#عقیق_شعر
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ای سایهسار ظهر گرم بیترحم
جز سایۀ دستان تو جایی نداریم
تو آبروی خاکی و حیثیّت آب
دریا تویی، ما جز تو دریایی نداریم
خورشید، چشم توست، چشمان تو خورشید
تا نشکفد چشم تو فردایی نداریم
وقتی عطش میبارد از ابر سترون
جز نام آبی تو آوایی نداریم
شمشیرها را گو ببارند از سر بغض
از عشق، ما جز این تمنایی نداریم
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سلمان_هراتی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
بهجز وصال تو هیچ از خدا نخواستهایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو
خدای، مینپذیرد دعای قومی را
که مدعا طلبیدند از دعا جز تو
مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
که کس نمیکند این درد را دوا جز تو..
دلا هزار بلا در ولای او دیدی
کسی صبور ندیدم در این بلا جز تو..
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#فروغی_بسطامی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
شعر علیل و واژهٔ بیاشتهای آن
با اشکهای شوق تشرّف شفا گرفت
در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر
دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت
اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب
بیاختیار دامن مهر تو را گرفت
مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود
خورشید با تبسم تو روشنا گرفت
عالم قرار بود پس از تو شود خراب
مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت
با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو
از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت
باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست
اذن طواف در حرم کربلا گرفت
بیشک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را
حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت
با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد
با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت
دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد
آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت
::
از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت
آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت
فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد
این جام را خلیل به لطف شما گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سر شانهها گرفت
عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست
وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت
قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست
جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت
ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من
از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت
در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر
از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟!
«آنان که در مقام رضا آرمیدهاند»
دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت
من درخور عطای شما نیستم ولی
باید دهان شاعرتان را طلا گرفت
وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است»
آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#جواد_محمد_زمانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
باز باران است، باران حسین بن علی
عاشقان جان شما، جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست
وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی...
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی
پرچم بیداد را روزی به آتش میکشد
شعلههای عشقِ سوزان حسین بن علی
قدسیان از سفرهاش نان و نمک خوردند و ما
تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی
هر کجا عشق است نام او طنینانداز شد
در جهان برپاست طوفان حسین بن علی
هر کجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است»
دردهای ما و درمان حسین بن علی
دست بالا کن ببین لبیکگویان آمدند
نوجوانان و جوانان حسین بن علی
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دستهای ما به دامان حسین بن علی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#ناصر_حامدی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تو آن عاشقترین مردی که در تاریخ میگویند
تو آن انسانِ نایابی که با فانوس میجویند..
تمام باغها در فصل لبهای تو میخندند
تمام ابرها در شطّ چشمان تو میمویند
به شوق سجدهات هفتآسمان خم میشود بر خاک
به نام نامیات خورشیدها از خاک میرویند
قناریهای عاشق از گلوگاه تو میخوانند
و قمریهای سالک کو به کو راه تو میپویند
تمام موجها در حلقۀ یاد تو میچرخند
تمام بادها نام تو را سرگرم هوهویند
تو تمثال تمام عطرهای بیریا هستی
که تصویر تو را عشاق در آیینه میجویند
تو آن ذکر جلی هستی، که دلها از سرِ مستی
به لحنی ارغوانی با زبانی سرخ میگویند
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سیدحسن_حسینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#علی_ذوالقدر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
بی نام تو نامه کی کنم باز حسین؟
ای نام تو بهترین سرآغاز حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
الدخیل این حریمِ رزاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی»
اشکها از غمت همیشه روان
السلام ای شهید روز دهم
السلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
السلام علیکَ ثارالله
السلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُم بنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لله!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین ـ
زده بوسه علی به گریه چنان
چیده از آن حسین بوسه چنین
سائلان تو بیشمارند و ...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
السلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سید السّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّانند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
#مدح_ولادت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
به روی خاک، گلی بود از عطش سیراب
که هُرم گرم نفسهاش شعلهپرور بود
مرور کرد تمام مسیر ذهنش را
که صفحه صفحه پُر از خاطرات پرپر بود
چه چشمها که ندیدند چشمهای ترش
چه گوشها که برای شنیدنش کر بود
ز خون او همهٔ نیزهها حنا بسته
لب تمامی شمشیرهایشان تر بود
در اوج کینه کسی داشت سمت او میرفت
و دستهای پلیدش به دست خنجر بود
به روی تلّی از انبوه غصههای جهان
به جستجوی برادر، نگاه خواهر بود
که با نگاه غریبانهاش گره میخورد
و ابتدای غم از این نگاه آخر بود
زمان زمان قیامت، زمین... زمین لرزید
گمان کنم که همان روز، روز محشر بود
کسی شنیده شد از لابهلای هلهلهها
که نغمههای لب او «غریب مادر» بود
کسی به دست، سری، آن طرف به سر دستی
بس است روضهٔ لب تشنهای که...
