آفتابگردانها
یازدهمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولویت شعرخوانی با آفتابگردانهاییست که زودتر شعر خود را به نشانی
@office4poem
در تلگرام، بفرستند.
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #از_عشق_برگشته سروده #حسین_زحمتکش نشر #شانی #دوره_اول_آفتابگرد
جز اینجا هیچ جا آرامشی در من نمیگیرد
کبوترزاده جایی جز حرم مامن نمیگیرد
تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد
تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمیگیرد
کنار خویش بنشانم، گدایت تکهنانش را
زمانی که رفیقش هست از دشمن نمیگیرد
مگر نه اینکه دوری دوستی میآوَرَد ای ماه!؟
دلم قرص است این دوری تو را از من نمیگیرد
تو سرسنگین مشو با من که مدتهاست در عالَم
سرِ تنهاییام را کوه بر دامن نمیگیرد
سری آوردهام تا پای تو پایین بیاندازم
که دوشِ خستهام این بار را گردن نمیگیرد
تویی شمسالشموس و با وجودت چشم مولانا
سراغ شمع را در خانهی روشن نمیگیرد
کنار پنجرهفولاد هر بار امتحان کردم
نَفَس پیش تو حتی لحظهی مردن نمیگیرد
#حسین_زحمتکش
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #از_عشق_برگشته
نشر #شانی
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با گونههای استخوانیمان
شبیه عروسکهای باربی نبودیم
پدرانمان نمیدانستند
نام کودکی
که چشمهایش گودتر شده چیست؟
نمیدانستند
استخوانهایی که به خاک میسپارند
دختر است یا پسر؟
مادرانمان، اگر لقمهای بود
برایشان فرقی نداشت
در دهان کودک خود میگذارند یا همسایه
دوربینها عکس میگرفتند
لاغرتر میشدیم
عکاسها یادشان رفته بود
در جیبهایشان سیب بگذارند
تا کمی در عکسهایمان بخندیم
سهمیههای غذایمان
روی میز مذاکره بود
و ما میدانستیم پشت «یمن» دیگر شهری نیست
شبها با رقص شمشیرها
گریه میکردیم
و خواهرانمان بیزار بودند
از مردهایی که پشت تریبون
با لبخندهایشان
مرگ را تکثیر میکنند.
#ملیحه_سادات_قاضی_نیشابور
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
میوزد بوی تو و شاعر حیران کم نیست
میروی، پشت سرت بی سر و سامان کم نیست
ناز بنیاد کن و شعلهورم کن اما
«زلف بر باد مده» تازهمسلمان کم نیست
وصف گیسوی تو بر عهدهی قاآنیهاست
لابهلای غزلم، بیت پریشان کم نیست
باش و هر لحظه به شعرم نفسی تازه ببخش
صحبت از معجزههای تو در ادیان کم نیست
چهقَدَر بعد تو باید بنویسم ای عشق؟
واژهها خسته شدند این همه تاوان کم نیست؟
#سعید_رستگارمند
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بس است، از غم دنیا چقدر دم بزنیم؟
بیا که آمده باران، بیا قدم بزنیم
بهار را که زمینگیر حکم تقویم است
دوباره با گل لبخندمان رقم بزنیم
قبول دارم با تو سکوت هم خوب است
ولی نگاه! بیا گاه حرف هم بزنیم
میان شادی و ما قدر بوسهای راه است
چرا دمغ بنشینیم و حرف غم بزنیم
برای حل نشدن در غمی دومجهولی
معادلات جهان را بیا به هم بزنیم
#حمید_رضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
ای کاش میشد ناگهان طوفان بگیرد
تا عشق مرده در رگم جریان بگیرد
دریا! اگر آغوش گرمت بسته باشد
این رود سرکش را که از طغیان بگیرد؟
پاییز را محکم در آغوشم گرفتم
شاید دوباره خاطراتت جان بگیرد
شاید دوباره ابرها ما را بفهمند
از حافظیه تا ارم باران بگیرد
بی تو تمام خوابها کابوس محض است
بگذار این آشفتگی پایان بگیرد
#سید_محمد_امین_حسینی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تو میتوانستی
در آصلاندوز یا ترکمنچای
اسبت را زین کرده
با کلاهی پشمی
پشت عباس میرزا باشی
شکست هم خورده بودی اگر
نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمیشد.
یا میتوانستی چوپانی باشی
عشقت را به رود میسپردی اگر
پیغمبر قبیلهات میشدی.
امّا تو سربازی خاکی بودی
با لهجهی سرد آذری
و داغ دیده از آفتاب جنوب
و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو میخندند
چون تو سیمرغشان بودی.
خندهدار است که این روزها
قرص ها
حرفهای زیر زبانت را می کِشند
و نامهات روی میز ادارهها گم می شود
امان از چرخهای ویلچر
که دیگر تاول دستهایت از شیمیایی نیست.
بلند شو پدر
خاک لباست را بتکان
دستی به موهایت بکش
و راحت بمیر
تو گمنام شدی
تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند.
#شهریار_شفیعی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
السّلام علیک یا نبیّ الرَّحمة(ص)
شعله در قلب زمستانی ما یعنی تو
آب بر آتش آتشکدهها یعنی تو
معنى مطلقهی خوف و رجا یعنی تو
نقطهی وصل خلایق به خدا یعنی تو
عطر میلاد تو پیچیده میان شعرم
شور توصیف تو افتاده به جان شعرم
هر کسی دامن دنیاطلبی برچیند
بیگمان نور تو را در دل خود میبیند
جبرئیلی که گل از باغ خدا میچیند
آرزویش شده در زیر عبا بنشیند
رفتم و کاغذ و احساس و قلم آوردم
واژه در وصف تو افسوس که کم آوردم
کعبه از یُمن قدمهای تو احرامی شد
نام نورانی تو باعث خوشنامی شد
روز میلاد تو منجر به چه فرجامی شد!
مرکز دایرهی وحدت اسلامی شد
هفده ماه ربیع از تو جهان تا دم زد
《عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد》
پیشِ عشق ازلی، عشوهی دلبر هیچ است
ساقیِ عشق نباشد، می و ساغر هیچ است
در جهانی که از آغاز به آخر هیچ است
جز محبت به تو و آل تو دیگر هیچ است
در دل دفتر من آمده سیل برکات
بس که هر واژه فرستاده به نامت صلوات
#محمد_رضا_بازرگانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
سکوت عقربهها را زمان به وجد آمد
حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد
قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا
جهان به شوق درآمد، جهان به وجد آمد
همین که نام تو را بادها پراکندند
به قالب صلواتی زبان به وجد آمد
اذان به نام قشنگت رسید و از هیجان
تمام عرش به پا خاست، جان به وجد آمد
ستارهها که به پایت به سجده افتادند
از این خبر همهی کهکشان به وجد آمد
کرانههای زمین از محبّتت پُر بود
کران کران همهی بیکران به وجد آمد
در انتظار تو خشکیده بود باغ جهان
تو آمدی و جهان ناگهان به وجد آمد...
#حسین_سنگری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
68099_-212171.mp3
18.29M
اثر ۴زبانه《مصطفی》
به سفارش مرکز اسلامی امام علی وین
آهنگ، اجرا و تنظیم:
گروه بینالمللی #معراج_قم
شعر فارسی و انگلیسی:
#سیده_نرگس_میرفیضی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
شعرخوانی #حسین_کاظمی شاعر عضو #دوره_اول_آفتابگردانها را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید.
https://www.aparat.com/v/QCbuV
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بیا با خودت بوی باران بیاور
به دلهای دلتنگ، ایمان بیاور
قدم در دل شهر بگذار و جانی
به این کالبدهای بیجان بیاور
به این کوچههای به بنبست خورده
درخت و چراغ و خیابان بیاور
سُرور نفسهای نوروزیات را
به غمگینترین روز آبان بیاور
و یاد بهاریترین رنگها را
به بوم سفید زمستان بیاور
از آن ساحل امن، یک موج-بوسه
به لبهای خشک بیابان بیاور
پر از بوی باروت و دود است دنیا
بیا با خودت بوی باران بیاور
#شفیق_صادقی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا نشر #شهرستان_ادب #دوره_اول
زدی به پنجره باران، مرا صدا کردی؟
خوش آمدی! چه خبر؟ باز یاد ما کردی!
سلام پیک بشارت به خاک خشک زمین!
رسیدی و گره از بخت باغ وا کردی
درست لحظهی موعود آمدی از راه
چه خوب با من و این شهر تشنه تا کردی
به زیر گوش درختان، چقدر راز مگو
از آسمان پر از بغض برملا کردی
برای آنکه ببارد غزل به سینهی من
زدی به پنجره باران، مرا صدا کردی
#لیلا_حسین_نیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با اينكه بوده از خبر آكنده پستچی
از روی قاصدک شده شرمنده پستچی
دوران كودكی به كبوتر علاقه داشت
حدسم درست بود كه آينده پستچی ...
هر كس سوال كرده از او چيست نام تو؟
او هم جواب داده فقط: بنده پستچی
در انتظار صاحب نامه كلافه بود
روی درخت گاه اگر كنده《پستچی》
از تمبرهای باطله مجموعه دارد او
يك عمر گرمِ بازی و بازنده پستچی
تنها خودش برای خودش نامه مینوشت
گيرنده پستچی و فرستنده پستچی
#امیر_تیموری
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تنها خودش برای خودش نامه مینوشت
گيرنده پستچی و فرستنده پستچی
#امیر_تیموری
#دوره_اول_آفتابگردانها
خط:
#علی_مردانی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با دستهایش
میکاشت
با پاهایش برمیداشت
و با چشمهایش میخورد
سیم خاردار را
مین کهنه را
ترکش تازه را
از چه باید میگذشت
کشاورزی
که مرز میان زندگی و جنگ
از زمینهایش عبور میکرد؟
#حسام_الدین_برزگران
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #شاید_به_جا_آوردی؟ سروده #وحیده_احمدی نشر #شهرستان_ادب #دوره_د
بوده آن کس که فکر میکردم، میشود در کنار آوردش
مثل سیارهای که جا مانده، باز روی مدار آوردش
میشود با نگاه سرسریاش لحظهای هم نشست و صحبت کرد
از ملاقات اتفاقی تا پای قول و قرار آوردش
میشود خُلقِ دستهایش را مثل رفتار پیچکی نو کرد
رو به هر سو که دوست میدارم روی هر شاخه بار آوردش
گرچه یخ میزند نگاهش تا با نگاه کسی نگیرد گرم
در زمستان که منجمد شده است، میشود در بهار آوردش
روز دیدار رفته آخر صف، پشت روز قیامت افتاده
کاش میشد گرفت دستش را، به همین روزگار آوردش
#وحیده_احمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هرچند پشت پا زده بر هست و نیستم
باید به پای عشق کماکان بایستم
گیرم که رفت و خاطرهها را به باد داد
او نارفیق بود ولی من که نیستم!
با یاد او به وسعت صحرا قدم زدم
با یاد او به پهنهی دریا گریستم
با اینکه در فراق به سر شد جوانیام
یک لحظه بی امید وصالش نزیستم
ای عشق! زنده بودن من چیست بی غمت؟
آه ای شناسنامهی من! بی تو کیستم؟
سر میدهم به پای تو، این است باورم
یک لحظه از تو دور شوم سر به نیستم!
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
ننهحسن
یکی از همین پاییزها
توی گوش من
اذان گفت.
من
یکی از همین روزهای پاییز هستم
که دست دور گردن هاجر
قرار بود
امین و سارا
قلاب کنند دستهایشان را
تا شانهی دبستان را
بالا بروم.
برای مادرم
روسری زرزری بخرم
از بازار سیدبابا.
پدر باقیماندهی عصر،
وقتی بوی خواجهریحان را
به زیر کرسی میآورد.
برادرم پیامبری
که زبان نیلبکها را میفهمد.
خانهمان یکی از همین بهارهای اتفاقی است
و بالاده
ناگهانیترین معجزه
که زمستان به زمستان
قناتهایش
بوی بچگیهای پدر را
به ایوان میآورد.
گوشوارههای بیبی، ارثیهی مادرش، تکان میخورد
موازی با
پرواز گنجشکها
از گلوی امامزاده،
وقتی علیبابا
حی علی الصلوة بخواند.
خورشید هر صبح
از زیر میز دبستانم
طلوع میکند
دست «اسحاقآباد» را میگیرد
تا به دنیا نشانش بدهد.
#زهرا_شرفی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چند نکته درباره کانال آفتابگردانها:
۱. کانال آفتابگردانها به ارائه اشعار و آثار و اخبار آفتابگردانها (اعضای ادوار مختلف دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب) اختصاص دارد.
۲. گروه داوری اشعار کانال آفتابگردانها متشکل از جمعی از آفتابگردانهای ادوار مختلف است که برای دورههای سهماهه انتخاب میشوند و در هر دوره تعدادی از این اعضا تغییر میکنند.
۳. آفتابگردانهایی که برای حضور در گروه داوری کانال تمایل و فرصت کافی دارند به نشانی زیر پیام بفرستند.
@office4poem
۴. آفتابگردانهای ادوار مختلف میتوانند بهترین شعرهای خود و دیگر آفتابگردانها را نیز از طریق همین نشانی برای ما بفرستند.
@office4poem
۵. نشانی کانال آفتابگردانها در تلگرام👇👇👇👇👇
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
راهی به هیچ صحن و سرایی نداشتم
تب داشتم، امید شفایی نداشتم
من شهروند شهر فراموش بودهام
در ذهن هیچ آینه جایی نداشتم
غمهای عالم آمده بود از چهار سو
اما چراغ راهنمایی نداشتم
پا گیج بود و دست به هر سو که میگریخت
ظلمت ادامه داشت، عصایی نداشتم
همزادهای بختکیام در گلوی من
فریاد را زدند، صدایی نداشتم
شب را شبیه شاخهی بینغمه زیستم
دیگر بریده بودم و نایی نداشتم
کم کم تمام روزنهها بسته میشدند
یعنی که خوف بود، رجایی نداشتم
دست غریق بودم و کارم تمام بود
ای وای اگر که دست دعایی نداشتم
#سید_حسین_میری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در غم من دلبرم هر چند بیتقصیر نیست
من خودم عاشق شدم، خود کرده را تدبیر نیست
کاش دست کم پس از مرگم به من دل میسپرد
هیچ وقت آری برای دل سپردن دیر نیست
از چه رو قلب مرا اینگونه ویران میکند
لشکر چشمان او وقتی پی تسخیر نیست؟
بعد عمری جنگ با دنیا دگر آموختم
طالع و تقدیر آدم قابل تغییر نیست
خواب دیدم دارم از دستان او می میخورم
شُکر، خوابِ عاشقانِ مست بیتعبیر نیست
ظاهر آشفتهای دارم، دلیلش روشن است
شیر وقتی دل به آهو بست دیگر شیر نیست
#احسان_نرگسی_رضاپور
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha