آفتابگردانها
هو الباقی
با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای #محمد_هدایتزاده از اعضای دوره هفتم آفتابگردانها که به تازگی داغدار از دست دادن پدر خویش بودند، به سوگ مادر خویش نشستهاند. مجموعه #آفتابگردانها مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض میکند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است.
@Aftab_gardan_ha
اتاقها همه سرد و چراغها خاموش
به جز سکوت صدایی نمیرسید به گوش
و نبض لحظه به فردا نمیرسید آن شب
که هرچه عقربه را خواب برده بود از هوش
نسیم، دلهره پاشید از دریچهی شب
به جان پنجره و پردههای بازیگوش
و مرگ از پسِ آن پردهها چه زود رسید
و برد با خودش آن مرد خسته را بر دوش
و من یتیم شدم جمعهصبح، از آن روز
کسی مرا نگرفتهست گرم در آغوش
جهانِ بعدِ پدر سرد بود و غیر از او
کسی نگفت «پسرجان! لباس گرم بپوش...»
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
عبورت از شب تنهاییام چه بشکوه است
نه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویند
به هم فشردگی چند قرن اندوه است
تو هم شبیه خودم بغض در گلو داری
و رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح است
هنوز قلقلکت میدهد عبور نسیم
تن لطیف تو از رعد و برق مجروح است
ببار! حوصلهی گریهی تو را دارم
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه است
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
مثل شهاب از شب این آسمان گذشت
ماه از میان مزرعههای کتان گذشت
چشمم که گرم خواب شد انگار یک نفر
مثل نسیم از وسط داستان گذشت
از دوش ابرهای بهاری پیاده شد
آمد به خانهی من و از پیشخان گذشت
آمد مرا برابر آیینهها نشاند
تا آمدم ببینم خود را... زمان گذشت
تا آمدم به حرف بگیرم نسیم را
تا آمدم بگویم با من بمان ... گذشت
پا در رکاب نقرهای ماه کرد و رفت
نزدیک صبح، از پل رنگین کمان گذشت
دیشب شبیه اشک، نسیمی سپیدپوش
از پشت پلک پنجرههای جوان گذشت
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
سر میرود از آنسوی شب نور دیگری
پر کرده دشت را غم سرخ معطری
کابوس دیدهاند تمام فرشتهها
دیشب به خون تپیده گمانم کبوتری
پاشیده روی دفتر شب قطرههای خون
رنگین شدهست چهرهی ماه از چه جوهری؟
از قطره قطره خون خدا شعلهور شدهست
در آسمان تیرهی تاریخ، اختری
این ردّ خون دوباره به خورشید میرسد
وا میشود به سوی سحر ناگهان دری
از ارتفاع صبر ببین قد کشیده صبح
باری نگاه کن به شب از دید بهتری
در دشت صبح، آینهها صف کشیدهاند
حق منتشر شدهست، چه تصویر محشری!
بر نیزه میبرند به دنیا نشان دهند
هرجای روزگار بیرزد به تن سری
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تصویر ماه در شب تنهایی درخت
خواب است روی شاخه کلاغ سیاهبخت
بیچتر با تو چندشبی را قدم زدم
در کوچههای خیس و مهآلود پایتخت
خوشبختی خیالی این خوابها مرا
رد میکنند بی تو از این روزهای سخت؟
عریانی جهان که را گریه میکنند
هر شب لباسهای عزا روی بند رخت؟
دور از تو باز خواب مرا تکهپاره کرد
امشب پلنگ زخمی افتاده روی تخت
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha