eitaa logo
عرفان ناب
541 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
88 ویدیو
3 فایل
📡 http://www.ahlevela.com ديگر كانال ما: 👈 http://ble.ir/ahlevelaa ارتباط با ما: 👈 @adminsm 🌐 اينستاگرام:👈http://instagram.com/ahlevela 🔵 کانال ما در آپارات: 👈 https://www.aparat.com/ahle_vela/Ahlevela
مشاهده در ایتا
دانلود
🟥‍ آیا امام حسین علیه‌السّلام از آغاز می‌دانستند به شهادت می‌رسند (بخش هفدهم) یکی دیگر از کسانی که در مدینه بعد از مطّلع شدن از قصد امام حسین علیه‌السّلام تلاش کرد تا حضرت را منصرف کند، برادر دیگر امام حسین علیه‌السّلام به‌نام محمّد حنفیّه است. محمّد حنفیّه هم آمد و با اصرار از حضرت خواست که از سفر مکّه منصرف شوید. حال، روح حماسی امام حسین علیه‌السّلام را در این بیاناتشان ببینید؛ فرمودند: يا اَخِی لَوْ لَمْ‌ يَكُنْ‌ مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوًى لَما بايَعْتُ‌ يَزِيدَ بْنَ‌ مُعاوِيَةَ‌، يا اَخِی جَزاكَ‌ اللّٰهُ‌ خَيْراً فَقَدْ نَصَحْتَ‌ وَ اَشَرْتَ‌ بِالصَّوابِ‌ وَ اَنَا عازِمٌ‌ عَلَى الْخُرُوجِ‌ اِلىٰ مَكَّةَ‌ وَ قَدْ تَهَيَّأْتُ‌ لِذٰلِكَ‌ اَنَا وَ اِخْوَتِی وَ بَنُو اَخِی وَ شِيعَتِی وَ اَمْرُهُمْ‌ اَمْرِی وَ رَأْيُهُمْ‌ رَأْيِی وَ اَمّا اَنْتَ‌ يا اَخِی فَلا عَلَيْكَ‌ اَنْ‌ تُقِيمَ‌ بِالْمَدِينَةِ‌ فَتَكُونَ‌ لِی عَيْناً لا تُخْفِی عَنِّی شَيْئاً مِنْ‌ اُمُورِهِمْ‌: برادر من! به خدا سوگند اگر در همه‌ی دنیا هیچ پناهگاه و نقطه‌ی امنی برای منِ حسین وجود نداشته باشد باز هم با یزیدبن‌معاویه بیعت نمی‌کنم. (تو به من می‌گویی این سفر خطرناک است و مردم چنین و چنانند!) ای برادر! خدا به تو جزای خیر دهد. در مورد من خیرخواهی کردی و به چیزی هم اشاره کردی که درست است؛ ولی من تصمیم خود را گرفته‌ام و می‌خواهم از مدینه به‌سمت مکّه حرکت کنم و خودم را برای این‌کار آماده کرده‌ام؛ و همین‌طور برادرانم و برادرزاده‌هایم و شیعیانم؛ امر آنها امر من است و رأی آنها رأی من است و صد درصد تابع منند. سپس امام به او می‌فرمایند و امّا تو، مانعی ندارد که همچنان در مدینه مقیم باشی و عامل اطّلاعاتی و چشم من در مدینه باشی تا هیچ خبری از حکّام مدینه از من مخفی نماند؛ اخبار را به من برسانی. محمّد حنفیّه برادر امام حسین علیه‌السّلام و خیرخواه امام است. در مورد او نقل‌های متعدّدی هست. بنا به برخی شواهد تاریخی، بعضی‌ها گفته‌اند که دست‌های محمّد حنفیّه فلج بود و امکان جنگیدن نداشت؛ لذا همراه امام حسین علیه‌السّلام نیامد.  به‌ هر صورت اینجا هم هنوز نامه‌ای از کوفه نیامده و حضرت بدون اینکه نامه‌ای از کوفه دریافت کنند، می‌خواهند از مدینه حرکت کنند. لذا سخن کسانی که می‌گویند نامه‌های کوفیان سبب شد امام حسین علیه‌السّلام حرکت کنند، به هیچ‌ وجه صحیح نیست و واقعیّت ندارد.  عليه السّلام
💢 چاپ جدید کتاب جان‌جهان منتشر شد. برای تهیه کتاب جان‌جهان می‌توانید از طریق لینک غرفه باسلام اقدام بفرماييد.
🔴 🎧 فايل صوتی چگونگی دفن پيكر مطهر اباعبدالله و يارانشان در كربلا + يك تذكر مهم ◾️ خطبه حضرت زينب سلام الله عليها در كوفه بر اساس مقتل لهوف سيدبن طاووس 🎤 استاد مهدي طيب ⏱ مدت :٣٦ دقيقه
‍ 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم....... من کی‌ام انگشتر زیبای عصمت را نگینم آفتابی بر فراز دوش ختم‌المرسلینم گوهر نابی به دست رحمةٌ‌للعالمینم ریسمان محکمی در پنجه‌ی حبل‌المتینم بازوی مشکل‌گشای فاطمه در آستینم آسمان عصمتی در حلقه‌ی چشم زمینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم از ولادت جای در آغوش پیغمبر گرفتم تا گشودم دیده‌ی خود را دل از حیدر گرفتم نقش گل پیوسته از گل بوسه‌ی مادر گرفتم روح ثارالله را با یک نگه در بر گرفتم آنچه را می‌خواستم از دامن کوثر گرفتم مصطفی می‌خواند بر گوش آیه.ی فتح‌المبینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم ماه و خورشید ولایت را به دامن کوکبم من با اسارت مظهر آزادگی در مکتبم من زیور دامان عصمت زینت امّ و ابم من آفتاب دامن زهرا در آغوش شبم من مثل مادر تا سحر در ذکر یا رب یا ربم من روح می‌گیرد دعا از نغمه.های دلنشینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم در سنین کودکی داغ رسول‌الله دیدم بعد چندی ناله‌ی مادر ز پشت در شنیدم او به دنبال علی من نیز دنبالش دویدم ناله از دل، پنجه بر رخ، در غم بابا کشیدم جامه‌ی جان در عزای مجتبی از هم دریدم داغ روی داغ بنشستی به قلب نازنینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم صبر کردم تا شبی تاریک و آرام از مدینه بار بستم از برای کربلا با سوز سینه آفتاب و ماه من با اختران بی قرینه امّ کلثوم و رباب و فاطمه، نجمه، سکینه بدرقه امّ‌البنین کردند و لیلای حزینه اشکشان می بود جاری در یسار و یمین‌ام 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم نیم روزی داغ روی داغ دیدم صبر کردم بین دشمن از حسینم دل بریدم صبر کردم از هزاران زخم او گل بوسه چیدم صبر کردم جسم پاره پاره را در بر کشیدم صبر کردم کوه غم بردم، هلال‌آسا خمیدم، صبر کردم صبر هم بی‌تاب شد از صبر ایّوب آفرینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم از امیرالمؤمنین در کوفه استمداد کردم لب گشودم مثل زهرا و خدا را یاد کردم کوفه را از خطبه‌ی گرمم حسین آباد کردم خود اسیری رفتم و اسلام را آزاد کردم در هزاران موج غم قلب علی را شاد کردم احمد و زهرا و حیدر هر سه گفتند آفرینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم خواب دشمن را به مرگ و ذلّتش تعبیر کردم با زبان حیدری کار دو صد شمشیر کردم دختر شیرم که در آن بیشه کار شیر کردم رأس ثارالله را وادار بر تکبیر کردم او فراز نیزه قرآن خواند و من تفسیر کردم گاه با نطق و بیانم گاه با خون جبینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم بر تن بیدادگرها شعله می‌زد آه سردم کربلا و شام و کوفه گشت میدان نبردم غیر زیبایی ندیدم با همه اندوه و دردم روح پیروزی گرفت از هر دمم اسلام هر دم گر چه پای طشت زر از غم گریبان پاره کردم سوخت تار و پود خصم از خطبه‌های آتشینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم بود جاری بر حسین از دیده‌ی گریان گلابم ریخت خاکستر عدو بر فرق در شام خرابم داغ هجده دسته گل می‌کرد همچون شمع آبم دختر قرآنم و بردند در بزم شرابم صوت قرآن، چوب دشمن، کرد یک لحظه کبابم بود در آن دم نگه بر اشگ زین العابدینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم گر چه جسمم شد چهل منزل کبود از تازیانه ماند بر اندام مجروحم ز کعب نی نشانه داغ روی داغ دیدم خون زچشمم شد روانه دفن کردم در دل ویرانه جسم نازدانه قاتلم داغ حسینم شد، نه بیداد زمانه قسمتم این شد که رأسش را به نوک نی به بینم 🌹من گرامی دختر مولا امیرالمؤمنینم ✍🏻 غلامرضا سازگار
🟥 ‍ آیا امام حسین علیه‌السّلام از آغاز می‌دانستند به شهادت می‌رسند (بخش هجدهم) روز بیست‌وهشتم رجب که حضرت می‌خواهند از مدینه حرکت کنند، وصیّت‌نامه‌ای را خطاب به محمّد حنفیّه می‌نویسند و به دست او می‌سپارند که کاملاً نشان می‌دهد که امام حسین علیه‌السّلام برای چه امری به مکّه رفتند؛ نه بحث فشار بیعت است و نه بحث نامه‌های کوفیان. البته به احتمال قوی اکثر ما متن این نامه را دیده یا شنیده‌ایم؛ ولی لازم است این مطالب بارها و بارها خوانده شود. چون گاهی اوقات که این بحث‌ها در ذهن‌ها کمرنگ می‌شود؛ آنطور تحلیل‌های غلط میدان پیدا می‌کند.  📜وصیّت‌نامه‌ای که حضرت می‌نویسند این است: بِسْمِ‌ اللّٰهِ‌ الرَّحْمٰنِ‌ الرَّحِيمِ‌، هٰذا ما اَوْصىٰ بِهِ‌ الْحُسَيْنُ‌ بْنُ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ اَبِيطالِبٍ‌ اِلىٰ اَخِيهِ‌ مُحَمَّدِ ابْنِ‌ الْحَنَفِيَّةِ‌ اَنَّ‌ اَلْحُسَيْنَ‌ يَشْهَدُ اَنْ‌ لا اِلـٰهَ‌ اِلاَّ اللّٰهُ‌ وَحْدَهُ‌ لا شَرِيكَ‌ لَهُ‌ وَ اَنَّ‌ مُحَمَّداً عَبْدُهُ‌ وَ رَسُولُهُ‌ جاءَ بِالْحَقِّ‌ مِنْ‌ عِنْدِهِ وَ اَنَّ‌ الْجَنَّةَ‌ حَقٌّ‌ وَ النّارَ حَقٌّ‌ وَ السّٰاعَةَ‌ آتِيَةٌ‌ لاٰ رَيْبَ‌ فِيهٰا وَ اَنَّ‌ اللّٰهَ‌ يَبْعَثُ‌ مَنْ‌ فِی الْقُبُورِ، وَ اَنِّی لَمْ‌ اَخْرُجْ‌ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ‌ لِطَلَبِ‌ الْاِصْلاحِ‌ فِی اُمَّةِ‌ جَدِّی اُرِيدُ اَنْ‌ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ اَنْهىٰ عَنِ‌ الْمُنْكَرِ وَ اَسِيرَ بِسِيرَةِ‌ جَدِّی وَ اَبِی عَلِیِّ‌ بْنِ‌ اَبِيطالِبٍ‌، فَمَنْ‌ قَبِلَنِی بِقَبُولِ‌ الْحَقِّ‌ فَاللّٰهُ‌ اَوْلىٰ بِالْحَقِّ‌ وَ مَنْ‌ رَدَّ عَلَیَّ‌ هٰذا اَصْبِرُ حَتّىٰ يَقْضِیَ‌ اللّٰهُ‌ بَيْنِی وَ بَيْنَ‌ الْقَوْمِ‌ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‌ وَ هٰذِهِ‌ وَصِيَّتِی اِلَيْكَ‌ يا اَخِی وَ ما تَوْفِيقِی اِلّا بِاللّٰهِ‌ عَلَيْهِ‌ تَوَكَّلْتُ‌ وَ اِلَيْهِ‌ اُنِيبُ‌: 📜 این وصیّتی است که حسین‌بن‌علی به برادرش محمّدبن‌حنفیّه می‌کند. حسین شهادت می‌دهد که خدایی جز خدای واحد نیست. (پناه می‌بریم به خدا که دستگاه تبلیغاتی مخوف اموی، فضا را به کجا رسانده که امام حسین علیه‌السّلام باید بگویند که من هم شهادت می‌دهم که خدایی وجود دارد و خدا یکی است. اینکه می‌بینید امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را در محراب مسجد کوفه می‌کشند و خبر به شام می‌رسد و مردم می‌گویند: مگر علی هم نماز می‌خواند که حالا در محراب مسجد کشته شود؟! و برایشان جای تعجّب است، این دستگاه تبلیغاتی مخوف اموی کار را به جایی رسانده که امام حسین علیه‌السّلام برای اینکه بگویند من یک فرد شورشی نیستم، بی‌دین نیستم، کسی نیستم که بخواهد علیه حکومت اسلامی کودتا کند، ضدّ انقلاب نیستم، باید اینها را شهادت دهد.) 📜 و حسین شهادت می‌دهد که پیغمبر اسلام، عبد خدا و رسول خداست و از جانب خدا به حق آمده است. و حسین شهادت می‌دهد که بهشت حق است، دوزخ حق است و قیامت خواهد آمد و تردیدی در آن نیست. و حسین شهادت می‌دهد که خدا همه‌ی کسانی را که مرده‌اند و در قبرها هستند، روزی برمی‌انگیزاند. و منِ حسین نه از سر خودخواهی قیام کردم، (خروج یعنی قیام، به پا خاستن، نهضتی را بر پا کردن) و نه از سر خوش‌گذرانی، نه مفسد هستم و نه ستمگر؛ هیچ‌یک از اینها انگیزه‌ی خروج و نهضت منِ حسین نیست. من منحصراً برای ایجاد اصلاح در امّت جدّم قیام کردم. (اینجا اصلاً صحبت از این نیست که می‌خواهند از من به زور برای حکومت یزید بیعت بگیرند یا اینکه کوفیان برای من نامه نوشته‌اند و مرا برای حکومت خواسته‌اند؛ اصلاً این حرف‌ها نیست.) 📜 من اراده کردم و این تصمیم را دارم که امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدّم رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله و پدرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام حرکت کنم. هر کس مرا به قبول حق پذیرفت، خدا به قبول حق اَولی است. امّا هر کس مرا در این حرکت انکار و رد کرد، صبر می‌کنم و پایمردی به خرج می‌دهم و شکیبایی می‌ورزم تا خدا بین من و این قوم داوری کند و خدا بهترین حاکمان و داوران است. ای برادرم این وصیّت من نزد توست و موفقیّت من جز از جانب خدا نیست؛ بر او توکّل می‌کنم و به سوی او رومی‌آورم.  ↩️ بنابراین اینجا خوب معلوم است که هدف نهضت امام حسین علیه‌السّلام از همان روز آغازینِ حرکت از مدینه کاملاً تبیین شده است؛ نهضت، نهضت امر به معروف و نهی از منکر است؛ نهضتِ مبارزه با ظلم است؛ نهضت اصلاح در امّت اسلامی است.  عليه السّلام
‍ 💢 سیّد بن طاووس که شخصیت بسیار بزرگی است و در اوایل دوره‎ی غیبت کبری زندگی می‎کرده است، کتابی در مقتل امام حسین علیه السّلام دارد به نام لهوف. 💢 در مقدّمه‎ی کتابش می‎نویسد اگر آداب و رسوم خلق نبود که وقتی عزیزی از دستشان می‎رود عزاداری می‎کنند، به خاطر موفّقیتی که امام حسین علیه السّلام در قربانی کردن همه چیزش در راه خدا به دست آورد، من خلق را تحریض به عیش و شادمانی می‎کردم، ولی چون عادت خلق این است، من هم مقتل نوشتم. 📘 ، ص 310. علیه السلام
17.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 : دعـــای هر روز ماه صـــفر با صدای استـــاد مهـــدی طیّب
🟥 ‍ آیا امام حسین علیه‌السّلام از آغاز می‌دانستند به شهادت می‌رسند (بخش نوزدهم) یکی دیگر از کسانی که تلاش کرد امام حسین علیه‌السّلام را از مبارزه علیه دستگاه حکومت اموی منصرف کند، عبدالله‌بن‌عمر پسر همان عمر، خلیفه‌ی دوم بود. او هم جزو کسانی بود که با یزید بیعت نکرد. ماجرای عبدالله‌بن‌عمر هم از آن ماجراهای عجیب و غریب است. او با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد؛ ولی وقتی علیّ‌بن‌ابیطالب علیه‌السّلام به خلافت رسیدند، با آن حضرت بیعت نکرد؛ تا آخرین روز عُمرِ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام هم با ایشان بیعت نکرد. وقتی امیرالمومنین علیه‌السّلام به شهادت رسیدند و بعد از چند ماه معاویه توانست حکومت را قبضه کند، عبدالله‌بن‌عمر با معاویه بیعت کرد. بعد از مرگ معاویه، عبدالله‌بن‌عمر با یزید بیعت نکرد. این در صورت ظاهر خیلی عجیب بود؛ چرا که با پدر بیعت کرده بود، امّا با پسرش یزید، بیعت نکرد. در واقع مأموریّت و نقشه‌ای داشت. هدف و مأموریّت او از بیعت نکردن این بود که امام حسین علیه‌السّلام را از نهضت و قیامش منصرف کند؛ بگوید من هم بیعت نکردم؛ منتها الان بیایید اینطور رفتار کنیم و این کار را کنیم؛ حالا بیاییم با حکومت بسازیم؛ درگیر نشویم؛ اگر بیعت هم کنیم ایرادی ندارد. یعنی خودش را هم‌جبه‌ی امام حسین علیه‌السّلام نشان دهد و امام حسین علیه‌السّلام را به پذیرش رسمیّت حکومت یزید راضی کند. چنین نقشه‌ای داشت؛ ولی بعد از اینکه از امام حسین علیه‌السّلام جواب منفی گرفت، به مدینه برگشت و در مدینه یک نامه به یزید نوشت و از حکومت او اعلام حمایت کرد. جالب این است که بعد از واقعه‌ی عاشورا، وقتی اسرا به مدینه برگشتند و خبر فجایعی را که در کربلا اتّفاق افتاده بود نقل کردند، مردم مدینه علیه حکومت یزید برآشفتند. در این موقعیّت، عبدالله‌بن‌عمر فامیل‌ها و هم‌قبیله‌ای‌های خودش را جمع می‌کند و برایشان سخنرانی می‌کند و آنها را به‌شدّت از برآشفتن علیه یزید نهی می‌کند؛ اینکه پیمان‌شکنی با خلیفه چقدر گناه دارد و غضب خدا را پیش می‌آورد و شما که با یزید بیعت کرده‌اید، نکند به فکر شکستن پیمانتان با یزید بیفتید و بخواهید پیمانتان را به‌خاطر واقعه‌ی کربلا بشکنید! امّا بعدها که یزید به دَرَک واصل می‌شود، معاویة‌بن‌یزید، در همان روزهای آغاز حکومتش بالای منبر رفت و گفت حق با امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بود؛ خدا جدّم معاویه را لعنت کند که حقّ او را غصب کرد. حق با امام حسین علیه‌السّلام بود؛ خدا پدرم یزید را لعنت کند که امام حسین علیه‌السّلام را به شهادت رساند. بعد هم گفت که من همین‌جا استعفا می‌دهم و حق با علیّ‌بن‌الحسین علیه‌السّلام است. امّا او در فاصله‌ی کمی از این ماجرا مُرد و به احتمال بسیار قوی خود بنی‌امیّه به‌خاطر این ضربه‌ای که به حکومت زد، به او سم دادند و او را کشتند. جالب اینجاست که بعد از اینکه عبدالملک مروان به حکومت می‌رسد، عبدالملک، حجّاج‌بن‌یوسف را به مدینه می‌فرستد. حال ببینید چقدر عبرت‌آموز است! این عبدالله‌بن‌عمری که با امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بیعت نکرد، شبانه به کاخ حجّاج‌بن‌یوسف می‌آید و می‌گوید من آمدم با شما بیعت کنم. او می‌‌گوید آقا این چه وضعش است؟ خوب می‌گذاشتی صبح می‌آمدی! عبدالله می‌گوید: نه! من از پیغمبر خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که می‌فرمود: مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً: هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد و با او بیعت نکند، به مرگ جاهلیّت مرده است. من می‌ترسم امشب بمیرم؛ فردای قیامت چگونه جواب خدا و پیغمبر خدا را بدهم؟! من آمده‌ام تا با شما بیعت کنم. حجّاج‌بن‌یوسف همان‌طور که دراز کشیده بود پایش را از زیر لحاف بیرون می‌دهد و می‌گوید فعلاً حال ندارم دستم را بدهم ببوسی؛ پای مرا ببوس! او هم کفِ پای حجّاج‌بن‌یوسف را می‌بوسد و با او بیعت می‌کند! ببینید کسی که به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سر نمی‌سپارد و به امام حسین علیه‌السّلام یاری نمی‌رساند، چه ذلّتی گریبان او را می‌گیرد! عليه السّلام