#عقیق_شعر
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
رمضان است و من زلالم باز
صاحب روزی حلالم باز
میزند موج بیکران در من
پهنه در پهنه آسمان در من
چشمهایم ندیدنی را دید
رمضان است و من پر از خورشید
الفتی پاک با سحر دارم
تشنهٔ لحظههای افطارم
رمضان است و گفتنم هوس است
«راز از تو شنفتنم هوس است»
از تو ای با من آشنا! از تو
از تو ای مهربان خدا! از تو
ای خدایی که جود آوردی
از عدم در وجود آوردی
ای خدایی که هستیام دادی
حرمت حقپرستیام دادی
ای سؤالِ مرا همیشه جواب
ای سبب! ای مسبِّب! ای اسباب!
پیش پایم همیشه روشن باش
با توام من، تو نیز با من باش
در نگاهم، گناه میجوشد
تو نپوشی کسی نمیپوشد
با من ای مهربان، مدارا کن
گره از کار بستهام وا کن...
رمضان است و ماه نیمهٔ بدر
شب تقسیم زندگی، شب قدر...
ای خدای بزرگ بندهنواز
خالق لحظههای راز و نیاز
میچکد شور تو در آوایم
میزنی موج در دعاهایم
شب قدر است و میکنی تقسیم
برسان سهم دوستان یتیم
سهم من چیست؟ بندگی کردن
پاک و پاکیزه زندگی کردن
بار من ای یگانه سنگین است
سبُکم کن که سهمِ من این است
لطف داری به دست کوتاهم
میدهی آنچه را که میخواهم
بعد یک عمر خون دل خوردن
مطّلع کن مرا شب مردن
ای خدا، ای خدای نومیدان
زندهٔ تا همیشه جاویدان
ای سزاوار گریه و خنده
مهربانِ هماره بخشنده
پاکبازم اگرچه گمراهم
از تو غیر از تو را نمیخواهم
بار تشویش از دلم بردار
وَ قِنا ربّنا عذاب النّار
شب قدر است و من چنین بیتاب
اِفتَتِح یا مفتّح الابواب...
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#مناجات
#مناجات_رمضان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلّی هر روزه میکند
«آیینۀ تمامنمای خدا» تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنیست
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی
چیزی ندیدهام که تو در آن نبودهای
تا چشم کار میکند، ای آشنا! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمۀ فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علیست در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریف رابطههای حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو میشود
مکّه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمههای زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی
بعد از تو آن زنان که به پاکی زبانزدند
سوگند خوردهاند که خیر النسا تویی
شوق تلاوت تو شفا میدهد مرا
ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
میگفت مادرم به ـ تَضَرُّع ـ بیا! تویی
آن راز سر به مهر که «حافظ» غریبوار
میگفت صبح زود به باد صبا تویی
هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنها تویی شفیعۀ روز جزا تویی
در خانۀ تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همۀ انبیا تویی
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه میکنند؟ تویی کیمیا تویی
قرآن ستوده است تو را روشن و صریح
یعنی که کاشف همۀ آیهها تویی
درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی...
پیچیده در سراسر هستی ندای تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی
گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش
لطفت نمیگذاشت بگویم «شما» تویی
باری، کجاست بقعۀ قبر غریب تو؟
بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
سلام، حامی پیک و پیام، ابوطالب!
سلام، ای ملکوت کلام، ابوطالب!
نبود اگر کرم کامل تو، گُم میشد
یتیمِ آمنه در ازدحام، ابوطالب!
به کیش خویش، خدا را نظاره میکردی
فراتر از همهٔ ننگ و نام، ابوطالب!
کتیبهایست نگاهت به قدمت انسان
سلام ای جبروتِ تمام، ابوطالب!
نداشت کعبه اگر حفظ حرمت تو، نبود،
میان آنهمه بت احترام، ابوطالب!
چه گفت با تو بُحَیرا در آن شب شفّاف
چه گفت با تو؟ کجا؟ از کدام؟ ابوطالب!...
چه گفت با تو محمد به او چه گفتی تو؟
که گفته بود سخن از قیام، ابوطالب!؟
پدربزرگِ مُدارا! مُروّت خالص!
کهنتر از همه هرچه مرام، ابوطالب!
حسین خون تو دارد به رگ که میجوشد
علی گرفته به نام تو نام، ابوطالب!
فقط نبود محمد، که بود سایهٔ تو
مدام بر سر هر خاص و عام، ابوطالب!
تو سایهبان سَرِ تشنگان توحیدی
به پشتگرمی غیرت مدام، ابوطالب!
سلام ای کلمات کهن... سلام، سلام
سلام ای ملکوت کلام، ابوطالب!
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#رحلت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد
هجوم جهل و خرافه، هجوم تاریکی
خدا پناه در آن دورۀ سیاهت داد
خدا؟ کدام خدا؟ آن خدای بیمانند
همان که عصمت پرهیز از گناهت داد
همان که جان نجیب تو را مراقب بود
همان که سینۀ خالی از اشتباهت داد
توان و توشه به پایان رسیده بود، ولی
خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد
بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست
خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد
خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد
چقدر واقعۀ آسمانی و شفاف
خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد
خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد
خدا که آینه را نور با نگاهت داد
قسم به روز، که خورشید شمع خانۀ توست
قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد
خدا که اشک تو را جلوۀ گهر بخشید
خدا که شعلۀ روشن به جای آهت داد
خدا که جان تو را از الههها پیراست
خدا که غلغلۀ قوم لا الهت داد...
یتیم آمدهام، ماندهام، پناهم ده
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد؟
#پیامبر_اعظم_صلوات_الله_علیه
#مبعث
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
بی نام تو نامه کی کنم باز حسین؟
ای نام تو بهترین سرآغاز حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
38.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای نخستین بارقه از شعله های کربلا ...
شعرخوانی #مرتضی_امیری_اسفندقه در رثای
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
ای نخستین بارقه از شعلههای کربلا
اولین سیمای روشن از صدای کربلا
ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ
ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا
تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را
پیش از آنکه گل کند موج بلای کربلا
صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش
کربلای کربلای کربلای کربلا
ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر
ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا
پیش از آنکه کربلا باشد تو بودی، خون تو
ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا
ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست
روی نیزه عشق را در انتهای کربلا
از فراز بامِ کاخ دستآموزان کفر
بر زمین انداختی سر را به پای کربلا..
اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور
اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا
ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی
با خبر از جزء و کل ماجرای کربلا
چشم تو پیش از تمام چشمها دید و گریست
زخمهای کربلا را در عزای کربلا..
ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین
ای نوا آه ای نوا آه ای نوای کربلا
پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو
هوی هوی کربلا و های های کربلا..
خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز
پشت پرده ماندی اما از حیای کربلا
دست بر شمشیر میبردی اگر...، اما تویی
آری آری تو نخستین رهنمای کربلا
آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم
آری آری تو نخستین آشنای کربلا
شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان
نه، بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا
پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست
برملا شد با تو راز در خفای کربلا..
پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور
اقتدا کردی به حیدر مقتدای کربلا
خونبهای تو تماشای حسین فاطمهست
ای نخستین خون جاری در بهای کربلا
جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر
روشنم روشن به یمن روشنای کربلا
این قصیدهواره امشب از تو در من جلوه کرد
شعر گفتم از برایت از برای کربلا
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شهادت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
علیاکبر سوار اسب شد، آقا خداحافظ
جوانیهای پیغمبر تو گویی رو به میدان کرد
شهادت تشنۀ بوسیدن لبهای خشکش بود
علیاکبر طوافی کرد در میدان و طوفان کرد
علیاکبر زمین افتاد، یا نه آسمان افتاد
علیاکبر زمین را آسمانیتر چراغان کرد
شهادت هم نمیدانست با این جان چه باید کرد
کرم کرد و شهادت را به خون خویش مهمان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مرتضی_امیری_اسفندقه
◾️عقیقشعر
@aghighpoem