eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
380 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
487 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح و تفسیر نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ها پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین 🖋کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت هشتم؛ قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/343 فصل اول کوچه باغهای محله شترگلو (۶) ... در سال ۱۳۵۷ تمام شهر ها آبستن یک حادثه تاریخی بزرگ به نام انقلاب بود. اتفاق بزرگی که امثال من برای تحقق آن از هر اقدامی فروگذار نمی‌کردیم. در آن سال‌ها در مدرسه هم معلم زن داشتیم و هم معلم مرد. با خانم معلم‌های بی‌حجاب میانه خوبی نداشتم و به هر بهانه‌ای اذیتشان می‌کردم. اما برای خانمهای محجبه احترام خاصی قائل بودم. مردها نیز با همان شلوارهای پاچه گشاد و کراوات‌های پهن و درازشان به دو طیف موافق و مخالف انقلاب تقسیم می‌شدند. معلم‌های ضد انقلاب بیشتر با کنایه مخالفت خود را با بروز انقلاب ابراز می‌کردند. من و عده ای از دانش آموزان که سرمان برای به تعطیلی کشاندن مدرسه و به خیابان رفتن، درد می‌کرد، زنگ تفریح از دور می‌ایستادیم و با تیروکمان پنجره‌ها و شیشه‌های کلاس و حتی دفتر را نشانه می‌گرفتیم. مدرسه گاه و بی گاه تعطیل می شد اما من در هر وضعیتی خود را به خیل مردمی می‌رساندم که فریاد "یا مرگ یا خمینی" آنان هر کوی و برزنی را پر کرده بود. وقتی به انبوه جمعیت می پیوستم انگار خود را پیدا می‌کردم، خود واقعی‌ام را. رحلت روحانی و فقیه یگانه شهر همدان "آیت الله آخوند ملاعلی معصومی" و تشییع ایشان مرحله جدیدی از حرکت مردم برای تحقق انقلاب بود که به تیراندازی رژیم شاه و درگیری خیابانی منجر شد. آن روز ضرب اولین باتوم‌های پاسبان‌ها را در حوالی امامزاده عبدالله نوش جان کردم و به تلافی آن به جان کیوسک‌های تلفن و پارکومترها افتادم. با کمک مردم مثل درخت آنها را تکان می‌دادیم و از بیخ می‌کندیم. یادم نمی‌رود بانک سپه خیابان شورین را همان روز آتش زدیم. ساختمان دو طبقه بانک یک پارچه آتش شده بود و گرما و حرارت لاستیک‌هایی که جلوی بانک روشن کرده بودیم سوزش چشم‌های‌مان را که از گازهای اشک آور می‌سوخت التیام می داد. در این ماجرا پسر خاله‌ام حمید صلواتی همراهم من بود. کار که به اینجا رسید نظامیان وابسته به حکومت شاه با تفنگ ژ۳ مردم را به گلوله بستند. صدای سنگین و گوشخراش ژ۳ تمام خیابان را گرفته بود که سرب‌ها را به سینه می‌دوخت. پیر و جوان، زن و مرد هم آماج رگبار مأمورانی بودند که از فراز "کاخ دایی قاسم" به مردم تیراندازی می‌کردند. من یاد گرفته بودم که وقتی وزوز تیرها به سمتم می‌آمد پشت دیوار یا درخت قایم می‌شدم رگبار که قطع می‌شد می‌پریدم وسط خیابان و شعار می‌دادم "قسم به خون شهدا شاه تو را می‌کشیم". ◀️ ادامه دارد ... با ما همراه باشید با هر روز یک قسمت از داستان زندگی قهرمان ملی همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد" قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/351 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
recording-۲۰۲۱۱۲۰۵-۱۷۵۵۵۶.mp3
6.08M
شرح و تفسیر نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ها پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین 🖋کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
عدالتی که ... 🖌 حضرت (ع) فرمود: عدالت شیرین تر از عسل و نرم تر از کره و خوشبو تر از مشک است. 🖌 عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبُ رِیحاً مِنَ الْمِسْكِ 📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۲۱۷ روایة: ۱۵ @hadith_daily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت‌الاسلام والمسلمین عالی چهار گناهی که از خود گناه بدتر است: تکرار کردن گناه کوچک شمردن گناه افتخار کردن به گناه خوشحال بودن از گناه @Menbaraali
📚 استفاده از اموال کسی که خمس نمی دهد 💠 سوال: پدرم اهل پرداخت نیست، استفاده از اموال ایشان برای ما اشکال دارد؟ آیا فرزندان ایشان، ضامن خمسِ اموال استفاده شده هستند؟ ✅ جواب: استفاده از اموال ایشان اشکال ندارد و نسبت به خمس آن وظیفه ای ندارید، ولی در صورتی که یقین دارید خمس نمی دهد، وظیفۀ شما ـ با وجود شرایط ـ تذکر به مسئلۀ خمس و امر به معروف است. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از ۱۱
🎁 هدیه را که رد نمی کنند 💌 بخصوص اگر هدیه خدا باشد یهََبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ (49/شوری) خداوند به هر که بخواهد دختر هدیه می دهد و به هر که بخواهد پسر اگر از خودمان گذشته فرزندانمان را تشویق به فرزند آوری کنیم.
هدایت شده از سالن مطالعه
۴۸ *سلام بر شما که از خیر رسانی به انسانها دریغ نمی کنید* *روایت امروز برای کسانی که در ادارات مختلف و شرکتهای خصوصی و ..... مسؤلیت دارند بسیار سودمند است لطفا برایشان ارسال کنید* سلام خدمت عمو زنجیر باف یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی آخه چرا اونو پشت کوه انداختی!؟ 😂😂😜😜 چرا کار منو راه ننداختی😜😭 امام حسین علیه السلام وَ اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحُورَ نِقَما *نیاز مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید که این نعمت به نقمت تبدیل خواهد شد.* بجار جلد ۷۵ ص ۱۲۱ *ره نیک مردان آزاده گیر* *چو ایستاده‌ای دست افتاده گیر* *اگر از دست شما کاری ساخته است و کار دیگران نزد شما گیر کرده است با روی باز و میل کار مردم را انجام دهید که نعمتی است از جانب خدا برای عاقبت بخیری شما و اگر از نیاز مردم به خود افسرده و ناراحت شوید و کار مردم را انجام ندهید هر اینه این نعمت برایتان به عذاب تبدیل خواهد شد و گناه بی توجهی به نیاز دیگر انسانها برایتان نوشته خواهد شد* 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
سلام و عرض ادب و احترام تاکنون حدود ۶ میلیون و ۲۵۰ هزار تومان برای قربانی ابن ماه جمع‌آوری شده. با عرض تشکر از لطف و اعتماد بزرگواران، تا امروز غروب هم به دریافت هدایا ادامه می‌دهیم. والحمدلله 🖋کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed
هدایت شده از سالن مطالعه
سال های درازی شهر اصفهان با آب باریکه زاینده رود (که رودخانه‌ای فصلی بوده و بارها سابقه‌ی خشکی داشته) ساخته و پرداخته و با همان آب، دو بار پایتختی ایران را پشت سر نهاده بود. نه سلجوقیان و نه صفویان هیچ کدام از آب و آبادانی اصفهان گله مند نبودند. چرخ زمانه، اصفهان را از نصف جهان بودن به زیر کشید و در همه سال های پس از واژگونی صفویه، روزگار خوش پیشین را نداشت تا رسیدیم به دوران معاصر هنگام زمامداری پهلوی دوم. یکم: سال ۱۳۲۷ خورشیدی، طرح سوراخ کردن کوهی در چهارمحال و بختیاری به منظور آوردن بخش بزرگی از آبی که به صورت طبیعی روانه خوزستان می شد، در مجلس شورای ملی تصویب و در سال ۱۳۳۱ به فرجام رسید. نامش را نهادند تونل اول کوهرنگ. به پیگرد این طرح بلند پروازانه، آب بیشتری روانه فلات اصفهان شد و در نتیجه، کار بیشتر، شهرسازی بیشتر، زاد و ولد بیشتر، و جمعیت بیشتری پدید آمد. صد البته اصفهان برای نخستین بار در همه ادوار تاریخ به یک منبع آب غیرطبیعی در دوردست وابسته شد. 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از الله اکبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فیش حقوقی سردار شهید فخری‌زاده 🔻دانشمندی که ۲۰ سال در لیست یک ترور رژیم صهیونیستی بود چقدر حقوق و دستمزد می‌گرفت؟ ‌
هدایت شده از سالن مطالعه
وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت نهم؛ قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/349 فصل اول کوچه باغهای محله شترگلو (۷) ... همانجا پیرمرد نفت فروش کوتاه قامتی به اسم "بابا قدرت" یا "قدرت نفتی" در کنارم شهید شد و آن روز خیابان شورین به نام خیابان شهدا تغییر نام داد. یک روز همهمه‌ای میان بزرگترها در خیابان افتاد؛ "برویم برای تسخیر ساختمان ساواک" ساختمان ساواک را دیده بودم. در همان خیابانی که منزل ما در انتهای آن قرار داشت. معطل نکردم. پریدم پشت دوچرخه و رکاب زدم و عرق‌ریزان به آنجا رسیدم. مردم، به ویژه جوانان مثل مور و ملخ از در و دیوار ساختمان ساواک بالا می‌رفتند. شاید کم سن و سال‌ترین فرد که از دیوار بلند ساواک بالا می‌کشید، من بودم. نه از گلوله می‌ترسیدم و نه از ضرب باتوم آژانها. این کار دیگر از نوع شیطنت‌ها و ماجراجویی‌های نوجوانی من نبود. بغض و کینه نسبت به حکومت طاغوت در دل و جانم زبانه می‌کشید. احساس می‌کردم کارم با معرفت و آگاهی همراه است. از حادثه و ماجرا لذت نمی‌بردم فکر می‌کردم به آموزه‌های منبر و مسجد عمل می کنم. لذا وقتی وارد ساختمان ساواک شدم دنبال اسلحه و نارنجک و اینجور چیزها نبودم. مردم در یک کمد را با آهن شکستند و اسلحه و مهمات زیادی بیرون ریخت. چشمم به یک آلبوم بزرگ افتاد. همان جا در آن ازدحام و شلوغی یکی از آن ها را ورق زدم. پر بود از عکس‌های نیروهای انقلابی در زندان با سرهای تراشیده و قیافه‌های نحیف و پیراهن یک شکل زندانی ها و پلاکی که از گردن‌شان آویزان بود. آلبوم دیگری پیدا کردم برخلاف قبلی پر بود از عکس آدم‌های اتو کشیده و فکل کراواتی و در صفحه اول آلبوم عکس بازدید شاه از همدان در قطعات بزرگ سیاه و سفید بیشتر به چشم می‌آمد. حدسم درست بود این عکس ها می توانست بعد از پیروزی انقلاب برای شناسایی ساواکی‌ها مدرک خوبی باشد. آلبوم ها را زیر پیراهنم قایم کردم و از معرکه گریختم. به خانه رسیدم. قیافه ظاهری‌ام تابلو بود که چیزی مهم را زیر پیراهنم قایم کرده‌ام. مادرم با نگرانی پرسید: "چی زیر لباست قایم کرده‌ای؟ -- دوتا آلبوم عکس. آلبوم انقلابی‌ها و آلبوم ساواکی‌ها. مادرم آمد دست روی جیب برآمده شلوارم زد. خودم هم فراموش کردم که قبلاً جیبم را از فشنگ پر کرده‌ام. مادر به گریه افتاد؛ می‌خواهی پای پاسبان‌ها را به خانه‌مان باز کنی؟ و با دست به خانه همسایه اشاره کرد. درست می‌گفت در همسایگی ما دو پاسبان زندگی می کردند که البته چندان آزار و اذیتی نداشتند ولی به هر حال مامور حکومتی بودند. معطل نکردم. برای آرامش دل مادر از نردبان بالا رفتم و روی پشت بام یکی از همان پاسبانها فشنگ ها را ریختم و به خانه برگشتم. وقتی مادرم آرام شد دور از چشم او دوباره آلبومها را مرور کردم. در این فکر بودم که آلبوم ها را کجا و به چه کسی تحویل بدهم. کانون هدایت مردم، بیت آیت الله مدنی بود. پشت دوچرخه پریدم و تا بیت ایشان یک نفس رکاب زدم و آلبوم ها را تحویل دادم. ... ◀️ ادامه دارد ... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/357 با ما باشید با خاطرات علی خوش‌لفظ قهرمان ملی در کتاب: "وقتی مهتاب گم شد"؛ 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از  امام زادگان عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهدائی که دعای فرج میخوانند🌹نماهنگ عظم البلا با استفاده از تکنیک دیپ فیک👆خشنودی (عج) و شادی روح جمیع شهدا 🔻... 👇 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
بهشت منصفان 🖌 حضرت (ع) فرمود: خدا را بهشتى است که جز سه کس در آن وارد نشوند، یکى از آنها کسى است که درباره خود به حق داورى کند. 🖌 عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ جَنَّةً لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ أَحَدُهُمْ مَنْ حَكَمَ فِى نَفْسِهِ بِالْحَقِّ . 📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۲۱۸ روایة: ۱۹ @hadith_daily
هدایت شده از سالن مطالعه
۴۹ *سلام بر بخشندگان بی منت* یه بار اومدن صندوق صدقاتمون رو خالی کنن صد تا تک تومنی توش بود، یارو شماره کمیته امداد رو داد گفت اگه کاری داشتید زنگ بزنید😐😂👌 . . . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ما نقص مال من صدقه قط فاعطوا و لاتجبنوا. *هيچگاه مال انسان با صدقه كم نخواهد شد، پس صدقه بدهيد و نترسيد.* بحار، ج ۹۶، ص ۱۳۱ *گاهی ما آدمها وقتی به کسی کمکی می کنیم یا صدقه ای میدهیم، اون پول رو دیگه، سرمایه ی از دست رفته می دونیم. در صورتی که کاملا برعکسه صدقه سرمایه ذخیره شده است به شرطی که با منت خرابش نکنیم بارها پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله) به فقرا برای نجات از فقر دستور دادند که صدقه بدهید.* 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
دوم: در ۲۳ دی ماه ۱۳۴۴ خورشیدی موافقتنامه ایران و شوروی (روسیه کنونی) مبنی بر ساخت نخستین کارخانه ذوب آهن ایران به تصویب مجلس شورای ملی رسید. چندی بعد، کارشناسان ایرانی و روسی زمینی را در ۴۰ کیلومتری جنوب غربی اصفهان برگزیدند. عملیات اجرایی از سال ۱۳۴۶ آغاز و در دی ماه سال ۱۳۵۰ بهره برداری شد. در نتیجه، کار بیشتر، شهرسازی بیشتر، ازدواج بیشتر و جمعیت بیشتر و صد البته مصرف آب بیشتر پدید آمد. کارخانه ذوب آهن اصفهان در یکی از خوش آب و هواترین جاهای پیرامونی شهر اصفهان بنا شده و دقیقا در مسیر بادهای غربی- شرقی است. در نتیجه هوای آلوده اش به صورت پیوسته نخست به مشام شهروندان اصفهانی می‌رسد و سپس راهی دشت نایین می شود. سوم: تقریبا همزمان با پیگیری ساخت کارخانه ذوب آهن، سد بزرگ شاه عباس در بالادست زاینده رود جایی که خاک استان چهارمحال و بختیاری است، در سال ۱۳۴۹ خورشیدی به بهره برداری رسید. مدیران اصفهانی دقیقا همان محوطه سد را ضمیمه خاک استان اصفهان کردند تا اشراف کاملی بر مدیریت آب دریاچه اش داشته باشند. همچنین بخش مربوط به مدیریت آب استان چهارمحال و بختیاری از کنترل این استان خارج شد و جملگی در اختیار اصفهان قرار گرفت. هر گونه برداشت از آب زاینده رود چه بالادست و چه پایین دست، منوط به نظر اداره آب اصفهان بود نه جای دیگر. بر اساس قوانین نوشته و نانوشته، در طول دهه‌های پس از آبگیری این سد، فقط اصفهان بود که تعیین می کرد چه اندازه آب به کجا برود. نفوذ قدرتمند لابی اصفهان در ساختارهای دولت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی نیز همواره پشتیبان این رویکرد بود. 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت دهم؛ قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/351 فصل اول کوچه باغهای محله شترگلو (۸) ... جوانان انقلابی در حیاط بیت آقا صحبت از پایین آوردن مجسمه شاه می‌کردند. همانجا آقای مدنی به جوانان پرشور و انقلابی فرمود: "مجسمه و شاه پایین خواهند آمد. اما اینکار نباید به قیمت از دست دادن جوانان ما باشد" فردا صبح علی‌الطلوع خودم را به میدان مرکزی شهر رساندم که مجسمه اسب سوار شاه در وسط آن مثل خاری در چشم مردم مسلمان و انقلابی بود. انبوهی از تانک‌ها به دور آن حلقه زده بودند تا نگذارند دست انتقام مردم نماد ظلم و بیداد او را پایین بیاورد. گاه‌گاهی عده‌ای بی‌اعتنا به تهدید ماموران به تانک ها نزدیک می‌شدند. خدمه‌ها موتور تانک را روشن می‌کردند و دود سفیدی میدان را می‌گرفت. همانجا فرصت خوبی بود که در پوشش دودها پاهایم را به سینه تانک‌ها برسانم. اما این کار بی‌نتیجه بود. صدای آقا در گوشم مانده بود؛ "مجسمه و شاه پایین خواهند آمد اما این کار نباید به قیمت از دست دادن جوانان ما باشد" مسجد، پایگاه انقلاب شده بود و هر کسی بعد از نماز به تناسب روحیه و توان خود فعالیتی را برای تقویت حرکت عمومی مردم به منظور براندازی حکومت شاه انجام می‌داد. فرزی و چابکی من مسئولان و جوانان انقلابی مسجد را بر آن داشت که مرا در تیم تقسیم اعلامیه‌های انقلابی و پیام‌های امام سازماندهی کنند. اعلامیه ها را می گرفتم و شبانه در مراکز اصلی و معابر عمومی می‌چسباندم. روزهای آخر عمر طاغوت داشت سپری می‌شد که خبر آوردند ستونی از تانک‌های ارتش پشت تریلی‌ها از کرمانشاه حرکت کرده‌اند تا از همدان بگذرند و برای سرکوب مردم مسلمان به تهران بروند. تقویم ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۷ را نشان می داد. دوچرخه دم دستم نبود. از محله شترگلو تا سه راهی همدان به کرمانشاه را یک‌نفس دویدم. تمام تنم در عرق نشسته بود به محلی رسیدم که مردم با چوب و چماق به جان تانکها افتاده بودند. البته خدمه تانک‌ها هم چندان بی‌میل نبودند که ماموریت‌شان ناتمام بماند. مردم از تریلی‌ها بالا می‌رفتند و خودشان را تا برجک تانک‌ها بالا می‌کشیدند و دست دسته گل به گردن سربازانی که به آغوش مردم بازگشته بودند، می‌انداختند. با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ماه سال ۵۷ جوانانی مثل من زیر چتر معنویت اسلام و پایگاهی به نام مسجد محل مسیر تازه ای را در زندگی خود را آغاز کردند. پنجه بوکس را دور انداختم. عکس خواننده‌های دوران طاغوت را که همیشه مایه رنجش مادرم بود از در و دیوار اتاق کندم و دلخوشی و سرگرمی‌ام شد منزل و مدرسه و مسجد. کلاس اول راهنمایی را در سال ۵۸ با سه تجدیدی به پایان رساندم و به کلاس دوم رفتم. در این سال به کلاس عکاسی بیشتر از درس علاقه‌مند شدم. سرم به کارم بود و مسیر زندگی‌ام در مثلث خانه و مدرسه و مسجد می‌چرخید. روزی بعد از کلاس عکاسی، گنده لات محل که رضا سیاه صدایش می‌کردند با سه تن از رفقایش جلویم سبز شد ... ◀️ ادامه دارد ... با ما همراه باشید با هر روز یک قسمت از داستان زندگی قهرمان ملی همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد" قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/361 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee