خامش منشین زمزمهای جاری کن
زاری کن بیملاحظه زاری کن
در سوگ حسین اگر نبارم چه کنم؟
ای اشک بیا و آبروداری کن
#محمد_امین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
خط:
#محمدصادق_ترابی_زاده
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
شکست هیبت تقویم و کهنه شد هر عید
هزار سال پیاپی شدند بی تو شهید
مرا ببر به زمینی که آسمان شده است
خوشا زمانِ رسیدن به مرزهای جدید
به آن زمین که زمان را اسیر خود کردهست
که هیچ لحظه از آنجا نمیشود تبعید
غروب، موعد دیدار چشم موعود است
طلوع میکند آن دم برای من خورشید
شفق گریستم اما به محض دیدارت
درون خانهی چشمم تلألوت تابید
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به #حضرت_محمد (ص)
چه اعجازیست در چشمش، که نازل کرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
بزرگان از همان اول به پایش سجده میکردند
مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را
میان شانههایش میدرخشد قرص خورشیدی
که روزی در تجارتها بحیرا دیده بود آن را
عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش
پریشان میکند نزدیک سیصد سال، سلمان را
نیازی نیست در کلِّ فتوحاتش به شمشیری
فقط کافیست طولانی کند تحریر قرآن را
به غیر از دوستی با اهل بیت اجری نمیخواهد
نمک از سفرهاش برداشتی مشکن نمکدان را
ولی چندیست زهرا روز و شب از گریه بیتاب است
علی این روزها باید بسازد بیتالاحزان را
علی شب با چراغی خانههای شهر را میگشت
ملول از دیو و ددها آرزو میکرد انسان را
نَفَس در سینهام تنگ است، از این ماجرا بگذر
مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را
همین کافیست مقبول تو باشد بیتی از شعرم
که لبخند تو زیبا میکند اشعار حسّان را
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به پیشگاه #امام_رضا
آه ای غریبی که هستی از من به من آشناتر
در بند عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر
در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی
مانند تو هیچ کس نیست حکم قضا را رضاتر
شاه خراسان نه، شاه هر دو جهانی، نه بلکه
از هر چه گویند و گویم همواره شانت فراتر
وقتی که در آستانت میایستم نیست دیگر
از تو کسی پادشاتر، از من کسی بینواتر
صحن و سرای تو از هر باغ و بهاریست سرتر
هر خشت خشت حریمت از برگ گل باصفاتر
تصویر آن غنچههای بر سنگها نقش بسته
از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر
از دور وقتی نگاه زائر به گنبد میافتد
با هر سلامیست او را ناخواسته گونهها، تر
بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید
حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یا #امام_رضا
چنان که میبَرد عطش، ز طفلِ تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیشِ عطر تو نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظهای ببر ز چشمها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سوال دادهای جواب را
هزار غصه هست و من به امرِ "فَابکِ للحسین"
برای گریههای خود بهانه کردم آب را
نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب آه آب، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟
بگو به باد لااقل که کم کند شتاب را
رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود که مجلس شراب را.....
بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی
و مادری که آمدهست وا کند طناب را....
#عباس_جواهری_رفیع
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در حقیقت وصال تو شاید تا ابد از محالها باشد
قلب بیتاب من ولی باید خوش به خواب و خیالها باشد
ای غزال خیالها! شرح دوریات را غزلغزل خواندم
دفتر پارهپارهام تا کی کولهبار ملالها باشد؟
تو چگونه مرا نمیبینی؟ دوست داری مرا تو آیا؟ آه!
تا کی این عاشق دلآزرده پایبند سؤالها باشد؟
چند سالی به حسرتی طی شد، چند سالی به شوق دیداری
شاید این شیوهی گرفتنِ عمر، هنر تلخ سالها باشد
ابر بود و غروب بود و نبود ذرّهای شور زیستن در من
مثل خورشید بیفروغی که در کمند زوالها باشد
سر فرو برده در گریبان و با هزاران دریغ میگفتم
کاش میشد به تو رسیدن هم یکی از احتمالها باشد
#امیر_عباس_قبادی
#دوره_ششم
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
پرچم به دوش مردم آزاده دادهای
تا هر کرانه فتح شود با نشان تو
روشن به نور مهر تو بحرین تا یمن
مشعل به دستهای تو و شیعیان تو
مانند کوه صبر، هنوز ایستادهاند
در روزهای رنج و بلا، دوستان تو
جغرافیای سرخ زمین دشت لالههاست
گسترده در تمام جهان بوستان تو
زودا که صبح صادق موعود میرسد
خورشید فتح میدمد از آسمان تو
#عذرا_رشیدنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خوب است پا به پای تو در خانه زیستن
همراه هم شبیه دو دیوانه زیستن
آغوش من به منزلهی تاج و تخت ماست
ما خو گرفتهایم به شاهانه زیستن
باورپذیر نیست که با هر قدم فقط
نزدیک میشویم به پایان زیستن!
