eitaa logo
آفتابگردان‌ها
523 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
مانده‌ست شبِ زارِ پریشان‌حالت در جاده‌ی انتظار استهلالت با سیصدوسیزده ستاره، ای ماه! می‌آید و می‌رسد به استقبالت @Aftab_gardan_ha
بهار آمده اما جوانه‌ای نرسیده پرنده‌ای نپریده، به لانه‌ای نرسیده تویی بهانه‌ی آن ابرهای در تب و در تاب به ساحل تو ولی رودخانه‌ای نرسیده چه روزها که نشستند چشم‌ها سر راهت به آن زمان که بیایی زمانه‌ای نرسیده به جستجوی تو عالم هزار سال دویده هزار سال دویده به خانه‌ای نرسیده کجا بیابمت ای شاه بر گلیم نشسته به ردپای تو دست خزانه‌ای نرسیده قرارهای فراوان گذاشتی و دل من به وعده‌گاه تو با هر بهانه‌ای نرسیده چگونه از تو بخواند دهان کوچک شعرم به عاشقانگی‌ات عاشقانه‌ای نرسیده کجاست خانه‌ی تو؟ نامه را کجا بفرستم؟ به پیک اشک من از تو نشانه‌ای نرسیده به بی‌قراری آدینه‌ها بگو که می‌آیی کدام موی پریشان به شانه‌ای نرسیده! @Aftab_gardan_ha
شب قرق کرده کل دنیامو روزگارم یه عمره رنگی نیست تو نباشی همیشه بازنده‌م زندگی بازی قشنگی نیست مثل یه ماهی‌ام که افتاده وسط کوسه‌های اقیانوس دل خوشم کن به لمس لبخندت منو بیدار کن از این کابوس توی گوشم بگو که اینجایی حس پایان انتظارم باش از بدی‌های زندگی خسته‌م بیا راهی واسه فرارم باش خسته‌ام از تموم دنیایی که ازش مهلت گریزی نیست بغلم کن میون هق‌هق‌هام بغلم کن بگو که چیزی نیست @Aftab_gardan_ha
شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد بیا که سقف تحمل خراب شد برگرد چقدر گریه کنم تا دوباره برگردی؟ گلی برای تو چیدم، گلاب شد برگرد به شوق آمدنت چوب خشک می‌رقصد درخت تاک، پر از پیچ و تاب شد برگرد دوباره چشمه‌ی انگورِ سرخ، جوشان شد شرابخانه‌ی ما پر شراب شد برگرد به سر رسید، همه سررسیدهای قدیم هرآنچه از تو سرودم کتاب شد برگرد بهار مدرسه‌ی عاشقان دلتنگ است دوباره وقت حضور و غیاب شد برگرد بیا که لحظه‌ی تحویل سال من باشی به وقت شرعی دل، انقلاب شد برگرد @Aftab_gardan_ha
پروانه‌ای شده‌ست غم داستان من عمری‌ست پیله کرده به جان جهان من هر برگ خسته‌ای به دم باد می‌رود نگذار تا به باد رود دودمان من گل‌های خشک، منتظرانِ محبت‌اند شعری، نوازشی، سخنی باغبان من! خوب است بی تو مرگ، ولی زودتر برس ای اتفاق خوب‌ترِ ناگهان من تاریک‌تر شدم که مگر ماه‌تر شوی حالا رواست بگذری از آسمان من؟ @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت موعود تو را باران کنم چون اشک یا جاری کنم چون رود؟ الا ای بغض دردآلود من! ای بغض دردآلود! اگر ابری‌ست چشمانم در این صبح فراموشی تو را گم کرده‌ام در سایه‌روشن‌های نامحدود به دنبالت نمی‌گردیم، ننگا بر من و ما ننگ، تو را تنها رها کردیم - تنها مانده‌ی مطرود - * به زیبایی تو هستی برتر از زیبایی یوسف به آرامش صدای توست سر از نغمه‌ی داوود بیا فرزند آدم! وارث موسی و ابراهیم! که این دنیا پر است امروز از فرعون و از نمرود نیازِ بودنت را دیر فهمیدیم، خیلی دیر تو اما می‌رسی از راه خیلی زود، خیلی زود من از این انتظار سخت می‌فهمم که می‌آیی تو ای آینده‌ی قطعی! تو ای آینده‌ی موعود! تو می‌آیی و چشمان جهان از این نظر روشن به این امید روح عاشقان از هر نظر خشنود بشارت می‌دهد ابری، که باران می‌رسد از راه جهان در انتظار لحظه‌ی موعود خواهد بود *اصبغ بن نباته می‌گويد از حضرت علی عليه‌ السلام شنيدم كه در مورد امام زمان فرمودند: « صاحب هذا الامر الشريد الطريد الفريد الوحيد» صاحب این امر آواره و طرد شده و تك و تنها است. @Aftab_gardan_ha
