eitaa logo
آفتابگردان ها
45 دنبال‌کننده
35 عکس
1 ویدیو
0 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: @Aftabgardanha موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
مشاهده در ایتا
دانلود
درون خانه دگر عطر نان و ریحان نیست و رزق و روزی ما بعد تو فراوان نیست تو رفتی و همه‌جا بذر مرگ پاشیدند بهارهای پس از تو کم از زمستان نیست بدون مهر تو سخت است زنده ماندن من شبیه شاخه گلی آن زمان که باران نیست میان آتش هجر تو سوختم اما دریغ، آخر این شعله‌ها گلستان نیست تو پرکشیدی و گفتی به من که پیله‌ی تن برای قامت پروانه غیر زندان نیست @Aftab_Gardanha
در حاشیه نخستین اردوی بانون دوره هفتم: http://yon.ir/pK4VZ مشروح گزارش کلاس 《زبان شعر》: http://yon.ir/cNFB3 مشروح گزارش کلاس 《وجوه ادبی و رسانه‌ای در سیرۀ حضرت زهرا(س)》: http://yon.ir/Blhn7 مشروح گزارش کارگاه نقد۴: http://yon.ir/GMysC مشروح گزارش کارگاه نقد۵: http://yon.ir/ktZyc مشروح گزارش شب شعر آفتابگردانها: http://yon.ir/vq0vh مشروح گزارش کلاس 《سبک‌شناسی شعر معاصر》: http://yon.ir/6v0UE @Aftab_Gardanha
مشروح گزارش اردوی اول بانوان دوره هفتم آفتابگردانها را در سایت آفتابگردانها بخوانید: https://aftabgardanha.com/Content #ما_همه_آفتابگردانیم #دوره_هفتم_آفتابگردانها @Aftab_Gardanha
هزارپایی که خسته بود یه گوشه‌ای نشسته بود خیره به کفشاش شده بود بنداشونو نبسته بود کفشدوزکای مهربون وقتی هزارپا رو دیدن رفتن و دست‌به‌کار شدن کلّی وسیله خریدن  از صبح تا شب یواش یواش  دوستای خوب و پرتلاش کتونیْ چسبیِ قشنگ دوختن واسه هزار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تا پاش @Aftab_Gardanha
نشست بنویسد قدرت خیال نداشت پرنده بود ولی روی شانه بال نداشت سکوت کرد نه این که گلایه‌مند نبود گلایه داشت ولی نای قیل و قال نداشت کشید آینه موی سفید را به رخش اگر چه بیشتر از بیست و چند سال نداشت تمام زندگی‌اش را برای شعر گذاشت برای زندگی‌اش لحظه‌ای مجال نداشت برای دلخوشیِ اندک و هزار غمش جواب پس داد و فرصت سوال نداشت پرنده پر نزد و بال بال زد تا مرگ... دریغ... حسرت آزادی‌اش زوال نداشت @Aftab_Gardanha
شاعر آفتابگردانی، دختر برتر ادبی استان قم شد. در سایت آفتابگردانها بخوانید: http://yon.ir/Hp6lL
بهار سرزده اما سر جوانه ندارم که هیچ چشم امیدی به این زمانه ندارم چه کرده با گل انگیزه‌ام خزان که در این باغ جوان‌ترین درختانم و جوانه ندارم؟ به باغ خرده نگیرم‌ اگر مرا نشناسد که از شکوه نیاکان خود نشانه ندارم چنان که ریشه دوانده‌ست بی‌کسی به وجودم برای خیل کلاغان هم آشیانه ندارم هنوز در تن خشکم برای فصل رسیدن اگرچه حوصله دارم ولی بهانه ندارم چه باک اگر تبری هم به گردنم بنشیند که بعد کوچ غمینش سری به شانه ندارم دلی نمانده برایم که عشق را بسرایم مرا ببخش اگر شعر عاشقانه ندارم @Aftab_Gardanha
پیشنهادهای #أعظم_سعادتمند شاعر کتاب «ليلي آذر»؛ تقدیرشده جشنواره پروین اعتصامی، برای شاعران جوان را بخوانید در: http://yon.ir/VLGAe #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_Gardanha
دو شاعر آفتابگردانی، برگزیده جشنواره ملی رباعی و دوبیتی رضوی شدند. در سایت آفتابگردانها بخوانید: http://yon.ir/AraV6 @Aftab_Gardanha
سنجید به یک نگاه، ایمانم را اوضاع دلِ شکسته‌پیمانم را می‌گشت مرا خادم صحنت که مباد با خویش بیاورم گناهانم را @Aftab_Gardanha
