#عقیق_شعر
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب..
جز با رضای تو ندمید و نمیدمد
از شرق، در گذشته و آینده آفتاب
فرمان اگر ز سوی تو یابد هرآینه
هر مرده را دوباره کند زنده آفتاب
در آستان قدس تو یا ثامنالحجج
یک بنده ماه باشد و یک بنده آفتاب
زرّینه گنبدت بدرخشد ز سطح خاک
چونانکه از سپهر درخشنده آفتاب
تا شد پدید در مه ذیالقعده چهرهات
ای ماه! شد ز شرم سرافکنده آفتاب..
ای هشتمین ولی خدا یا اباالحسن!
با طلعت تو کی بُوَد ارزنده آفتاب؟..
نور از تو کسب کرده که بخشد به ماه نور
ورنه کجاست این همه بخشنده آفتاب..
بر حال منکران مقام ولایتت
هر صبحدم به طعنه زند خنده آفتاب
جانپرور است گرچه به دنیا، ولی به حشر،
باشد برای خصم تو سوزنده آفتاب..
تابنده است شمس جمال و جلال تو
روزی که نیست روشن و تابنده آفتاب..
شعرم ز یُمن نام تو پیچیده هر کجا
آنسان که نور کرده پراکنده آفتاب
از ذره کمتر است «مؤید» به درگهت
جایی که هست ذرّۀ شرمنده آفتاب
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سید_رضا_موید_خراسانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
درست آنگونه که با رقص تاک انگور می ریزد
زمان گرد گیری از ضریحت نور می ریزد
مرا بیرون نکن از خانه ات هرچند می دانم
که دهقان جنس نامرغوب خود را دور می ریزد
نمی بینیم لطفت را و می پرسد ملک از خود :
چرا شاهی طلا در دامن یک کور می ریزد؟
بگو این صحنه ی رویایی باران و گلدسته است؟
و یا آب وضو از گونه های حور می ریزد؟
تو صیادی ، ضریحت دام ، هر کس می رسد از راه
دلش را مثل مشتی دانه در این تور می ریزد
یقین قصد زیارت کرده با پیراهن احرام
همین ابری که خود را پای نیشابور می ریزد
شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زایرها
به لبخندی « شرابِ سعیکم مشکور » می ریزد
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سعید_مبشر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دعای عاصیانم ناامیدم مستجابم کن
گناهم روسیاهم خود مبدل بر ثوابم کن
کمم هرچند اما از شما بسیار میخواهم
منم ذره تو که شمس الشموسی آفتابم کن
به رغم دیده گریان کویری تشنه ام دریا
به لطف آب سقاخانه آزاد از سرابم کن
هراس سرکه گشتن دارم و بسیار غمگینم
اگرچه قوره ام ساقی بیا کهنه شرابم کن
امید از عالم و آدم بریدم با امید تو
الا یاضامن آهو خودت آدم حسابم کن
قسم دادم اگر جان جوادت را ببخش اما
اگر که می توانی از درت حالا جوابم کن
به سمت صحن آزادی اسیر تو نخواهد رفت
به صحن کهنه خاکم کن شهید انقلابم کن
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#محمد_علی_کردی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
این آستان که خانۀ توحید را در است
دروازۀ طلایی دنیای باور است
این ساحت تقدس و این آستان قدس
رمز بقای کشور اللّه اکبر است
این رویش بلند در این دوردست شور
از کربلای عشق حدیث مکرر است..
دامن به اشک شوی که این خاک داغدار
ایثارگاه هشتم آل پیمبر است
بر گرد خویش در طلب اصل خود مگرد
راهی اگر به خلوت یار است، از این در است
این هشتمین بهانه برای گریستن
شیرازۀ گشایش دلهای مضطر است
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#قادر_طهماسبی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم
اما به شوق دیدن تو با سر آمدم
گفتند زائر حرمت زائر خداست
مُحرمتر از همیشه بر این باور آمدم
اینک مدینةالنبیام، مشهدالرضاست
با نام تو به محضر پیغمبر آمدم
از حس و حال روشن معراج پُر شدم
وقتی به خاکبوسی «بالاسر» آمدم
حسی کبوترانه گرفتهست جان من
«پایین پای» تو شده هفت آسمان من
در این حریم قدسی سرتاسر آینه
روشن شده به نور تو چشمم هر آینه
گرد و غبار صحن تو را میخرد به جان
همواره بوده است بر این باور آینه
پر میکشد از این همه قلب شکسته: آه
سر میزند از این همه چشم تر: آینه
عکس ضریح توست که در قاب چشمهاست
یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه
گم کرده دارم، آمدهام با نگاه تو
پیدا کنم تمام خودم را در آینه
لبریز روشنیست تمام رواقها
آیینگیست جان کلام رواقها
شبهای گریه تا به سحر حرف میزنم
با واژه واژه خون جگر حرف میزنم
شمعم که گریه میکنم و گریه میکنم
با قطره قطره آتش تر حرف میزنم
روح لطیف تو شده سنگ صبور من
گویی که با نسیم سحر حرف میزنم
گاهی کنار پنجرههای ضریح تو
گاهی در آستانهٔ در حرف میزنم
شبهای بارگاه تو را درک کردهام
از «لیلة الرغائب» اگر حرف میزنم
بر لب رسیده از قفس سینه، آه من
حرف دل است روی زبان نگاه من
روی تو را ستارهٔ اشراق خواندهاند
خوی تو را «مکارم الاخلاق» خواندهاند
دست تو را که خالق لطف و کرامت است
روزیرسان انفس و آفاق خواندهاند
باران مهربانی بیوقفهٔ تو را
شأن نزول سورهٔ انفاق خواندهاند
در مذهب نگاه تو غم حرف اول است
چشم تو را پیمبر عشاق خواندهاند
هفت آسمان و رحمت شمس الشموسیات
ذرات خاک و لطف انیس النفوسیات
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سیدمحمدجواد_شرافت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
اشعار ولادت حضرت علی بن موسی الرضا
علیه السلام
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/126406
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بغضم آخر وا شد از بس رو به آه انداختم
کاروان اشک هایم را به راه انداختم
کندم از دنیا دل خود را سپردم دست تو
بی پناهی را در آغوش پناه انداختم
تو خودت صید دلم کردی به چشم مست خویش
کی به دام تو دلم را دل بخواه انداختم؟
ناز حاجات دلم را چشم های تو خرید
تا بساط اشک در این بارگاه انداختم
هرکه چیزی در ضریح انداخت من هم ناگزیر
از سر بهت فراوانم نگاه انداختم
نیمه های ماه چشمم را به گنبد دوختم
بعد با طعنه نگاهم را به ماه انداختم
هیچ حرفی در خور توصیف معنایت نبود
چنگ بر دامان لفظ لا اله انداختم...
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#علی_مشهوری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد
مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد
روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت
تا برای گریههایش شامِ هجران خلق شد
آسمان از تشنگیهای بیابان بغض کرد
اشکهایش ریخت روی خاک، باران خلق شد
عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را
عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد
نقطهی پرگارِ عالم، کعبهی بیتالحرام
فاش شد، تا باء بسماللهِ قرآن خلق شد
هیچ خلقی هدیهای شایستهی مولا نداشت
تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد
در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید
از غبار پای حیدر، خاکِ ایران خلق شد
خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابانها دوید
قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد
تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد
مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد
خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت
باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد
پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد
تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد
تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار
زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد
دردها بیراهه میبستند بر دارو دخیل
عاقبت در پنجرهفولاد، درمان خلق شد
دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد
با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#رضا_قاسمی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هر کس میان صحن حرم راه میرود
از هر چه غصه دارد و غم میشود رها
هر سائلی به خدمت این شاه میرود
وقتی فرشتههای حرم بال میزنند
از سینههای شعله زده آه میرود
اینجا بهشت روی زمین فرشته هاست
از کوی تو فرشته به اکراه میرود
خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
هر شب به پای بوسی آن ماه میرود
باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه میرود
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#فاطمه_نانی_زاد
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مرده شمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفته ست خورشید اذن دمیدن
ز نقاره خانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقینا
همه نیست توحید جز لاإلهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب دره ی نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاه گاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#محمود_حبیبی_کسبی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی از شوق و ذوق زیارت
التهاب جنون در سرم بود ...
شعر خوانی #مبین_اردستانی با موضوع زیارت
#حضرت_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کتاب درسیای بچگیام چیزی یادم نمیاد
چیزی یادم نمیاد جز یه نگاه
که همون صفحه ی اول می درخشید مثِ ماه
شعر خوانی #محمد_مهدی_سیار در رثای #حضرت_امام_خمینی_رحمة_الله_علیه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
امام مثل کدام از شما رئیسان بود
سوال می کنم آیا امام اینسان بود ؟
شریک کاخ نشین بود و یا که کوخ نشین
رفیق میزنشینان و یا شهیدان بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
شبیه چشمه ی جاری شبیه باران بود
امام در همه لحظه های قدرت خود
نه فکر رشوه نه فکر بگیر و بستان بود
امامِ خانهی مستأجری ، نه فکر شمال
نه در خیال خریداری لواسان بود
امام ، رونق شبهای تار عصر قیام
امام نور حسینیهی جماران بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
نه گنبدیست طلایی ، که یک شبستان بود
دلم چقدر به یاد ضریح ساده اوست
همان ضریح که مانند یک گلستان بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
رفیق مردم و در فکر مستمندان بود
امام در کلماتم نمی شود تعریف ...
سلیس و ساده بگویم امام انسان بود
برای آنکه ندیدم امام را هرگز
درون سینهی من حسرت فراوان بود
پدر که سرفهی او یادگار والفجر است
پدر که در عملیات فتح مهران بود
برای آنکه بفهمم امام را میگفت :
شبیه سید علی بود، مرد میدان بود
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سیده_فرشته_حسینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار
بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سلمان_هراتی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
دویست چهاردهمین حلقه شعر فرات با حضور جمع زیادی از شاعران اهل بیت علیهم السلام در شهر قم برگزار شد.
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/126474
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مثل شیرینی روحانی یک رؤیا بود
سالهایی که در آن روح خدا با ما بود
یاد باد آن شکرین فرصت ایام وصال
که به کوتاهی یک خاطرۀ زیبا بود
وقت آیینه به تسبیح جمالش خوش بود
حال پروانه ز کار نگهش شیدا بود
کس ندانست که با او ز نهانخانۀ اُنس
چه حکایات لطیف و چه هدایتها بود
عارفی بود که در فصل بلند نگهش
باب نورانی برهان تماشا وا بود
همۀ آینهها را به تشهّد واداشت
نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود
هر چه از دامن خوشبوی کرامات افشاند
همه انفاس مسیحایی روحافزا بود
شرح اسرار سبکروحی او داشت نسیم
کاینچنین در چمن لاله و گل غوغا بود
پرده از راز شهیدان سحر بر گیرید
تا ببینند که با او چه کرامتها بود
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#زکریا_اخلاقی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
امانتاست هر آیه که از تو جا مانده
که آشنا سخنش نزد آشنا مانده
تبر به دوش شکستی تمام بتها را
تو وارثی به هرآنچه از انبیا مانده
به دوش میکشد اکنون رسالتت را عشق
بهار رفته و باغ اقاقیا مانده
قدم به راه تو صبحی نهادهاست که او
از ازدحام شب و تیرگی جدا مانده
پس از غروب تو، خورشید شب شکن! افسوس
چه غربتی به دلِ تنگِ سایهها مانده
اگرچه رفتهای اما نبستهای در را
و نور میخزد از لای در که وامانده
شکست نیست در این کشتیِ پُر از طوفان
هزار شکر که قاموس ناخدا مانده
هنوز نقش تو بر لوح جان و دل باقیاست
به ذهنِ آینهها جلوهی خدا مانده
و از کرامتِ چشمت تنفسِ صُبحیم
تو ای به خال لب دوست مبتلا مانده!
پرندهایم که پر باز کردهایم ای ماه
به شوق عطرِ حضورت که در هوا مانده
خدا کند همه سلمانِ راهِ تو باشیم
هزار راهِ نرفته به دوشِ ما مانده
همیشه خوبترینها کنارِ خوباناند
کنار عکسِ شما عکسِ جانفدا مانده
به هرکه گفت چه شد قصهی تو؟ میگوییم
هنوز قسمتِ اصلیِ ماجرا مانده...
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#الهه_سلطانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
اشعار ویژه ارتحال امام خمینی قدس سره
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/126483
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است
و با قیام تو شهری ستاره همراه است
هنوز وصف تو ای بهترین پگاه جهان
شکوهمندترین لحظۀ سحرگاه است
برای هر که بفهمد کمان ابرویت
برای سیر الی الله راه دلخواه است
نفس کشیدی و دشتی شهید روییدند
چرا که هر نفست یک قیام لِلّه است
و کوههای جهان نردبان اگر بشوند
برای درک تو دست زمانه کوتاه است
عبای سادۀ تو جانماز خورشید است
همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#علی_گلی_حسین_آبادی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
هفت آسمان راه است تا درک نگاهت
راه است تا مفهوم چشم روشن تو
از تو چه باید گفت ای روح خدایی
از تو چه... وقتی محو شد در او «من» تو
قلبی جوان در سینهٔ تو در تپش بود
حس کرد این را سالها پیراهن تو
دل را به اوج آسمانها برد روحت
روحت نشد هرگز زمینگیر تن تو
در راه تو ای آفتاب سبز ماندیم
در سایهٔ ماهیم بعد از رفتن تو
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سیدمحمدجواد_شرافت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آمد که بر هم بشکند شالوده اصنام را
تا برفرازد بر فلک او پرچم اسلام را
وی از تبار فجر بود آمد که از نور شهود
روشن کند خورشید وار این بوم را وین بام را
چون حیدر اژدر فکن آمد که در شام وطن
تا چنگ و دندان بشکند این دیو خون آشام را
طوفان و دریا بود و شب دریادلی طوفان نسب
شد با خدا وی ناخدا این بحر ناآرام را
نور هدی روح خدا فرزند پاک مصطفی
آمد که پایانی دهد این ظلم بی فرجام را
هرچند که با رفتنش ایام شد مشکل ولی
سیدعلی آسان کند دشورای ایام را
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#وحیدقاسمی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem