eitaa logo
آفتابگردان‌ها
522 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
ما بی‌خبران را خبر تازه چه داری؟ ای عشق بگو دردسر تازه چه داری؟ ما را طلب عافیت و امن و امان نیست ما بی‌سپران را خطر تازه چه داری؟ هی زخمه بزن تار دل زخمی ما را بی‌پرده بگو شور و شر تازه چه داری هر قدر که ناز تو زیاد است، نیازیم! در شرط و شروطت، اگرِ تازه چه داری؟ در باب وصال تو نوشتند شهادت در وادی عشاق، در تازه چه داری؟ ما خانه به دوشیم، چه غم در به دری را؟ بی‌همسفران را سفر تازه چه داری؟ مرغیم، نداریم ولی بال پریدن ای عشق بگو بال و پر تازه چه داری؟ غم را نفروشیم به هر سیم و به هر زر در چنته‌ی خود سیم و زر تازه چه داری؟ حیف است که از تلخی ایام بگوییم شیرین‌دهنا! می‌شکر تازه چه داری؟ @Aftab_gardan_ha
مثل خودت انگشت‌نمایم کردی تا با چشمانت آشنایم کردی هر چند که سر به زیر بودی چون ماه مانند زمین سر به هوایم کردی @Aftab_gardan_ha
ای چشم‌هایت از شکوه شعر سرشار در گیسوانت ماجرای تازه بسیار سحر تغزل، وام‌دار خنده‌هایت در بوسه‌هایت حسن مطلع‌ها پدیدار در پیچ موهای تو پیچیده‌ست عالم در قعر چال گونه‌ات دنیا گرفتار طعنه زده گرمای آغوشت به آتش آتش زده خواب مرا رؤيات هر بار تا روزم از عطر تنت لبریز گردد هرشب میان خواب‌هایم گام بردار هر بار فال از حضرت حافظ گرفتم از چشم تو پرسید پاسخ را به ناچار شبنم نشسته باز کنج چشم‌هایت قدری بخند ای سوژه‌ی شیرین اشعار @Aftab_gardan_ha
هوای ابر و باران دارم امشب به دل آشوب توفان دارم امشب تو محکم شانه‌هایت را نگه دار که من بغض فراوان دارم امشب @Aftab_gardan_ha
در چنته‌ام به غیر دلی پرگناه نیست در کوله‌بار آینه‌ام غیر آه نیست گفتم که از تو شعر بگویم ولی نشد این رخت در قواره‌ی این روسیاه نیست آقا قلم به دست خودت، این تو این غزل حالا که حال و روز دلم رو به راه نیست در آستان مهر تو ای ساقی الجواد! حتی سر سبوشکنان بی‌کلاه نیست از شدت فروغ دو خورشید کاظمین فرصت برای جلوه‌ی خورشید و ماه نیست گویند پادشاه نخوانید امام را پس این مقام کیست اگر پادشاه نیست؟ در پیشگاه دانش بی‌منتهای تو علم جهان به جز دو سه خطّ سیاه نیست این همسر تو است که نوشانده زهر را تصویر مبهم است ولی اشتباه نیست ای ظالمان! جواب جگرگوشه‌ی رضا وقتی که پاره شد جگرش قاه‌ قاه نیست در زیر آفتاب رها شد تنت ولی صد شکر پایمال عبور سپاه نیست @Aftab_gardan_ha
آن كاج بلند شهره‌ی آزادى است نجواى زمستانى او از شادى است ابرى به سرش نُقل سپيدى پاشيد انگار كه نوعروسِ اين آبادى است @Aftab_gardan_ha
برای کودکان کار مثل لباس‌های تنت خسته‌ست این شهر، این سیاه‌دلِ غمگین خون می‌دود به تک تک رگ‌هایت هر لحظه با توقف یک ماشین یک دسته یاس خسته و پژمرده یک بسته فال حافظ شیرازی امروز هم شدند خیابان‌ها با کودکیت همدم و همبازی در لابه‌لای برف زمستانی جامانده باز هم گل لبخندت چندین بهار دود شده حالا در سور و سات سینی اسفندت؟ چشمان تو پرنده گمنامی‌ست که سنگ از زمین و زمان خورده پشت چراغ قرمز شهر، آخر پرواز را ز خاطر خود برده کی یا کجا درست نمی‌دانی یا در کدام پیچ و خم جاده کوهی به نام زندگی این‌گونه بر شانه‌های کوچکت افتاده فردای تو سفید‌تر از برف است دور از تنور داغ خیابان‌ها فردا که دست‌های تو گل دادند از پشت میزهای دبستان‌ها ... @Aftab_gardan_ha
مانند گوش ساکت و بی‌گفتگو منم تنها نت سکوت در این های و هو منم هر کس که گفت قاتلِ این مرد خسته کیست‌؟ با افتخار سینه سپر کن بگو منم خلقی غریق گریه ز هجرش شدند و باز در این میانه ماهی دریای او منم باری به تلخکامی من خنده می‌زند مانند جام، گرچه برایش سبو منم جوی روان به سرو روان دارد احتیاج دنبال دوست، یکسره در جست و جو منم آه این دل شکسته مگر بند می‌خورد؟ تا بند عمر بسته به یک تار مو منم @Aftab_gardan_ha
خارم که از گُلِ چمنش باز مانده است یا آن غریب کز وطنش باز مانده است آغوشِ یار را اگر از دست داده‌ام اما چه خوب عطرِ تنش باز، مانده است امشب درِ بهشت خدایا گشوده‌ای یا اینکه یار، پیرهنش باز مانده است؟ یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر این‌چنین دهنش باز مانده است آری هنوز امید وصال تو در دل است مقتول تو اگر کفنش باز مانده است @Aftab_gardan_ha
شورآفرین شبیه غزل‌های مولوی جذاب و ناب مثل حکایات مثنوی آهوخرام، گاه پر از شور و گاه نرم مثل سماع، غرقه‌ی حالات معنوی دیوانه‌وار، مست، جنون‌آفرین، شگفت یادآورِ جنونِ غزل‌های منزوی مانند ابرهای بهاری گریخته از قید بندهای نفس‌گیر دنیوی پر پیچ و تاب، جاری و ساری، شبیه رود در عین ناز، غرق طمانینه و قوی این‌ها تمام، وصف قدم‌های توست، ها! وقتی که در مقابل من راه می‌روی @Aftab_gardan_ha
پژمرده‌باغِ بی‌کسی‌ها! باغبانت کو؟ آه ای زمین خاک بر سر، آسمانت کو؟ هرکس رسید از هر طرف نامهربانی کرد پس آی دنیا! مردمان مهربانت کو؟ خنجرفروشان در تکاپو، گل‌فروشان نه دشمن فراوان در فراوان، دوستانت کو؟ ای زندگی! از لحظه‌هایت گریه می‌بارد سهم جهان از خنده‌های ناگهانت کو؟ ما هرچه می‌خوانیم این غم‌نامه را، تلخ است هان ای مورخ! بخش خوب داستانت کو؟ ای شاهنامه! رستمت در چاه ماند و... حیف دیگر امید رد شدن از هفت‌خانت کو؟ حتی سیاوش برنگشت از آتش قهرت بی‌معرفت! راه نجات قهرمانت کو؟ گیرم غبارآلوده و خاکستری باشی باران صدایت می‌کند، رنگین‌کمانت کو؟ @Aftab_gardan_ha
چرا از این‌همه غصه دل تو سیر نمی‌شه؟ چرا کدورتِ چشمات یه روز حریر نمی‌شه؟ خدا که گوشه‌ی قلبت نشسته، آدم عاقل! دلی که جای خدا باشه، گوشه‌گیر نمی‌شه قشنگیا همه می‌رن، بدونِ همهمه می‌رن آدم به بندِ یه مُشت رفتنی اسیر نمی‌شه کی گفته آدم خاکی دلش همیشه جوونه؟ کی گفته این گلِ سرخِ تو سینه پیر نمی‌شه؟ برای خاطره گفتن، برای شعر شنفتن نگو که وقت زیاده، نگو که دیر نمی‌شه @Aftab_gardan_ha
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست سیاه‌جامه‌ی سوگت لباس فاخر ماست سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست تویی که نام غریبت خودش به تنهایی اثرگذارترین روضه‌ی منابر ماست بگو چگونه نگویم که دوستت دارم که این حدیث شریف از امام باقر ماست:  《خبر کنید کسی را که دوستش دارید》* خدا کند برسد، این پیام آخر ماست مرا که در سفر آخرت امیدی نیست مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است بگو به لطف خود این روسیاه شاعر ماست  *امام باقر(علیه السلام): هر کسی را دوست دارید، گاه و بی‌گاه به او یاد‌آوری کنید.  «وسائل الشیعه» @Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام محمد باقر علیه‌السلام چون قطره‌ی مشتاق به فهمیدن دریا عمری نرسیده‌ست به توصیف تو دنیا یاسین که تو را نام نهاده‌ست《محمد》 پیداست تویی آینه در آینه طاها تو میوه‌ی باغ علی و فاطمه هستی در نام تو جمعند حسینی‌حسنی‌ها فهمید تو را جابر و زد بوسه به دستت یعنی که تویی اصل تولّا و تبرّا گشته صدف سینه‌ات ای گوهر پنجم گنجینه‌ی اسرار خداوند تعالی از فیض تو فاضل شده صد جابر جُعفی در صدر احادیث همه نام تو پیدا دیده‌ست نگاه تر تو شعله به شعله در ظهر عطش حادثه‌ی کرب و بلا را ده سال منا رخت عزای تو به تن کرد تا اینکه بماند عَلم عشق تو بر پا خورشید بقیعی که بر آن مرقد خاکیت ساییده سرش را به ادب گنبد مینا @Aftab_gardan_ha
غمی به تلخی این درد در دو عالم نیست ‌که در مدینه کسی با امام همدم نیست مورخان چه بگویند از زمانه‌ی او؟ زمانه‌ای که در آن زخم هست و مرهم نیست زمانه‌ی امویّون و حضرت باقر جدال ظلمت و نور است، هیچ مبهم نیست امام هست و کنارش هزار دشمن هست امام هست و کنارش دریغ! محرم نیست بگو به قاتل او زخمِ کهنه‌اش کاری‌ست بگو که هیچ نیازی به خوردنِ سم نیست میان این‌همه داغی که دیده است، غمی برای او به غم‌انگیزی محرم نیست اسیر دستِ گناهم، مرا ببخش پدر! که از غم تو دو چشمم شبیه زمزم نیست برای عرض ارادت ببخش! در دستم بضاعتی به جز این بیت‌های نم نم نیست @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها حس می‌کنم وقتی که دلتنگم جهانی رو به پایانم از خانه بیرون می‌زنم، دیوانه‌ام یک جا نمی‌مانم از خانه بیرون می‌زنم، سلول دنیا انفرادی نیست همپای مردم در پی راه نجات از قلب زندانم پیچید عطر یاس و من را برد تا باغِ ارم با خود یک آن نمی‌دانم چه شد دیدم در آغوش شبستانم دیدم که نور از چلچراغِ صحن آیینه فرو می‌ریخت دیدم که نستعلیقِ کاشی‌ها چه نقشی بسته در جانم بانو! بگو همسایه‌ی خوبی برایت بوده‌ام اصلا؟من ظاهرا نزدیکم اما دورم از تو، خوب می‌دانم یک گوشه از ایوانِ آیینه برای شاعرت کافی‌ست هر روز می‌آیم همین گوشه برایت شعر می‌خوانم @Aftab_gardan_ha
هر دو نگرانِ هم، فضا حزن‌انگیز شب آمده باید بروم اشک نریز به ماه سپرده‌ام مراقب باشد گریه نکن آفتابگردان عزیز! @Aftab_gardan_ha
تویی که قرار دل بی‌قراری به دل دارم امشب غم بی‌شماری چنان از نبودت دل من شکسته که گویی ترک خورده باشد اناری بگو تا چگونه بگریم در این غم؟ که شاید شود کم یکی از هزاری تو سرمایه‌ی عمر من بودی ای عشق! پس از تو، من و ننگِ بی‌اعتباری بهایی ندارد متاع شکسته دلم را ببندم به چه کسب و کاری؟ دعا کن بمیرم، دعا کن نباشم اگر طاقت رنجشم را نداری غم بی‌شماری به دل دارم امشب به دل دارم امشب غم بی‌شماری @Aftab_gardan_ha
دوباره آمده از راه ماه من مرداد سلام صبح دل‌انگیز خانه‌ات آباد سلام کردم و خورشید رو به چشمانم سلام گرم مرا داغ داغ پاسخ داد جوانه می‌زند امروز در دلم امّید از این نهال اگر برگ دیگری افتاد چه خاطرات عزیزی در انتظار من است چه خاطرات غریبی که برده‌ام از یاد و زندگی به همین اشک و آه و خنده گذشت به عشق دلخوشم امروز هرچه باداباد @Aftab_gardan_ha
به سوگ ماه نشسته ‌ست حوض خانه‌ی ما و باز گم شده در جیب شب نشانه‌ی ما به ماهیان نمک‌گیر سفره‌ی مهتاب بگو که نور نمانده‌ست در خزانه‌ی ما به آفتاب امیدی نداشت پنجره چون افق همیشه قرق بود در کرانه‌ی ما دلم خوش است به سوسوی کرم شب‌تابی که انقلاب کند در غم شبانه‌ی ما بیا عبور کنیم از سکوت و تاریکی بیا که کور شود روزن بهانه‌ی ما امیدوار بمان چون که زاده خواهد شد فروغ دیگری از دفتر ترانه‌ی ما @Aftab_gardan_ha
روز عرفه که گریه‌ها کرد حسین در گوشِ دعا، تو را صدا کرد حسین ای حاجی ناشناس هر ساله، بیا حج را به امید تو رها کرد حسین @Aftab_gardan_ha
مناجاتی با استفاده از برخی مضامین . «نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»* مرا از خویش جان دادی مرا در بهترین دل‌ها - دل مادر - مکان دادی برای گفتن حرفم، برای لقمه‌ی نانم برای بازدم‌هایم، زبان، دندان، دهان دادی خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی مرا با دست‌هایش بین گهواره تکان دادی تو با آرامش دریا، تو با کوه و گُل و صحرا خودت را به تمام بنده‌های خود نشان دادی زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی برای بال پرواز پرنده آسمان دادی به قدر قطره‌ای از لطف‌های تو نخواهد شد اگر یک عمر بشمارم، از این دادی از آن دادی اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم تو بودی که درون سینه‌ام آتشفشان دادی گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی (*) : آیه‌ی ۲۹ @Aftab_gradan_ha
غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه: «ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حسبى الله» نقشی به جز این روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم «یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم «يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می پ‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمانند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه برندارم @Aftab_gardan_ha
به خدای عرفه مثل آن دقایقی که برق می‌زند نگاه می‌شناسمت مثل لحظه‌های ناله، لحظه‌های آه می‌شناسمت بادهای در به در به هر طرف که می‌روند در پی تواند در پی توام شبیه باد! «یا من ارسل الرياح» می‌شناسمت ای کسی که بین سوز و تب میان سجده‌های نیمه‌شب يونس از دل نهنگ برده سوی او پناه، می‌شناسمت مثل آن دمی که ياربم بيفتد از نفس، خدای غم‌شناش! مثل آن دمی که عطر توبه می‌دهد گناه، می‌شناسمت مثل آن دمی که حر رها ز بند ذلت یزید می‌شود آن دمی که می‌رود حسین سوی قتلگاه می‌شناسمت هم تو را همیشه بین خنده‌های قاه قاه دیده‌ام هم از اشکمویه‌های بی‌صدای گاه گاه می‌شناسمت می‌شناسی‌ام! برای من کسی شبیه تو نبوده است نه راستی چقدر ای شکوہ لاشریک و لا اله! می شناسمت؟ @Aftab_gardan_ha
سپرده‌ایم به او دل، گرفته‌ایم به کف جان که راه، راهِ حسین است و ما موالی ایشان نگاه هرچه یزیدی، اگر به کاخ سفید است ولی نگاه من و تو به کربلاست کماکان میان بغض و هیاهو بگو حقوق بشر کو؟ چقدر گرگ به هر سو گرفته هیبت انسان جهان سکوت و تماشا، جهان فریب و معمّا حواس‌ها همه پرت و نگاه‌ها همه حیران به بوی پیرهنی باز دیده‌ها شده بینا کسی می‌آید از آن سو، آهای مردم کنعان! @Aftab_gardan_ha