#روز_نوشت
#1400_4_24
#شب_جمعه
#مسجد_الخمینی
حاج آقا #غلامعلیان امشب بین دو نماز بنده ی حقیر را به مردم به عنوان مسئول امور تربیتی مسجد معدفی کردند و اعلام شروع طرح #کارت_نماز هم نمودند
با جناب #دکتری آشنا شدم که #پزشک_عمومی بود فرمودند اگر کاری داشتین در خدمتیم فعلا شماره گرفتم تا بعد #دعای_کمیل شروع شد
#چای آوردند #جوان_16_ساله_ای بود به اسم #محمد رضا زیر سینی پر از چای را گرفتم و حال و احوالی کردم
اسم و فامیلی پرسیدم و چایی برداشتم بعد که به همه چایی داد صندلی برداشت و آمد کنار من نشست از هر دری که باز می شد او سخنی میگفت و من سوالی میپرسیدم #گفتگو و #صحبتمان 1 ساعتی طول کشید قرار شد #دعای_فرج بخواند اما خجالت می کشید شروع به خواندن که کرد دیدم چه صدای زیبایی دارد
بعد در مبحاث معرفتی گفت علاقه به #ویس گوش کردن دارم
قرار شد هفته ای 10 تا 14 جلسه #تنها_مسیر آقای #پناهیان گوش کند قبول کرد.
شرط گوش نکردنش یک بستنی مهان کردن من شد.