حدود ساعت سه شاعر از نفس افتاد
دقیقههای پُر از التهاب دفتر بود
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#رضا_خورشیدی_فرد
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
لهیب تشنگیات، روح دشت را میسوخت
فرات موجزنان گرچه در کنار تو بود
به رزم، قصد فنای جهان، گرت میبود
نه آسمان، نه زمین، مردِ کارزار تو بود
اگر شجاعت و ایثار، جاودانی شد
ز خون پاکِ دلیران جاننثار تو بود
به جای ماند اگر نامی از جوانمردی
ز پایمردی یاران نامدار تو بود
به پیشواز اجل آن چنان کمر بستی
که مرگ، مضطرب از طفل شیرخوار تو بود
شُکوه نام بلند تو، جاودان باقیست
که سربلندی و آزادگی، شعار تو بود
به روی دست تو پرپر شد از خدنگ ستم
گلی که از چمن حُسن، یادگار تو بود
اگرچه گلشنت ای باغبان به غارت رفت
خزانِ باغِ تو، آغازِ نوبهارِ تو بود
درخت عدل و مروّت که آبیاری شد
رهین منّت شمشیر آبدار تو بود
به جز دل تو که بود از وصال، خرّم و شاد
جهان و هر چه در او بود، سوگوار تو بود
به غیرِ داغ محبت به دل نبود تو را
اگرچه سینهٔ هر لاله داغدار تو بود...
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#ذبیح_الله_صاحبکار
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#پروانه_نجاتی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر، دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است، قرآنها چرا فردا...
همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین ششماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر! خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
هراسانم که نشناسم تو را بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من، میروی بی من کجا فردا؟
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#میلاد_عرفان_پور
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
"گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
تا دست و رو نشُست به خون، مینیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوهگه روبه و گراز
شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما
همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسرای قدس
آراستهست بزم ضیافت برای ما..."
#شب_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#نیر_تبریزی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست
چقـدر زخـم بر اندام بیسـرت پیداست
به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت
که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست
تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت
خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست
اگر چـه گم شدهای در هجوم کثرت زخم
بـه پارههـای جگر داغ اکبرت پیـداست
مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود
که روی سینه، گلِ اشک مادرت پیداست؟
مگـر نشـان سنانهـا به پیکرت کم بود
که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟
تبسمـی کـه زدی بر فراز نی میگفت
که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست
هنـوز میبـری از زخـم کشتگانت دل
هنـوز خنـدۀ گلهای پرپرت پیداست
به خواهر از گلـوی پارهپاره حرف بزن
کـه روح در نفس روحپرورت پیداست
شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست
همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند
نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند
نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند
نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران
نوشته اند به این تیرها کمان ندهند
اگر تمامی این رودها تنور شوند
نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند
چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش
نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند
ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم
قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند
لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست
چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند
نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی
تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند
عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است
خدا کند که سرت را به این و آن ندهند
خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید
خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند
نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم
به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند
گران فروش ترین مردمان دنیایند
که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمد_سهرابی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از بسكه خورد بر بدنش نيزه و خَدَنگ
شد پيكرش شكفته، چو گلهاي سرخ رنگ
از تير غم، چو ابر بهار آسمان گرفت
باران خون، به گلشن او داد، آب و رنگ
هر دم به يك طرف، بدنش داشت گردشي
تا چرخ بر نشانه زند تير ِ بي درنگ
ميجُست راه ترك قفس، مرغ جان او
تير بلا ز بسكه نمود آشيانه تنگ
لبريز شد، چو از بدنش چشمه هاي خون
برگرد او بچيد فلك، ظالمانه سنگ
پوشيده شد عذار حسين از غبار و خون
آئينه ي جمال خدائي گرفت زنگ
قرآنيان، به پيكر قرآن، كشيده تيغ
اسلاميان، گرفته عجب، شيوه ي فرنگ
دشمن در انتظار و مهياي غارت است
تا گوشوار و معجري آرد مگر به چنگ
پر شد حرم، ز غلغله ي وامحمدا
شد همصدا به زينب غمديده طبل جنگ
طبع حسان چگونه دهد شرح ماجرا
اينجا كه پاي فكر سبك سير، گشته لنگ
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان_حسان
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است...
نهجالفصاحه در خون، نهجالبلاغه در اشک
جبریل پرشکسته، بر خاکها عجیب است
قصد نماز دارد، خورشید خونگرفته
وقتی رسول اکرم بر نیزهها خطیب است
قد قامتالصلاتش صد اوج در فراز است
حی علیالفلاحش صد موج در نشیب است
در این حرای زخمی، پیچیده سورۀ کهف
لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است...
ششگوشۀ مراد است این عرش خاکخورده
هرکس نیامد اینجا، از عشق بینصیب است
احساس استجابت، در این حریم جاریست
اینجا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است
در این محیط زخمی در این فضای مجروح
هر کس نفس کشیده عمریست بیشکیب است
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#ایوب_پرندآور
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم
قرآن تویی، چگونه از آیات بگذریم؟
روشنترین دلیل، همین اشک جاری است
گیرم که از متون و عبارات بگذریم
ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست
از صفحههای مقتل اگر مات بگذریم
تفصیل بند بندِ مصیبت نمیکنیم
انگشترت...، ز شرحِ اشارات بگذریم
یک خط برای روضۀ گودال کافی است:
زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم
ما تیغِ غیرتیم که از هرچه بگذریم
از انتقامِ خون تو هیهات بگذریم
#روز_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
روایـــت است که چون تنـــــگ شد بر او میدان
فتاده از حرکــــــت ذوالجنـــــاح وز جـــــــولان
نه سیـــــد الشهـــــــدا بر جــدال طاقــــت داشت
نه ذولجنـاح دگــــر تــاب استـــقامــــــت داشــت
کشید پــــا ز رکــــــاب آن خلاصــه ایجـــــــــاد
به رنـــــگ پرتــــو خورشیـــــد ، بر زمـین افتاد
هوا ز باد مخـــــالف ، چون قیرگــــون گردید
عــزیــــز فاطمـــــه از اســـــب سرنگون گـردید
بلنـــــــد مرتبـــــه شاهــــی زصــــدر زین افــتاد
اگــر غلـــــط نکـنــــم، عـــــرش بر زمـــین افتاد
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#مقبل_کاشانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
لرزه میافتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده
میگذارد پای بر فرق شط از دریادلیها
وه چه بشکوه و تماشاییست دریا، ایستاده!
گر چه زینب زیر بار داغها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمهها، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازکتر از آیینه حتی
در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده
با غریو «ما رأیتُ فِی البَلا اِلا جَمیلا»
پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده!
از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده
این پیام تکسوار ظهر عاشوراست یاران:
مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده!
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمدعلی_مجاهدی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از این نسوختم ای گل کفن نداشته ای
شنیده ام که به تن پیرهن نداشته ای
غریبت آه چنان دوره کرده اند ای دوست
که از قدیم تو گویی وطن نداشته ای
تو را عقیله از انگشترت شناخته است
به قتلگاه که سر در بدن نداشته ای
به جز سه شعبه که از حلق ماه پاره گذشت
به هیچ رهگذری سوءظن نداشته ای
قتیل تشنه مگر بر گلوی خود حرزی
برای ایمنی از اهرمن نداشته ای؟
عروج بر سر نی هم تراز معراج است
مگر رجای محمد شدن نداشته ای؟
تو یک نشانه از اویی تو یک اشاره به او
تو واقعا همه اویی تو (من) نداشته ای
(حیات) از نفس افتاد زیر آب فرات
در آن غروب که نایی به تن نداشته ای
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#سعید_مبشر
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
مردی که عاشقانهترین داغ را نوشت
از بس شکوه داشته لبخند آخرش
میخواست نور تازه بپاشد در آسمان
مردی که آفتاب، شد آن روز منبرش
میگفت «لا یبایع مثله» نه با زبان
با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش
او جانماز سرخ زمین را که باز کرد
هفت آسمان رسید به الله اکبرش
تنها گواه زلف پریشان او، نسیم
حرفی نزد، از اینکه که چه شد روی نی سرش
تنها بسنده کرد به یک جمله بعد از آن
سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش»
#روز_عاشورا
#حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#علی_گلی_حسینآبادی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد
ستارهسوختهای، صحبت از غمی دارد
شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمهایست
به پای نخل که گیسوی درهمی دارد
شب است و ماه به هر خیمهای که مینگرد
نشسته مادری و بزم ماتمی دارد
شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته است
به وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد
شب است و سنگ صبوری به ناله میگوید
کجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟
شب است و دختر معصوم سیدالشهدا
برای نوحهگری، فرصت کمی دارد
شب است و سایۀ اهریمنی شتابآلود
رَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد
شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم
ز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد
شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت
خدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد
شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب
ز گاهوارۀ او، چشم برنمیدارد
شب است و قافلهسالار شاهدان شهید
به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد
شب است و بر سر سجّادهای پُر از اخلاص
بلندقامت عصمت، قد خمی دارد
شب است و زینبِ دور از حسین میداند
نفس کشیدنِ بیاو، چه ماتمی دارد...
#شام_غریبان
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمدجواد_غفورزاده
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود
خبری بود در تنور انگار
خبر این بار، داغتر شده بود
با دل خون وضوی گریه گرفت
بین سجاده نوحهگر شده بود
آسمان را به سمت خویش کشید
وسعت خانه بیشتر شده بود
شانه برداشت تا که مویش را...
شانه از دست چشم، تر شده بود
عطر برداشت تا که رویش را...
عطر میسوخت، خونجگر شده بود
آب برداشت تا گلویش را...
آب، دریای شعلهور شده بود
کاش آن شب سحر نمیآمد
سحر آمد ولی اگر شده بود...
پشت سر ایستاد و قامت بست
لحظههای نماز سر شده بود
#شام_غریبان
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
#رضا_خورشیدی_فرد
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته
چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته
چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده
که حکایت میکند از نینوایی سوخته
بند بندش از جدایی ها شکایت میکند
روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته
روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب
پیش روی کاروان آشنایی سوخته
روضه میخواند از آن نی، آه، آه...آن نی که خورد
بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته
این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری
غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته
دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا
نسخه ای خطی ز داغ ماجرایی سوخته
تکه تکه در عبا آیینه روی نبی
آیه تطهیر میخواند کسایی سوخته
دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار
گل به گل دامانش آتش... دست و پایی سوخته
بر لبم گاه از دل این آتش زبانه میکشد
آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته
#شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#محمدمهدی_سیار
◾️عقیقشعر
@aghighpoem