🎁 اسامی نفرات برتر مسابقه آشنایی با ترجمه قرآن کریم جزء بیست و سوم:
پاسخهای صحیح:
۱.ب ۲.ب ۳.ج ۴.ج ۵.الف
👈۱- رامین زارعی
👈۲- محمد فرج پور
👈۳- مهدی موسایی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
این عزیزان شماره کارت بانکی شان را برای شماره ۰۹۰۲۱۱۴۱۴۸۴ پیامک نمایند.
تاکید میشود از طریق پیامک ارسال شود.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🎁 اسامی نفرات برتر مسابقه آشنایی با مفاهیم نهج البلاغه (قسمت ۲۱):
👈۱- سودابه مجیدی فیجانی
👈۲- سعیده امیری
👈۳- نسرین عسگری
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
این عزیزان شماره کارت بانکی شان را برای شماره ۰۹۰۲۱۱۴۱۴۸۴ پیامک نمایند.
تاکید میشود از طریق پیامک ارسال شود.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
اسامی برندگان مسابقه شماره 90 ( فیلم امام علی (ع) )
1- آقای حسن تقی پور حدیدی
2- خانم نساء ثانوی سورکی
3- خانم رفیعه محسنی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔴 #اهمیت_همصحبت_بودن
💠اگر میخواهید "هَم سَر" خوبی باشید اول باید یاد بگیرید که "هَم صحبت" خوبی برای او باشید.
💠 زن و شوهری که از صحبت کردن با هم لذت میبرند، هیچ گاه به بن بست نخواهند رسید.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :خرگوش باهوش و گرگ طمع کار
روزی همهی حیوانات، در وسط جنگل دور هم جمع شده بودند. از بزرگترین تا کوچکترین حیوان، همه آمده بودند اسب، گاو، خرگوش، روباه، اردک، موش، پرنده و تمام حیواناتی که در جنگل زندگی میکردند.
همه ترسیده بودند؛ چون یک گرگ بزرگ به جنگل آمده بود و گفته بود که اگر هر روز برای من غذا نیاورید، شماها را خواهم خورد بدین ترتیب حیوانات تمام روز را مجبور بودند برای گرگ غذا جمع کنند و چیزی برای خودشان نمیماند. برای همین دور هم جمع شده بودند تا راه حلی پیدا کنند.
اردک گفت: «باید چه کار کنیم؟»
اسب گفت: «باید چهکار بکنیم؟»
و همه با هم، هم صدا گفتند: «باید چه کار بکنیم؟» خرگوش گفت: «من میدانم چه کار باید کرد، باید گرگ بزرگ را کشت... و من این کار را انجام میدهم.» و به طرف خانهی گرگ رفت.
اردک به بقیه گقت: « او میخواهد چه کار بکند؟» هنگامی که خرگوش از جنگل عبور میکرد چشمش به یک رودخانه افتاد و فکری به ذهنش رسید.
به داخل آب پرید و وقتی که بدنش خیس خیس شد از آب بیرون آمد و به روی زمین غلتید تا خاکی شد خرگوش الان ظاهری زشت و کثیف پیدا کرده بود و به سوی خانهی گرگ رفت...
گرگ گفت: «تو کی هستی؟»
خرگوش جواب داد: «غذای امروز شما هستم.» گرگ گفت؛ «تو موجود زشت و کوچولو؟ من گاو یا اسب میخواهم و آنها تو را فرستادهاند.»
خرگوش گفت: «گرگهای دیگر، همه گاوها و اسبها را خوردهاند چون آنها هم از شما بزرگترند و هم با هوشتر.»
گرگ گفت: «گرگهای دیگر؟ کجا هستند؟ آنها را به من نشان بده.»
سپس خرگوش او را به جنگل و کنار رودخانه برد.
خرگوش گفت: «در آنجا زندگی میکنند.» گرگ روی رودخانه خم شد و صورت زشت خود را در آب دید، فکر کرد که گرگ دیگری در آنجاست و او را نگاه میکند، برای همین به داخل آب پرید تا با گرگی که در آب دیده بود مبارزه کند. و جریان آب او را با خود برد.
خرگوش نزد دوستانش بازگشت و ماجرا را برای آنها تعریف کرد و گفت: «کشتن یک گرگ سخت نیست فقط باید بدانی چهطور این کار را باید انجام داد؟»
بچهها پیام داستان این است که شما با فکرتان میتوانید در برابر کسانی که فکر میکنند از لحاظ نیروی بدنی از شما قویتر هستند پیروز شوید.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال اهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
والدین آگاه تا خطری نباشد
در کار کودک دخالت نمی کنند،
فقط نظارت می کنند.
محافظ فرزند خود نیستنند
مراقب او هستند
رام کنند فرزند خود نیستند،
رها کننده، رشد دهنده و جهت دهنده اند.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید
@farnaonline
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