اگرچه فرصت گمراهی‌ام فراهم شد  ولی درخشش ماهم چراغ راهم شد کدام ماه؟ همانی که ناگهان آمد و چند ثانیه‌ای خیره بر نگاهم شد همان که رشته‌ی مهتاب جاری از چشمش شبی طناب نجات از میان چاهم شد همان سری که به شوق از تنش جدا شد و بعد در آسمان دلم جا گرفت و ماهم شد همان که آمد و با نور سبز سربندش چراغ روشن شب‌های روسیاهم شد همان که وسعت هفت آسمانِ من کم بود برای بال بلندش که سرپناهم شد هرآنچه شانه و آغوش در جهان شماست فدای سنگ مزارش که گریه‌گاهم شد بدون بال که پرواز مشکل است اما شبی شبیه خودش من شهید خواهم شد @Aftab_Gardanha
یادداشتی بخوانید از عضو با عنوان «عصر ترانه های چارپاره» در: http://yon.ir/vOrlc @Aftab_Gardanha
چنان که می‌برد عطش ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمی‌رسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیش عطر تو نمی‌زند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتی‌ست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی ضریح تو نشسته است بیا و لحظه‌ای ببر ز چشم‌ها حجاب را بریز در پیاله نه، که در قنوت زائران برای مستی و جنون ز چشم خود شراب را چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده‌ای جواب را هزار حاجت است و من به امر «فَابکِ للحسین» برای گریه‌های خود بهانه کردم آب را @Aftab_Gardanha
آه ای غریبی که هستی از من به من آشناتر در بند عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی مانند تو هیچ کس نیست حکم قضا را رضاتر شاه خراسان نه، شاه هر دو جهانی، نه بلکه از هر چه گویند و گویم همواره شانت فراتر وقتی که در آستانت می‌ایستم نیست دیگر از تو کسی پادشاتر، از من کسی بینواتر صحن و سرای تو از هر باغ و بهاری‌ست سرتر هر خشت خشت حریمت از برگ گل باصفاتر تصویر آن غنچه‌های بر سنگ‌ها نقش بسته از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر از دور وقتی نگاه زائر به گنبد می‌افتد با هر سلامی‌ست او را ناخواسته گونه‌ها، تر بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر @Aftab_Gardanha
بازگشایی پرونده شعر سپید با یادداشتی از #فاطمه_سادات_قوامی عضو #دوره_پنجم_آفتابگردانها با عنوان«شعرِ سپید، نیست...!» این یادداشت را بخوانید در: http://yon.ir/lPvDR #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_Gardanha
به ایستادگی ایران و ایرانی ای چارفصل میهنم! ای منحصر به فرد! تقویمِ تو خزانیِ دژخیمِ دوره‌گرد آخر چه بود سهم تو از آن همه نبرد؟ جز غصه روی غصه و جز درد روی درد دریا به گِل نِشست تو را، کوه گریه کرد باید برای این همه اندوه گریه کرد ای آبْ رفته پیکر در گردش زمان! تاریخ توست بستر طغیان این و آن باریده بود بر سرمان ظلم بی امان تا رایت قیام به پا خاست ناگهان از مشرق حماسه خروشی دگر دمید ذلّت به غرب آمد و ظلمت به سر رسید ظلمت به سر رسید، ولی بیم شب به جاست سرمای مرگ نیست اگر، سوز تب به جاست آتش به جا هنوز برادر! حطب به جاست از بنگِ کفر، نشئگی بولهب به جاست امّا خوشیم باور ما مانده با علی سرداده‌ی ولایت اوییم، یاعلی عمری‌ست پای باورمان ایستاده‌ایم سرچشمه‌ی ارادت و کوه اراده‌ایم جز در مسیر دین و وطن جان نداده‌ایم چشم انتظارِ روشنیِ صبح جاده‌ایم چیزی به چشم روشنیِ ما نمانده است چیزی دگر به آخر دنیا نمانده است ای خونِ در مصافِ ستم، دم به دم به جوش! ای موجِ پرتلاطمِ همواره در خروش! چشمِ به راهِ آمدنش منتظر! به هوش! دارد صدای پای کسی می‌رسد به گوش بر ماست هم برای ظهورش دعا کنیم هم جان به راهِ آمدن او فدا کنیم @Aftab_Gardanha
خاطره ای بخوانید از #علی_حقیقی عضو #دوره_ششم_آفتابگردانها با عنوان «باجه‌های دلتنگی» در: http://yon.ir/uvmEX #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_Gardanha
آسمان‌ها و زمین مومن برهان تو اند ابر و باد و مه و خورشید مسلمان تو اند در سرم گرم طوافت شده‌ام بیت به بیت واژه‌ها مُحرم منظومه‌ی چشمان تو اند سبز دامان بهاری و زمستان‌زده‌ایم و زمستان‌زده‌ها دست به دامان تو اند گاه مانند شهابیم که سرگردان است شاعران در دل شب بی سر و سامان تو اند ما سراپا به تماشای تو چشمیم ای عشق چشم‌هایی که همه گوش به فرمان تو اند @Aftab_Gardanha
#نفیسه_سادات_موسوی عضو #دوره_سوم_آفتابگردانها:«بوسیدن دست پدر و مادر توصیه من به شاعران نوقلم است!» گفتگوی آفتابگردان‌ها با او را بخوانید در: http://yon.ir/xexMi #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_Gardanha
اولین اردوی آقایان شاعر عضو #دوره_هفتم_آفتابگردانها برگزار می‌شود. اطلاعات بیشتر این خبر را بخوانید در: http://yon.ir/BwAhE #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_Gardanha
تقدیم به نگاه پرصلابت شهید تکان داده دنیای ما را نگاهت که دارد هزاران معما نگاهت چه کرده‌ست با تو شهیدا غم عشق چه کرده‌ست با ما شهیدا نگاهت! چه رازی‌ست در عمق چشم غیورت که اینگونه کرده‌ست غوغا نگاهت؟ کدام است برّنده‌تر، رادمردا دم تیغ وهابیان یا نگاهت؟ کسی اینچنین سوی مقتل نرفته که را دیده آن لحظه آیا نگاهت؟! ندیده‌ست جز رنج و آزار جسمت ندیده‌ست الا جمیلا نگاهت که کوه است کوه است کوه است عزمت  که دریاست دریاست دریا نگاهت که آواره کرده‌ست دلهای ما را غریبانه صحرا به صحرا نگاهت تو مرد خطر بودی و ما نبودیم تو رفتی از این دشت، اما نگاهت... چه داریم در پاسخت، چشم در چشم اگر خیره شد صبح فردا نگاهت؟ @Aftab_Gardanha
برای شهید سرفراز آرامش مواج دریا چشم‌هایش دور از تعلق‌های دنیا چشم‌هایش راه زیادی نیست در تکرار تاریخ  از روضه‌های کربلا تا چشم‌هایش حتی شهادت می‌تواند ساده باشد این را شهادت می‌دهد با چشم‌هایش پیروز میدان نبرد خیر و شر کیست؟ شمشیرهای غرق خون یا چشم‌هایش فکر فراموشی آن تصویر تلخم قصدم فراموشی‌ست اما چشم‌هایش @Aftab_Gardanha
شعرخوانی شاعر عضو را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید. https://www.aparat.com/v/nA2qt @Aftab_Gardanha
حسرت نام و نان! خداحافظ دوستان! دشمنان! خداحافظ می‌روم تا قفس کرایه کنم آسمان! آسمان! خداحافظ چشم‌های عمیق مواجش! آبی بیکران! خداحافظ زلف پر چین بادخورده‌ی دوست! گیسوی آن‌چنان! خداحافظ لطف کردی تحملم کردی همدم مهربان! خداحافظ دفتر شعر سالخورده‌ی من! تو هم این‌جا بمان! خداحافظ از مجموعه شعر نشر @Aftab_Gardanha
برای شهید که از سیاهی شب راه را دوباره بگیرند ملائک آمده‌اند از زمین ستاره بگیرند شتاب کن که مریدان سینه‌چاک اباالفضل صلاح نیست که از کربلا کناره بگیرند تو می‌روی و قرار است شاعران زبان‌باز مدام از تو گلی را به استعاره بگیرند تو می‌روی و سر عابدان شهر سلامت! که گوشه‌ای بنشینند و استخاره بگیرند چقدر نام تو را می برند پیش مدیران به این امید که یک میز در اداره بگیرند بعید نیست همان‌ها که مرد جنگ نبودند از این به بعد برای تو یادواره بگیرند @Aftab_Gardanha