زآنسویِ نبود و بود در آیینه
هر پلک دری گشود در آیینه
دلخواهترین رباعیِ عالم را
چشمانِ تو میسرود در آیینه
#محمدامین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_haa
هدایت شده از آفتابگردانها
اسفند رفته بود و زمستان ادامه داشت
فصل نبودن تو کماکان ادامه داشت
شک داشتم که اشک من آن گونه میچکید
یا ابر بود و بارش باران ادامه داشت
مویت وزید و رفت ولی زیر گوش من
هوهوی بادهای پریشان ادامه داشت
با من حیاط خانه به خلوت نشسته بود
تا صبح شبنشینی ایوان ادامه داشت
دنبال اشکهای تو هر قدر آمدم
بغضت ادامه داشت، خیابان ادامه داشت...
از خواب هم پریدم و در چشم من هنوز
کابوس رفتن تو کماکان ادامه داشت
#حسین_صادقی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
عبورت از شب تنهاییام چه بشکوه است
نه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویند
به هم فشردگی چند قرن اندوه است
تو هم شبیه خودم بغض در گلو داری
و رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح است
هنوز قلقلکت میدهد عبور نسیم
تن لطیف تو از رعد و برق مجروح است
ببار! حوصلهی گریهی تو را دارم
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نگو که عید شده، من هنوز هم که همانم
مگر قرار نشد از دلم تو را بتکانم؟
تنیده است خیالت به رشتهرشتهی روحم
طنینِ خندهی محوت نشسته است به جانم
هزار دفعه صدایم زدی، ولی... چه بگویم؟
برای بردن نام تو بسته بود زبانم
همین که بین شلوغی نگاهمان به هم افتاد
نداد بغض مجالت، نداد گریه امانم
نخواستم که ببینی چقدر بی تو غریبم
چقدر در غم دلتنگیات شب است جهانم
به وقتِ خلوتِ خود زل زدم به گوشهای از شب
شب است یا که سیاهیست؟ من کجای زمانم؟
شب است و چنگ زده خاطراتِ مُرده به روحم
و میتپد هوسِ مرگ، بین هر ضربانم
تو نیستی و همه، بارِ غربت است به دوشم
چگونه خستگیام را به سال نو نکشانم؟
#آرزو_ارجمند
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
https://www.instagram.com/p/B9eBCZYJpAy/?igshid=1mkoxoi0q9jve
به اینستای آفتابگردانها بپیوندید.
قلبی که در هوای تو گشتهست بیقرار
با پای دل رسیده به خلوتسرای یار
جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین
جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار
عشاق هرکدام طریقی گزیدهاند
مالک میان معرکه، میثم به روی دار
از ليلةالمبيت گرفتهست تا اُحُد
جان کردهای فدای پیمبر هزار بار
خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه
از خاکبوسی تو گرفتیم اعتبار
عاشق میان صحن تو، دشمن میان رزم
گفتند از نگاه تو لايمكن الفرار
خالق شبیه حضرت حیدر نیاورد
دنیا اگر شبيه على داشتی بیار
ما را یکی از این دو کمان میکُشد یقین
یا ابروی هلالی تو یا که ذوالفقار
سر رفته است حوصلهی سربدارها
جاریست خون میان رگ ما چو آبشار
تا در کنار مهدی تو جان فدا کنیم
گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار
#محمدرضا_نادعلیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چقدر میشود این روزگار بد باشد
که ذرّهای به تو در سینهاش حسد باشد
مگر به جز تو کسی در تمام عالم هست
که بر ولایت او آیهای سند باشد؟
من ای مسافر کعبه بعید میدانم
که بهتر از تو کسی قبله را بلد باشد
قدم به کعبه نهادی که کعبه بشکافد
که سینهچاک تو این خانه تا ابد باشد
چه غم که هیچکس ایمان نیاورَد وقتی
کسی به معرکه چون تو تمامقد باشد
اگر که تیغ تو از روی عدل سر نزند
چگونه قاتلِ عمر بن عبدود باشد؟
چو رود در جریان است حبّ آل علی
چه باک بر سر راهش اگر که سد باشد
مدد گرفتهام از تو که در پناه تو است
کسی که ذکر لبش یا علی مدد باشد
#طیبه_عباسی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نذر #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روی نیزههای خونچکان تا دید سرها را
مزیّن کرد با خون شهیدان بال و پرها را
عصای معجزه ای کاش بود و لحظهای زینب
از آن سیلاب خون رد میشد و موج خطرها را ...
اگر چه قلبها در شعلهگاه خیمهها میسوخت
ولی خاموش کرد آن روز با اشکش شررها را
زمان خطبه خواندن سورهی زلزال بر لب داشت
که ویران کرد کاخ صاحبان سیم و زرها را
تمام واژههایش را خلیلانه به میدان برد
همه دیدند آنجا جنگ بتها و تبرها را
چنان در اربعین از شام تا کرب و بلا امد
که لبریز از محرم کرد بعد از آن صفرها را
به میدان شهادت با نگاهی غرق زیبایی
به رسم او فرستادند مادرها پسرها را
فرستادند تا عصیان آتش را سپر باشند
همان آتش که میسوزاند با هم خشک و ترها را
بگو راوی! بگو از اوج رویای سبکبالان
بگو، بیدار کن از خواب سنگین کور و کرها را
ببین دنیا! به دور گنبد خورشیدِ شام امروز
قمرها را قمرها را قمرها را قمر ها را
سری روی زمین در سرزمین عشق جا مانده
گرفته این خبر این روزها راس خبرها را
اذان از گنبد و گلدستهاش وقتی که میآید
چه زیبا میکند در شام ظلمانی سحرها را
نماز او نشسته پایداری کرد آن شب که
به روی نیزههای خونچکان میدید سرها را
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینه شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
جا دارد اگر خون بفشاند چشمت
یا خیره به نیزهها بماند چشمت
آن روز تمام ماجرا را دیدی
ای وای اگر روضه بخواند چشمت
#سید_علی_نقیب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
گاه آرام و گاه آشفته
دل بیطاقتش همان دریاست
حاکم قلب کوچکش عشق است
تاج و تختش هنوز پابرجاست
بیگمان نام کوچکش شعر است
که سکوتش ترنم کلمه است
و صدایش، غزل که میخوانَد،
حسرت دلنشین بلبلهاست
سیب سرخی گرفته در دستش
دوربین در کمین خندهی اوست
گرچه آرام و گرم میخندد
پشت چشمش غمی نهان پیداست
چشمهای سیاه و روشن او
آسمان شب خیال من است
موج آرامش نگاهش نیز
مژدهی دلپذیری فرداست
نفسش، موسم بهاران است
و حضورش، شکوفهباران است
خانهام طعنه میزند به بهشت
واقعیت، فراتر از رویاست
گره از کار زلف خود وا کرد
شهرزاد هزار و هر شب من
وه چه طولانی است این قصه
خوش به حالم که هر شبم یلداست
#محمدرضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha