eitaa logo
آفتابگردان‌ها
521 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
دعوتید به آخرین جلسه در سال ۱۴۰۱ ۲۴ اسفند ساعت ۱۷ نشانی: خیابان شریعتی - بالاتر از سه راه طالقانی - روبروی سینما صحرا - پلاک ۱۶۸ - موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب - طبقه چهارم @Aftabgardan_ha
از گوشه و کنار صدا می‌زند مرا این روزها بهار صدا می‌زند مرا خوشحالم از زمانه، از این زندگی که عشق روزی هزار بار صدا می‌زند مرا هر روز رودخانه به من فکر می‌کند هر لحظه آبشار صدا می‌زند مرا آن موی تابدار، قرار از دلم ربود آن موی تابدار صدا می‌زند مرا با من بیا و راهی این راه تازه شو با من بیا، قطار صدا می‌زند مرا @Aftabgardan_ha
مبارک است آسمانِ آبی، مبارک است آفتاب و باران خوشا جوانه، خوشا شکفتن، چه خوش خوشانی است در بهاران   بریز از منقل زمستان، هر آنچه ته‌مانده‌است از اسفند بریز تا که بترکد از شوق، بلوغِ پُر جوش شاخساران   سلام کردم به نرگسی مست، جواب از بلبلی شنیدم به جز محبّت به جز ملاحت، ندیدم از این بزرگواران   چقدر شادند غم‌فروشان، پر از هیاهو همه خموشان به باده‌ریزی و نوش‌نوشان، حواس‌جمع‌اند میگُساران   به سبزوار درخت رفتم؛ سلام کردم به جان به کف‌ها کفن‌به‌تن آمدند گل‌ها، کفن‌به‌تن ‌مثل سربداران   فقط نه این دید و بازدید است؛ فقط نه تبریک‌های عید است بهار یعنی به خود رسیدن، به رغم گمگشتِ روزگاران   بهار یعنی همین گسستن ز خویش و در خویش تازه‌گشتن بهار این است؛ ای زمستان! بهار این است؛ ای بهاران!   بهارها آمدند و رفتند ولی تو می‌مانی ای همیشه! من آمدم تا تو را ببینم؛ خودِ خودت را به من بباران! @Aftabgardan_ha
خوش آمدی به من ای جان تازه! ای رمضان! خوش آمدی به من ایمان تازه! ای رمضان! بیا که سفرهٔ دل را دوباره باز کنم سلام آب خنک! نان تازه؛ ای رمضان! به ظلمت دل من نور تازه آوردی به چشم لک زده باران تازه، ای رمضان! به شوق آمدنت هر سحر گذاشته‌ام کنار پنجره گلدان تازه، ای رمضان! برای دیدنت ای ماه، با منِ مشتاق دلی‌ست تازه و چشمانِ تازه، ای رمضان! بیا بیا نفسی تازه کن، بیا بنشین بیا عزیزم! مهمان تازه! ای رمضان! شروع کن که هوا تازه است؛ بسم الله... بیا و بگشا قرآن تازه، ای رمضان! @Aftabgardan_ha
سلام موهبت بی‌کران! خوش آمده‌ای سلام مرحمت ناگهان! خوش آمده‌ای سلام آیه‌تر از لحظه‌های جاری عمر سلام بهتر از آب روان خوش آمده‌ای سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور سلام ماه پر از کهکشان خوش آمده‌ای تو ای خلاصۀ باران بی‌امان حضور تو ای چکیدۀ هفت‌ آسمان خوش‌ آمده‌ای نسیم خوش‌خبری آمد از مناره، چه خوب! وزید عطر تو بین اذان، خوش آمده‌ای بیا که باز نمک‌گیرمان کنی با عشق کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمده‌ای تو میهمان منی؟ یا منم که مهمانت؟ خوش آمدم به تو، ای میزبان! خوش آمده‌ای! جوانه‌ها همه چشم‌انتظار مهر تواند به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمده‌ای برای من که پر از شرم ماه شعبانم بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمده‌ای @Aftabgardan_ha
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم‌اکنون؛ شعرخوانی حسن زرنقی از تبریز برای شهید سلیمانی؛ «قسم به عشق که مرزی نداشت میهن تو...» رهبر انقلاب: برای حاج قاسم شعرگفتن خیلی خوب و خیلی بجاست. 🏷 و اساتید ادبیات فارسی 💻 Farsi.Khamenei.ir
تقدیم به جا مانده روی خاک صحرا ردّ پايت پيچيده در گوش شقايق‌ها صدايت آن‌قدر از هجران ياران سوختی تا اين داغ سنگين کرد از دنيا جدايت دنبال عاشورا دويدی روزها را آخر رسيدی به زمين کربلايت فکه برايت نردبان آسمان‌ها يک جفت پوتين قديمی؛ بال‌هايت از سال‌های جنگ مینی منتظر بود تا خويش را روزی بيندازد به پايت چشمت منوّر شد به ديدار شهيدان ديدی خودت را گرم آغوشِ خدايت رفتی ولی فتح‌المبين‌ها هست در پیش مانده پس از تو بر زمين صدها روايت @Aftabgardan_ha
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست إحیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
لهیب ذولفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست یداللّهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشت‌های بر دهان مانده‌ست «سلونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که ردّپایت ماورای آسمان مانده‌ست مزیّن شد اذانم با تمسّک بر ولای تو شهادت می‌دهم از برکت نامت اذان مانده‌ست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد؟ که بغضی استخوانی در گلویت هم‌چنان مانده‌ست □ یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشّاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان مانده‌ست @shahrestanadab
نسیمی پرده از داغ شتیلا بر نمی‌دارد مدارا باری از دوش مداوا بر نمی‌دارد سکوتِ کودکی مبهوتِ نعش مادرش می‌گفت چرا غم سایه از آبادی ما بر نمی‌دارد؟ من از نبش قبور پادشاهان خوب فهمیدم که دنیا از گلوی هیچکس پا بر نمی‌دارد فلسطین! مثل یوسف بگذر از ظلم برادرها خدا در چاه هم باشی نظر را بر نمی‌دارد به یاد نخل‌های بی‌ سرت خیرات خرما کن اگر چه دست خون‌آلود خرما بر نمی دارد گره خورده به ابرویت «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّار» جهان ترسیده و چشم از تماشا بر نمی‌دارد برای کشتگانت حجله می‌بندیم حیفا را برادر قول ما قطعی‌ست، اما بر نمی دارد @Aftabgardan_ha
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی تو جلوه‌گاه مقامات انبیا بودی پر از ترنم یاد خداست حافظه‌ات معطر از نفس انبیاست حافظه‌ات تو سرزمین عروج و تو وادی معراج ولی به روی گلوی تو چکمۀ تاراج هوا عوض شد و بادی وزید و طوفان شد بهار دست‌خوش هجمۀ زمستان شد تفنگ کهنۀ تو خالی از فشنگ مباد در این نبرد، تو را لحظه‌ای درنگ مباد میان دست تو سنگی که هست سجیل است حریف ابرهه‌ها غیرت ابابیل است غمت مباد که زخمی‌ست دست خالی تو چرا که خیمه زده فتح در حوالی تو غمت مباد که فرعون یکه‌تاز شده‌ست که ایستادگی تو حماسه‌ساز شده‌ست اگرچه هجمۀ طغیان گرفته دریا را بزن به نیل دوباره عصای موسی را همیشه بر سر پیمان خود بمان، ای قدس بمان و سورۀ «والفتح» را بخوان، ای قدس بیا که دشمنت افتاده از نفس امروز مبارک است! رهایی، تو از قفس امروز ببین که نسل تو نسل قیام و فریاد است برای چیدن زیتون تازه آماده‌ست «رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند» در آسمان تو باران نور نزدیک است بایست! مژده که صبح ظهور نزدیک است @Aftabgardan_ha
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
زنم که آینگی حُسن انتخاب من است زبان مادری‌ام شعر بی‌نقاب من است به لمس شاپرکی تازه می‌شود جانم خمیدن قد گل‌بوته‌ای عذاب من است همین تبسم آرام، چای عطرآگین همین نشاندن گل کار پر ثواب من است همین حضور، همین از نفس نیفتادن به‌روز واقعه معنای انقلاب من است سؤال می‌کنی از حاصل صبوری‌هام و خنده‌های خوش کودکم جواب من است منم که دیده به فردای روشنی دارم و چشم کودک من سوی آفتاب من است منم که می‌شکفم در زلال پاکی‌ها که خار چشم همه دشمنان حجاب من است @shahrestanadab
یادم آمد که نگاهت چه تماشایی بود چشم تو ناب‌ترین معنی زیبایی بود مایهٔ جوشش و الهام غزل‌هام شدی بس که دیدار تو هر ثانیه رویایی بود خواب دیدم که کنار تو نشستم در باغ دست ما شاخه‌ای از لالهٔ صحرایی بود سخت دلتنگم و دلتنگ‌تر از من کس نیست مثل مرداب شد آن سینه که دریایی بود دوستت دارم و ای کاش بدانی روزی حق این عاشق دلتنگ نه تنهایی بود @Aftabgardan_ha
به شهید ناموس و غیرت قصه‌‌ جریحه‌دار شد آن‌طرف پیاده رو عقل صدا زد که بمان عشق صدا زد که برو وقت چه بود نیمه شب؟ وقتِ قیامت تو بود فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود تیغ زدند بی هوا دشنه زدند بی‌خبر کوچه به حرف آمده: چند نفر به یک نفر آن چه همیشه و هنوز کوچه به کوچه جاری است قصه‌ی سر به داری و غیرت سبزواری است هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیست مرگ تو انتخاب بود مرگ تو اتفاق نیست این که به پیشگاهِ مرگ زخمیِ ایستادن است وای! برادر من است های! برادر من است 📍@rezayazdaanii 🇮🇷@aftabgardan_ha
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به شهدا و جانبازان مظلوم روحانیت🌹 بگو به جرم چه اینگونه بی هوا زده‌اند؟ به جرم پاکی عمامه‌ات تو را زده‌اند به جرم گفتن قال الامام باقر تو هشام‌ها همگی خنجر از قفا زده‌اند تو هم لباس زُراره، تو هم صدای کمیل تو را به جرم شباهت به انبیا زده‌اند عبا بپوش و به میدان رزم عازم شو که جبهه جبهه شهیدان تو را صدا زده‌اند جهاد در دل حجره، جهاد در دل شهر چقدر بر دل تو زخم آشنا زده‌اند تویی سپیدی لبخند در برابر اخم سلام کردی اگر طعنه بارها زده‌اند بگو که سفره‌ی تو خالی از حرام و ریاسْت بگو که شایعه‌ها تیر در خطا زده‌اند چقدر خنجر تا دسته رفته را از پشت به شانه‌های تو مردان دین‌نما زده‌اند زبیرِ جنگِ جمل زنده است وقتی که به اسم دین به تو یک عده پشت پا زده‌اند تو مثل میثم تمار، سر به دار شدی در این زمانه که اهل نفاق، جا زده‌اند به روضه خوانی بالای منبرت سوگند گریز روضه‌ی ما را به کربلا زده‌اند شادی روح شهدا صلوات🌹 @aftabgardan_ha @shahrestanadab
فوری سلام به اطلاع می رساند باشگاه آفتاب (اعضای ادوار مختلف آفتابگردانها) در نظر دارد اولین اردوی تخصصی شعر رباعی را مورخ ۲۶ تا ۲۹ اردیبهشت در تهران برگزار کند. با توجه به محدودیت ظرفیت، علاقمندان، لطفا حداکثر تا ساعت ۱۶:۰۰ روز جمعه ۱۵ اردیبهشت، تعداد ۳۰ رباعی از سروده های خود را در قالب یک فایل ورد به آیدی دفتر شعر در بله (@office4poem با شماره اختصاصی 09190022194) ارسال کنند. پس از بررسی آثار، به افراد منتخب اطلاع داده خواهد شد. شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
خون رگ اقاقی نقاش لانه‌ٔ ماست سبز و سپید و قرمز دیوار خانه‌ٔ ماست مردان بیشه‌ٔ ما شیرند و سرفرازند غرّش نماد ما و غیرت نشانه‌ٔ ماست حتّی اگر بمیریم ذلّت نمی‌پذیریم آواز سربداران هر دم ترانه‌ٔ ماست اینجا کفن سه رنگ است اینجا فرار، ننگ است اینجا برای مردن پرچم بهانه‌ٔ ماست مهر وطن تنیده در ریشه ریشه‌ٔ ما «جانم فدای ایران» این، عاشقانه‌ٔ ماست! @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌«گفتند شعر پارسی و زنده شد زبان» 🎙به زودی، فصل اول پادکست شعر پارسی 🎧در هر اپیزود از این پادکست، سراغ شاعران مطرح تاریخ شعر پارسی، از شاعران کلاسیک تا شاعران معاصر می‌رویم که زندگی و یکی از مشهورترین اشعار هر یک را بررسی کنیم. تقدیم به تمامی دوست‌داران شعر و ادب پارسی🌹 مدیر پروژه: محمدرضا معلمی شعرخوانی: زینب بیات مدیر هنری: مهدی یدالله نژاد ویرایش و تنظیم: سیدمهدی احمدی، مهدی صادقی، یاسین بستانچی 🔰شعر پارسی را دنبال کنید: https://t.me/+kQSluCYYad8xYjM0
مبارک است که از چنگ شب رها شده‌ای طلوع کرده و با صبح آشنا شده‌ای برای خالیِ دیوار ناامیدی‌ها شبیه پنجره رو به بهار وا شده‌‌ای آهای سرو بلندم! من از تو ممنونم که سر‌پناه حیای بنفشه‌ها شده‌ای فرشته آمده از آسمان به بدرقه‌ات سفر به‌خیر! بگو راهی کجا شده‌ای؟ به لحن خون و جنون گرم گفتگو با تیغ هزار حنجره جوشیده‌ای، صدا شده‌ای چطور شد که گذارت به قتلگاه افتاد؟ چگونه شد که سر کوچه کربلا شده‌ای؟ «شهید» راز بزرگی‌ست در دل تقدیر تو از قضا وسط شهر برملا شده‌ای @Aftabgardan_ha
روزیِ هر روزِ من به قدر سلامی بی مددِ لب زدن، بدون کلامی دست به سینه، نگاه جانب گنبد ردّ و بدل می‌شود چه مهرِ مدامی می‌شود از حسّ و حال صحن تو فهمید خواهر دردانه‌ی کدام امامی هرچه بخوانم تو را، تو بهتری از آن نور نگنجد به قاب و قالب نامی شعله‌ای از داغ خود بزن به وجودم پیش تو دشوار نیست پختن خامی گردشِ تابوت من به دور ضریحت وه چه سرانجامی و چه حُسن ختامی! @Aftabgardan_ha