eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
379 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
487 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
KayhanNews759797104121505751153461.pdf
11.97M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات روزنامه کیهان امروز یکشنبه ۲۳ آذر ۹۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قسمت بیست و ششم خیلی عجیب بود مرضیه قول داده بودم دختری نبود زیر قولش بزنه نگران شده بودم زنگ زدم زینب گفتم مرضیه هنوز نیومده گوشیش هم جواب نمیده چکار کنم؟ زینب گفت صبر کن بهت خبر میدم! کمتر از چند دقیقه بعد تماس گرفت که نرگس میاد دنبالت گفتم مرضیه چی شد خبری گرفتی؟ گفت: گوشیش را که جواب نمیده حتما کار مهمی براش پیش اومده نگران نباش! نیم ساعتی تا لحظه ی سال تحویل مونده بود که با نرگس رسیدیم غسالخانه... انتظار نداشتیم همان اول صبح جنازه ای باشد اما متاسفانه بود بی معطلی لباسهامون را عوض کردیم و مجهز شدیم، تعدادمان زیاد نبود مثل همان روزهای اول... مشغول کار شدیم که زینب لحظه ی قبل از تحویل سال شروع کرد عاشورا را خواندن... حس غریبیست درست وقتی آب بر روی جنازه ای می ریزی ذکر یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال...ِ را می گویی! اینجا راحت تر دگرگونی قلب را احساس می کنی و از صمیم قلب بهترین حال را برای زمانی که مثل چنین جسمی بی جان روی سنگ افتاده ای را می طلبیم... همچنان ذهنم درگیر مرضیه بود نکند چیزیش شده باشه آخه دیروز هم خیلی حال خوبی نداشت نگاهی به جنازه ی انداختم که علت فوتش را کرونا گفته بودند و زیر دست ما بود ... دوباره فکر مرضیه سراغم آمد نکند... خودم سعی کردم فکرم را منحرف کنم... خداروشکر تا لحظه ای که من بودم فقط سه، چهار جنازه آوردند هر چند که همین هم خیلی زیاد بود اما نسبت به روزهای قبل وضعیت بهتر بود... بعد از اتمام کار نشستم پیش زینب گفتم: زینب من نگران مرضیه ام خبری ازش نیست یه وقت چیزیش نشده باشه! لبخند مهربونی زد و گفت: مرضیه است دیگه! نگران نباش تا شب پیداش می کنم بعد هم از شیرینی های که خودش با تمام پروتکل ها بهداشتی درست کرده بود تعارفمان کرد و گفت: بخورید که شیرینی شهادته! نرگس گفت شربت شهادت شنیده بودیم شیرینی نه! جای خالی مرضیه حسابی احساس می شد که با شیرین زبانیش روحیمان را عوض می کرد! لباسهایم را تعویض می کنم جلوی در غسالخانه که می ایستم یاد روز اول می افتم...حالا اینجا ماموریتم تمام شده بود و من با کوله باری از خاطرات و اتفاقات به سمت خانه راهی می شدم که در این شرایط ماموریت های جدیدی برایم داشت... موقع برگشت هم با نرگس آمدم... رسیدم خانه بعد از ضدعفونی و تعویض لباس امیررضا و بچه ها با برف شادی آمدن استقبالم و کلی حس خوب خانواده... فردا قرار بود امیررضا برود به خاطر همین تمام تلاشش را برای امروز کرد. روز اول عید بود و طبیعتاً باید خوشحال می بودم اما سال تحویل متفاوت بیشتر فکرم را درگیر کرده بود که چگونه یکسال گذشته ام را گذراندم! در میان این هیاهو فکر مرضیه که خبری ازش نبود و فکر امیررضا که فردا قرار بود برود حسابی درگیرم کرده بود! دم دم های غروب روز اول فروردین بود که زینب تماس گرفت گوشی را برداشتم بعد از حال و احوال پرسی مجدد گفت: مرضیه را پیدا کردم خیلی خوشحال شدم... اما این خوشحالی خیلی طولی نکشید وقتی که گفت: مشکوک به کرونا است دیشب حالش بد شده و مجبور شدن بیمارستان بستریش کنند... زبانم قفل شده بود آخه مرضیه خیلی رعایت می کرد از بچه های غساله ی ما کسی تا حالا نگرفته بود! همانطور متحیر پرسیدم آخه از کجا؟ چرا! زینب گفت: والا سمیه جان هر جا ویروس بوده مرضیه هم بوده از کار داخل بیمارستان گرفته تا غسالخونه! نفس عمیقی از پشت گوشی کشید و ادامه داد: خوب مثل خیلی از بچه های جهادی و مدافع سلامت درگیر شده براش دعا کن ... ادامه دارد ... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/750
🛑 🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۲۳ آذرماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل: 🔹پذیرش: ۳۸ نفر تغییر: ۷+ 🔹بستری: ۳۲ مورد تغییر: ۷+ ◾️ فوت: ۲ شهروند تغییر: ۱- 🔹ترخیص: ۳۰ نفر تغییر: ۱۰+ 🔹کل‌بستری‌‌ها: ۲۳۱ نفر تغییر: ۰ 🔹وضعیت وخیم: ۵۸ نفر تغییر: ۰
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
رفتار نا آگاه 🖌 حضرت علیه السلام مى‏ فرمود: هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراهه می رود هر اندازه سریع تر رود، سرعتش چیزی غیر از دور شدن از مسیر به وی نمی افزاید. 🖌 سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِیرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِیقِ لَا يَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ إِلَّا بُعْداً. 📚 اصول کافى جلد 1 صفحه:54 روایة: 1
📚 مقدار فاصله در نماز جماعت 💠 سؤال: حداکثر مقدار برای در چه مقدار می تواند باشد؟ ✅ جواب: ‏_امام جماعت و و جماعت نبايد زياد باشد و احتياط واجب آن است كه فاصله‏ ‏_مأموم و محل ايستادن امام و همچنين محل ايستادن با محل سجده‏ صف بعد، بيشتر از بلند (حدود ) نباشد. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از منبرهای دلنشین
سخنران : حجت‌الاسلام چگونه میتوان عاشق شد ؟ کانال مَنبرهای دلنشین👇 http://eitaa.com/joinchat/748945410C1c7ac2a5aa
✅ اگر این سه را اصلاح کنیم ...... امام علی علیه السلام : 🔸اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ,خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند 🔹۱- باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد . 🔹۲-رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود . 🔹۳-آخرتت را اصلاح کن , خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. 📚 خصال شیخ صدوق ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
کیهان-24 آذر.pdf
11.48M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات روزنامه کیهان امروز دوشنبه ۲۴ آذر ۹۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از نسل آفتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برجام‌پزشکی، کاری از فعالان برجام سیاسی نســـ‌آفتاب‌ـــل ایتا is.gd/1TzlRl تلگرام is.gd/rQFsKp سروش is.gd/86eSCa اینستاگرام is.gd/LtY4m9 کلوب‌دات‌کام is.gd/oFRdvh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فیلمی دیده نشده از پیکر حاج قاسم سلیمانی در هنگام دفن شبانه
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قسمت بیست و هفتم حالم بد که چه عرض کنم! فرض کنید بیست روز فقط جنازه های کرونایی غسل داده باشی بعد دوست صمیمیت کرونا بگیرد! درسته همه ی ما با این علم رفتیم که ممکنه درگیر بشیم اما از احتمال تا خود درگیری زمین تا آسمان فاصله است! داشتم دیوانه می شدم نمی دانم چرا فکر می کردم دیدار بعدی ما سنگ غسالخانه است! حالم بد بود بد! امیررضا فهمید قضیه چیه خیلی تلاش کرد دلداریم بدهد و گفت: ای بابا همه که نمیمیرن! از صد درصد نود و شش درصد خوب میشن! ولی من در اون شرایط مدام چنین افکاری سراغم می اومد... اینکه قرار بود فردا امیررضا هم برود کار را برایم سخت می کرد ... من نمی توانستم بپذیرم مرضیه قرار بود مراسم عقدش باشد نه اینکه.... حتی فکر کردن به این موضوع هم وحشتناک بود! سعی کردم خودم را جلوی امیررضا قوی نشان بدهم مثلا اینکه من مقاومم! ولی از درون متلاشی بودم ! نمی دانم از ضعفم بود یا از محبت بیش از حد به مرضیه هر چه که بود شب تا صبح خواب به چشمم نیامد! وسایل امیر رضا را جمع و جور کردم هر چند چیز زیادی نبود از زیر قرآن ردش کردم و رفت به همین سادگی... یاد بیت شعری افتادم که می گفت: من با چشم خود دیدم که جانم می رود دقیقا در آن لحظات حال من را داشت بیان می کرد! هنوز امیررضا از در بیرون نرفته بود که بهانه ی بچه ها شروع شد! و حالا من باید با چنین حالی بچه ها را سرگرم می کردم به جرات می تونم بگم یکی از سختترین کارهای دنیا اینه که فکرت جای دیگر باشد و جسمت کار دیگری بکند! کمی باهاشون بازی کردم و دیگه خودشون مشغول شدن... دلم طاقت نیاورد دوباره شماره ی مرضیه را گرفتم بوق دوم وصل شد ولی به جای مرضیه زینب جواب داد! سلام زینب جان تو کجایی! مرضیه در چه حاله؟ گوشیش دست تو چکار می کنه! سلام سمیه خوبی من پیش مرضیه ام اومدم ببینم چند متر کفن می بره براش آماده کنم... عصبی گفتم: دختری دیوانه این چه حرفیه می زنی! صدای مرضیه پشت سرفه های پیاپی اش آمد: یعنی زینب آماده است حلوای من رو بخوره هر چی هم من می گم بابا با کرونا بمیرم مراسم نمی گیرن اصلا متوجه نمیشه! چقدر خداروشکر کردم صداش را شنیدم به زینب گفتم میشه گوشی را بدی بهش می تونه صحبت کنه گفت باشه فقط خیلی کوتاه باشه... گفتم: باشه حتما! سلام مرضیه خوبی دختر! چکار با خودت کردی؟خوبی اوضاع و احوالت خوبه: با نفس های بریده بریده گفت: سلام سمیه خداروشکر الان خوب حال بابام را می فهمم قفسه ی سینه ام سنگینه ولی روح سبک! خلاصه حلالم کن! گفتم: نگو تو را خدا مرضیه اینجوری! بحث را عوض کرد و با صدای گرفته اش گفت: می بینی خواهر شانس هم نداریم لااقل بیمارستان اومدیم چهار نفر بیان ملاقات برام کمپوت بیارن کلا بی توفیقیم! این رفیقمون هم که اومده به جای کمپوت متر همراشه برا کفن! وکمی صدای خنده اش آمد که سرفه مجالش نداد... گوشی را زینب گرفت گفتم: زینب تو اونجا چکار می کنی! غسالخانه را چکار کردی؟ گفت: سپردم به یکی دیگه از بچه ها اینجا دیدم هم مرضیه تنهاست هم اینکه همیار پرستار اومدم... گفتم: مواظب خودت باشی خواهر! راستی بابای مرضیه قضیه اش چیه!کرونا گرفته؟ چرا اینجوری گفت! زینب یه جمله ی کوتاه گفت: بماند بعداً برات توضیح میدم... فهمیدم نمی خواد جلوی مرضیه چیزی بگه گفتم باشه فقط اینکه زینب داروی امام کاظم یادت نره حتما به مرضیه بدی گفت آره می دونم اصلا نگران نباش آب سیب شیرین و با عسل هر چی که فکرش را کنی طب سنتی و شیمیایی دارم می ریزم به ‌حلقش... گفتم خدا خیرت بده پس من را هم بی خبر نذار باشه گفت باشه حتما یه لحظه گوشی سمیه... جانم مرضیه چی بگم فاطمه عبادی باشه! سمیه جان مرضیه می گه با فاطمه عبادی تماس گرفتی نیرو می خوان! آنقدر ذهنم درگیر شده بود که فراموش کرده بودم! این دختر روی تخت بیمارستان هم دست از کمک بر نمی داره! گفتم: بگو ان شا الله حتما امروز باهاش تماس می گیرم ... ادامه دارد... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/754
🛑 🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۲۴ آذرماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل: 🔹پذیرش: ۳۱ نفر تغییر: ۷- 🔹بستری: ۲۴ مورد تغییر: ۸- ◾️ فوت: ۲ شهروند تغییر: ۰ 🔹ترخیص: ۲۰ نفر تغییر: ۱۰- 🔹کل‌بستری‌‌ها: ۲۳۳ نفر تغییر: ۲+ 🔹وضعیت وخیم: ۵۹ نفر تغییر: ۱+
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
درستکار یا خرابکار 🖌 حضرت (ع) فرمود که (ص) فرمود: کسی که کاری انجام دهد بدون آنکه درباره آن دانشی داشته باشد، بیشتر از آنکه درستکاری کند خرابکاری می کند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ . 📚 اصول کافى جلد 1 صفحه:55 روایة: 3