نشستم تا بگویم شعرهای آخرم را هم
بریزم اشکهای آخر چشم ترم را هم
که بودم؟ شاعری که شعرها بال و پرش بودند
تو سوزاندی مرا، آتش زدی بال و پرم را هم
بزن، آتش بزن، خاکسترم کن، عشق کن، اصلا
رها کن در میان بادها خاکسترم را هم
تو با چشم سیاهت تیره کردی بخت شعرم را
نه تنها این غزل را، شعرهای دیگرم را هم
سپردم به فراموشی تمام حرفهایت را
تمام حرفهایی که زدی پشت سرم را هم
همین مرهم برای زخمهای روح من کافیست
که مایل میشود این روزها سمت حرم راهم
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#یلدا
راستی
فرق این شب بلند چیست؟
جز همین که یک دقیقه بیشتر دلم برات تیکتاک میکند
جز همین که یک دقیقه بیشتر صدات میکنم
یک دقیقه بیشتر دعات میکنم
نیستی و هر دقیقه سالهاست
سالهاست
سالهاست نیستی
سالهاست نیستم
چند سال میشود؟
چند سال میشود که خستهام؟
چند سال میشود که گوشهی اتاق بیچراغ خود نشستهام؟
راستی
یک دقیقه بیشتر
چند سال میشود؟
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خستهی راهم، غریبم، میزبانم میشوی؟
جانم آشوبِ غم است، آرامِ جانم میشوی؟
استراحت میدهی دلتنگیام را در صدات؟
یک دو ساعت مینشینی؟ همزبانم میشوی؟
دستهایم خالی و سرمایهام این واژههاست
چند بیتی شعرِ تازه میهمانم میشوی؟
آسمانی پرستاره بی تو میخواهم چه کار؟
یک ستاره در شبِ بیآسمانم میشوی؟
عصر ما عصر طراوت نیست، عصر آهن است
مهربان که نیستی! نامهربانم میشوی؟
گفتهام میخواهمت از هر دو دنیا بیشتر
گفتهای تنها یکی از دوستانم میشوی!
میروم، حرفی نمیماند به جز رفتن، ولی
من که میدانم تو هم دلناگرانم میشوی
دست کم روزی که میمیرم به تشییعم بیا
راضیام، پایان خوب داستانم میشوی
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت خدیجه سلامالله علیها
گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است
يک نفر بانوى سرشار از يقين باشد، بس است
مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست
همنشينِ رحمةٌ للعالمين باشد بس است
عالم از او روی برگردانَد او را بیم نیست
در دل پيغمبر خود بهترين باشد بس است
دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟!
حاصل عمرش اگر تنها همين باشد بس است
دختر او مادرى کرده براى شيعيان
مادرى مثل خديجه در زمين باشد بس است
□
ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله ... نه
نام ما تنها «گداى خوشهچين» باشد بس است
واژههاى گنگ و بىمعنا چه مىفهمند از او؟
انتهاى شعر بايد نقطهچين باشد ... بس است
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
تو رفتی و در چنگ غربت اسیرم
پس از تو چیام من؟ يتيمم، فقیرم
تو ای معنی سادگی! کاش میشد
همینقدر ساده برایت بمیرم
تو را دوست دارم ... از این سربلندم
مرا دوست داری؟ ... از این سربه زیرم
یقین دارم اکنون در آغوش یاری
اگر درد را داغ را می پذیرم
تو رفتی و من ماندم و دشمنانت
از اینان عجب انتقامی بگیرم!
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
عجب! یعنی تو چیزی از منِ سرگشته یادت نیست؟
زمستانهای گرمِ چای و آش رشته یادت نیست؟
به نامِ مهربانی رشتهای بر گردنِ ما بود
رفیقِ من! گمانم چیزی از این رشته یادت نیست
کدامین حیله ما را اینچنین بیگانه میخواهد؟
از این نیرنگ چیزی در خبر ننوشته یادت نیست
«خبر» یادش بخیر، این واژه معنا داشت یک روزی
تو میدانی، ولی حالا ورق برگشته یادت نیست
غروبی پانزدهتا دستهگل بر خاک افتادند
چرا چیزی به جز عکسی به خون آغشته یادت نیست؟
چرا مهسا و نیکا نامشان در ذهن ما ماندهست
ولی نامِ یکی از پانزده تا کشته یادت نیست؟
چه دستی دستکاری میکند اندیشهٔ ما را؟
که میخواهد بخشکاند تمامِ ریشهٔ ما را؟
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
#محمد_میرزایی_بازرگانی
@Aftabgardan_ha