و_ششم ساعت ۸بود که صدای زنگ در اومد منو بابا بلند شدی
سلللااااام به برو بچ افسران جنگ نرم☺️
با عرض معذرت امشب رمان نداااریم😬
تا اینجای رمان نظراتتون رو و اینکه میتونید پیش بینی کنید که رمان در اخر چی میشه رو با لینک ناشناس بهمون بگید 🙃
🔒 https://harfeto.timefriend.net/596807798🔐
بدویید😁
خب
برای اینکه امشب رمان نذاشتیم به پی وی نویسنده بدبخت 😂نرید تشریف فرما شید پی وی من
@afsarnojavan_313
امااااا
اگه میخواید راجب رمان سوالاتی بپرسید بپرید پی وی خودش😉
@sadat_83
ممنون که تحملمون میکنید❤️
دخترم می پرسد : تو چرا می جنگی؟
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را میبندم
مادرم آب و آیینه و قرآن در دست
روشنی در دل من میبارد
بار دیگر دخترم می پرسد:
تو چرا میجنگی؟
با #تمام_دلِ خود میگویم:
تا چراغ از تو نگیرد دشمن تا #حجاب از تو نگیرد دشمن
🌹@afsaranjangnarm_313 🌹
「♥」
³فلسفهحجاب
¹. پوشاندن زيبايىها
². حذف جلبتوجه
³. افزايش حيا
وامروز حجابى عرضهشده كه:
خودشزينت است
جلبتوجه ميكند
حيا راازحجاب حذف ميكند
#باحجاببهجنگحجابرفتهای؟☝🍃️
🌸 @afsaranjangnarm_313 🌸
#پسرانهـ🌱
آنقدر شهید
با تیر و ترکش دیدهایم
که یادمان مےرود
#جنگنرم هم شهید دارد
جانباز دارد
شیمیایے دارد
درد دارد...!
#کجایندمردانخدایی
🆔@afsaranjangnarm_313🆔
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مذهبی_طور🙃
سلامتی اونایی که بلاک کردن📵
چه اون نامحرمه رو
چه شیطون رو
چه هوای نفس رو
صلواااااااات🌱
@afsaranjangnarm_313 🦋
#به_وقت_خاطره 📜
در طی مدتی که در لشکر هشت نجف خدمت میکردند در دورهها، مانورها و رزمایشهای متعدد شرکت کردند و برای حفاظت از انقلاب اسلامی و دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و اطاعت از فرمانها فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیتالله امام خامنهای (حفظه الله) و دفاع از میهن اسلامی و مبارزه با تروریست و مزدوران استکباری به مأموریتهای مختلفی نیز بهصورت داوطلبانه اعزام شدند. ازجمله: مأموریت در شمال غرب و مبارزه با گروه پژاک، مأموریت به زاهدان و شهرهای اطراف و…
🕊هنوز مدت زیادی از تولد حسین نگذشته بود که خبرهای تازهای در خانهمان پیچید. همه در بهت این تصمیم بزرگ مانده بودند؛ اما من و همسرم مصمم به انجام این تصمیم بودیم و انگار زمان سپاسگزاری از هدیه خدا رسیده بود.
برای پدری چون محمدجواد گذشتن از من و بچهها سختترین کار دنیا بود، اما چیزی در درونش بههمریخته بود و انگار زمان عمل بود. باید میرفت تا به وعدههایی که در مناجات داده بود عمل میکرد و من علیرغم تمام سختیها مشوقش بودم و در دلم میگذشت «و کفی الله المومنین القتال و کانَ اللهُ قویاً عزیزاً»
{خاطرهاے از #شهید محمد جواد قربانی💔}
🌴@afsaranjangnarm_313🌴
https://harfeto.timefriend.net/596807798
تا روز حجاب منتظر نوشته هاوشعرهاو تلنگرها تون درباره حجاب هستیم فرشته جان💖
#فرشتگان_سرزمین_من
#چالش✌️🏻
#بزودی⏰
خب می خوایم اولین چالش کانالمون و بزاریم😍
یه چالش متفاوت 🙃
که برندشو خودتون انتخاب می کنید👌🏻😁
سین زدنی نیست😉
حتما شرکت کنید جایزه داره ها🎁
اعضای فعال آماده باشین✌️🏻❤️
@afsaranjangnarm_313
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتچهلوهفتم
خودمم از وضع پیش اومده خندم گرفته بود روز خاستگاری عروس و دوماد هر دو مریض،سرما خورده بودند
به در اتاق رسیدیم پسر عمو ایستادو تعارف کرد تا اول من وارد بشوم و بعد اون روی تخت نشست و من روی صندلی ب
5دقیقه ای از ورود وا به اتاق میگذشت اما فقط صدای فین فین منو سرفه های خشک پسر عمو شنیده میشد.
تا اینکه پسر عمو یا یه سرفه صداشو صاف کرد و گفت:
_خب شما شروع می کنید؟
سریع گفتم:
+نه.......خب ....یعنی... شما بفرمایین
_چشم..
دختر عمو شما معیارتون واسه انتخاب همسر چیه؟
+خب پسر عمو من از وقتی تغییر کردم یه سری عهد ها با خدا و خودم و آقا امام رضا کردم معیارهام تغییر کرد ولی مهم ترین معیار من با خدا بودنه
کسی که خدارو دوست داشته باشه و به حرف خالقش اهمیت بده قطعا معنی عشق و محبت رو میفهمه
_دختر عمو شما درمورد کار من چیزی میدونید راجب حقوق من و اینجور چیزا؟؟
+فقط میدونم که شما سپاهی هستید
_داره کارام جور میشه برم سپاه قدس
+و بعدش می خواید برید سوریه؟
_بله
بزرگترین حسرت من تو این دنیا شهادته
میخوام برم سوریه
هیچی نگفتم و نگاهمو دوختم به انگشتام
_ببنین دختر عمو من دلم می خواد همسرم تو این راه همراهم باشه
سوریه رفتن محروح شدن داره،شهید شدن داره، مفقود الاثر شدن داره
به همه اینا فکر کنین
+خب حتما می خواین برین؟
_انشالله بله
بعد از کمی مکث گفت:
_خب دختر عمو چیزی هست که بخواهید راجب خودتون بگین یا بخواین راجب من ؟
+فقظ می خواستم بگم که بین من و کامران هیچی نیست
_من میدونم که بین شما هیچی نیست
_خب شما سوالی ندارین؟
+چیزی به ذهنم نمیاد
_پس من می پرسم
رهبر و قبول دارین؟
+معلومه که قبول دارم
ولی چیز زیادی ازشون نمی دونم چند وقتی دارن راجبشون تحقیق میکنم
_آتناخانوم
باصدای آتنا خانوم گفتنش از فکر و خیال بیرون آمدم
+بله؟
_من خونه ندارم فقط طبقه بالا هست که قراره خرد خرد پولشو به بابا یدم
ماشین فعلا ندارم
دیگه حقوقمم کفاف یه زندگی دو نفره رو میده فکر کنم
شما راضی هستین؟
+این جور چیزا برام مهم نیست
#ادامه_دارد
✍🏻 #به_قلم :
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمتچهلوهشتم
دیگه حرفی نمونده بود که پسرعمو و گفت :
_بریم دیگه بیرون منتظرن
سری به نشانه تایید نشون دادم و بلند شدیم و بیرون رفتم وارد سالن پذیرایی که شدیم سمیه با خوشحالی گفت:
_خب خداروشکر اینا حرفاشون تموم شد شیرینی رو بخوریم که دهنمون شیرین بشه؟؟
خواستم جواب بدم که زن عمو گفت:
_ سمیه چرا اینقدر هولی تو
بزار آتنا جان فکرشو بکنه فرداشب جواب بده به ما
سمیه گفت:
_ آخه نکه خود مامانم و امیر علی اصلا هول نیستن که میگن تا فردا جواب میخوان😂😂
همه زدن زیر خنده وماهم رفتیم نشستیم
****
عمو اینار رفتن و قرار شد هر وقت تصمیم گرفتم خبر بدم
روی تخت خوابیده بودم و مدام این جمله تو ذهنم تکرار می شد
سوریه رفتن
مجروح شدن داره
شهادت داره
مفقود الاثر شدن داره
کمی بالش و زیر سرم جابه جا کردم
خیلی دو دل بودم
پسر عمو گفت
خودش میدونه چیزی بین ما نیست
کامران تو فرودگاه همه چیزو بهش گفته
منم پرسیدم فروگاه برای چی؟
گفت داشت بر می گشت آلمان به پسر عمو گفته حتما برا مراسمای محرم خودشو می رسونه دلش می خواد ایران باشه
پسر عمو هم می گفت عوض شده پس دیگه این یه بازی نبود .
خیالم راحت بود که قضیه کامران تموم شده ولی ناراحت بودم که اون شب بد حرف زدم باهاش،
دوباره ذهنم پر کشید سمت پسر عمو هروقت به جواب مثبتم به پسر عمو فکر می کردم
تمام صحنه های خبر شهادت به همسراشون
توی کتابا میمود تو ذهنم
نمی دونستم چیکار کنم
دل زدم به دریا و گفتم استخاره بگیریم
واقعن سر دوراهی بدی گیر کرده بودم نمیدونستم جواب مثبت بدم یا نه از نظر خودم استخاره بهترین راه بود
تنها دلیلم برا جواب منفی شهادتش بود
که با استخاره دو دل بودنم حل می شد
در آخر تصمیم نهایی رو گرفتم فردا صبح زنگ میزنم و میخوام که برام استخاره بگیرند
سعی کردم بخوابم اما خوابم نبرد صدای پیامک گوشیم اومد دستمو دراز کردم و از روی میز برداشتم.
از طرف بابا بود...
💬_کاش مامانت تو این شب مهم بود ،راهنماییت می کرد
ولی می خوام بهت بگم که امیر علی پسر خیلی خوبیه نظرت راجبش چیه؟
💬+می خواد بره سوریه آخه اگه شهید شد؟
💬_کتاب گلستان یازدهم یادته؟
💬+آره جز کتابایی بود که پسر عمو برا تولدتون آورد
💬_یادته پدر دختره بهش چی گفته یود؟
یکم فکر کردم تا یادم اومد چند وقت پیش این کتاب و با بابا خونده بودیم براش پیام دادم
💬+یه شب زندگی با یه مرد بهتر از صد سال زندگی با یه نامرده
#ادامه_دارد...
#به_قلم :
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹@afsaranjangnarm_313🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جنگنرم
❗️ تاریخ حجاب در صد سال گذشته در انگلستان !!!
📌 ببینید چگونه #جنگ_رسانه ها باعث شد تا مفهومی به نام حجاب در متن انگلستان کمرنگ شود. بلایی که سر تمام ارزش هایمان آمد..!!
❌ قدرت رسانه را جدی بگیرید جنگ امروز ، جنگ رسانه هاست...
🌐@afsaranjangnarm_313🌐
از شایعه🚫 تا واقعیت ✅تصویر منتسب به موسویمجد جاسوس آمریکایی
⚫️سخنگوی قوه قضائیه روز گذشته از حکم اعدام سید محمود موسوی مجد جاسوس موساد و سیا به جرم افشای اطلاعات نظامی مانند لو دادن محل استقرار و ترددهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی خبر داد. پس از اعلام این خبر، تعدادی از سایتها و برخی کاربران شبکههای اجتماعی تصویری را منتشر و ادعا کردند که وی سیدمحمود موسوی مجد است.
⚫️درحالی که فرد در تصویر عراقی و از نیروهای حشدالشعبی است.مهند العقابی، مدیر اطلاعرسانی حشد شعبی نیز در صفحه شخصی اش انتساب این تصویر به موسوی مجد را تکذیب کرد/فارس
⚔ @afsaranjangnarm_313 📱
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
#چالش✌️🏻 #بزودی⏰ خب می خوایم اولین چالش کانالمون و بزاریم😍 یه چالش متفاوت 🙃 که برندشو خودتون انتخاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا