هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
سماعون کذب و آکلون سحت
تحلیلی مبتنی بر آیات قرآن کریم پیرامون میل به دروغ شنیدن و انتشار و مصرف دروغها (بخش دوم)
جالبتر آنکه خصلت «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب»، با عبارت مهم دیگری از قرآن تکمیل میشود: «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت». مرحوم علامه طباطبایی با بهرهگیری از شأن نزول آیه میفرماید: بخشی از خاخامهای یهود برای تغییر یکی از احکام دین خود، رشوه گرفته بودند و حقیقتی از دین را تحریف کردند. بخشی از مردم هم که این تغییر به نفعشان بود، این دروغ و تحریف را با جان و دل پذیرفتند. گروه اول بابت آن پول با «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت» معرفی شدند و گروه دوم بابت میل به شنیدن آن دروغ، «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِب» قلمداد گشتند.
با همین تفسیر مرحوم علامه میشود شرایطی را متصور شد که در آن گروهی برای تحریف حقایق و تقلیب واقعیتها و تغییر ارزشها و دگرگونی هنجارها پول میگیرند که خوردن مال حرام و «اکل سحت» است و گروهی دیگر به سبب آنکه دروغها برای آنها نفع دارد، شنونده و پذیرنده آن دروغها هستند. شاید مصداقهای مهم این تعابیر، بوقچیها و رسانههایی باشند که برای دروغ گفتن پول میگیرند و افرادی هم به دلایل متعدد، آغوش خود را برای آن دروغها باز میکنند.
البته میشود باز این تفسیر فراتر رفت و گمانههایی را مطرح نمود. کتاب مفردات الفاظ قرآن، واژه «سحت» را اینگونه معنا میکند: «پوست یا پوستهای که کنده شود.» اگر «اکل» را با توجه به سیاق آیه معنا کنیم فراتر از خوردن متعارف میتواند به معنای تغذیه کردن و مصرف نمودن باشد که شامل هرنوع خوراک فکری و روحی میشود.
هرچیزی یک سطحی دارد و یک عمقی، یک پوستهای دارد و یک هستهای، یک پوستی دارد و یک مغزی. «أَكَّالُونَ لِلسُّحْت» یعنی مصرفکنندگان سطح، جوندگان پوستههای جدا شده و مزه کنندگان پوستهای برکنده. به یک معنا کسانی که شنیدن دروغها را دوست دارند و از آن منفعت میبرند، فریبخوردگانیاند که حتی به عمق و هسته و مغز باطل هم نمیرسند و صرفا بازنشر دهنده و مصرف کنندهی دروغهای دیگرانند. اینها در میدان بطالت و شیطنت هم عامل نیستند و صرفا از تفالههای دیگران تغذیه میکنند. چه خواری از این بالاتر که قرآن در ادامه همین بحث فرمود: لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْي.. برای آنها در همین دنیا خواری است.
نکته مهم دیگر آنکه آیا چون به این افراد دروغ بسیار گفته شده به این وضعیت درآمدهاند؟ یعنی دروغ شنیدن و تغذیه کردن از استفراغهای اهل باطل علت است؟ یا این وضعیت خود معلول علتی دیگر است؟ چنانچه از فحوای کلام علامه طباطبایی و همچنین شأن نزول آیه برمیآید، پیروی از هوای نفس علتی است که میل به دروغ شنیدن و مصرف پوستههای برکنده از باطل را ایجاب میکند.
این روزها که شرایط ویژه کشور عرصه را برای تاخت و تاز بسیاری از رسانهها مهیا ساخته، بسیاری از ما شنونده دروغهای متعدد بودیم. اما نکته مهم آنکه برخی به دلیل وجود ویژگیهایی باطنی، مانند کینه و عقده از حکومت یا هیئت حاکمه مستقر، درعین آگاهی از دروغ بودن بسیاری از سناریوهای رسانهای، آن دروغها را دوست داشتند و میپذیرفتند. درنتیجه اگر در برابر پمپاژ دروغهای جبهه باطل ما به پمپاژ راستی و صداقت روی آوریم، بر جماعتی که هوای نفس خود را پیروی میکنند اثری نخواهد گذاشت.
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
اظهار نظر یا اعمال نظر؟!
🔷 بیایید همین ابتدای متن یک تفاوتی بگذاریم میان «اظهار نظر» و «اعمال نظر». اظهار نظر یعنی من دربارهی موضوعی نظر خودم را ابراز و اظهار میکنم. در این موارد طبیعتا دوست دارم صدایم شنیده شود. اگر هم احساس کنم در بلبشوی صداها، صدایم به جایی نمیرسد، ممکن است دست به هرکاری برای شنیده شدن بزنم. شبیه کودکانی که وقتی بزرگترشان مشغول کاری است، هر جنگولکبازی برای جلب توجه او انجام میدهند. از داد و فریاد زدن، تا ایجاد سروصدا و پرت کردن و شکستن چیزی و حتی آسیب زدن به خودش یا آن بزرگتر. بزرگترهای مسئول و آگاه آنهایی هستند که پیش از رسیدن کار به جلب توجه از مسیرهای خطرناک، گوش خود را در اختیار فرزند خود قرار میدهند. اگر هم به هر دلیلی از گوش دادن غفلت ورزیدند و کار به جلب توجه کشید، اشتباه خود را با توجه کردن و شنیدن جبران میکنند و تلاش خود را برای نرسیدن فرزندشان به نقطهی پایان و آسیب رساندن به خود و دیگری به کار میگیرند. در این موارد خود فرزند هم با دیدن این همراهی و شنیده شدن معمولا کوتاه میآید.
🔷 اما «اعمال نظر» ماجرای دیگری دارد. آنجا دغدغه فرد صرفا شنیده شدن نیست. بلکه فراتر از آن عمل بر اساس نظرش است. یک گروه پنج نفره کوهنوردی را تصور کنید. برای عبور از گردنه سخت کوه هرکسی نظری میدهد. همه نظرها شنیده میشود اما گاهی پیش میآید یکی در آن بین، اصرار بر نظر خود ورزیده و میخواهد اعمال نظر کند. ولو چهار نفر دیگر مخالف باشند. اینجا فرد اگر داد بزند، فریاد بکشد، چیزی را پرت کند یا بشکند و حتی فراتر به خودش و دیگران بخواهد آسیب برساند، دیگرانِ آگاه و مسئول در برابر او چه باید بکنند؟ آیا باید اجازه دهند آن یک نفر بتازد و در برابر او کرنش کنند؟ یا با او درگیر شده و اجازهی آسیب رساندن به او ندهند؟ اینجا میشود گفت باید صبور بود؟ یا میشود گفت برای آنکه وی دست بردارد مطابق میل او عمل کرد ولو حرف غلطی بگوید؟
🔹 حوادث این چند ماه اخیر در کشور و اغتشاشات و آشوبها را میشود با این طبقهبندی دید: «اظهار نظر و اعمال نظر». عدهای از افراد آمده به خیابان، تلاش میکردند صدای خود را به مسئولان و بزرگترهایشان برسانند. اما عدهای دیگر درصدد اعمال نظر بودند. رسما آمده بودند برای براندازی. برای حذف. برای کشتن و نابود کردن. هم در شعار میگفتند و هم در عمل نشان میدادند. اینجا صحبت این نبود که طرف آمده نظر خود را بدهد، یا چون به او بیتوجهی شده با سروصدا و اعتراض و حتی زدن و شکستن، میخواهد شنیده شود! بلکه آمده بودند برای تغییر مطابق میل خود. بیتوجه به خواست اکثریت. آیا اینجا باید نشست و سکوت کرد؟ باید اجازه تاختن داد و کرنش کرد؟
🔹 اگر این است علی علیهالسلام باید در جمل مینشست تا طرف مقابل مستبدانه نظر خود را اعمال کند. اما حضرت درگیر شد و در درگیری کشتن امری اجتنابناپذیر است. آیا علی کشتن انسانها را دوست داشت؟ حاشا و کلا. اما به ما بگویید با اقلیتِ مستبدی که میخواهد اعمال نظر کند، چه باید کرد؟ با کسی که آمده برای جنگ، چه میشود کرد؟
بیایید توهمهای فانتزی را دور بریزیم..
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
#تداول
یادآوری یک آیه به اقتضای شهادت جمعی از نیروهای سپاه در سوریه
«إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ» ﴿آل عمران/١٤٠﴾
اگر به شما زخمی زدهاند، شما هم به آنها مثل آن زخم را زدهاید. قرح با توجه به اقران آن، میتواند زخمی باشد که بسیار نمایان است. از آن زخمهایی نیست که بتوان پوشاند و خونش را به جگر کشید و دم نزد. همچنین قَرح زخمی است که از خارج بر بدن وارد میآید. برخلاف قُرح که زخمی است داخلی.
با این حساب قرآن میفرماید: اگر چنین زخم نمایانی امروز در سوریه از سوی دشمن خارجی بر پیکر مقاومت تحمیل شده، پیشتر نیز زخمی نمایان بر دشمن وارد آمده.
این حقیقت جنگ است که میزنیم و میزنند. این روزگار زدنها دستبهدست میشود تا خداوند معلوم کند افرادی را که ایمان آورده و خدا را میخواهند و از میان شما گواهانی برگیرد و به شما نشان دهد که میشود متحمل قرح شد و مومن ماند و به تداول و دستبهدست شدن قدرت اندیشید... و البته خداوند ظلم کنندگان را دوست ندارد.
این شکل مواجهه قرآن با زد و خوردها یعنی آموختن شیوههای پذیرش پیروزی و شکست. نه به هنگام پیروزی مغروریم و نه به هنگام شکست مایوس که این تداول و دست به دست شدن، حکایت روزگار است و خداوند اینگونه آن را آفریده. این پردهای است که در آن خداوند نشان میدهد مومنان را و دوستنداشتنی بودن ستمگران را.
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
🔰 تمنای مرگ| چندخط درباب چالشی که برای اسرائیل آفریدهایم!
تحلیلی که دربارهی #جمعه_نصر وجود دارد این است که اسرائیل نتوانست بزند.
من از یک منظر با این تحلیل موافق نیستم؛ چون معتقدم اسرائیل هم توان زدن را دارد و هم تمایلش را. واقعبین که باشیم میدانیم این دشمن وحشی میتواند از بیت رهبر تا اجتماع مردم را بزند. میتواند هواپیمای حامل رئیسجمهور را در سفر پرخطر قطر بزند یا وزیر امور خارجه را در خاک لبنان ترور کند.
تمایل به این ترورها را هم دارد. این را در یکسال اخیر با چنددههزار شهید فلسطینی راحت میتوان ثابت کرد.
همین فردا هم میتواند هر نقطهای از ایران عزیز ما را بزند. تکرار میکنم که تمایلش را هم دارد.
پس ما امروز با اجتماع در نماز جمعهی میلیونی چه چیزی را به چالش کشیدیم؟
باید برای پاسخ، ماهیت اقدام رهبری برای خطبهخوانی، اجتماع پرشور مردم و خطرپذیری مسئولان را درک کرد.
این همه در این دوسهروز اخیر یعنی ایران در سه سطح رهبری، مسئولان و عامهی مردم آمادهی شهادتند و از مرگ هراسی ندارند.
چیزی که در میان صهیونیستها غائب است همین روحیهی شهادتطلبی است.
قرآن از این حالت روحی و این عزم عظیم به "تمنای موت" یاد میکند.
در سورهی جمعه که از قضا باید در نماز جمعه خوانده شود، خداوند به یهودیان میگوید: آیا مدعی هستید که از اولیاء خدایید؟ پس تمنای مرگ کنید! هرگز... هرگز چنین نخواهید کرد چون شما ستمکارید.
آنچه ما امروز به چالش کشیدیم نه توان نظامی و نه میل به وحشیگری اسرائیل، که تمنای مرگ آنها بود.
از این دشمن هار، هر چیزی برمیآید. مگر اینکه نمیتواند هرگز در سطح رهبری، مسئولان و عامهی مردم اینگونه به عرصهی "مرگ و زندگی" بیاید.
در این نبرد هم کسانی پیروزند که شهادتطلبی را مشق کردهاند نه آنها که جرأت تمنای مرگ را ندارند.
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
🔰 یک سوزن و یک جوالدوز
با تپسی آمدم ایستگاه قطار محمدیه. راننده یک مرد حدودا چهل ساله است. از اینها که توی پشت صحنهی موکبها زیاد میبینیم. هیکلی. با ریش تقریبا بلند و صدای تو پُر. میگوید اهل سفر رفتن نیست ولی سالی هفتهشتباری کربلا میرود. بحث میرسد به سوریه. به نگرانیهایش که اینروزها شبیه آن را توی استوری رفقا و دایرکت اینستاگرام زیاد دیده و خواندهام. خلاصهاش میشود نگرانی از کم شدن یک دانه کاشی از حرم.
میترسد که مبادا کار به عراق هم بکشد و دوباره زرتی مرز را ببندند. میگوید تنها دلخوشیام همین زیارت است. میفهمم. از این آدمها قبلا هم دیدهام. ماجرای عشق است. البته دلم میخواهد یک سوزنی نثارش کنم ولی نمیشود تا قبلش جوالدوزی به خودمان نزنم.
حالا چرا سوزن و چرا جوالدوز؟!
بگذارید طوری بگویم که متهم نشوم.
کدام بچهشیعهای را میشناسید که حضرت زینب جانش نباشد و کدام بچهسیدی را میشناسید که با فکر تعرض به در و دیوار حرم عمهاش، از فرط غیرت مجنون نشود؟
من هم یکی از آن همه. اما واقعا چرا آنقدری که افتادن یک خال به کاشی حرم زینب کبری نگرانمان میکند، ستم دیدن هزاران انسان در سوریه به دست اسد یا به چنگ داعش و تکفیری و تحریری؛ نگرانمان نمیکرد و نمیکند؟ من غیرت دوستانم را درک میکنم ولی بیخیالیشان نسبت به "مردم" را نه! مردم هم یعنی مردم! یعنی "الناس"! نه صرفا شیعه! این از سوزنش. اما جوالدوز! مگر ما جماعت حزبالهی هم در یک سطح دیگر، نگران مقاومت نیستیم و سوریه را صرفا به مثابهی خط مواصلاتی باروبنه و باروت به حزبالله عزیز نمیخواستیم؟ باز هم تقریبا بیخیال مردمی که نه در دولت اسد سرنوشت معینی داشتند و نه در حکومت این جماعت قدیمی/سلفی و تازه از راه رسیده!
همین الان مگر چیزی غیر از این نگرانی در لابهلای سطور تحلیلی متبلور است؟ حتی آنها که تحلیل میکنند "در سوریه شکست خوردیم چون مردم سوریه را نداشتیم!" ته همین حرف از مردم هم میرسد به خرج کردنشان به نفع یک ایده. صریحش قول همان بزرگواری است که میگفت: "ولو نصف مردم دنیا کشته شوند!"
مگر نمیگویند و نمیشنویم: گوربابای بشاراسد؛ ما #سوریه را برای #مقاومت میخواستیم نه برای بشار! حالا پسر حافظ اسد رفته که رفته! مراودات را با دولت و حاکمیت جدید برقرار میکنیم! به چه غایتی؟ آوردنشان سرخط تا راهبرد کلانمان درهم نریزد. اسمش هم میشود: استراتژی ما! خب همین یعنی سوریه را برای مردمش نمیخواهیم! وگرنه شاید همه چیز طور دیگری پیش میرفت!
البته من منافع ملی و عمق راهبرد و... را میفهمم. برقراری روابط با همسایه و کشورهای منطقه را هم. اتفاقا این تنها راه است برای منزوی نشدن ایران. من مبارزه با اسرائیل حتی دوشادوش شیطان را هم میفهمم. اما نگرانم. صدبرابر نگرانی رانندهی تپسی. نگرانم که مبادا چشم وا کنیم و ببینیم شدیم شبیه کسی که سالها با آن جنگیدهایم.. شبیه استکبار جهانی! بیتوجه به "مردم". فدا کنندگان آنها برای نیل به مقاصد حتی مقدس!
اینجاست که دلم برای مردی تنگ میشود که خودش را فدایی "مردم" و خدای مردم میخواست وقتی که مینوشت: سلاح به دست گرفتم برای دفاع از آن زن هراسان. چقدر ما شبیهاش نیستیم!
۱۹ آذرماه سال۳
#سید_میثم
@Masihane