eitaa logo
آفتابگردان‌ها
528 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
کی صبرِ چشمانِ صبورت سر می‌آید؟ کی از پسِ لبخندت این غم برمی‌آید؟ با هر صدای کوبه‌ی در، بعدِ سی سال جان و دلت با شوق،‌ پشتِ در می‌آید گفتی پس از صد سال هم من مطمئنّم تنها‌چراغِ خانه‌ام آخر می‌آید! گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت: «دارد زمان انتظارت سر می‌آید...» سی سال پای قاب عکسی صبر کردن این عشق‌ها تنها به یک مادر می‌آید صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص گفتند دارد باز هم پیکر می‌آید رفتی و در بخش شناسایی جوانی با برگه‌ای و چشم‌هایی تر می‌آید از سرو رعنای تو حالا بعدِ سی سال یک پیکر، از قنداقه کوچکتر می‌آید آه از صدای روضه‌خوانِ ظهرِ تشییع: «اکبر به میدان می رود، اصغر می‌آید...» بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز با چشم تر یک مادر دیگر می‌آید... @Aftab_gardan_ha
قرار بود عزیزم کند، عذابم کرد قرار بود جوابم دهد، جوابم کرد قرار بود بسازد ولی مرا سوزاند بنا نبود خرابم کند، خرابم کرد قیاس کرد مرا با خودش مقابل خلق نماند آبرویی، از خجالت آبم کرد منی که زندگی‌ام را به رنگ او کردم چگونه وصله‌ی ناجور خود خطابم کرد؟ خطاب کرد مرا، باز هم خدا را شکر دلم خوش است اگر اینقدر هم حسابم کرد یکی خبر برساند به او، که جایش غم مرا انیس خودش دید و انتخابم کرد میان رفتن و رفتن دلم مردد بود رسید مرگ و خودش عاقبت مجابم کرد @Aftab_gardan_ha
در شهر رنگ و نیرنگ، مرده‌ست زندگانی باری به روز روشن، گرگ آمده شبانی خنجر به کشتن من از پیش و پس کشیدند آن جانیان دشمن، این دوستان جانی! ما گوش گوش گوشیم آنها فقط زبانند این است نزد بعضی معنای همزبانی! این‌سو به صف پلنگان در فکر فتح ماهند آن‌سوی موش کورند دنبال قرص نانی سروم اگر که طوفان، سدّم اگر که سیلی ناچار این‌چنینم، وقتی تو آن‌چنانی! @Aftab_gardan_ha
بین من و تو محبت، امروز و فردا ندارد من دوستت دارم ای عشق! از بی‌زمان تا همیشه خط: @Aftab_gardan_ha
دریا شبیه آسمون بزرگه و خیلی قشنگ توی دلش خونه دارن ماهی‌های رنگ و وارنگ عروس دریایی، داره یه پیرهن نرم و سپید خریده از صدف خانم گوشواره‌های مروارید ماهی زرد عینکی یه گوشه فکر بازیه ارّه‌ماهی تو نجاریش مشغول خونه‌سازیه مثل یه نقاشی شده دریا با بچه‌ماهی‌هاش کشیده رنگای اونو خدای مهربون، براش @Aftab_gardan_ha
نوشت با خون که《ضاقَ صدری》، نوشت با او قرار دارم که دوستانم تمام رفتند و منتظر بی‌شمار دارم چه شام پر نور رازگونی، چه فصل سرسرد واژگونی که زمهریر است و من در آتش، بهار دارم، بهار دارم دویدم و کو به کو دویدم، به وقت شام آخرش رسیدم زیارت و جمعه و شهادت، چقدر گل در کنار دارم خوش است آئین سربه‌داری، خوش است یک عمر بی‌قراری بسوز دست و سر و تنم را، که سر به دامان یار دارم اگرچه افتد به خاک دستم، علم به دوشش همیشه هستم شهید زنده‌ست آی دشمن، هنوز من با تو کار دارم به نیزه جاری أنالحق من، به شطّ خون است زورق من شبیه خود بین این جوانان هزارها در هزار دارم @Aftab_gardan_ha
گرفتی عاقبت از بزمِ عشق جامِ خودت را شنیدی آخرسر پاسخِ سلامِ خودت را هزار سوره‌ی فتح از نگاه تو شده نازل رسانده‌ای تو به نصرت اگر قیام خودت را شهادت تو شب جمعه آمده به سراغت که بی‌حجاب زیارت کنی امام خودت را چقدر نغمه‌ی احلی من العسل به لب توست ببین میان دوانگشت او مقام خودت را شهید بودی و آخر رسیده‌ای به شهادت چه شرح مختصری داده‌ای مرام خودت را کسی که اهل زمین نیست، خاکی‌است چنان تو نبرده‌ای به زبان هیچ‌گاه نام خودت را میان باطل و حق فرصت مذاکره‌ای نیست نوشته‌ای تو به سرخیِ خون پیام خودت را تو زنده‌تر شدی از قبل ای حماسه‌ی خونین بگیر منتقم! این‌بار انتقام خودت را @Aftab_gardan_ha
سخته بخوام چیزی بگم اما چیزی نگم از بغض جون میدم حالا می‌فهمم واسه چی هرشب هی پشت هم کابوس می‌دیدم کابوس می‌دیدم که تو غربت یه دسته کرکس راتو می‌بنده از خنده‌ی کفتار می‌ترسم تو خواب من کفتار می‌خنده می‌دونی حتی گفتنش مرگه من باشم و تو... نه نمی‌تونم از ترس اینکه واقعی باشه اصلا خبرها رو نمی‌خونم یه عمره فکر آسمون بودی حالا خدا بت بال و پر داده این دیگه رویا نیس می‌بینی! دست تو روی خاک افتاده دست تو روی خاک افتاده دست از سرت برداشت این دنیا اسمت به من می‌گه برای تو شیرین‌تره مرگ از عسل حتی راهو نشونم دادی و حالا تو راه تو باید قدم برداشت دنیا تو رو اینطور می‌شناسه: مردی که تنهایی عَلم برداشت @Aftab_gardan_ha
دیدیم اگر ز رفتن تو داغِ تازه‌ای پیداست در شهادتت آفاقِ تازه‌ای ای سوگ سرخ در شب تاریک ما بیا ما زنده‌تر شدیم، به تبریک ما بیا باید دوباره خاطره‌ها را مرور کرد تاریخ را به گریه‌ی بی‌حد نمور کرد بر مصطفی اگر چه غم حمزه سخت بود در خون تپیدن جگر از نیزه سخت بود گر جسم حمزه روز احد تکه تکه شد خونش ولی مقدمه‌ی فتح مکه شد گر چه دوباره عزمِ چنان کوه ما به جاست از دست داده‌ایمت و اندوه ما به جاست ای سرو تسلیت! که صنوبر شهید شد حیدر عزا گرفته که اشتر شهید شد عشاق اسیر بند موی یار می‌شوند حرها از آنِ سیدالاحرار می‌شوند او را خودِ حسین گرفته است در بغل 《قاسم》 رسیده است به احلی من العسل @Aftab_gardan_ha
شهید کن که شهادت حیات مردان است ولی برای شما مرگ، خطّ پایان است شهید کن که شهیدان بریده از جسمند شهید کن که شهید از ازل همه جان است ببار تیر بلا لحظه لحظه بر سر ما که سرو، مستِ همین قطره‌های باران است به مورها برسانید از سپاه علی که نام یک یک سربازها سلیمان است شهید قاسم ما زنده‌تر شد و امشب خوشا که بر سرِ خوانِ حسین مهمان است خوشا به او که پس از این همه جهاد و جنون به خون خویش ابوالفضل‌وار غلطان است به خون تپیده و بر خاک قطعه قطعه شده شبیه یار شدن آرزوی یاران است ز کوچ مالک اگر خون نشسته در دل ما ولی ببین که سپاه علی رجزخوان است به دیده‌ی ترِ ما رنگ یأس و رخوت نیست سپاهِ عشق کماکان میان میدان است نه! حزن و سستی از این داغ‌ها به ما نرسد که "انتم الاعلون" از اصول قرآن است حرام می‌شود از این به بعد خواب شما که خشمِ حیدریِ شیعه سخت و سوزان است که امر رهبر ما گر رسد همین فردا به یا علی مددی کاخ ظلم ویران است در انتظار ظهوریم و خوب می‌دانیم کنار مهدی ما لشکر ‌شهیدان است @Aftab_gardan_ha
درود حضرت عالی‌مقام! فرمانده! سلام تازه شهیدا! سلام فرمانده! چقدر زخمِ نبودت عمیق و جان‌فرساست کجاست داغ تو را التیام فرمانده؟ خوشا به حال دل پاره‌پاره‌ات که رسید به وصل دوست - علیه السلام - فرمانده کجا شعاع شهادت به خون کشیده شود؟ کِی آفتاب شود قتل عام فرمانده؟ بتاب از افق انتقام بر عالم که خواب خوش به حرامی حرام فرمانده از آن‌طرف که تویی رمز حمله‌ای دیگر از این‌طرف همگی احترام فرمانده قسم به خون تو که ذوالفقار ما امروز برون کشیده شده از نیام فرمانده ببین که ما همه پا در رکابِ خونِ توییم سپاهیان پیاده‌نظام فرمانده بیا دوباره که فرماندهی کنی یارا بخوان بخوان رجز انتقام فرمانده شهید زنده‌ی قوم مقاومت بودی شهادتت شده حسن ختام فرمانده تویی تمام‌ترین آرزوی هر شاعر و من همین غزل ناتمام فرمانده… @Aftab_gardan_ha
در کربلای عشق همیشه حبیب بود اصلا اگر شهید نمی‌شد عجیب بود اهل زمین نبود، هوایی یار بود پرواز کرد و رفت، دلش بی‌شکیب بود سجاده شاهد است، برای شهادتش کارش دعا و گریه و أمن یجیب بود با دشمنانِ چو صخره و با دوستان چو گل لبخند او طراوت یک باغ سیب بود  با یک نگاه روشنش آرام می‌شدیم در چشم او بشارت فتحی قریب بود هرگز نمی‌شود که شهیدانه زیست و از نعمت شهید شدن بی‌نصیب بود ما پیرو توایم و اجازه نمی‌دهیم تاریخ، بعدِ تو بنویسد:《غریب بود》 @Aftab_gardan_ha