بد نیستیم ما، من و تنهایی و ملال راضی به هرچه آمده بی حرف، بی سوال بی خواب چشم‌های نه باز و نه بسته‌ای شب‌ها خیال می‌کنم و روزها خیال هر بار پشت پنجره‌ای می‌تکانَدَم از یاد رفته خاطره‌ای، سال پشت سال روی نوار مرزی امکان و امتناع تو، سرنوشت ناشدنی، حتمی محال یک آن نگاه کردی و فواره‌ات شدم اوج، ابتدا به ساکنِ مرگی‌ست در زوال تنها گناه عشق همین یک سوال بود: آن اولین نگاه حرام است یا حلال؟ خورشید پس کجاست اگر روز آمده؟ اینجا اگر شب است کجا رفته آن هلال؟ شب نیست، روز نیست، در این دشت بی زمان شب‌ها خیال می‌کنم و روزها خیال ... @Aftab_gardan_ha
منّت بر این خیال مکدر گذاشتی یا پا به سرنوشت مقدر گذاشتی؟ نام مرا که در ورقی خاک‌خورده بود معشوق قصه کردی و دلبر گذاشتی با دست آشنای خودت مثل یک نسیم بر شانه‌های سوخته‌ام پر گذاشتی تا باورم شود که از این پس پرنده‌ام آرام روی بال و پرم سر گذاشتی در گوشه گوشه‌ی قفس انزوای من یک شب هزار پنجره و در گذاشتی تا دیدمت پریدی و از خود به یادگار صد هلهله صدای کبوتر گذاشتی @Aftab_gardan_ha
ای عشق! تنها امیدم! ای مهربان تا همیشه! تنهایی‌ام را بگیر و با من بمان تا همیشه تقویم را پُر کن از خود، ای تا همیشه بهاران! تا بار خود را ببندد باری خزان تا همیشه هرگز به حرفی به جز تو گوشم نبوده بدهکار تازه‌ست از تو شنیدن، از هر زبان تا همیشه من آن پلنگم که عمری پنجه به خالی زد اما می‌مانَد این ردِّ حسرت در آسمان تا همیشه بین من و تو محبت، امروز و فردا ندارد من دوستت دارم ای عشق! از بی‌زمان تا همیشه از عشق گفتند و گفتیم، گویند حتی پس از این پایان نمی‌گیرد اما این داستان تا همیشه ... @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حیاط پر از حیاتِ خانه‌ی پدری تو سبز می‌شوی که شکوفا کنی مرا با هر بهار تازه تماشا کنی مرا با غنچه‌های سرخ به دیدارم آمدی با عطر این معاشقه رسوا کنی مرا یک غنچه لای بافه‌ی مویم گذاشتی تنها به این امید که زیبا کنی مرا می‌بوسمت اگرچه همانند کودکی با تیغ‌های سرزده دعوا کنی مرا در برگ برگ خاطره‌های قدیمی‌ات گم می‌شوم هنوز که پیدا کنی مرا آه ای رفیق کودکی‌ام! ای حیاط سبز! با رفتنم مباد که حاشا کنی مرا @Aftab_gardan_ha
به جان خویش گره زد نخست جانم را به تیغ درد تراشيد استخوانم را دلی به وسعت یادش به سینه‌ام بخشید که ناشکیب نباشم غم جهانم را میان این‌همه تلخی سپس به کامم ریخت دو قطره عشق که شیرین کند دهانم را توان نداشتم از او جدا شوم اما در این هبوط گرفت از من امتحانم را بهار بود که این شهر سوت و کور شنید صدای هق هق باران بی‌امانم را پدر‌بزرگ چه باری گذاشت بر دوشم شبی که زمزمه کرد اولین اذانم را @Aftab_gardan_ha
ای کاش سال بعد دعایم عوض شود آهنگ گریه‌دار صدایم عوض شود با شاخه‌های نازک من شوق غنچه نیست هر قدر پشت پنجره جایم عوض شود من آشنای باغ توام، رخصتی بده با دست باد رخت عزایم عوض شود شاید به یمن گنبد فیروزه‌ات کمی رنگ و لعاب شهر برایم عوض شود امشب در آستانه‌ی این بغض دیرپا حرفی بزن که حال و هوایم عوض شود @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
هو الباقی با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای از اعضای دوره اول آفتابگردانها که به تازگی داغدار از دست دادن پدر خویش بودند، به سوگ مادر خویش نشسته‌اند. مجموعه مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض می‌کند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است. @Aftab_gardan_ha
به یاد کاش دیده بودمت کاش دیده بودمت آری ای عزیز بارها و بارها دیده‌ام تو را دیده‌ام تو را ولی به خواب! دیده‌ام تو را و با تو خواب‌های من _خواب‌های بی‌ خیال، خواب‌های نامنظم شلوغ _ شاعرانه می‌شدند! کاش... ((ای دریغ و حسرت همیشگی)) تا هوای صبح با تنفس سلام تو بهاری است، تا زبان عشق با سرود شاعرانه‌های تو مثل چشمه، مثل رود در زمانه جاری است، تا چراغ کوچه، چشم آینه از نگاه آفتاب ناگهانی تو روشن است، تا همیشه‌ی خدا حسرت ندیدن تو با من است از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
غمی گرفته مرا تنگ، تنگ در آغوش گرفته ماهی دل را نهنگ در آغوش چنان فشرده مرا روزگار سخت و زمخت که صید را بفشارد پلنگ در آغوش مپرس آینه را از چه رو شکسته شدی؟ شکستِ آینه از چیست، سنگ در آغوش شبیه سربازی خسته‌ام که خواب‌آلود گرفته جای عروسش تفنگ در آغوش دلم برای نگاه تو لک زده برگرد بگیر خستگی‌ام را قشنگ در آغوش @Aftab_gardan_ha
فقط نه قلب، که آتش بزن تمام مرا دم تو گرم! بسنج اینچنین مرام مرا تو هرچه هم بشود، محترم‌ترینِ منی نیاز نیست نگه داری احترام مرا شراب من! تو به سرمستی‌ام می‌انجامی که تلخی تو برآورده کرده کام مرا من از تو دور شدم، آنقدر که نشنوی‌ام مگر صبا برساند به تو سلام مرا * من از لبان تو خیلی نخواستم هرگز فقط همین که تلفظ کنند نام مرا ... * دلِ گرفته‌ی من کی چو غنچه باز شود؟ مگر صبا برساند به من هوای تو را @Aftab_gardan_ha
کفن جیب ندارد روایت مستند از بانوانی که در روزهای کرونا، به‌صورت داوطلب، اموات را در قم شست‌و‌شو می‌دهند. تصویر و تدوین: https://aftabgardanha.com/Content/ID/2570 @Aftab_gardan_ha
بهار آمده اما دلم زمستان است بهار پیچک تنهای کنج ایوان است و همدم همه‌ی روزهای دلگیرم کتاب و قوری چای و سکوت فنجان است بهار خواب و منِ خسته دائما بیدار بهار از نفس افتاده، باغ عریان است سحر که بوی تو را باد با خودش آورد دهان پنجره باز و اتاق حيران است چقدر باغچه از بوی تو به تاب افتاد چقدر حس شکفتن میان گلدان است بهار دلکش من! باز هم بیا اینجا بیا که بی تو جهانم شبیه زندان است تو شرح کامل صبحی، تو بوی امیدی همان بهانه که تنها دلیل باران است تو شرح کامل صبحی، تو بوی امّیدی همان بهانه که تنها دلیل باران است مرا ببخش اگر مدعی فقط بودم ببخش این دل وامانده سست‌پیمان است در انتظار شما هیچکس نبود، افسوس که انتظار همه از شما فراوان است تمام سال زمین‌گیر و سخت بدحال است غروب جمعه که در انتظار مهمان است @Aftab_gardan_ha
دلا بیا و بخوان باز هم ز برکتِ خوان‌ها ز دست‌های بلند و ز التماس زبان‌ها اذان بگو، بگو از کبریای قدر که دارد اذان ماه خدا فرق با تمام اذان‌ها سلام لحظه‌ی مستی زاهدان شبانگه سلام ماه علی، موسم ترنم جان‌ها اگرچه گم شده‌ام در مسیر بندگی اما مرا به خانه‌ی او می‌برند نام و نشان‌ها هزار درد و هزاران خیال باطل و واهی کنار یارم و دیگر تمام شد همه آن‌ها من آن کبوتر چشم‌انتظار دانه‌ی لطفم نشسته‌ام که بیایند یک به یک رمضان‌ها @Aftab_gardan_ha
بکش به روی سرم دست مهربانت را بگیر دست مرا《شاخ ارغوانت》را بیا به وسعت فضلت، به وسع بی‌ حد خویش ببار روی سرم فیض توأمانت را زمین و هرچه در او هست را رها کردم که با تو طی بکنم راه آسمانت را همیشه پرسشم از خویشتن همین بوده چگونه شکر کنم لطف بی‌کرانت را؟ گناه کردم و بر عیب من فروبستی به قصد عفو رئوفانه دیدگانت را در آستانه‌ی مهمانی توام، بگذار کمی به چشم کشم خاک آستانت را بیا به رسم کریمانه‌ات بزرگی کن ببخش بنده‌ی در بند این و آنت را @Aftab_gardan_ha
با این‌که نبض پنجره در دست ماه نیست امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست تا نام توست ورد لبم، شمسِ عارفان این خانه را نیاز به فانوس ماه نیست وقتِ سماعِ پرده و موسیقیِ نسیم کنج اتاق کمتر از آن خانقاه نیست زل میزنم به آینه گاهی به جای من تصویر توست در دل آیینه، گاه نیست صدبار از خودم به تو برگشته‌ام، بگو این توبه‌های بی‌اثر من گناه نیست؟ آه ای خدای یوسفِ در چاه مانده، آه یک کاروان تشنه در این کوره‌راه نیست؟ * با اشک می‌رسم به تو یا راحم‌ البکاء جز گریه در میان بساطم سلاح نیست در گفتگوی عاشق و معشوق شیوه‌ای شیرین‌تر از زبان زلال نگاه نیست * يَا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ (از دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه) @Aftab_gardan_ha
به آسمان شبی پر ستاره رو کردم به جستجوی تو با ماه، گفتگو کردم پرید تیرگی از شاخه شاخه‌ی روحم نسیم تازه‌دم صبح را که بو کردم صدای خنده‌ی باغی که آب می‌نوشید به آن طراوت جاری چقدر خو کردم میان حافظه‌ی دانه‌ای تو را دیدم ضمیر باغچه‌ای را که زیر و رو کردم به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم @Aftab_gardan_ha
منتظرم، دلخوشم، پُر از هیجانم من عطش روزه‌دار، قبلِ اذانم قافله از نیمه‌ی مسیر گذر کرد کاش دلم را در این سحر برسانم گفت: به دیدار پیرِ دِیر نرفتی؟ -می‌روم آخر شبی؛ هنوز جوانم! حظ ابوحمزه‌ای، صفای مجیری... می‌رود از دست و من فقط نگرانم دوره‌ی قرآنِ من در اول《با》ماند فاتحه‌ای کاش بر قرار بخوانم دفتری از شعر، کنج خانه نشسته من غزلی نیمه‌ام که وِرد زبانم لذّت هر《روزه》ام؛ سلام به ارباب اهل محرّم، مقیم در رمضانم @Aftab_gardan_ha
ای گُل! بهار باش! که در ما سالی مگر دوباره برویَد سالی که بی‌بهار نباشد آری بخند غنچه‌ی قرمز! این روزهای حوصله سر بر باید ادامه‌دار نباشد ای گُل! بمان که باغچه‌ی ما باید که تا اواخر خرداد از آب و گِل درآمده باشد زیبای من! برای تو زشت است تا روزهای اوّل پاییز باغت پُر از انار نباشد ای آسمان! برای تو سخت است باید به ابرها بنویسم تا کهکشان‌خراش نباشند باید به ماه سر بزنم تا این نامه را به او بسپارم هرچند در مدار نباشد ای ماه! در مدار خودت باش ای آسمان! به کار خودت باش ای گُل! خزانه دار خودت باش تا صبحِ روز بعد که خورشید از قلّه‌ی درخت بجوشد شب همچنان خمار نباشد هرگز کسی نگفت به باران باید شبیه اشک ببارد هرگز کسی نگفت که باید با عاشقی کنار بیاید امّا چگونه سیل نورزد موجی که بر کنار نباشد از هر طرف تو را بنویسم نام تو هم‌قطارِ بهار است امّا چگونه راه بیاید با ریل‌های مندرسی که در درّه‌ای بخیل، شکستند تا عابری سوار نباشد من: عابری نشسته در این دشت از پشت کوه، بوی گُل آمد باید بلیطِ رفت بگیرم ای آسمان! برای تو زشت است امشب -در این دقایق آخر- باران سرِقرار نباشد خون در شقیقه‌های تو مست است از بس که خواب‌های می‌آلود آنجا به انتظار نشسته‌ست ای گُل! به انتظارِ خودت باش شاید کسی دوباره در این دشت دیگر به انتظار نباشد دست تو مثل پنجره باز است پیش از تو هیچ پنجره‌ای را اینگونه در فراز ندیدم چشم تو مثل نور زلال است چشمی که مثل نور زلال است ای کاش در غبار نباشد وا مانده بود لحظه‌ی آخر جا مانده بود در کلماتم نام تو و دو جمله‌ی دیگر نامم درون نام تو حل شد نام تمام آنچه پس از توست بگذار در شمار نباشد @Aftab_gardan_ha