eitaa logo
احمد رهبری ۴۷۰
149 دنبال‌کننده
263 عکس
409 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با اشک شوق جاری از چشمِ ترِ سلطان دارد خبرها می‌رسد از محضر سلطان در جمع خوبانش دوباره دعوتم کرده با مهربانی چشم ذره‌پرور سلطان آباء و اجدادش تمامی سرورم هستند آباء و اجدادم تمامی نوکر سلطان از سائلان آبرو داری که محتاج‌اند امشب دوباره پُر شده دور و بر سلطان قطعاً از اینجا دست‌ خالی برنمیگردم با سفره‌ای که پهن کرده مادر سلطان از یاد زهرا پُر شده سرتاسر حجره با عطر و بوی بی نظیر کوثر سلطان نذر قدم‌های عزیزش هدیه آوردم ای خواهران من فدای خواهر سلطان نامش اگر چه ظاهراً معصومه است اما "معصومه" نه، بلکه بگو "تاجِ سرِ سلطان" مهمان امشب انبیا و اولیا هستند چشم انتظار دیدن أُخت الرضا هستند نور دل پیغمبر و جان امام آمد از نسل زهرا دختری والامقام آمد اولاد این خانه همه آوازه‌ای دارند مولودی از نسل کریمانِ به نام آمد روی زمین آیینه‌ی زهرای مرضیه‌ست از آسمان‌ها مظهر حُسن تمام آمد حی تعالی زینبی دیگر عطا کرده پس عمه‌ی خوب امامان همام آمد گفتند دختر رحمت است و ما همه دیدیم ابر کرامت، منشأ فیض مدام آمد شیرینی شهد روایت را چشیدم چون عطر مدینه از حریمش بر مشام آمد گرم طوافش بهجت و گلپایگانی‌ها پس کعبه‌ی سیّار آیاتِ عظام آمد هرچه بگویم از وجودش باز کم گفتم بانوی با مهر و محبت، با مرام امد ذکر لبانم دم به دم یا ضامن آهوست عیدی من امشب فقط با ضامن آهوست چون او ندارد دختری تکتم* به این خوبی بر زخم‌های کهنه‌اش مرهم به این خوبی با خنده‌ای که می‌زند دردی نمی‌ماند از جان مادر می‌زداید غم به این خوبی جز دخترش اسرار را با کس نمی‌گوید وقتی خدایش می‌دهد محرم به این خوبی شاه خراسان بعد از این دیگر چه کم دارد وقتی که دارد مونس و همدم به این خوبی "ای جان و جانان رضا، جانم به قربانت" در این همه دیوان ندیدم دم به این خوبی با لطف او بوده‌ست اگر که زندگی کردم در سایه‌ی امنیت پرچم به این خوبی دور از پلیدی‌ها فقط نه، جمع خوبی‌هاست بانو ندیدند اهل این عالم به این خوبی نجمه به عُمر خود ندیده بهتر از او را زیباتر و والاتر و زهراتر از او را شاعر شدم در خلوت کنج شبستانش من را خجالت می‌دهد لطف فراوانش شعرش شهادت می‌دهد فردا، ضرر کرده آن که ندارد نام او را بین دیوانش سعدی اگر مهمان صحن آینه می‌شد خرج حرم می‌شد حکایات "گلستانش" زیره به کرمان می‌برم وقتی که می‌بینم شاه خراسان می‌شود شخصاً ثناخوانش خدمت به او بر خادمانش شأنیت داده آسیه و حوا و مریم از کنیزانش جان من و امثال من ارزش ندارد که موسی بن جعفر می‌رود وقتی به قربانش زائر شدم او را، بهشتم را ضمانت کرد پابند خود کرده مرا باران احسانش وقتی ز پا افتاده‌ها را دست می‌گیرد دستم به دامانش، به دامانش، به دامانش تنها نه امثال منِ بی خانمان بلکه جبرییل حتی لانه کرده زیر ایوانش مانند طعم بوسه بر درهای چوبین‌اش زیر زبانم مانده طعم خوب سوهانش هم به دو تا گنبد میان شهر دل بستم هم در اتوبان حرم تا به حرم مستم *معروف‌ترین نام مادر حضرت معصومه (س) نجمه خاتون است؛ ولی از ایشان به نام‌های سَکَن نُوبیه أرویٰ، سمانه، تَکتَم و خَیزُران نیز یاد شده است. © https://eitaa.com/AhmadRahbari470
مبدأ که باشد طوس، مقصد کاظمین است در آسمان‌ها هم زبانزد کاظمین است هر جا که بوی تو می‌آید کاظمین است با این حساب، امروز مشهد کاظمین است وقتی که محو دیدن باب الجوادیم انگار اصلاً زائر باب المرادیم مهر و محبت، حلم و بخشش، جود و رحمت در جان تو کرده تجلی بی نهایت شاعر می‌افتد پای توصیفت به زحمت داری به سر عمامه‌ی سبز امامت پاکی، زلالی، مهربانی و عطوفی ای معدن الرحمه، رئوف بن رئوفی بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده دل می‌بری با چشم و ابروی گشاده ای تالی شمس الشموس، ای شاهزاده از کودکی هستی بزرگ خانواده وقتی علیِ اکبرِ مولایِ مایی یعنی تو هم خلقاً و خلقاً مصطفایی علم الیقین و مظهر توحید بودی در ناامیدی مایه‌ی امید بودی راه نجات از ورطه‌ی تردید بودی نُه ساله اما مرجع تقلید بودی خورشیدزاده! ماه پیشت رخ گرفته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جواب حاضران را داری به دست خود زمام آسمان را دادی به ما از صُلب خود صاحب زمان را عمری مسلمان‌های اسلام تو هستیم چشم انتظار مغز بادام تو هستیم معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت حکمت همیشه می‌گذارد احترامت یحی بن اکثم مات و حیران کلامت جای سخن‌های تو بنویسم قیامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی یا سیدالسادات اباجعفر نگاهی تا حال و روز من شود بهتر نگاهی کی می‌کنی بر جانب نوکر نگاهی با یک نگاه تو "موفق" می‌شوم من بر جمع اصحاب تو ملحق می‌شوم من سرچشمه‌ی مهر و عطوفت، کوه احساس بیرون زند از حجره‌ات عطر گل یاس بر روضه‌های فاطمه همواره حساس غیرت به مادر داری آقا مثل عباس مشتاق انجام امور ناتمامیم ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم با سفره‌هایت هرکسی که آشنا شد بیرون نرفت از روضه‌ات حاجت‌روا شد هر جا که آمد نام تو دارالشفا شد با ذکر تو آجیل‌مان مشکل‌گشا شد عطری دگر بر هفته داده چهارشنبه ماییم و ختم یا جواد چهارشنبه نحن موالیکم بزهرا یابن سلطان یا سیدی! اُنظر اِلینا یابن سلطان ما را سفارش کن به بابا یابن سلطان روضه مهیا شد بفرما یابن سلطان گنبد به روی دوش خود پرچم گرفته بابا برایت مجلس ماتم گرفته ** عمری میان روضه هایت گریه کردیم بر غربت بی انتهایت گریه کردیم تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم با ضامن آهو برایت گریه کردیم شهری به پای رفتن تو غصه خورده همسایه از همسایه‌ی خود ارث برده از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت تنها نه بال و پر، تمام پیکرت سوخت تو سوختی از غصه، قلب مادرت سوخت از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت ای وارث درد حسن، خون بر دلت شد وقتی شریک زندگی‌ات قاتلت شد شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست بر سینه‌ی تو رد پایی از سنان نیست در دست ام فضل دیگر خیزران نیست انگشترت دیگر به دست ساربان نیست شکر خدا دیگر به دنبال سَرِ تو از دشمنت سیلی نخورده دختر تو https://eitaa.com/AhmadRahbari470
سرش آمد بلایی از همه نوع دید چشمش جفایی از همه نوع  از لبش نذر دستگیری ما رفت بالا دعایی از همه نوع ته گودالِ قتلگاهش خواند زیر لب ربنایی از همه نوع درد زخمش نه، بلکه او را کشت درد بی اعتنایی از همه نوع قاتل حجت خدا شده بود لشگر بی حیایی ازهمه نوع روی مرکب از این و آن می‌خورد ضربه‌هایی نهایی از همه نوع داشت خولیِ بی حیا مثلِ حرمله اشتهایی از همه نوع نیزه‌داری حریص می‌انداخت نیزه‌ی بی هوایی ازهمه نوع زیر هر نعل تجربه بکنند دنده‌ها جابجایی از همه نوع جهت قتل صبرش آوردند دشمنان حربه‌هایی از همه نوع می‌شمارم یکی یکی همه را می‌کِشم بین روضه فاطمه را همه جا بود صحبت شمشیر صحبت از فرط کثرت شمشیر همه بالاتفاق می‌گفتند بعد نیزه است نوبت شمشیر دوستان را همه خبر کردند دشنه آمد به دعوت شمشیر جه بگوییم از چکاچک آن؟ گریه دارد حکایت شمشیر کار دست تن ضعیفش داد کینه‌ی بی نهایت شمشیر وسط دشت ریخت برگ و برش گل زهرا به ضربت شمشیر در تنی تکه تکه پیدا بود شدت هر اصابت شمشیر وقت تقطیع، استخوان‌هایش شده اسباب زحمت شمشیر زخم هایش همه دهن وا کرد بعد کلی لجاجت شمشیر نیت استلام رویش داشت آه از قصد قربت شمشیر به همین ضربه‌ها بسنده نشد کم به اشک حسین خنده نشد هرکسی داشت بین دامان، سنگ این چنین جمع شد هزاران، سنگ همه را کرده بود در خیمه سخت دلواپس و پریشان، سنگ  بغض حیدر بهانه‌ای شده بود تا بگیرد دوباره تاوان، سنگ چقدر مثل نیزه جولان داد دم مغرب میان میدان، سنگ به بزرگ قبیله رحم نکرد ذره‌ای هم نداشت وجدان، سنگ وسط کشمکش چه می‌بارید بر سر او شبیه باران سنگ دردش از تیر تیز کمتر نیست مثل تیری سه شعبه سوزان، سنگ دهنش را هدف گرفتند آه تا اصابت کند به دندان سنگ لحظات گرسنگی می‌خورد عوض چند لقمه‌ی نان سنگ تا همان لحظه‌های آخر زد بوسه‌ها بر لبان عطشان سنگ ذره‌ای هم خطا اگر رفته می‌کند شهر شام جبران سنگ طلب سک‌ ی دوچندان کرد آن که انداخته دوچندان سنگ وای از ضربت به پیشانی سر او را شکست یک آن سنگ بهتر آن است تا بگویم که خورده بر آیه‌های قرآن سنگ سنگبارانِ او تمام نشد سوره‌ی فجر احترام نشد وقت گشت و گذار تیر و کمان سخت باشد مهار تیر و کمان چه بگویم که بی خبر باشید؟ ازقرار و مدار تیر و کمان عصر روز دهم به چشم آمد جرأت بی شمار تیر و کمان هرکه طوری خودی نشان می‌داد حرمله پای کار تیر و کمان باز آمد به قصد آزارِ پدر شیرخواره، تیر و کمان رفت بالا همین که دشداشه  شد "سپیدی" شکارِ تیر و کمان مثل مسمار داغ اینجاهم سینه را کرد پاره تیر و کمان هیچ کس مثل او نخواهد شد تا قیامت دچار تیر و کمان بر دل اهل خیمه داغ گذاشت تا که آمد دوباره تیر و کمان کم می‌آمد اگر که تیر آن وقت کعب نی بود یار تیر و کمان حرمله قصد داشت آخر کار سازد از گاهواره تیر و کمان چشم بر راه نوبت خویش‌اند تیغ‌های کنار تیر و کمان در بگو و بخند زخم زدند باز هم آمدند زخم زدند وای از لحظه‌ی فرود عمود از قیام و سپس قعود عمود بی گمان بندگی شیطان است حاصل چندتا سجود عمود بچه‌های امام دل‌نگران ترس دارند از وجود عمود غرق خون کرد کاکل او را صاحب بزدل و حسود عمود تار و پود حسین ریخت بهم از زمختی تار و پود عمود سر آقای ما چه آورده رفت و برگشت دیر و زود عمود زخم فرق حسین پس از چیست ؟ بین میدان اگر نبوده عمود با هرآنچه که شد زدند او را لگد آزرده کرد پهلو را باعث هرچه دردسر چکمه دارد از هر نظر خطر چکمه دشمنانش امان نمی‌دادند نیزه می‌خورد پشت سر چکمه گاه می‌خورد روی لب‌هایش گاه می‌خورد بر کمر چکمه آمد از راه ناسزا هم گفت تا زند زخم بر جگر چکمه به کسی چکمه‌های خود را داد که از او خورد بیشتر چکمه اینکه میراث مادرش زهراست پهلویش می‌خورد اگر چکمه پای سنگین گریز روضه‌ی ماست گریه دارد از این نظر چکمه نذر کردند تا که پرت کنند سوی جسمش چهل نفر چکمه وقت گودال رفتنش زینب چقدر دید دور و بر چکمه در غیاب سنان می‌آمد چوب پیرمردی به صورتش زد چوب شرم دارم ز گفتن خنجر ... این روضه ادامه دارد... ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما عکس تو در پیاله‌ی ما نقش بسته است ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما از دست تو رسید شراب طهورمان باقی‌ست جای دست تو بر روی جام ما جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد جز تو کسی نداد جواب سلام ما مست توئیم در همه‌ی طول زندگی هستی تو حُسن مطلع و حُسن ختام ما پیداست رد پای تو حتی میان شعر نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما "هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما" این شعرها به اذن خدا حرف می‌زنند آری هنوز قافیه‌ها حرف می‌زنند سرداب سامرای تو بیت الحرام ما هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما ما نذر کرده‌ایم که قربانی‌ات شویم آقا بگو که سر ببُرند از کدام ما؟ یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم شیری که خورده‌ایم ز مادر، حرام ما مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد این عشق را سند زده زهرا به نام ما جز خانه‌ی کریم که جایی نداشتیم پُر شد همیشه خانه‌ات از ازدحام ما از برکت نگاه تو ما رزق می‌خوریم ذکر حَسَن حَسَن نمک هر طعام ما در خاک کوی تو اثر از کامیابی است از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده در دست توست نسخه‌ای از التیام ما وقت طواف مرقد شش گوشه‌ات رسد یکباره عطر کرببلا بر مشام ما اقبال‌مان بلند، که هستیم خادمت حسرت برند حور و ملک بر مقام ما از حُرمت تو روز جزا حفظ می‌شود در پیش دیدگان همه احترام ما از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته‌ایم با نوکری تو همه عزت گرفته‌ایم ای حجت ملائکه مولای جبرییل آیینه‌ی نمونه و مولود بی بدیل گهواره احتیاج نداری چرا که هست هر لحظه بالشِ سر تو بال جبرییل حاجت به دست آمده از شوق بسته‌اند حور و فرشته بر پر قنداقه‌ات دخیل دلبسته‌ی نگاهت اهالی آسمان بر خلقت زمین و زمان بوده‌ای دلیل کوثرنشانی و همه‌ی عمر تشنه‌ی_ یک بوسه بر قدوم تو لب‌های سلسبیل لبخند عاشقانه‌ی دنیا! نهفته است صدها رمان تازه در آن خنده‌ی طویل جز تو کسی که لایق نام حسن نبود چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل پیغمبران به دیدن تو صف کشیده‌اند یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل در قِدمت نجابت تو شک نمی‌کنیم هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل تنها نصیب توست که قائم بپروری دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل عیدی بیا به این همه دل‌های غمزده آقای خوب من! خبر از مهدی‌ات بده ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است، بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق، زینب کبری‌ست با این مراتب، زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه‌خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
در سایه‌ی بیرق و علم باید گفت با همت و یاری قلم باید گفت از غیرت و قدرت عجم باید گفت تا صبح ظهور دم به دم باید گفت ما هیئتی و همیشه غیرت داریم ما در دل خود نور بصیرت داریم ما را به مخالفان دین کاری نیست ما را به نگاه قاسطین کاری نیست با مشی و مرام مارقین کاری نیست با غیر امیرِ مومنین کاری نیست همراه علی، میثم تمار شدیم همراه علی، مالک و عمار شدیم دل را به هوای دلبری خوش کردیم سر را به هوای سروری خوش کردیم پا را به رکاب صفدری خوش کردیم جان را به فدای رهبری خوش کردیم ما مفتخریم امیر و رهبر داریم ما شکر خدا نائب حیدر داریم تا بر سرمان دست ولایت باشد تا در دلمان شوق شهادت باشد تا روح خدا امام امت باشد تا سیدمان امین و حجت باشد هم صف‌شکن خط مقدم هستیم هم سینه‌زن ماه محرم هستیم بر گردن خود همیشه دینی داریم ما روحیه‌ی بدر و حنینی داریم هم در دل خود حب خمینی داریم هم در سرمان شور حسینی داریم سرمنشاء انقلاب ما عاشوراست این مملکت حسینیان پابرجاست ما در نهم دی که قیامت کردیم از نهضت کربلا حمایت کردیم یادی ز امام پیر امت کردیم با خامنه‌ای دوباره بیعت کردیم ما هر نه دی، ذکر فرج می‌خوانیم از برکت ثامن الحجج می‌خوانیم سرباز خدا و اهل ایمان هستیم ایرانی و از تبار سلمان هستیم هنگام نبرد، مرد میدان هستیم چون ماحصل خون شهیدان هستیم دل در گرو حضرت سلطان داریم ما همت و باکری و چمران داریم شد ذکر مدام قلب ما یازهرا شد شور و نوای ضرب ما یازهرا شد رمز شروع حَرب ما یازهرا شد کاشف همّ و کرب ما یازهرا با فاطمه فاطمه جلا می‌گیریم از مادرمان کرببلا می‌گیریم ما با مدد مادرمان می‌جنگیم با حکم ولی امرمان می‌جنگیم با دشمن خیره‌سرمان می‌جنگیم با جان و دل و باورمان می‌جنگیم این کشور ناب مهدی موعود است هر طایفه قد علم کند نابود است ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470