شهد لبانت آب حیات است و ممکن است
تا رستخیز با دو سه پیمانه زیستن
جایت همیشگیست درون دلم، ولی
حقّ تو نیست گوشهی ویرانه زیستن
#محمد_شکری_فرد
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پا در رکاب راه و دوچرخه، با چشمهای خواب گرفته
از چرخ روزگار بریده، تا دورها شتاب گرفته
بر ترک او نشسته خیالت، هرجا سرک کشیده... همان که
در پیچ گیسوان تو دیده صد راه پیچ و تاب گرفته
دل میزند به دشت و بیابان، پا میزند به سمت تو... هرچند
هر دشت را کویر تکانده، هر چشمه را سراب گرفته
عمری نفس گرفته و رفته، از تو نفس نفس نبریده
حتی کنار هم نگرفته این پای در رکاب گرفته
شب بر سرش خراب شد، اما... از جادهها جواب شد، اما
او از شبت طلوع چشیده، از خواب تو جواب گرفته
□
میگفت: اگر تب تو بتابد، میچرخم از هزار خیابان
تا دیدن تو تاب ندارند این چرخهای تاب گرفته
ای سور و سات روز و شبم تو! نقل و نبات روی لبم تو!
تو زندهای هنوز... اگرچه در خاطرات قاب گرفته
از بعد تو بهار نیامد، بعد از تو کوچهها همه زردند
هر نور را «سیاه» ربوده، هر خانه را «خراب» گرفته
باران گرفت کوچه به کوچه، هی دست و پا زدیم... اگرچه
شد غرقْ راه بین من و تو در کوچههای آب گرفته
□
از شهر رفته است جهانگرد، در چشمهای مستِ جهانگرد-
هر کافهای که گوشهی جادهست از موی تو شراب گرفته
آن گل میان دشت و بیابان، یا آن گلِ کنار خیابان
یا آن که غنچه کرده در ایوان، از عطر تو گلاب گرفته
هرجا رسیده از تو سروده، رازی مگوست بر لب او که
از قلب او قرار ربوده، از چهرهاش نقاب گرفته
در دورهای باطل میدان، دنبال ردپای تو گشته
پرسیده روی گندمیات را از چرخ آسیاب گرفته-
تا چرخهای خستهی گاری یا چرخهای گیج سواری
اما سرابهای سر راه او را از آب و تاب گرفته
اما کجاست راه تو؟ شاید باید تو را سراغ گرفت از
این بغض بیدلیل شکسته، این دل که بیحساب گرفته
حالا نشسته بر لب ساحل، چشم از تو برنداشته سایه
از دوریات نکرده گلایه ای ماه آفتاب گرفته!
#محسن_نقدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
این کیست در آیینه _این با خویش بیگانه_؟!
این صورتِ با هر چه جز تشویش بیگانه
هر روز خود را با قماری کهنه میبازم
دشمن نمیخواهد منِ با خویش بیگانه
پیغمبرم اما چه دینی را؟! نمیدانم
آنم که با دیندار و کافرکیش بیگانه
هرقدر در چشمان ساقی آشنا هستم
گویی به چشم خلق دوراندیش، بیگانه
ای عمر از من گلّهات را پس بگیر آخر
با گرگ همپیمانم و با میش بیگانه
هرگز مرا بر سفرهاش ننشانده بخت، افسوس
آنگونه که شاه است با درویش بیگانه
با عشق دست دوستی دادم، ندانستم
خواهد شد این بیگانه بیش از پیش بیگانه
#شیوا_فضل_علی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پای بردار
ساقهای هست که هنوز از مرگش
خورشیدی فراموش نشده
باید
غروبم را به شانهای هدایت کند
شاید توانستم
در دستهای مادرم
بوی زردچوبه را بازشناسم
و صورت خیسم را
مستجاب کنم
شاید
تنها همهی غروب باشم
که حافظهام
دور و شرجیست.
درِ همهی اتاقها را
با هم زده بودیم
که دیگران چهطور رفتهاند پس
دیگران چهطور مرده میشوند؟
مینشینم و به این نامهای سالخوردهی در مشتت
نگاه میکنم
میپوسند
و از دری گمشده
مراقبت میکنند.
#سید_محمد_صادق_آتش_زر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با تبریک آغاز امامت #امام_زمان (عج)
عشق با نام شما درصدد تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
قیمت دوستی ای دوست، اگر جان باشد
این خریدار تو آمادهی پرداختن است
تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان
سنگ در برکهی بیهودگی انداختن است
بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست!
غصّهی ما همه از دیدن و نشناختن است
با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی
همهی قصه مگر سوختن و ساختن است؟
#مصطفى_تبریزی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یازدهمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود.
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یازدهمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماهشعر، با اجرای #میلاد_عرفان_پور، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
مهمان ویژه یازدهمین جلسه:
#محمد_سعید_میرزایی
همراه با شعرخوانی #حسین_زحمتکش
از اعضای #دوره_اول_آفتابگردانها
و نقد و بررسی مجموعه شعر #از_عشق_برگشته
و شعرخوانی #آفتابگردانهای_ادوار_مختلف
زمان: یکشنبه ۲۷ آبان، ساعت ۱۸:۰۰
مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم
#همه_آفتابگردانها_دعوتند
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
یازدهمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولویت شعرخوانی با آفتابگردانهاییست که زودتر شعر خود را به نشانی
@office4poem
در تلگرام، بفرستند.
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #از_عشق_برگشته سروده #حسین_زحمتکش نشر #شانی #دوره_اول_آفتابگرد
جز اینجا هیچ جا آرامشی در من نمیگیرد
کبوترزاده جایی جز حرم مامن نمیگیرد
تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد
تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمیگیرد
کنار خویش بنشانم، گدایت تکهنانش را
زمانی که رفیقش هست از دشمن نمیگیرد
مگر نه اینکه دوری دوستی میآوَرَد ای ماه!؟
دلم قرص است این دوری تو را از من نمیگیرد
تو سرسنگین مشو با من که مدتهاست در عالَم
سرِ تنهاییام را کوه بر دامن نمیگیرد
سری آوردهام تا پای تو پایین بیاندازم
که دوشِ خستهام این بار را گردن نمیگیرد
تویی شمسالشموس و با وجودت چشم مولانا
سراغ شمع را در خانهی روشن نمیگیرد
کنار پنجرهفولاد هر بار امتحان کردم
نَفَس پیش تو حتی لحظهی مردن نمیگیرد
#حسین_زحمتکش
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #از_عشق_برگشته
نشر #شانی
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با گونههای استخوانیمان
شبیه عروسکهای باربی نبودیم
پدرانمان نمیدانستند
نام کودکی
که چشمهایش گودتر شده چیست؟
نمیدانستند
استخوانهایی که به خاک میسپارند
دختر است یا پسر؟
مادرانمان، اگر لقمهای بود
برایشان فرقی نداشت
در دهان کودک خود میگذارند یا همسایه
دوربینها عکس میگرفتند
لاغرتر میشدیم
عکاسها یادشان رفته بود
در جیبهایشان سیب بگذارند
تا کمی در عکسهایمان بخندیم
سهمیههای غذایمان
روی میز مذاکره بود
و ما میدانستیم پشت «یمن» دیگر شهری نیست
شبها با رقص شمشیرها
گریه میکردیم
و خواهرانمان بیزار بودند
از مردهایی که پشت تریبون
با لبخندهایشان
مرگ را تکثیر میکنند.
#ملیحه_سادات_قاضی_نیشابور
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
میوزد بوی تو و شاعر حیران کم نیست
میروی، پشت سرت بی سر و سامان کم نیست
ناز بنیاد کن و شعلهورم کن اما
«زلف بر باد مده» تازهمسلمان کم نیست
وصف گیسوی تو بر عهدهی قاآنیهاست
لابهلای غزلم، بیت پریشان کم نیست
باش و هر لحظه به شعرم نفسی تازه ببخش
صحبت از معجزههای تو در ادیان کم نیست
چهقَدَر بعد تو باید بنویسم ای عشق؟
واژهها خسته شدند این همه تاوان کم نیست؟
#سعید_رستگارمند
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بس است، از غم دنیا چقدر دم بزنیم؟
بیا که آمده باران، بیا قدم بزنیم
بهار را که زمینگیر حکم تقویم است
دوباره با گل لبخندمان رقم بزنیم
قبول دارم با تو سکوت هم خوب است
ولی نگاه! بیا گاه حرف هم بزنیم
میان شادی و ما قدر بوسهای راه است
چرا دمغ بنشینیم و حرف غم بزنیم
برای حل نشدن در غمی دومجهولی
معادلات جهان را بیا به هم بزنیم
#حمید_رضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
ای کاش میشد ناگهان طوفان بگیرد
تا عشق مرده در رگم جریان بگیرد
دریا! اگر آغوش گرمت بسته باشد
این رود سرکش را که از طغیان بگیرد؟
پاییز را محکم در آغوشم گرفتم
شاید دوباره خاطراتت جان بگیرد
شاید دوباره ابرها ما را بفهمند
از حافظیه تا ارم باران بگیرد
بی تو تمام خوابها کابوس محض است
بگذار این آشفتگی پایان بگیرد
#سید_محمد_امین_حسینی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو میتوانستی
در آصلاندوز یا ترکمنچای
اسبت را زین کرده
با کلاهی پشمی
پشت عباس میرزا باشی
شکست هم خورده بودی اگر
نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمیشد.
یا میتوانستی چوپانی باشی
عشقت را به رود میسپردی اگر
پیغمبر قبیلهات میشدی.
امّا تو سربازی خاکی بودی
با لهجهی سرد آذری
و داغ دیده از آفتاب جنوب
و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو میخندند
چون تو سیمرغشان بودی.
خندهدار است که این روزها
قرص ها
حرفهای زیر زبانت را می کِشند
و نامهات روی میز ادارهها گم می شود
امان از چرخهای ویلچر
که دیگر تاول دستهایت از شیمیایی نیست.
بلند شو پدر
خاک لباست را بتکان
دستی به موهایت بکش
و راحت بمیر
تو گمنام شدی
تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند.
#شهریار_شفیعی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
السّلام علیک یا نبیّ الرَّحمة(ص)
شعله در قلب زمستانی ما یعنی تو
آب بر آتش آتشکدهها یعنی تو
معنى مطلقهی خوف و رجا یعنی تو
نقطهی وصل خلایق به خدا یعنی تو
عطر میلاد تو پیچیده میان شعرم
شور توصیف تو افتاده به جان شعرم
هر کسی دامن دنیاطلبی برچیند
بیگمان نور تو را در دل خود میبیند
جبرئیلی که گل از باغ خدا میچیند
آرزویش شده در زیر عبا بنشیند
رفتم و کاغذ و احساس و قلم آوردم
واژه در وصف تو افسوس که کم آوردم
کعبه از یُمن قدمهای تو احرامی شد
نام نورانی تو باعث خوشنامی شد
روز میلاد تو منجر به چه فرجامی شد!
مرکز دایرهی وحدت اسلامی شد
هفده ماه ربیع از تو جهان تا دم زد
《عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد》
پیشِ عشق ازلی، عشوهی دلبر هیچ است
ساقیِ عشق نباشد، می و ساغر هیچ است
در جهانی که از آغاز به آخر هیچ است
جز محبت به تو و آل تو دیگر هیچ است
در دل دفتر من آمده سیل برکات
بس که هر واژه فرستاده به نامت صلوات
#محمد_رضا_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
سکوت عقربهها را زمان به وجد آمد
حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد
قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا
جهان به شوق درآمد، جهان به وجد آمد
همین که نام تو را بادها پراکندند
به قالب صلواتی زبان به وجد آمد
اذان به نام قشنگت رسید و از هیجان
تمام عرش به پا خاست، جان به وجد آمد
ستارهها که به پایت به سجده افتادند
از این خبر همهی کهکشان به وجد آمد
کرانههای زمین از محبّتت پُر بود
کران کران همهی بیکران به وجد آمد
در انتظار تو خشکیده بود باغ جهان
تو آمدی و جهان ناگهان به وجد آمد...
#حسین_سنگری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
68099_-212171.mp3
18.29M
اثر ۴زبانه《مصطفی》
به سفارش مرکز اسلامی امام علی وین
آهنگ، اجرا و تنظیم:
گروه بینالمللی #معراج_قم
شعر فارسی و انگلیسی:
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha