#حضرت_زینب علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹آیینهٔ زیبایی🔹
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل،
با ملائک همه در حال صفآرایی بود
به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا
که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود...
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود...
📝 #سیدرضا_مؤید
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
اى میر عسکرى لقب، اى فاطمى نسب
آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود؟
علمت محیط، بر همه ذرات کائنات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانۀ تو مصلح کل دیده برگشود
اى قبلۀ مراد که در برکة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیدهاى که به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را
الحق مفسّرى، ز تو شایستهتر نبود
دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست
در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جانها فداى لعل لبت کاین سخن سرود
مدح شما، ز عهدۀ مردم برون بود
اى خاندان پاک، که یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق ودود...
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
ای آینه دار پنج معصوم!
در بحر عفاف دُرّ مکتوم
پروردهی دامن ولایت
مظلومهی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات مجهول
مهر تو به کائنات معلوم
شیرازهی شرع از تو محکم
منظومهی عشق ازتو منظوم
تو زینب دومی علی را
نامند تو را به ''ام کلثوم''
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی! به ما نگاهی
تو محنت بی شماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مه پارهی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بردل پاره پاره از زهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال تن عزیز خود را
از مرکب ده سواره دیدی
بر دست حسین غرق درخون
قنداقهی شیرخواره دیدی
آئینهی آفتاب و ماهی
یا سیدتی! به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیبب کربلایی
هم راز شهید نینوایی
دم ساز غریب کربلایی
برخرمن هستی ستمکار
سوزنده لهیب کربلایی
درآتش غم اگر بسوزی
باصبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه کارسازست
توفنده خطیب کربلایی
آئینهی آفتاب و ماهی
یا سیدتی! به ما نگاهی
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
#مربع_ترکیب
آرم سخن بهنام تو، یا باقرالعلوم
تا گویم از مقامِ تو، یا باقرالعلوم
گفتا نَبی سلام تو، یا باقرالعلوم
وین بس به احترام تو، یا باقرالعلوم
ای نام تو محمَّد و خوی تو احمدی
ایثار دَرگهت، صلوات محمَّدی
ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین
حاکمِ به ممکناتی و عالِم به عالَمین
مشمول رحمت تو همآن باشد و هماین
تو پنجمین امامی و معصوم هفتمین
سیمای تو که مَطلَعُالاَنوار سرمدیست
آیینۀ کمال و جمال محمَّدیست
ای سر نهاده خلق به طوق ارادتت
لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت
مِهر فلک پدیدۀ نور سیادتت
ماه رجب طلیعۀ روز ولادتت
ماهی که باب لطف خدا، باز میشود
با سالروز جشنِ تو، آغاز میشود...
ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فرودین
هم آسمان شرعی و هم آفتاب دین
زینتفَزای انجمن زینالعابدین
چشم و چراغ محفل مولای ساجدین
بر دو امام، ذاتِ شریف تو مُنتسب
کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب
آوازۀ عدالت و وجدان، ندای تو
پیک امیدبخش بشر شد صدای تو
در علم و دین نوابغ عالم، گدای تو
ای جدّ و مادر و پدر من، فدای تو
یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت
خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت
ای در کتاب حق به مَدیحت کلامها
از ما به حضرتت صلوات و سلامها
پیدا ز نسل پاک تو آمد امامها
پروردگان مکتب عِلمت هشامها
هر یک به علم خویش خردپرور عموم
از یُمن دانش تو، شکافندۀ علوم...
ای معنی نماز بیا و نماز کن
روی نیاز بر در آن بینیاز کن
دستی برای عرض تمنّا دراز کن
روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن
با هر نفس به پیکر ایمان حیات بخش
اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش
من کیستم که وصل تو را آرزو کنم
زین کمترم که با تو دمی گفتگو کنم
اما دقایقی که به سوی تو رو کنم
از خاک دَرگهت طلب آبرو کنم
هر چند رو سیاه ولی من موّحدم
مدّاح اهلبیت، غلامت «مؤیّدم»
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_شهادت
از گلستان لالههای پرپرم آید به یاد
از نیستان داغهای خاطرم آید به یاد
با دل خود هر زمانی را که خلوت میکنم
در اسارت زآن چه آمد بر سرم آید به یاد
سالها از ماجرای کربلا بگذشت و باز
هر نظر آن صحنهی حزنآورم آید به یاد
هرکجا آب است آتش میزند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد
هر جوانی را که میبینم به یاد کربلا
گاهی از قاسم گهی از اکبرم آید به یاد
چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش
از رباب و گریههای اصغرم آید به یاد
میشوم از آتش شرم و محن چون شمع آب
چون زحال عمّهی غمپرورم آید به یاد
من که برجسم پدر از بوریا کردم کفن
روز و شب زان جسم از جان بهترم آید به یاد
حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع
وایِ دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد
چون که بینم کودکی سرگرم بازی با گلی
سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد
از هجوم درد و غم در آن سفر داغی هنوز -
از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد
✍ مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹آفتاب مهر🔹
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
اى میر عسکرىلقب، اى فاطمىنسب
آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود؟
علمت محیط، بر همه ذرات کائنات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسىدمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانۀ تو مصلح کل دیده برگشود
اى قبلۀ مراد که در برکةالسّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیدهاى که به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را
اَلحَق مفسّرى، ز تو شایستهتر نبود
دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست
در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جانها فداى لعل لبت کاین سخن سرود
مدح شما، ز عهدۀ مردم برون بُوَد
اى خاندان پاک، که یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق ودود...
📝 #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
باز دل شکستهام نوای دیگر آورد
پردۀ بهتری زند، نغمۀ خوشتر آورد
لئالی کلام را ز طبع من بر آورد
مگر ثنای عسکری، حجّت داور آورد
که آگه از مقام او، کسی به جز اله نیست
نسیم درک و عقل را در این حریم راه نیست
عبد خدا که داده حق، خدایی از عبادتش
بسته شده به طوق جان سلسلۀ ارادتش
رام شده وحوش هم، به درگه سیادتش
حقیقت غدیر خم، جلوه گر از ولادتش
ولادتش به هشتم ربیع ثانی آمده
جهان پیر را از این مژده، جوانی آمده
به سامرا نظر کن و جلوۀ ذوالکرام بین
قِران مهر و ماه را در این خجسته شام بین
باب امام عصر را فراز دست مام بین
دهم اما را به بر یازدهم امام بین
چشم علی منوّر از جمال ماه پارهاش
فاطمه کو؟ که بنگرد، بر حسن دوبارهاش
نور ولایتش به رخ ردای خلقتش به بر
لوای عصمتش به کف تاج شفاعتش به سر
بر همه هستیاش نظر در همه عالمش گذر
اما هادیاش پدر حضرت مهدی اش پسر
خلایقند چاکرش، ملائکند عسکرش
هیچ کسی نمیرود به نا امیدی از درش
رسالت پیمبران تکیه زده به دوش او
درس هدایت بشر زمزمۀ سروش او
وضع جهان و چشم او راز نهان و گوش او
حصار ظلم ظالمان شکسته از خروش او
به دورهای که معتمد کرد فزون نفاق را
به هم درید سعی او پردۀ اختناق را
بهشت علم پرورد آب و هوای گلشنش
اهل کمال، خوشه چین، ز گوشههای خرمنش
حکیم مانده از سخن، به وقت درس گفتنش
امام عصر تربیت، یافته روی دامنش
نهال عصمتی چنان بر آورد چنین ثمر
درود ما بر آن پدر سلام ما بر این پسر
سلالۀ پیمبر و مبشّر پیام حق
که دیده بس شکنجه تا زنده شود مرام حق
مبیّن اصول دین مفسّر کلام حق
داده به دست مهدیاش رسالت قیام حق
که بعد من امام بر جوامع بشر تویی
مهدی منتقم تویی امام منتظر تویی
رفت یکی ز شیعیان به پیشگاه حضرتش
برای حاجتی ولی اذن نداد خجلتش
امام را ببین که چون داشت خبر ز ذلّتش
نخوانده گفت پاسخش نگفته داد حاجتش
ز یک اشاره از کف امام کامیاب شد
به قدر احتیاج او خاک طلای ناب شد
ای جلوات کبریا جلوه گر از جمال تو
کتاب تفسیر تو خود آیتی از کمال تو
من که ز پا نشسته ام به درگه جلال تو
امید رحمتم بود، ز لطف بیزوال تو
«مؤیّدم» گدای تو بر آستان مهدیات
امید آن که خوانی ام ز دوستان مهدیات
✍مرحوم #سیدرضا_مؤيد
📝 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
باز پیوند دل و صبر گسستم با اشک
باز پیمانهی پندار شکستم با اشک
باز در پردهی اخلاص نشستم با اشک
باز در خانهی دل پنجره بستم با اشک
دوختم چشم از این پنجره من بر کرمش
چنگ انداخته بر پنجرههاى حرمش
حرم اوست که از عرش عُلا خوبتر است
قبلهی جان و دل مردم صاحبنظر است
به ضریحش نگران چشم امید بشر است
از چراغش همه دم نور خدا جلوهگر است
ما همه پُر ز سؤال و حرمش مسؤول است
زیر آن بقعهی مرفوع، دعا مقبول است
امشب از چیست که عالم به سرود آمدهاند؟
قدسیان صف به صف از عرش فرود آمدهاند
در بر ختم رسولان به درود آمدهاند
عشق و عقل و ادب آن جا به سجود آمدهاند
تا بگویند به او مژدهی میلاد حسین
که شود تازه دلش هر نفس از یاد حسین
دل به شوق آمده و بس که تپیدن دارد
به حریم علوی، میل پریدن دارد
که جمال پسر فاطمه دیدن دارد
نغمهی کودک نوزاد شنیدن دارد
که برد سجده و تسبیح و دعا میخواند
پسر شیر خدا، حمد خدا میخواند
قبل از این روز، یکى روز، نبىّ محمود
رفت در خانهی زهرا و چو در را بگشود
دید زهرا ـ که فدایش همهی مُلک وجود! ـ
با کسى گرم کلام است و کس آن جاىْ نبود
گفت: اى گل که مرا تازهتر از مینویى!
کیست در خانه؟ بگو با که سخن میگویى
گفت زهرا که عیان، سوز من و ساز من است
هم خدا هم نبیاش باخبر از راز من است
در نهان، کودک من، مونس و دمساز من است
من به او همسخن، او نیز همآواز من است
دل من گر چه ز همصحبتیاش شادان است
گاه گاهى سخنش ذکر «انا العطشان» است
اى پدر جان! دل من بر پسرم میسوزد
غم آیندهی او بال و پرم میسوزد
او که گوید ز عطش، من جگرم میسوزد
باغبانا! مگر این یاس ترم میسوزد
قصّهی تشنگى اوست کجا پایانش؟
جان مادر به فداى دو لب عطشانش!
اینک آن غنچهی سربسته شکوفا شده است
آن جنین خندهکنان انجمنآرا شده است
طفل عیسى نفس فاطمه، گویا شده است
مونس خلوت او، کودک زیبا شده است
شجر طیّبهی حُسن ثمر آورده
فاطمه بهر على باز پسر آورده
رحمت از عرش ببارد که حسین آمده است
عظمت سجده گزارد که حسین آمده است
عشق، آرام ندارد که حسین آمده است
حُسن، فریاد برآرد که حسین آمده است
ماه و خورشید، دو آیینهی زیبایى او
فطرس، آزادى خود یافت ز آقایى او
نور ایثار برآمد که حسین آمده است
عمر ظلمت به سر آمد که حسین آمده است
شب غم را سحر آمد که حسین آمده است
از شفاعت، خبر آمد که حسین آمده است
این درختى است که نور شجر از مشعل اوست
برگ آزادى فطرس، ثمر اوّل اوست
ابدى شد دژ توحید ز میلاد حسین
شد روان چشمهی خورشید ز میلاد حسین
آن چه میخواست خدا، دید ز میلاد حسین
پنجمین مرتبه تابید ز میلاد حسین
بر جهان آب حیات است حسین بن على
همه را فُلک نجات است حسین بن على
این حسین است که پیوند به جانها زده است
عَلَم فضل و شرافت به جهانها زده است
پای بر فرق زمانها و مکانها زده است
وز کرم بر سر تاریخ، نشانها زده است
او ز هر قوم و نژاد است اگر چه عرب است
یاد او اشک برآرد چه اگر تشنه لب است
عشق را قافله سالار، حسین است، حسین
نورِ آیینهی اسرار، حسین است حسین
فاتح قلّهی ایثار، حسین است، حسین
روح مردان فداکار، حسین است، حسین
رخ برافروخت که من مهر جهانآرایم
قامت افراشت که من رهبر عاشورایم
پدرش چشمهی ایثارِ وفادارى اوست
مادرش تربیتآموزِ فداکارى اوست
پسرش آینهی قدرت و حقیارى اوست
خواهرش حافظ خونِ همه دم جارى اوست
دخترش شاهد مظلومى او در شام است
چلچراغى که فروزنده از او اسلام است
اى که تکبیر به نامت زده تکبیر! حسین!
موج خونت شده پیروز به شمشیر! حسین!
باده نوشیدهاى از ساغر تقدیر، حسین!
شیرهی جان نبى در عوض شیر، حسین!
نه عجب گر اثر وحى بُوَد در سخنت
که پیمبر بنهاده است زبان در دهنت
چون رسولى که بپرورده رسول اللّهت
با اذان کرده ز اسرار لدن، آگاهت
به خدا! در همه جا بوده خدا همراهت
که بلوغ است همه زندگى کوتاهت
اى رسانده است به سرحدّ خدا بندگیات!
بس بُوَد عزّت ما را خطى از زندگیات
اى حسینى که مسیحا به دمت محتاج است!
گل خورشید به خاک قدمت محتاج است
سبزى توبه به گلْاشک غمت محتاج است
همه کس روز جزا بر کرمت محتاج است
گر جهانى پى تعظیم تو برخاسته است
چه توان کرد؟ خداى تو چنین خواسته است
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
خون شد از غم، دلِ خدا جویم
درد، بسیار و نیست دارویم
میفشانم سِرِشک و میگویم
یا جواد الائمّه! ادركنی
سینهای پُرشرار دارم من
دل و جانی فكار دارم من
از جهان با تو كار دارم من
یا جواد الائمّه! ادركنی
روزگارم ز غم، تباه شده
قلبم از معصیت، سیاه شده
راه من منتهی به چاه شده
یا جواد الائمّه! ادركنی
خسته و دلشكسته و زارم
گره افتاده است در كارم
جز به كویت كجا پناه آرم؟
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای همه خلق، بندهی راهت!
من ندانم به جز یداللّهت
باز هم آمدم به درگاهت
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای كه روح عبادتی ما را!
عذرخواه قیامتی ما را
جان زهرا! عنایتی ما را
یا جواد الائمّه! ادركنی
تشنهام، تشنه؛ بر من آب بده
گنهم را ببر، ثواب بده
به گدای درت جواب بده
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای مسیحا نفس! حیاتم بخش
خائفم از گنه، براتم بخش
زین پریشاندلی، نجاتم بخش
یا جواد الائمّه! ادركنی
یاد كوی تو میكنم امشب
گفت وگوی تو میكنم امشب
رو به سوی تو میكنم امشب
یا جواد الائمّه! ادركنی
حسرتِ قبر توست بر دل ما
دوری كربلاست مشكل ما
زین دو، رنج و غم است حاصل ما
یا جواد الائمّه! ادركنی
عزّتِ عالمین میخواهم
سفر كاظمین میخواهم
طوف قبر حسین میخواهم
یا جواد الائمّه! ادركنی
من كه چون شمع برفروختهام
از غم غربت تو سوختهام
چشم بر رحمت تو دوختهام
یا جواد الائمّه! ادركنی
همسرت كُشت از عناد تو را
آتش افروخت بر نهاد، تو را
ای كه خوانده پدر، جواد، تو را!
یا جواد الائمّه! ادركنی
من "مؤیّد"، اسیر دام توأم
مترنّم به ذكر نام توأم
گر قبولم كنی، غلام توأم
یا جواد الائمّه! ادركنی
مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
زینب چو حال سخت حسن را نظاره کرد
دامان ز اشک و خون جگر پرستاره کرد
آمد حسین و کرد چو از حال او سؤال
آنجا که کوزه بود به آنسو اشاره کرد
گفتند درد خود ز چه درمان نمیکنی
فرمود: مرگ را به چه بایست چاره کرد؟
میخواست روزه واکند از آب کوزه لیک
یارب چه آب بود که کار شراره کرد
پیدا بُوَد که با جگر او چه کرده است
زهری که رخنه در جگر سنگ خاره کرد
دل رشحه رشحه داشت ز زخمزبان ولی
تزویر همسرش جگرش پارهپاره کرد
جعده بهپاس مرحمت بیحساب او
در حق حضرتش ستم بی شماره کرد
باران تیر بر تن و تابوت او بریخت
تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد
در روضه بقیع چو شد دفن پیکرش
آن خاک پاک را همه دارالزّیاره کرد
یا مجتبی به حال "مؤید" نگاه کن
کز چشم دل به قبر غریبت نظاره کرد
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/AhmadRahbari470